پاورپوینت کامل هشت سخنرانی کوتاه(مروری بر برخی آموزه های مکتب عاشورا) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هشت سخنرانی کوتاه(مروری بر برخی آموزه های مکتب عاشورا) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هشت سخنرانی کوتاه(مروری بر برخی آموزه های مکتب عاشورا) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هشت سخنرانی کوتاه(مروری بر برخی آموزه های مکتب عاشورا) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۳۱

عاشورا، مکتبی است درس آموزو سرشار از آموزه های تعالی بخش وبسان خوانی است گسترده، با انبوهیاز مائده های آسمانی. بی گمان، آنان کهبر سر این سفره مهمان آیند و طعم اینمائده ها را بچشند و به درستی،درسهای این مکتب را فرا گیرند،آینه دار حسین علیه السلام شده، وجودشانبازتاب خُلق حسینی خواهد شد وچون سالار شهیدان کربلا علیه السلام صاحبعزّت و کرامت خواهند شد. ایشانهمانند ابا عبد الله علیه السلام به قلّه ایثار وجوانمردی و آزادگی خواهند رسید وبسان سرور شهیدان، حق طلب وخدامحور خواهند شد. در یک کلام،آن می شوند که ابا عبد الله علیه السلام برایهمان قیام کرد و حماسه خونینعاشورا را رقم زد. چه زیبا علامه اقباللاهوری به ترسیم فضایل امامحسین علیه السلام نشست و قطره ای از آنوجود دریاگونه را در سروده هایخویش باز تابانیده:

آن امام عاشقان پور بتولسرو آزادی ز بستان رسول

بر زمین کربلا بارید و رفتلاله در ویرانه ها کارید و رفت

دشمنان چون ریگ صحرا لا تُعَددوستان او به یزدان هم عدد

سرّ ابراهیم و اسماعیل بودیعنی آن اجمال را تفصیل بود

تا قیامت قطع استبداد کردموج خون او چمن ایجاد کرد

عزم او چون کوهساران استوارپایدار و تند سیر و کامکار

خون او تفسیر هر اسرار کردملّت خوابیده را بیدار کرد

نقش الاّ اللّه بر صحرا نوشتسطر عنوان نجات ما نوشت

رمز قرآن از حسین آموختیمز آتش او شعله ها اندوختیم

تار ما از زخمه اش لرزان هنوزتازه از تکبیر او ایمان هنوز

ای صبا ای پیک دورافتادگاناشک ما بر خاک پاک او رسان

جاذبه آن حقیقت بزرگ و آنشهید جاودانه، تنها در سرزمینهایاسلامی محصور نماند؛ بلکه در آنسوی جغرافیای کره خاکی، یعنیمغرب زمین نیزه دلهای بیدار وجانهای مشتاق را مسحور خویشساخت و زبانشان را به ستایش ازخویش گویا کرد؛ برای نمونه «ارمانرنو» فرانسوی در رثای آن حضرت ویارانش چنین می گوید:

«حسین [ علیه السلام ] پس از پدر و برادرکه آن دو نیز در راه خدا شهید شدند ـ بهزیر چکمه استبداد جان داد. یارانشهفتاد و دو تن بودند. و دشمنانش دههزار؛ و او همسر و فرزندانش را درپسِ تپّه ای پناه داده بود. از آسمان آتشمی بارید و زمین سوزان بود. مردان،تشنه افتخار بودند و کودکان تشنه آب.سرانجام، حسین[ علیه السلام ] که همه یاران وفرزندانش را از دست داده بود، خودنیز با پیکری خونین و چاک چاک برزمین افتاد. از آن پس، هر شامگاه،آسمان خون می گرید و وحوش کوه وصحرا نالان اند و من بر آن رادمردانیکه آن روزها در صحرای کربلا و در راهعشق بی پایان به خدا، زندگی و هستیخود را از دست دادند، رشک می برم وغبطه می خورم.»

مقاله حاضر، مروری است بر برخیآموزه های متعالی مکتب عاشورا درزمینه های اخلاقی، عرفانی، فرهنگی،اقتصادی و خانوادگی که به صورتهشت سخنرانی کوتاه، تهیه و تنظیمشده است.

