پاورپوینت کامل سایه سار بعثت ۷۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سایه سار بعثت ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سایه سار بعثت ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سایه سار بعثت ۷۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

مقدمه

بعثت رسول خاتم صلی الله علیه و آله
بزرگ ترین حادثه و رخداد تاریخ بشر
است؛ زیرا پروردگار، برترین آفریده
جهان هستی و گل سرسبد آفرینش را
برای تعالی و تکامل بندگانش به
میانشان فرستاد تا راه رسیدن به
عالی ترین درجه قرب به خداوند را ـ
که پیش از آن بی سابقه بود ـ به آنان
بنمایاند و ژرف ترین ارتباطها را بین
آنها و پروردگارشان برقرار کند.

بعثت، نماد مهرورزی و
خیرخواهی خداوند در حقّ آدمیان
است. بعثت، افروختن چراغ هدایت
میان بندگان و آویختن ریسمان محکم
الهی از آسمان در میان چاه طبیعت
است تا افتادگان در این چاه به آن
بیاویزند و به عالَم نور درآیند:

زلفش رَسَنی فتاده در راهتا هر که فِتد در آرد از چاه

رسول خدا صلی الله علیه و آله برای همه
جهانیان، مایه رحمت است؛ همان گونه
که قرآن کریم فرمود: «وَ مَآ أَرْسَلْنَـکَ إِلاَّ
رَحْمَهً لِّلْعَــلَمِینَ»؛ «و تو را نفرستادیم؛
مگر آنکه رحمتی برای جهانیان
باشی.»

هر انسانی می تواند به اندازه
گنجایش و شایستگی خویش از خوان
گسترده او بهره برد و از مائده های
آسمانی اش متنعم شود.

مقاله ذیل، گلگشتی است در
گلستان بعثت، و گل چیدنی است از باغ
رسالت.

سرّ نیازمندی به بعثت

چراغ عقل در وجود انسانها،
بسیاری از تاریکیها را می زداید و
حقایق فراوانی را بر آنان می نمایاند؛ امّا
در جریان هستی، حقیقتها و درجه های
معنوی و عقلانی والایی وجود دارد که
جز با نردبان وحی و پرتویافتن از
خورشید رسالت، بدانها نمی توان
دست یافت.

امام علی علیه السلام می فرماید: «… فَبَعَثَ
فِیهِمْ رُسُلَهُ، وَوَاتَرَ اِلَیْهِمْ أنْبِیَائَهُ، لِیَسْتَأدُوهُمْ
مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ، وَیُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ،
وَیَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ، وِیُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ
الْعُقُولِ، وَیُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَهِ؛ پس
خداوند پیامبرانش را در بین مردم
مبعوث کرد و آنها را پی در پی به سوی
مردم فرستاد تا وفاداری به پیمان
فطرت را از آنان بخواهند و نعمتهای
فراموش شده اش را به یادشان آورند و
با ابلاغ [احکام الهی]، حجت را بر آنها
تمام کنند و توانمندیهای پنهان شده
عقلها را برای آنان آشکار سازند و
نشانه های قدرت خدا را به آنها
بنمایانند.»

عقل به تنهایی، قادر به
پاسخگویی به همه نیازهای روحی
انسان نیست و نمی تواند همه
مشکلات پیچیده روانی آدمیان را حل
کند و در این راه، چاره ای جز
مددگرفتن از وحی وجود ندارد.

استاد شهید مرتضی مطهری
در باره دلیل نیازمندی بشر به وحی
می گوید: «هر چیزی جز آنچه ایمان نام
دارد، از عقل و علم و هنر و صنعت و
قانون و غیره، ابزاری است در دست
آدمی و وسیله ای است برای ارضای
تمایلات و تأمین خواسته های
پایان ناپذیر او. آدمی همه اینها را در راه
مقاصد و هواهای نفس خویش
استخدام می کند. تنها ایمان است، آن
بعثت، نماد مهرورزی و
خیرخواهی خداوند در حقّ
آدمیان است. بعثت،
افروختن چراغ هدایت
میان بندگان و آویختن
ریسمان محکم الهی از
آسمان در میان چاه
طبیعت است تا افتادگان
در این چاه به آن بیاویزند
و به عالَم نور درآیند

