پاورپوینت کامل رهنمودها، نداها و امدادهای غیبی در حادثه عاشورا ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رهنمودها، نداها و امدادهای غیبی در حادثه عاشورا ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رهنمودها، نداها و امدادهای غیبی در حادثه عاشورا ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رهنمودها، نداها و امدادهای غیبی در حادثه عاشورا ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

حادثه کربلا، هر چند با تدبیر
اندیشمندانه امام حسین علیه السلام ، حضرت
سجاد علیه السلام و زینب کبری علیهاالسلام به خوبی
آغاز و پایان یافت، امّا این قیام الهی را
گام به گام، بلکه لحظه به لحظه دست
عنایت الهی به صورت مستقیم و غیر
مستقیم یاری نمود.

گاه پیشگوییها و غیبگوییهای
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، گاه خوابهای صادق و
گاه نداهای غیبی به امداد امام
حسین علیه السلام و یاران ایشان می رسید.
آنچه پیش رو دارید، جمع آوری اهم
مواردی است که این هدایتها، و
نداهای غیبی را منعکس می کند.

لحظه وداع با قبر پیامبر صلی الله علیه و آله

امام حسین علیه السلام ، شب هنگام به
حرم نبوی به منظور وداع مشرّف شد.
بعد از نماز به سجده افتاد و لحظه ای به
خواب رفت و خود را در آغوش
رسول خدا صلی الله علیه و آله دید که حضرت میان
چشمان اورا می بوسد و می فرماید:
«پدرم فدای تو باد! تو را می بینم که در
خون خود آغشته می شوی، در میان
مردمی که امید به شفاعت من دارند؛
ولی برای آنها بهره ای از شفاعت من
نخواهد بود. ای فرزندم! تو به زودی
نزد پدر و مادر و برادرت خواهی آمد و
آنها مشتاق دیدار تواند. «وَاِنَّ لَکَ فِی
الْجَنَّهِ دَرَجاتٍ لا تَنالُها اِلاَّ بِالشَّهادَهِ؛ به
درستی که برای تو درجاتی در بهشت
است که جز با شهادت به آن مقام
نخواهی رسید.»

حضرت از خواب بیدار شد و به
شدّت گریه کرد و بعد از بازگشت از
مزار پیامبر، خواب خود را برای
خانواده بیان نمود.

شب بود و سکوت مرگباری که مپرساو بود و چشم اشکباری که مپرس

می رفت و صدای شیون مادر اومی گشت بلند از مزاری که مپرس

ندای هاتف غیبی

خبر حرکت کاروان حسینی بر
زنان هاشمی سخت ناراحت کننده بود.
آن چنان ناله می کردند که امام
حسین علیه السلام مجبور شد آنان را دعوت به
صبر نماید؛ ولی آنها در جواب گفتند:
«چگونه گریه نکنیم در حالی که امروز
در نظر ما همانند روزی است که رسول
خدا رحلت کرده بود و لحظاتی را
تداعی می کند که علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام
و حسن علیه السلام ما را تنها گذاردند. ای
محبوب پاکان! خدای ما را به فدای تو
گرداند!»

در این لحظات یکی از عمّه های
امام علیه السلام گفت: از هاتفی از غیب شنیدم
که می گفت: «وَاِنَّ قَتِیلَ الطَّفِّ مِنْ آلِ هاشِمٍ
اَذَلَّ رِقابا مِنْ قُرَیْشٍ فَذَلَّتْ؛ کشته کربلا که
از آل هاشم است، سران قریش را خوار
و ذلیل نمود، پس آنها ذلیل گشتند.»

امام او را به صبر و شکیبایی
دعوت نمود و فرمود: این تقدیر
حتمی خداوند است و مسلّما به وقوع
خواهد پیوست.»

خواب مسلم بن عقیل

مسلم بن عقیل، آخرین شب عمر
خویش را در منزل «طوعه» سر کرد و تا
پاسی از شب به عبادت مشغول بود.
هنگامی که به خواب رفت، عموی
گرامی خود، امیر مؤمنان علی علیه السلام را در
خواب دید که به او می فرمود: «به
زودی به ما ملحق خواهی شد.» و
زمانی که بیدار شد، می دانست که به
زودی شهید خواهد شد. وقتی طوعه
از او پرسید: چرا دیشب نخوابیدی؟
در پاسخ گفت: بله، لحظاتی به خواب
رفتم و در عالم خواب عمویم امیر
المؤمنین علیه السلام را دیدم که به من فرمود:
«بشتاب! بشتاب!» ومن گمان می کنم
آخرین روزهای عمر خود را
می گذرانم.