۱. برپا داشتن نماز

چرا نماز، مورد اهتمام فوق العادهاهل بیت علیهم السلام بوده است؟ تا آنجا که درمیدان جنگ نیز نماز را اقامه می کردند.چرا سید الشهدا که برای جان یارانخویش ارزش فراوانی قائل بود،حاضر شد تعدادی از اصحابش سپر اوشوند و بدین گونه جان خویش را ازدست بدهند، تا آن حضرت در آندشوارترین شرایط، نماز خود را اداکند؟

حقیقت، این است که نماز، ارتباطبی واسطه با خداوند و معراج نمازگزاراست و انسان را به مقام قرب پروردگارمی رساند، پس دارای اهمیت فراواناست؛ اما به نظر می رسد، اقامه نمازمنحصر در این دلیل نبوده و دلیلدیگری نیز در کار باشد. علت دیگریکه می توان برای آن در نظر گرفت ایناست که این امر، عبادتی است که درآن، حتی پیش از ارتباط درست باپروردگار، سخن از رابطه صحیح بابندگان خداوند و ادای حقوق آنان نیزدر میان است؛ گرچه در پستوی خانه ودر مکانی کاملاً خلوت، آن فریضه،اقامه شود.

پروردگار، نمازی را می پذیرد کهدر مکانی مباح خوانده شود، و غصبینباشد و با لباسی خوانده شود کهحاصل تاراج دارایی کسی نباشد؛ و باآب وضویی ادا شود که دزدی و مالدیگران نباشد. خلاصه اینکه پیش ازحقوق پروردگار، حقوق انسانها در آنرعایت شده باشد؛ و پیش ازخداگرایی، دگرگرایی در آن جلوه گرباشد. این گونه است که در نهاد نماز ـاین نماد ارتباط با خدا، یک حقوق بشربزرگ، تعبیه شده است. این نیزمی تواند دلیل دیگر اهتمام امامانمعصوم علیهم السلام به ویژه سالار شهیدان علیه السلام به اقامه این فریضه الهی؛ حتی در ظهرعاشورا باشد.

به تعبیر استاد شهید مرتضیمطهری: «انسان وقتی که می خواهدنماز بخواند، به راستی می خواهد خودرا یک انسان واقعی بکند و بنمایاند؛زیرا یک انسان واقعی، آن کس است کهاوّلاً: حقوق اجتماعی را محترمبشمارد و نمازگزار، اوّل چیزی کهتوجه دارد این است که آب وضو ومحلّ وضو و لباس و مکان او غصبینباشد، و ثانیا: یک انسان واقعی،وقت شناس و اهل انضباط است، ونمازگزار در پنج وقت یا سه وقت،همیشه خود را حاضر می دارد، و ثالثا:نمازگزار قبله شناس است، می داند بهکدام سو متوجه شود.

قبله او جایی است که آنجا بهدست ابراهیم بنا شده است نه با دستستمگر و دزد؛ جایی است که آنجامظهر فرهنگ و معارف دین است، نهمثلاً لندن و یا واشینگتن و یا مسکو، ورابعا: نمازگزار خود را از آلودگیها ونجاستها پاکیزه نگه می دارد، و خامسا:احساسات و غرایز خود را کنترلمی کند، و برای مدتی نه می خورد و نهمی خوابد و نه می گرید و نه می خندد ونه به این طرف و آن طرف متوجهمی شود، و سادسا: عالی ترین اذکار،مانند تکبیر و تسبیح و تحمید را تکرارمی کند.

پیغمبران دو هدف داشته اند: یکیکشاندن قلبها و روحها به عالم بالاهمان گونه که در قرآن کریم می خوانیم:«یَـآأَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّـآ أَرْسَلْنَـکَ شَـهِدًا وَ مُبَشِّرًاوَ نَذِیرًا * وَ دَاعِیًا إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِی»؛ «ایپیامبر! ما تو را فرستادیم تا شاهد وبشارت دهنده و بیم دهنده باشی و بهاذن حق، خلق را به سوی خدا دعوتکنی.» و دیگری برقرار کردن عدالتدر اجتماع که می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَارُسُلَنَا بِالْبَیِّنَـتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَـبَوَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ «همانا ماپیامبران را با ادّله و معجزات [به سویخلق [فرستادیم و برایشان کتاب ومیزان (عدل) نازل کردیم تا مردم بهراستی و عدالت گرایند.» نماز هم بههدف اولی پیامبران کمک می کند و همبه هدف دوّمی. نماز که مذکّر ایماناست، پشتوانه عدالت اجتماعی و اصلمساوات و رعایت حقوق اجتماعی نیزمی باشد و سرّ موفقیت اسلام، ایناست که عدالت و عبادت را به هم توأمکرده است.»

