پاورپوینت کامل مسلم بن عقیل پیش از واقعه عاشورا ۹۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مسلم بن عقیل پیش از واقعه عاشورا ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسلم بن عقیل پیش از واقعه عاشورا ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مسلم بن عقیل پیش از واقعه عاشورا ۹۶ اسلاید در PowerPoint :
۳۵
اشاره
حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام از
جمله شخصیتهای ممتاز حادثه
عاشوراست که مانند برخی دیگر از
بزرگان این قیام سترگ، کم تر در گفته ها
و نوشته ها به او پرداخته شده و
شخصیت ایشان بیشتر با واقعه عاشورا
شناخته می شود و عموم مردم از
زندگانی شریف ایشان پیش از واقعه
عاشورا اطلاعات کم تری دارند و هر گاه
سخنی از این شخص ارزنده و وارسته به
میان می آید، بیشتر اواخر عمر ایشان بلکه
واپسین روزهای زندگانی او مورد بررسی
و توجه قرار می گیرد. با توجه به اینکه پدر
او عقیل نیز از جایگاه علمی ویژه ای در بین
قریش برخوردار بوده و در علم انساب
دانشمندی بی بدیل در زمان خود به شمار
می رفته، به جاست نگاهی کوتاه به زندگانی
حضرت مسلم علیه السلام پیش از شکل گیری
واقعه عاشورا و نیز خانواده او به ویژه پدر
آن بزرگوار انداخته شود.
پدر مسلم علیه السلام
ابوطالب عموی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
که نام اصلی اش «عبد مناف بن
عبد المطلب» بود، چهار پسر به
نامهای طالب، عقیل، جعفر و علی علیه السلام
داشت که پیش از به دنیا آمدن امیر
المؤمنین علیه السلام ، عقیل را از دیگر فرزندان
خود بیشتر دوست می داشت. عقیل
ده سال از طالب کوچک تر و ده سال از
جعفر بزرگ تر بود.
عقیل مردی عائله مند بود و
فرزندان زیادی داشت. کنیه او «ابا
یزید» بود و وی را بدان می خواندند.
برخی از دانشمندان أنساب شمار
فرزندان او را ۱۸ تن و برخی دیگر
تعداد آنها را تا ۲۰ تن برشمرده اند که
نامهای آنان عبارت است از: یزید،
اسماء، عبد الله، سعید، جعفر اکبر،
سعید احول، مسلم، عبد الله اکبر، عبد
الله اصغر، عبد الرحمن، علی اکبر،
علی اصغر، حمزه، عیسی، عثمان، ام
هانی، رحله، زینب کبری، فاطمه و
زینب صغری.
شخصیت عقیل
در مورد شخصیت عقیل اخبار
گوناگونی وارد شده است که برخی از
آنها به دور از جانبداریهای رایج در
تاریخ نگاری امویها نبوده و از گزند
خدشه به دور نیست. عائله مندی او و
اظهار نیاز نزد برادرش علی علیه السلام در
مورد گرفتن سهم خود از بیت المال
اندکی سبب پیدایش زمینه برای
اتهامهای ناروا به او می شود. درست
است که او نیاز مالی زیادی داشته و در
فشار اقتصادی زیادی به سر می برده
است، اما این موضوع هرگز بدان معنی
نیست که او از دایره حق مداری بیرون
رفته است.
از روحیات عقیل و رابطه نزدیک
او با بوستان دل انگیز رسالت و امامت
به نیکی هویداست که عقیل به بهانه
مشکلات مالی هرگز بر یوغ
سرسپردگی دشمنان خاندان پاکی علیهم السلام
گردن نمی نهاده است؛ همچنان که
نویسنده این داستان، ابن ابی الحدید
خود در چند جای دیگر می گوید:
«عقیل در زمان حیات علی علیه السلام هرگز
نزد معاویه نرفت.»