به سوی عراق حرکت کن

در آخرین شبی که امام حسین علیه السلام
در مکّه بود، محمد بن حنفیّه، نزد امام
آمد و گفت: ای برادر! مردم کوفه
بی وفایند، در مکّه بمان، و اگر خوف
داری لااقل به سوی یمن برو! حضرت
فرمود: «در آن اندیشه می کنم.» هنگام
سحر کاروان حرکت کرد. محمد نزد
برادر آمد و عرض کرد: چه باعث شد
که به این شتاب از مکّه خارج شوی؟!

حضرت علیه السلام فرمود: بعد از آنکه از
تو جدا شدم، خواب دیدم که رسول
خدا صلی الله علیه و آله نزد من آمد و فرمود: «یا حُسَیْنُ
اُخْرُجْ فَاِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتِیلاً؛ ای
حسین! بیرون رو [به عراق] به راستی
خداوند اراده فرموده تو را کشته [و
شهید] ببیند.»

محمد بن حنفیّه گفت: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا
اِلَیْهِ راجِعُونَ»، پس مقصود از بردن زنان
چیست؟ و چگونه است که با این حال
آنان را با خود می بری؟

حضرت فرمود: پیامبر به من
فرمود: «اِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ [اَنْ] یَراهُنَّ سَبایَا؛
مشیّت خداوند بر این است که آنان را
اسیر ببیند.»

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیبورنه این بی حرمتی را کی روا دارد حسین

خبر شهادت در منزل خزیمیّه

امام حسین علیه السلام روز جمعه
هجدهم ماه ذی حجّه به منزل خزیمیّه
رسید و یک شبانه روز در آن توقف
نمود. صبح هنگام، زینب مکرّمه علیهاالسلام به
نزد او آمد و گفت: ای برادر! آیا به شما
بگویم که شب گذشته چه شنیدم؟ امام
حسین علیه السلام فرمود: چه شنیدی؟
حضرت زینب علیهاالسلام گفت:

اَلا یا عَیْنَ فَاحْتَفِلِی بِجُهْلٍوَمَنْ یَبْکِی عَلَی الشُّهَداءِ بَعْدِی

عَلی قَوْمٍ تَسُوقُهُمْ الْمَنایبِمِقْدارٍ اِلی اِنْجازِ وَعْدٍ

«ای چشم! بکوش و از اشک پر
شو! کیست بعد از من بر این شهیدان
بگرید؟ قومی که مرگ آنها را با خود
می برد؛ چنانچه خدا مقرر نموده تا
وعده او تحقق یابد.»

حسین علیه السلام فرمود: «ای خواهر! هر
چه را که پروردگار مقدّر فرموده است،
همان خواهد شد.»

خبر شهادت

در قصر بنی مقاتل حضرت امام
حسین علیه السلام لحظه ای به خواب رفت و
وقتی بیدار شد، فرمود: «اِنّا لِلّه وَاِنّا اِلَیْهِ
راجِعُون وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِین.» و دو
سه مرتبه این جمله را تکرار کرد. علی
بن الحسین علیه السلام عرض کرد: جانم
فدایت! چرا جمله استرجاع به زبان
جاری نمودی؟ حضرت فرمود: در
عالم خواب از هاتفی شنیدم که
می گفت: این قوم سیر می کنند و اجل
هم به سوی آنان در حرکت است.
دانستم که خبر مرگ ما است که به ما
داده شده. علی اکبر علیه السلام عرض کرد:
مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: سوگند
به آن کسی که بازگشت بندگان به سوی
اوست! ما بر حقیم.

نشان دادن بهشت

در شب عاشورا، بعد از اینکه
بستگان و اصحاب وفاداری خویش را
به امام حسین علیه السلام اعلام نمودند،
حضرت در حقّ آنان دعا کرد و آنگاه
فرمود: سرهای خود را بلند کنید و
جایگاه خود را ببینید. یاران و اصحاب
نیز چنین کرده، جایگاه و مقام خود را
در بهشت مشاهده کردند و امام منزلت
رفیع هر کدام از آنها را نشان می داد.

رؤیای سحرگاه عاشور

در سحرگاه عاشورا امام
حسین علیه السلام به خوابی سبک فرو رفت.
چون بیدار شد، فرمود: «یاران من!
می دانید هم اکنون در خواب چه
دیدم؟»

اصحاب گفتند: یا ابن رسول اللّه!
چه دیدی؟ فرمود: «سگانی را دیدم که
به من حمله کردند تا مرا پاره پاره کنند
و در میان آنها سگی دو رنگ را دیدم که
نسبت به من از دیگر سگان وحشی تر
و خون آشام تر بود. گمان می کنم آنکه
مرا خواهد کشت، مردی باشد ابرص.
و در دنباله این خواب، جدّم رسول
خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که تعدادی از
اصحابش همراه او بودند و به من
فرمود: فرزندم! تو شهید آل محمّدی!
و اهل آسمانها و کرّوبیان عالم از مژده
آمدنت شادی می کنند و امشب به
هنگام افطار نزد من خواهی بود،
شتاب کن و کار را به تأخیر مینداز! این
فرشته ای است که از آسمان فرود آمده
است تا خون تو را گرفته و در شیشه
سبزرنگی قرار دهد.