نکته پایانی و قابل توجه در بارهاین فریضه آنکه، نماز پیش از آنکه ذکربنده از خداوند باشد، یادکرد خدا ازبنده خویش است. نخست، اینخداوند است که به یاد بنده اش می افتدو آن گاه بنده او بر اثر این توجهپروردگار، به یاد خداوند توفیقمی یابد.

پس اقامه نماز راستین، نشانهکشش پروردگار به بنده خویش و ترکآن، علامت نبود محبت خداوند بهبنده اش است. به تعبیر زیبای حافظ:

تا که از جانب معشوقه نباشد کششیکوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

حقیقت یادشده در تفسیر مجمعالبیان، ذیل آیه شریفه «إِنَّ الصَّلَوهَ تَنْهَیعَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»؛«همانا نماز از کار زشت و ناپسند بازمی دارد، و قطعا یاد خدا بالاتر است.»این گونه آمده است: «وَلَذِکْرُ اللّهاکبر؛یعنی خدا با ارزانی داشتن رحمتخویش بر شما، پیش از فرمانبرداریشما از او یادتان می کند. و این یاد خدااز شما، بزرگ تر است از یاد شما ازاو.»

نماز شب عاشورا

راوی می گوید:

«وَلَمَّا رَأیَ الْحُسَیْنُ حِرْصَ الْقَوْمِ عَلَیتَعْجِیلِ الْقِتَالِ وَ قِلَّهِ انْتِفَاعِهِمْ بِمَواعِظِ الْفِعَالِ وَالْمَقَالِ، قَالَ لاَِخِیهِ الْعَبَّاسِ علیه السلام : «اِنِ اسْتَطَعْتَاَنْ تَصْرِفَهُمْ عَنَّا فِی هَذَا الْیَوْمِ فَافْعَلْ، لَعَلَّنَانُصَلِّی لِرَبِّنَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ فَاِنَّهُ یَعْلَمُ اِنِّی اُحِبُّالصَّلاَهَ لَهُ وَ تِلاَوَهَ کِتَابِهِ؛ چون حسین علیه السلام دید که [در روز تاسوعا سپاه ابن زیاد[در شروع جنگ، بسیار عجله و شتابدارند، و موعظه و نصیحت گفتاری وعملی در آنان اثر نمی گذارد، بهبرادرش عباس علیه السلام فرمود: اگرمی توانی این سپاه را امروز از مامنصرف کنی، این کار را بکن! تا یکامشب را به نماز بپردازیم؛ زیرا خدامی داند که من به نماز و تلاوت قرآنعلاقه دارم.»

سپس راوی چنین ادامه می دهد:«عباس آمد و درخواست امام حسین علیه السلام رابا آنان در میان گذاشت عمر بن سعدسکوت کرد و گویا مایل نبود در جنگ،تأخیری رخ دهد. عمر بن حجّاج زبیدیگفت: «به خدا قسم! اگر هر کس دیگریچنین درخواستی می کرد، می پذیرفتیم.چگونه از حسین علیه السلام نپذیریم، و حال آنکهاو از آل محمّد است.»

پس قبول کردند و جنگ، یک روزبه تأخیر افتاد. راوی می گوید: «وَباتَالْحُسَینُ علیه السلام وَ اَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَهِ، وَلَهُمْ دَوِیٌّکَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَاعِدٍ؛حسین علیه السلام و یارانش آن شب را درحالی که زمزمه ای چون زمزمه زنبورعسل، [بر اثر دعا و نیایش [داشتند، دررکوع و سجود و در حال نشسته بهصبح رسانیدند.»