افزون بر آن، او در بین قریش
فردی سرشناس و محترم به شمار
می آمد که بهره کاملی نیز از دانش
«انساب» داشت. قبایل و بزرگان عرب
را به نیکی می شناخت و از حسب و
نسب آنان آگاه بود تا آنجا که حتی امام
علی علیه السلام نیز از او خواست که از بین
قبایل عرب زنی پاکدامن از طایفه ای
نجیب و وارسته برگزیند تا برای او
پسرانی شجاع به دنیا آورد. عقیل با
اینکه پیرمردی سالخورده و نابینا بود،
توانست به خوبی از عهده این آزمون
به در آید و «فاطمه کلابیه» را که بعدها
«ام البنین» نام گرفت، برای همسری
امام برگزیند. از اینرو، او بسیار مورد
احترام بود. در مسجدِ پیامبر صلی الله علیه و آله برای
او گلیمی می گستراندند و او بر آن
می نشست و به پرسشهای مردم در
مورد نسبها، جنگها و پیشینه اقوام
عرب پاسخ می داد.
مادر مسلم علیه السلام
فرزندان شجاع زاییده مادرانی
پاکدامن و شجاع هستند. نقش و تأثیر
مادر در تربیت فرزند بیش از پدر
است. مسلم زاییده بانویی سترگ و
پاکدامن از سرزمین «نبط» و خاندان
«آل فرزندا» بود. نبطیان ساکنان قدیم
سرزمینی بودند که عراق را در بر
می گرفت و در مجاورت حجاز بود که
همگی رمه دار و کشاورز بودند.
هجده پادشاه بر آن سرزمین حکم
راندند و تمدن آنها به هفتصد سال
پیش از میلاد حضرت مسیح علیه السلام باز
می گردد. وقتی دولت تشکیل دادند، به
ضرب سکه هایی با نام پادشاهان خود
مبادرت ورزیدند. آنان دارای قوانین
رسمی بودند.
در اینکه نبطیان عرب بوده اند یا
عجم، بین تاریخ نگاران اختلاف نظر
وجود دارد. برخی آنها را عرب
دانسته اند و از نام پادشاهان آنها به این
نتیجه رسیده اند. دلیل دیگر آنها،
سکونت این قبایل در اطراف خلیج
فارس و بین النهرین است. برخی
دیگر نیز بر آن اند که آنها از نوادگان
«نبیط بن سام بن نوح علیه السلام » بوده و
کلدانی مذهب بوده اند و بازماندگان
«آشوریان» می باشند.
نام دقیق مادر حضرت مسلم علیه السلام
در تاریخ نیامده و اخبار پراکنده ای در
مورد نام و هویت او وارد شده است.
برخی بر این باور هستند که او کنیزی
بود. که عقیل او را از شام خریداری
کرده است. برخی او را «حُلَیّه»
برخی نیز او را «علیّه» و برخی دیگر
او را «حلبه» خوانده اند.
«ابن ابی الحدید» در این باره
می نویسد: «روزی معاویه از عقیل
پرسید: آیا تو حاجتی داری که من آن را
بر آورم؟ عقیل پاسخ گفت: آری،
می خواستم کنیزی بخرم، اما
صاحبانش آن را به کم تر از چهل هزار
درهم نمی فروختند [و من توان
خریدن آن را نداشتم]. معاویه به
ریشخند گفت: ای عقیل! تو که کوری،
پس با کنیزی که پنجاه درهم بیرزد،
بی نیاز می شوی. چه نیازی است
کنیزی بخری که چهل هزار درهم
ارزش دارد؟ عقیل نیز که به صراحت
لهجه و پاسخ گزنده مشهور بود،
بی درنگ گفت: آری، اما دوست دارم
برایم پسری بزاید که چون او را به
خشم آوری، گردنت را با شمشیرش
بزند. معاویه خنده خود را فرو خورد و
گفت: ابا یزید! با تو شوخی کردم
[ناراحت مشو]! سپس دستور داد همان
کنیز را برای او خریداری کنند و عقیل
از آن کنیز صاحب مسلم شد.»