یاران من! این خواب گویای آن
است که اَجَل نزدیک است و بی تردید
هنگام رحیل و کوچ از این جهان فانی
فرا رسیده است.»

ندای هاتفی از غیب

نقل می کنند که حرّ به امام
حسین علیه السلام گفت: هنگامی که عبید اللّه
بن زیاد مرا به سوی تو روانه کرد و از
قصر بیرون آمدم، از پشت سر آوازی
شنیدم که می گفت: «ای حر! شاد باش
که به خیری روی آوردی.» چون به
پشت سرم نگریستم، کسی را ندیدم. با
خود گفتم: این چه بشارتی است که من
به پیکار حسین علیه السلام می روم؟! و هرگز
تصوّر نمی کردم که سرانجام از شما
پیروی خواهم کرد.

امام علیه السلام فرمود: «به راه خیر
هدایت شدی.»

در جای دیگری آمده است که حر
به حضرت عرض کرد: «ای سیّد من!
پدرم را در خواب دیدم که به من گفت:
در این ایّام کجایی؟ گفتم: بیرون آمدم تا
سر راه حسین قرار بگیریم. او بر من
فریاد زد: واویلا! تو را چه کار با فرزند
رسول خدا؟ اگر می خواهی معذّب و
در آتش مخلّد باشی، به جنگ او بیرون
رو و اگر دوست داری که جدّ او شفیع
تو باشد و در قیامت با او محشور
گردی، او را یاری نما و در راه او
مجاهده کن!»

افراشت ز مهر بیرق یاری رخوش برد به سر طریق دینداری را

شد حرّ و درید پرده ظلمت رشد مست و سرود شعر بیداری را

دگرگونی عالم

پس از شهادت آن بزرگوار، سپاه
کوفه سه تکبیر گفتند. در این هنگام
زمین به سختی لرزید و شرق و غرب
تاریک شد و زمین را زلزله و رعد و
برق فرا گرفت.

در زیر چند روایت پیرامون لحظه
شهادت امام حسین علیه السلام بیان می گردد:

۱. در روایت آمده است که: «در آن
وقت غباری شدید توأم با طوفانی
سرخ که امکان دیدن را سلب می نمود،
آسمان را فرا گرفت که آن گروه گمان
کردند عذاب بر آنها نازل گردیده است
و ساعتها ادامه داشت.»

۲. از امام صادق علیه السلام چنین روایت
شده است: «چون حسین بن علی را به
شمشیر زدند، از اسب افتاد و مردم
برای جدا کردن سر مبارک او شتاب
کردند، از عرش منادی فریاد زد: ای
اُمّتی که بعد از پیامبر خود متحیر و
گمراه شده اید! خداوند شما را به
اضحی (عید قربان) و فطر موفق
ندارد.»

۳. در صواعق ابن حجر از ترمذی
نقل شده است: «اُمّ سلمه [می گوید[
پیامبر صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم، در حالی
که بر چهره و سرش غبار و گرد نشسته
بود و می گریست. علّت آن را پرسیدم.
پیامبر فرمود: هم اکنون حسین علیه السلام را
کشتند.»

۴. ابو قبیل می گوید: «چون
حسین علیه السلام کشته شد، خورشید آن
چنان گرفت که ستارگان نیمه روز
ظاهر گردیدند، تا اینکه ما گمان کردیم
قیامت بر پا شده است.»

۵. امام صادق علیه السلام به زراره فرمود:
«ای زراره! آسمان چهل روز به
گرفتگی و سرخی گریست و کوهها از
هم پاشید و فرو ریخت و دریا متلاطم
گشت.»

۶. سیوطی نقل می کند: «چون
حسین بن علی علیهماالسلام کشته شد، تا هفت
روز نور خورشید بر دیوارها زرد رنگ
بود… و روز عاشورا که آن حضرت
شهید شد، خورشید گرفت و آفاق
آسمان تا شش ماه سرخ گونه بود.»

سخن گفتن سر بریده

عبید اللّه بن زیاد، پس از بازگشت
از لشکرگاه نخیله، در قصر دار الاماره
سر مقدس امام را در برابر خود نهاد که
ناگهان از در و دیوار قصر خون
جوشید و شعله های آتش در
قسمتهایی از قصر پدیدار شد و به
سوی تخت عبید اللّه زبانه کشید.
عبید اللّه بی اختیار از جای برخواست
و فرار کرد و به یکی از اطاقهای قصر
پناه برد. در این هنگام، سر مقدّس امام
حسین علیه السلام به سخن آمد؛ به گونه ای که
عبید اللّه و برخی از کسانی که در آن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.