روضه

آخرین نماز امام حسین علیه السلام درروز عاشورا اتفاق افتاد. چون وقتنماز ظهر فرا رسید، مردی از یاران آنحضرت به نام «ابو ثمامه صیداوی» بهآن حضرت عرض کرد: «ای ابا عبداللّه! جانم به فدایت! این گروه به مانزدیک شده اند و به خدا سوگند کهپیش از تو، من باید کشته شوم ودوست دارم چون خدا را ملاقاتمی کنم با تو نماز خوانده باشم.» امامحسین علیه السلام سر به سوی آسمان برداشتو فرمود: «نماز را تذکّر دادی، خدای تورا از نمازگزاران قرار دهد.» آن گاه امامحسین علیه السلام زهیر بن قین و سعید بنعبد اللّه را گفت در جلوی آن حضرتبایستند تا او نماز ظهر بگذارد، پسامام علیه السلام با نیمی از یارانش نماز خوف بهجای آوردند.»

خوشا آنان که اللّه یارشان بیکه حمد و قل هو اللّه کارشان بی

خوشا آنان که دایم در نمازندبهشت جاودان بازارشان بی

۲. خیرخواهی

یکی از وظایف مسلمانان در برابریکدیگر، خیرخواهی است. امامصادق علیه السلام در این باره می فرماید:«عَلَیْکُمْ بِالنُّصْحِ لِلّهِ فِی خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقَاهُ بِعَمَلٍاَفْضَلَ مِنْهُ؛ بر شما باد به خیرخواهیبرای خدا نسبت به خلق او که هرگزخداوند را با عملی بهتر از این کارملاقات نخواهی کرد.»

از نگاه آموزه های دینی، دایرهخیرخواهی، تنها به دوستان، محصورنمی شود؛ بلکه انسان کامل از نگاهاسلام، فردی است که خیرخواههمگان است؛ حتی در باره آنان که درباره او ناسپاسی کردند و دشمنیورزیدند.

شمس تبریزی در این باره چنینمی گوید: «انسان کامل، خودخواهنیست، دیگر خواه است، غمخوارعالَم است. او خود را در برابر مردمان،مسئول می پندارد و در خود برای آناناحساس پیام و رسالت و وظیفهرهنمونی و دستگیری می کند. انسانکامل می خواهد بیخبران را بیاگاهاند وناپختگان را از خامی به بلوغ و کمالرهنمون گردد. او حتی در برابرناسپاسی و حق ناشناسی مردمان و نیزدر برابر آزار آنان، همچنان و بیش ازهر هنگام، غمخوار ایشان است.»

نمونه ای از خیرخواهی را حتیبرای کینه توزان و کج اندیشان، درسوره مبارکه یسآ می خوانیم؛ آنجا کهیکی از پیروان راستین پیامبران در میانمردم آمد و آنها را به پیروی از انبیا وپرستش پروردگار دعوت فرمود و براین دعوت خویش، برهان نیز اقامهکرد؛ اما آنان در برابر این خیرخواهی،وی را به شهادت رساندند و به خیالخود، او را از سر راهشان برداشتند.»

در اینجا قرآن کریم، اوجخیرخواهی این پیرو راستین پیامبر راآن گاه که کشته شد و به عالَم برزخ وبهشت وارد شد، این گونه بیانمی فرماید: «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قَالَ یَــلَیْتَقَوْمِی یَعْلَمُونَ * بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَالْمُکْرَمِینَ »؛ «[سرانجام به جرم ایمانکشته شد، و بدو] گفته شد: به بهشت درآی. [او از سر خیرخواهی و دلسوزی[گفت: ای کاش، قوم من می دانستند کهپروردگارم چگونه مرا آمرزید و مرا درزمره عزیزان قرار داد.»