این داستان را ابن ابی الحدید از
«مدائنی» نقل می کند، اما درستی آن
بسیار بعید به نظر می رسد؛ چرا که اولاً
مدائنی از جمله تاریخ نگاران اموی
مسلک است و اخبار او همواره همراه
با جانبداریهای قومی از آل امیه و
دشمنی و کینه توزی با آل ابی طالب علیه السلام
است. او در نوشته های خود تلاش
می کند با تحریف تاریخ چهره بنی
هاشم را مخدوش نماید. به این
موضوع در کتابهای معتبر رجالی و
تاریخی که گاه از اهل سنت است،
تصریح شده و اذعان داشته اند که هر
چه او روایت کرده، ضعیف و به دور از
اعتبار است.
ثانیا این بافته مدائنی از جهت
واقعیت تاریخی نیز دچار آسیب و
تناقض است؛ زیرا اگر چه تاریخ دقیق
ولادت حضرت مسلم علیه السلام مشخص
نیست، اما تردیدی وجود ندارد که
ایشان در اواخر سال ۶۰ هجری در
کوفه به شهادت رسیده اند. در
صفحه های زیادی از تاریخ آمده است
که او در فتوحات زمان عمر، خلیفه
دوم، و برخی جنگهای دوران
امیر المؤمنین علیه السلام شرکت داشته است و
برخی فرزندان او در جریان کربلا به
شهادت رسیده اند. با این حساب، حتی
اگر داستان گذشته، پیش از شهادت
امیر المؤمنین علیه السلام بین عقیل و معاویه
صورت گرفته باشد، نتیجه این می شود
که مسلم در قیام کربلا حدود بیست
سال داشته است. حال چگونه ممکن
است که فرزندان او که حداقل پانزده
سال داشته اند، در جریان کربلا حضور
داشته باشند. با این حساب، مسلم
بیست ساله نمی توانسته پسرانی
نوجوان یا جوان داشته باشد؛ به ویژه
اینکه ناقل داستان، ابن ابی الحدید،
تصریحاتی داشت مبنی بر اینکه عقیل
در دوران زندگانی برادرش
امیر المؤمنین علیه السلام هرگز نزد معاویه
نرفت؛ یعنی تا پیش از سال چهل
هجری دیداری رخ نداده و داستان
خریدن مادر مسلم از شام مربوط به
سالهای پس از چهلم هجری بوده
است. بنابراین، عدم اعتبار داستان بیش
از پیش آشکار می گردد.
خانواده شهید پرور مسلم بن
عقیل علیه السلام
مسلم علیه السلام در خانه ای چشم به
جهان گشود که تنگدستی شدید پدری
عائله مند، فضای آن را خالی از هرگونه
زرق و برق زندگی کرده بود. در
خانه ای که شب، خواب را با ناله های
گرسنگی به چشمان کودکانش می برد
و صبح آنان را بر سر کاسه های خالی
فرا می خواند. خانه ای که اندوخته ای
جز محبت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله
نداشت و تنها همبازی کودکان این
خانه کودکان خانه وحی بودند.
مسلم علیه السلام از هنگامی که چشم
گشود، خود را در آغوش گلستان
عترت دید و از کودکی با محبت آنان
رشد کرد. عموهایی داشت چون جعفر
طیار علیه السلام و حیدر کرار علیه السلام و
عموزادگانی چون حسن علیه السلام و
حسین علیه السلام سروران جوانان اهل
بهشت.
و آنان برترین مربیان او بودند.
پدرش دانشمند قریش بود، اما چون
همواره زبانی برنده و سخنی توفنده در
بیان بدیهای خاندان عاص و امیه
داشت، مورد عتاب قریشیان بود.