هم از نوع ایمانی که پیامبران عرضه
می کنند، [که] می تواند با ارائه یک
سلسله هدفهای عالی، تمایلات و
غرایز طبیعی را تعدیل و مهار کند.
ریشه نیاز بشر به دین و معنویت و
ایمان و پیامبر را باید در همین جا
جستجو کرد. مصلح و متفکّر بزرگ
اسلامی، اقبال لاهوری می گوید:
«بشریت، امروز به سه چیز نیازمند
است: تعبیری روحانی از جهان و
مبتنی بر وحی که از درونی ترین
ژرفنای زندگی بیان شود، آزادی
روحانی فرد، و اصولی اساسی و دارای
تأثیر جهانی که تکامل اجتماع بشری را
بر مبنای روحانی توجیه کند. شک
نیست که اروپای جدید دستگاههای
اندیشه ای و مثالی تأسیس کرده است؛
ولی تجربه نشان می دهد، حقیقتی که از
راه عقل محض به دست می آید
نمی تواند آن حرارت اعتقاد زنده ای را
داشته باشد که به وحی و الهام شخصی
حاصل می شود. به همین دلیل است که
عقل محض، چندان تأثیری در نوع
بشر نکرده است؛ در صورتی که دین،
پیوسته مایه ارتقای افراد و تغییر شکل
جوامع بشری بوده است.» اگر برنارد
شاو را می بینیم که می گوید: «چنین
پیش بینی می کنم و از هم اکنون آثار آن
پدیدار شده است که ایمان محمد،
مورد قبول اروپای فردا خواهد بود؛ و
به عقیده من اگر مردی چون او صاحب
اختیار دنیای جدید شود، طوری در
حلّ مسائل و مشکلات دنیا توفیق
خواهد یافت که صلح و سعادتِ مورد
آرزوی بشر تأمین خواهد شد»، برای این
است که نیاز به اصولی اساسی و دارای
تأثیری جهانی است که تکامل بشری را بر
مبنای روحانی توصیه کند.»

نبوّت، گوهری کمیاب

سنّت پروردگار بر این است که
گوهرهای گرانبها، کمیاب باشند و ارزان و
آسان در اختیار آدمیان قرار نگیرند. در
حقیقت، اقتضای هر گوهر نفیس چنین
است؛ چراکه اگر به آسانی در فراچنگ
انسانها بود، از ارزش و بها می افتاد و در
واقع در حقّ آن، ستم روا می شد.

از این رهگذر، گوهر «نبوّت» نیز
چنین است که خداوند آن را بر
بالاترین چکاد جهان ملکوت نهاده
است، تا هر کسی هوس دسترسی بدان
پیدا نکند و سودای دستیابی به آن را در
سر نپروراند. به تعبیر زیبای شیخ
الرئیس ابو علی سینا «جَلَّ جَنَابُ الْحَقِّ
عَنْ أنْ یَکُونَ شَرِیعَهٌ لِکُلِّ وَارِد، اَوْ یَطَّلِعَ عَلَیْهِ
اِلاَّ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِد؛ آستان حق، والاتر از
آن است که رهگذر هر واردی باشد یا
آنکه به هر دورانی، بیش از یکی بتواند
آن را دریابد.»

در کتاب «مصنفات» علاء الدوله
سمنانی در این باره می خوانیم:

«نبوت، سرّی است الهی که در
بعضی بندگان خاصّ خود تعبیه
فرموده است، و به وسیله آن سرّ، آنان
را از بنی آدم، ممتاز گردانیده است؛
همان گونه که آدمیان، افق اعلای
موجودات هستند، نبی، افق اعلای
آدمی زاده است و افق اعلای نبوت،
پیامبران مرسل می باشند و افق اعلای
پیامبران مرسل، اولوالعزم هستند که در
رأس آنها، ختم نبوّت قرار دارد.»