حکیم نظامی گنجه ای در این بارهچه زیبا سروده است:

ز ما رنجه و راحت اندوز مچراغ شب و مشعل روز ما

در مکتب عاشورا نمونه هایی ازاوج خیرخواهی سالار شهیدان علیه السلام رامی بینیم؛ آنجا که وقتی برخی براییاری آن حضرت عذر آوردند و بهانهتراشیدند، آن حضرت از رویخیرخواهی و برای آنکه آنان دچارعذاب الهی نشوند، توصیه می کند که ازآن مکان فاصله گیرند؛ چرا که اگرباشند و فریاد «هَلْ مِنْ نَاصِر» حسین رابشنوند و به یاری او برنخیزند، گرفتاردوزخ خواهند شد. اکنون دو نمونه ازاین خیرخواهی:

نمونه اوّل: عمرو بن قیس مشرقیگوید که من و پسرعمویم در قصر بنیمقاتل، خدمت حسین علیه السلام رسیدیم و براو سلام کردیم. حضرت پرسید: «آیا بهیاری من آمده اید؟» گفتم: «مردیعیالمندم، و مال بسیاری از مردم نیز،نزد من است؛ چون نمی دانم کار شما بهکجا می انجامد. می ترسم که امانتمردم ضایع شود. پسر عمویم نیز مانندهمین سخن را به زبان آورد. حسین علیه السلام فرمود: «پس، از اینجا بروید تا فریادمرا نشنوید و اثری از من نبینید که بهراستی هر کس، فریاد ما را بشنود و یا(از دور) سیاهی و شبح ما را ببیند؛ ولیدرخواست ما را نپذیرد و به فریاد مانرسد، بر خدای بلندمرتبه واجب استکه او را با خواری به جهنم اندازد.»

نمونه دوم: ضحاک بن عبد اللّهمشرقی همدانی می گوید که من ومالک بن نضر ارحبی بر ابا عبد اللّه علیه السلام وارد شدیم، پس سلام کردیم و درمحضر وی نشستیم. آن حضرت،خوش آمد گفت و پاسخ سلام ما را دادو پرسید: «به چه منظوری نزد منآمده اید؟» عرض کردیم: «برای سلام ودرخواست عافیت برای شما و اینکه بهشما خبر دهیم که مردم کوفه برایجنگ با شما آماده اند.»

امام علیه السلام فرمود: «حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَالْوکیل نِعْمَ المولی و نعم النصیر؛ خدا برایما بس است و او سرپرست و مددکارخوبی است.»

وقتی خواستیم از او جدا شویم وخداحافظی کنیم، فرمود: «چه مانعیدارد که مرا یاری کنید؟» مالک بن نضرکه همراه من بود گفت: «هم قرضداریم و هم گرفتار زن و فرزندهستیم.» من گفتم: «گرچه مرا نیز همینگرفتاریهای قرض و زن و بچه هست؛ولی حاضرم تو را همراهی، و در راه توفداکاری کنم؛ اما به آن شرط که هرگاهبی کس ماندی و یاری من برای توسودی نداشت، اجازه بدهی شما رارها کنم و در پی کار خویش بروم.»

امام، شرط مرا پذیرفت. پس مننزد وی ماندم تا آنکه روز عاشورا فرارسید و یاران او به شهادت رسیدند واز اصحاب امام جز دو نفر باقی نماند؛آن گاه به حسین علیه السلام عرض کردم: «ایفرزند پیامبر خدا! مرا با تو قرار بر اینبود که تا یاورانی داشته باشی همراه توبمانم، و شما را یاری کنم، ولی هنگامیکه یاران و همراهان تو کشته شدند،آزاد باشم و بروم. هم اکنون زمان آن فرارسیده است.»

فرمود: «راست گفتی؛ اما چگونهاز دست این لشکر بزرگ می گریزی؟اگر می توانی، راهی برای فرار پیدا کن.مرا با تو کاری نیست.» هنگامی که مرااجازه رفتن داد، اسب خویش را که ازقبل در میان خیمه ای پنهان کرده بودم ـو خود پیاده می جنگیدم ـ از خیمهبیرون آوردم و سوار شدم و با تازیانه براو زدم؛ به گونه ای که روی سم پاهایخود بلند شد، آن گاه افسارش را رهاکردم تا پیش بتازد؛ دشمن که این حالترا دید، ناگزیر راه را باز کرد و منصفهای آنان را شکافتم و بیرون آمدم وگریختم. من آن روز دو نفر از دشمنانامام علیه السلام را کشتم و دست فرد دیگری راقطع کردم؛ حسین علیه السلام این کار من راتحسین کرد؛ به گونه ای که چند بارفرمود:

«لاَ تَشَلْ، لاَ یَقْطَعَ اللّهُ یَدَکَ، جَزاکَ اللّهُخَیْرا مِنْ اَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّهُ علیه وآله؛ دستت درد نکند و شل نشود. خداهرگز نگذارد دست تو قطع شود وپروردگار، پاداش نیکویی به سببخاندان پیامبر صلی الله علیه و آله به تو عنایت کند.»