عقیل از گفتن حقایق خودداری
نمی کرد، خاری در چشم دشمنان
پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش بود و فرزندانش
را بر آن بزرگ کرد، پیکارگر راه خدا
بود، در جنگها شرکت می کرد و تا پای
جان شمشیر می زد. تاریخ به یاد دارد
که در جنگ «حنین» آن گاه که دشمن بر
مسلمانان سخت گرفت، چگونه عقیل
به همراه برادرش علی علیه السلام و عمویش
عباس تا واپسین لحظه های جنگ پیش
روی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شمشیر زدند و از
جان او پاسداری کردند.
او حتی در دوران خلافت امیر
المؤمنین، در آستانه جنگ صفین،
نامه ای بر پایه دفاع از حقانیت امام
خویش برای ایشان می فرستد، و در آن
چنین می نگارد:
«اما بعد، پروردگار تو را از هر
بدی دور دارد و از هر ناخرسندی در
همه حال پاسداری کند! ای فرزند
مادرم! من عبد الله بن سعد را با چهل
تن از جوانان خاندان آزاد شده به دست
رسول خدا صلی الله علیه و آله (کنایه از آل ابی سفیان)
دیدم. به آنها گفتم: چه می خواهید ای
فرزندان آزاد شدگان به دست
پیامبر صلی الله علیه و آله ؟ آیا می خواهید به معاویه
بپیوندید و با ما دشمنی کنید و نور خدا
را خاموش گردانید؟ سخنم را بشنوید
و… . پس ای فرزند مادرم! دستور و
نظرت را برایم بنویس! پس اگر مرگ
بخواهد فرزندان برادرت و فرزند
پدرت را به سوی تو رهنمون گردد،
پس با تو زنده خواهیم بود تا زندگی
کنی و با تو خواهیم مرد آن گاه که
بمیری.»
این نامه که گویای روح فداکار
عقیل نسبت به برادر و امام خویش
است، نشانگر پایبندی او نسبت به امام
می باشد که خود و فرزندانش را
بلاگردان او کرد. امام نیز در پاسخش
نگاشت: «همانا قریشیان امروز بر
جنگ با برادرت گرد آمده اند؛
همان گونه که دیروز بر جنگ با پسر
عمویت رسول خدا صلی الله علیه و آله گرد هم آمده
بودند… .» سپس از جانفشانی او در
دفاع از کیان ولایت تقدیر کرد.
مسلم علیه السلام در دامان چنین پدری
بزرگ شد و از همان اوان کودکی و
نوجوانی راه و رسم ولایت مداری را
فرا آموخت و در محضر سه امام
معصوم علیهم السلام درس آموخت و در
خانه ای رشد کرد که از سربلندترین
خانه های مدینه شد و در قیام عاشورا ۹
گلدسته از نور به لبیک عاشورا فرستاد
و ۹ هودج از خون باز پس گرفت و در
کتیبه جاودان عاشورا نام ۹ تن از
فرزندان عقیل حک شد. و چه زیبا
سروده اند:
عَیْنُ جُودِی بِعَبْرَهٍ وَ عَویلٍ وَ انْدُبِی اِنْ نَدَبْتَ آلَ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله
تِسْعَهٌ مِنْهُمْ لِصُلْبِ عَلِیٍ علیه السلام قَدْ اُبیدُوا وَ تِسْعَهٌ لِعَقِیلٍ
«ای چشم! با اندوه اشک ریز و اگر
مویه می کنی بر آل پیامبر صلی الله علیه و آله مویه کن!
که نه تن از فرزندان علی علیه السلام و نه تن از
فرزندان عقیل [در کربلا] کشته
شدند.»
خانه ای که دین خود را به آزمون
جاودان عاشورا اَدا کرد.
سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد عقیل
و مسلم علیه السلام
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله علاقه فراوانی به
عقیل داشت و همواره به او احترام
می گذاشت. گاه که نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
می آمد، آن حضرت ضمن احترام به او
می فرمود: «آفرین بر تو باد ای ابا یزید!