عطار نیز در باره «کمیاب بودن
پیامبرانِ اسرارْ بین» می گوید:

صد هزاران مرد گم گردد مدامتا یکی اسراربین گردد تمام

کاملی باید در اوجانی شگرفتا کند غوّاصی این بحر ژرف

صد هزاران سبزپوش از غم بسوختتا که آدم را چراغی برفروخت

صد هزاران طفل سر ببریده شدتا کلیم اللّه صاحب دیده شد

صد هزاران جان و دل تاراج رفتتا محمد یک شبی معراج رفت

زمینه بعثت

خداوند به دلیل مِهری که به
بندگانش دارد، هرگز آنها را به حال
خود وا ننهاد، و هرگاه گمراهی و نادانی
و تبه کاریهای آنان به درازا کشید و
امیدی بر هدایت و رهایی شان نبود،
پیامبری به میانشان فرستاد، تا فرشته
نجاتشان باشد، و آنان را به شاهراه
هدایت رهنمون سازد.

حضرت علی علیه السلام در زمینه بعثت
رسول خاتم صلی الله علیه و آله چنین می فرماید:

«اَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَطُولِ
هَجْعَهٍ مِنَ الاُْمَمِ وَاعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ، وَانْتِشَارٍ
مِنَ الاُْمُورِ، وَتَلَظًّ مِنَ الْحُرُوبِ، وَالدُّنْیَا کَاسِفَهُ
النُّورِ، ظَاهِرَهُ الْغُرُورِ، عَلَی حِینِ اصْفِرَارٍ مِنْ
وَرَقِهَا، وَ اِیاسٍ مِنْ ثَمَرِها، وَ اِغْوارٍ مِنْ مائِها، قَدْ
دَرَسَتْ مَنارُ الْهُدی، وَظَهَرَتْ اَعْلاَمُ الرَّدَی،
فَهِیَ مُتَجَهِّمَهٌ لاَِهْلِهَا، عَابِسَهٌ فِی وَجْهِ طَالِبِهَا،
ثَمَرُهَا الْفِتْنَهُ، وَطَعَامُهَا الْجِیفَهُ وَشِعَارُهَا
الْخَوْفُ وَدِثَارُهَا السَّیْفُ…

اَرْسَلَهُ وَاَعْلاَمُ الْهُدَی دَارِسَهٌ وَمَنَاهِجُ
الدِّینِ طَامِسَهٌ، فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَنَصَحَ لِلْخَلْقِ،
وَهَدَی اِلَی الرُّشْدِ وَاَمَرَ بِالْقَصْدِ؛

[خداوند] پیامبر اسلام را هنگامی
مبعوث فرمود که از زمان بعثت
پیامبران پیشین، مدّتها گذشته بود و
ملتها در خواب عمیقی فرو خفته
بودند؛ فتنه و فساد، جهان را فراگرفته و
اعمال زشت، رواج یافته بود؛ آتش
جنگ، همه جا زبانه می کشید و دنیا
بی نور و پر از مکر و فریب گشته بود؛
برگهای درخت زندگی به زردی
گریاییده به میوه آن امیدی نبود؛ آب
حیات، فروخشکیده و نشانه های
هدایت، کهنه و ویران شده بود؛
پرچمهای هلاکت و گمراهی آشکار و
دنیا با قیافه ای زشت به مردم
می نگریست، و با چهره ای عبوس و
غم آلود با اهل دنیا رو به رو می شد.
میوه درخت دنیا [در جاهلیت]، فتنه، و
خوراکش مردار بود، در درونش
سامان دادن به دنیای
انسانها نیز در دایره
رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
قرار داشت، و آن حضرت
به شکوفاسازی دنیای
مسلمانان نیز توصیه
می کرد

وحشت و اضطراب و در بیرون،
شمشیر[های ستم] حکومت داشت…
[خداوند [پیامبرش را هنگامی فرستاد
که نشانه های هدایت کهنه شده بود و
راههای دین ویران شده بود. او، حق را
آشکار و مردم را نصیحت و
خیرخواهی فرمود، و همه را به
رستگاری هدایت و به میانه روی
فرمان داد.»