روضه

امام حسین علیه السلام خیرخواهی رابدانجا رسانیده بود، که حتی خواهانسعادت و نجات دشمنان خویش نیزبود؛ اما آنان در برابر ایشان چه پاسخیدادند؟! آنها حتی به طفل شیرخوار اونیز رحم نکردند؛ آن گاه که امام برایوداع، مقابل خیمه آمد و به خواهرشفرمود: «ناوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتّی اَوْدَعَهُ؛فَاَخَذَهُ وَاَوَمَأَ اِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَماهُ حَرْمَلَهُ بْنِالْکاهِلِ الاَْسَدِی بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُفَقالَ لِزِیْنَبَ: خُذِیهِ، ثُمَّ قالَ: هُوِّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَبِی اِنَّهُ بِعَیْنِ اللّهِ، ثُمَّ حَفَرَ لَهُ عِنْدَ الْفُسْطاطِحَفِیرَهً فِی جَفْنِ سَیْفِهِ فَدَفَّنَهُ فِیها بِدِمائِهِ؛فرزند خردسالم را بده تا با او وداع کنم؛طفل را گرفت و خواست ببوسد کهناگاه حرمله بن کاهل اسدی، او راهدف تیر قرار داد و آن تیر در حلق اوجای گرفت و او را ذبح کرد. پس بهزینب فرمود: او را بگیر! آن گاه فرمود:چون این حادثه در برابر دیدگانخداست، بر من آسان است. در اینهنگام، کنار خیمه با نوک شمشیرش،قبری ساخت و او را با همان وضعخون آلود دفن کرد.»

بخواب ای نوگل پژمان پرپربخواب ای غنچه نشکفته، اصغر

بخواب آسوده اندر دامن خاکندیده دامن پر مهر مادر

بخواب و خواب راحت کن شب و روزکه خاموش است صحرا بار دیگر

همه افتاده، در خواب اند و خاموشتویی صحرا و چندین نعش بی سر

۳. ایثار

جهان، پیشرفتهای مادی، علمی ومعنوی خویش را وامدار ایثارگراناست؛ آنها که از مال و جسم و جانخویش، مایه گذاشتند تا آدمیان رامهمان انواع برکتها کنند؛ آنان کهسوختند تا به جمع بشر روشناییبخشند؛ گریستند تا بر لبهای دیگرانشکوفه خنده بنشانند و بار غم به دوشکشیدند تا برای دیگران، شادمانی بهارمغان آورند.

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «خَیْرُالْمَکارِمِ الاِْیثارِ؛ بهترین مکارم اخلاق،ایثار است.»

آن حضرت در حدیثی دیگر دراین باره فرموده است: «عِنْدَ الاِْیثارِ عَلَیالنَّفْسِ تَتَبَیَّنُ جَواهِرَ الْکُرَماءِ؛ نزد ایثار برجان، گوهرهای (درونی) کریمانآشکار می شود.»

شاعره معاصر، پروین اعتصامیدر داستانی نمادین، نمونه زیبایی ازایثار را به رشته نظم درآورده است. دراین حکایت چنین می خوانیم: «شبیشاهدی (شخصی) با شمعی به گفتگوپرداخت و از هنرنماییها وشاهکارهای خویش که در دل آن شب،موفق به انجام آن شده بود، سخن بهمیان آورد و آنها را به رُخ شمعمی کشید؛ و در این ستایش از خویش تاآنجا پیش رفت که با طعنه به شمعگفت:

تو به گرد هنر من نرسیزان که من بذل سر و تن کردم

بدین گونه، آن شخص از این نکته مهمغافل شده بود که اگر روشنایی حاصل ازایثار شمع و اشک ریختن و پرتوافکندناونبود، وی توان انجام دادن هیچ یک از آنهنرنماییها را نداشت. اینجا بود که شمعبرای آنکه وی را از این بی خبری بیرونآورد و متوجه ایثار خود کند، در پاسخ اومی گوید:

شمع خندید که بس تیره شدمتا ز تاریکی ات ایمن کردم

پی پیوند گهرهای تو بسگهر اشک به دامن کردم

گریه ها کردم و چون ابر بهارخدمت آن گُل و سوسن کردم

خوشم از سوختن خویش از آنکسوختم بزم تو روشن کردم

خرمن عمر من ار سوخته شدحاصل شوق تو خرمن کردم

کارهایی که شمردی بر منتو نکردی همه را من کردم

یکی از عارفان بزرگ گفت که هیچکس بر من، چنان غلبه نکرد که جوانیاز بلخ؛ از حج می آمد؛ مرا گفت: «حدّزهد نزد شما چیست؟» گفتم: «چونبیابیم بخوریم و چون نیابیم صبرکنیم.» گفت: «سگان بلخ نیز همینصفت را دارند.» پس من او را گفتم:«حدّ زهد نزد شما چیست؟» گفت: «ماچون نیابیم صبر کنیم و چون بیابیمایثار کنیم.»

بی گمان، خدمت بزرگ سالارشهیدان به جهان بشری، در سایه ایثارو جانفشانی آن حضرت بوده است. آنحضرت و دیگر شهدای کربلا باخورشید ایثار خویش، فرا راه آدمیانرا روشن کردند، و بر اثر این فروغ ایثاربود که زمینه رویش انواع خوبیها ونیکیها در میان جامعه انسانی فراهمشد.

به تعبیر استاد شهید مرتضیمطهری رحمه الله : «همه کسانی که به بشریّتبه گونه ای خدمت کرده اند، حقی بهبشریت دارند؛ ولی هیچ کس حقی بهاندازه حق شهدا بر بشریت ندارد؛ چراکه شهید، آن کسی است که با فداکاریو از خودگذشتگی خود و با سوختن وخاکستر شدن خود محیط را برایدیگران مساعد می کند.

مَثَل شهید مَثَل شمع است کهخدمتش از نوع سوخته شدن و فانیشدن و پرتوافکندن است، تا دیگراندر این پرتو که به بهای نیستی او تمامشده، بنشینند و آسایش بیابند و کارخویش را انجام دهند. آری، شهداشمع محفل بشریت اند؛ سوختند ومحفل بشریت را روشن کردند. اگر اینمحفل، تاریک می ماند، هیچ دستگاهینمی توانست کار خود را آغاز کند یاادامه بدهد.

انسان که در روز در پرتوخورشید تلاش می کند و یا شب درپرتو چراغ یا شمع، کاری انجاممی دهد، به همه چیز توجه دارد، جز بهآنچه پرتوافشانی می کند که اگرپرتوافشانی او نبود، همه حرکتهامتوقف و همه جنب و جوشها راکدمی شد.

شهدا پرتوافشانان و شمعهایفروزنده اجتماع اند که اگر پرتوافشانیآنها در ظلمات استبدادها و استعبادهانبود، بشر ره به جایی نمی برد. پشتسر هر شهادتی یک روشنایی پیدامی شود. در حقیقت، شهادت برایاجتماع، نوعی تصفیه نفس است برایاجتماع.»

جان است و از محبت جانان دریغ نیستاینم که دست می دهد ایثار کنم

مصداق بارز ایثار

برای «ایثار» و گذشتن از همههستی خویش در راه خدا، چهنمونه ای بهتر از حضرت عباس علیه السلام می توان یافت. او بزرگ ترین جانباز وایثارگر کربلا بود که بر قلّه ایثار جایگرفت؛ کسی که امام سجاد علیه السلام درستایش از او فرمود: «رَحِمَ اللّهُ الْعَباسَ،فَلَقَدْ آثَرَ وَاُبْلِیَ وَفَدّی اَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتّی قَطَعَتْیَداهُ، فَاَبْدَلَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِما جَناحَیْنِ یَطِیرُبِهِما مَعَ الْمَلائِکَهِ فِی الْجَنَّهِ کَما جَعَلَ لِجَعْفَرِبْنِ اَبِی طالِب علیه السلام ؛ خدا رحمت کندعباس علیه السلام را که ایثار کرد و دچارمصائب شد و جانش را برای برادرشحسین علیه السلام فدا کرد تا آنجا که دستهایشدر این راه قطع شد. خداوند به جای آندو دست، دو بال به او عنایت کرد که باآن دو بال در بهشت، همراه فرشتگانپرواز می کند؛ چنان که خداوند بهجعفر بن ابی طالب علیه السلام نیز [به جای دودستش که در جنگ موته قطع شد] دوبال عنایت کرد [که در بهشت به پروازدرآید.]»