چگونه ای؟» پاسخ می گفت: «پروردگار
تو را به خیر و سلامتی دارد ای ابا
القاسم! خوب هستم.»
روزی امیر المؤمنین علیه السلام از پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله پرسید: «یَا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّکَ لَتُحِبُّ
عَقِیلاً قَالَ اِی وَ اللَّهِ اِنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّتَیْنِ حُبّا لَهُ وَ
حُبّا لِحُبِ اَبِی طَالِبٍ لَهُ وَ اِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِی
مَحَبَّهِ وَلَدِکَ فَتَدْمَعُ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ
تُصَلِّی عَلَیْهِ الْمَلَائِکَهُ الْمُقَرَّبُونَ؛ ای رسول
خدا! آیا عقیل را دوست می داری؟
پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: آری! به خدا
قسم او را به دو جهت دوست می دارم:
یکی به خاطر خودش و دیگری به
خاطر محبّت ابو طالب نسبت به او.
[سپس در آینده روشنِ فرزند برومند
او مسلم علیه السلام نگریست و فرمود:] و به
تحقیق که فرزندش در راه محبت و
دوستی فرزند تو کشته می شود پس
اشک دیده مؤمنان بر او فرو می ریزد و
فرشتگان مقرب [درگاه پروردگار] بر
او درود می فرستند.»
سپس اشک از چشمان مبارکش
جاری شد، آن قدر که بر سینه اش فرو
چکید. آن گاه دست به سوی آسمان
بلند کرد و چنین گفت: «إِلَی اللَّهِ أَشْکُو مَا
تَلْقَی عِتْرَتِی مِنْ بَعْدِی؛ از آنچه پس از من
بر سر خاندانم می آید، به خدا شکایت
می آورم!»
سرپرست خانواده عقیل
بنابر شهادت منابع تاریخی اهل
سنت، مسلم در عنفوان جوانی بود و
حدود هجده سال داشت که پدرش
عقیل بدرود زندگانی گفت و خانواده
پر جمعیت خود را بدون سرپرست
گذاشت و از دنیا رفت و از آن پس
سرپرستی خانواده به دوش مسلم علیه السلام و
برادرانش افتاد. عقیل در روزگاری که
معاویه خلافت جامعه مسلمانان را به
دست گرفته بود، چشم از جهان فرو
بست. برخی تاریخ درگذشت او را به
سال ۵۰ هجری نگاشته اند.
جوانی مسلم علیه السلام
مسلم علیه السلام جوانمردترین فرزندان
عقیل بود و چنان که اشاره شد، وقتی
پدرش از دنیا رفت، بار مسئولیت
خانواده به دوش او افتاد. او جوانی
رعنا و کامل شده بود. تصمیم گرفت
برای اداره خانواده خود قطعه زمینی را
که از پدرش بر جای مانده بود،
بفروشد و زندگی را سر و سامان دهد.
چون هر کسی را توان خریدن آن زمین
نبود، سراغ معاویه رفت و به او گفت:
«من در فلان جای مدینه زمینی دارم که
صد هزار درهم ارزش دارد. آمده ام آن
را بفروشم.» معاویه پذیرفت و زمین را
به همان مبلغ از مسلم علیه السلام خریداری
کرد.
مدتی گذشت و خبر این معامله به
امام حسین علیه السلام رسید. امام بی درنگ در
نامه ای به معاویه نوشت «تو نوجوانی
از بنی هاشم را فریفته ای و زمینی را که
از آن او نبوده، خریداری کرده ای.
پولت را بگیر و زمین را به خودمان باز
گردان!»
دلیل مخالفت امام با این معامله،
جلوگیری از گسترش سلطه معاویه بر
شهر پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشگیری از تسلط او
بر بنی هاشم بود و صلاح نمی دید که
قسمتی از شهر پیامبر صلی الله علیه و آله به تملّک
معاویه در آید و زمینه های غلبه او بر
بنی هاشم شکل گیرد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 