بعثت و خیرخواهی

بی تردید خداوند، خیرخواه
بندگانش و خواهان خوشبختی و
سعادت آنان است؛ و نشانه آن، اینکه
پیامبرانی دلسوز و خیرخواه که آینه دار
اسماء و صفات پروردگارند، به
میانشان می فرستد، و از آنها می خواهد
تا نسبت به مردم، بیش ترین مدارا و
گذشت و حُسن خلق را به کار گیرند، تا
بدین گونه آدمیان از سر شوق و رغبت،
دین حق را اختیار کنند و به سوی
پروردگارشان برگردند. از این رهگذر،
پیامبران همواره در میان مردم حضور
داشتند و از انزوا دوری می جستند.

در حکایت است که روزی
حضرت داود علیه السلام به صحرا رفت و از
مردم، فاصله گرفت. خداوند به او
وحی فرستاد: «ای داوود! چرا تو را
تنها می بینم؟» عرض کرد: «شوق تو در
دلم اثر کرد و مرا از مصاحبت با خلق
باز داشت.»

خداوند فرمود: «برو و در میان
آنان باش که اگر بتوانی بنده گریخته ای
را به درگاه ما بازآری، نام تو را در لوح
محفوظ، از جمله سپه سالاران بزرگان
ثبت خواهم کرد.»

چنانچه اشاره شد، پیامبران علیهم السلام
آینه دار خیرخواهی پروردگارند و جز
خیر و سعادت مردم را اراده نمی کنند،
تا آنجا که خداوند در قرآن مجید در
مقام تعدیل خیرخواهی و دلسوزی
حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرماید: «فَلَعَلَّکَ
بَـخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَیآ ءَاثَـرِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُواْ بِهَـذَا
الْحَدِیثِ أَسَفًا»؛ «شاید، اگر به این
سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از
اندوه، در پیگیری [کار]شان تباه کنی.»

همچنین در آیه دیگر در این باره
می خوانیم: «مَآ أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْءَانَ
لِتَشْقَیآ* إِلاَّ تَذْکِرَهً لِّمَن یَخْشَی»؛ «قرآن را
بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتی؛ جز
اینکه برای هر که می ترسد، پندی
باشد.»

در باره خیرخواهی رسول
اکرم صلی الله علیه و آله داستانی از ایشان در دفتر سوم
مثنوی آمده که شنیدنی است:

در یکی از جنگها عده ای از کفّار
به اسارت در آمدند. چون حضرت
رسول صلی الله علیه و آله از برابر آنها می گذشت
تبسّم می کرد. در این هنگام، یکی از آن
اسرا گفت: «اگر تو پیامبر بودی،
این گونه بر ما نمی خندیدی و بر
اسارت ما شادمان نمی شدی.»

پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: «خنده
من برای تحقیر و کوچک نمودن شما
نیست؛ بلکه بدان دلیل می خندم که آیا
باید شما را به بند کشانید و به اجبار به
سوی بهشت سوق داد؟ چرا با اختیار
خود این راه سعادت و خوشبختی را
اختیار نمی کنید؟»

زان نمی خندم من از زنجیرتانکه بکردم ناگهان شبگیرتان

زان همی خندم که با زنجیر و غلمی کشمْتان سوی سروستان و گل

ای عجب کز آتش بی زینهاربسته می آریمتان تا سبزه زار

از سوی دوزخ به زنجیر گرانمی کشمْتان تا بهشت جاودان

شیخ الرئیس ابو علی سینا نیز
می گوید: «چگونه می شود که خداوند
در مقام خیرخواهی انسان و برای
آسودگی او و لذت بردن وی از زندگی
مادی، به وی پلک، چشم و مژه عطا
فرماید، و کف پای او را برای آسان تر
راه رفتن گود کند، با آنکه هیچ یک از
این امور، ضروری نمی نماید؛ امّا از
روح وی غافل بماند و برای
خوشبختی معنوی و سعادت اخروی
وی پیامبری به میانشان نفرستد؟!»

از این رهگذر، باید گفت مبلّغ
راستین، کسی است که پا جای پای
پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله می نهد، و در آنچه
می گوید و رفتار می کند،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.