آن گاه امام سجاد علیه السلام افزود: «وَاِنَّلِلْعَباسِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ مَنْزِلَهٌ یَغْبِطُهُ بِهاجَمِیعُ الشُّهَداءِ یَوْمَ الْقِیامَهِ؛ برایعباس علیه السلام در پیشگاه خداوند بزرگ،مقامی بس ارجمند است که همهشهیدان در روز قیامت، از آن مقامحسرت می خورند.»

روضه

شاعر درباره حضرت عباس علیه السلام سروده است:

اَحَقُّ النّاسِ اَنْ یُبْکی عَلَیْهِفَتیً اَبْکَی الْحُسَیْنَ بِکَرْبَلاء

اَخُوهُ وَابْنُ وَالِدِهِ عَلِیٍّاَبُو الْفَضْلِ الْمُضَرَّجِ بِالدِّماءِ

وَمَنْ وَاساهُ لا یَثْنِیهُ شَی ءٌوَجادَلَهُ عَلی عَطَشٍ بِماءٍ

سزاوارترین مردم برای گریستن،جوانمردی است که حسین علیه السلام را درکربلا به گریه انداخت: برادر حسین وفرزند پدر او، یعنی ابو الفضل به خونآغشته؛ آنکه با حسین علیه السلام مواسات وهمراهی کرد و هیچ چیز را ازهمراهی اش باز نداشت [و در حالتشنگی به آب فرات رسید] و چونحسین تشنه بود، آب نیاشامید.

آن گاه که عباس برای آوردن آببرای اطفال تشنه کام، صف دشمن رادرهم شکست و وارد شریعه فراتشد، خواست مقداری آب بنوشد؛ امایاد عطش حسین و اهل بیت و کودکان،او را از نوشیدن آب بازداشت. پس آبرا ریخت و این اشعار را زمزمه کرد:

یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونِیوَبَعْدَهُ لا کُنْتِ اَنْ تَکُونِی

هذَا الْحُسَیْنُ شارِبُ الْمَنُونِوَتَشْرَبِینَ بارِدَ الْمُعِینِ

ای نفس! زندگی بعد از حسین،خواری و ذلّت است، و بعد از او نمانیتا این ذلّت را ببینی؛ این حسین استکه شربت مرگ می نوشد و تو آب سردو گوارا می نوشی؟!

افسوس که عباس به آرزویش نرسید،وبا همه اشتیاقی که داشت، نتوانست مشکآب را به تشنه کامان برساند:

پس فرو بارید بر او تیر تیزمشک شد بر حالت او اشک ریز

آن چنان گریید بر او چشم مشکتا که چشم مشک خالی شد ز اشک

همچنین در این باره سروده اند:

عشاق چون به درگه معشوق رو کننداز آب دیدگان، تن خود شستشو کنند

قربان عاشقی که شهیدان کوی عشقدر روز حشر، رتبه او آرزو کنند

درگاه او که درگه باب الحوائج استباب الحوائجش همه جا گفتگو کنند

۴. رضا و تسلیم در برابر خواستپروردگار

آنکه خداوند را به حکمت وعدالت می شناسد و از این نکته، آگاهاست که خداوند جز به صلاح بنده اشرفتار نمی کند، در برابر مشیّت اوتسلیم، و به قضا و قدرش راضیمی شود. چنین کسی همان گونه که درخوشیها خرسند است، در ناخوشیهانیز، سر بر آستان رضا می ساید و تسلیمحضرت دوست است.

خواجه نصیر الدین طوسی رحمه الله می گوید: «مقام رضا، ثمره محبت استو اهل حقیقت را مطلوب این باشد کهاز خدای تعالی راضی باشند و آن چنانباشد که ایشان را هیچ حالی از احوالمختلف، مانند: مرگ و زندگانی و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.