پاورپوینت کامل خورشید خرد ۷۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خورشید خرد ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خورشید خرد ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خورشید خرد ۷۲ اسلاید در PowerPoint :
۱۰
اشاره
اسلام، دانش را نور می داند. نوری که خدا آن را در قلبهای مستعد پرورانده و او را به راه راست و بندگی عاشقانه فرا می خواند. سعادت و نیک فرجامی آدمی در سایه این دانش، به دست می آید. علم، آدمی را از ظلمت می رهاند و به سوی نور رهنمون می سازد. آدمی چگونه می تواند از این منبع درخشان، روی گردان و بی بهره بماند؛ در حالی که در آموزه های روایی، پی گیری آن حتی در دور دست ترین سرزمینها که چین کنایه ای از آن بوده سفارش شده است. اصولاً انسان برای رسیدن به گوهری ارزشمند، اعماق زمین و دریاها را می کاود؛ دانش نیز چنین است. گوهری ارزشمند و عافیت آفرین که هر رنج و زحمتی برای به دست آوردن آن روا است.
باید کوشید و خود را به زیور ارزشها که علم است آراست، اگر چنین شود منزلت دنیوی و سعادت اخروی نصیب آدمی می شود. علم ارزشی، مسیر زندگی را به درستی می نمایاند و بهترین یاور آدمی در حل مشکلات و آراستن به فضایل اخلاقی است. انسان دانشمند، بسیار دقیق است و هر چیزی را آن گونه که باید، ادا می کند. مقاله حاضر می کوشد این ویژگی مهم و صفت پسندیده را در سیره امام صادقان و نیک سیرتان بررسی کند.
دانش، در گستره دین
دانش، همانند آب دریا است. هر چه از آن می آشامند، همچنان خود را تشنه تر و نیازمندتر می بینند. امام صادق(ع) درباره دانش اندوزی می فرمودند: «اَعلَمُ النّاسِ مَن جَمَعَ عِلمَ النّاسِ عَلَی عِلمه؛[۱] دانشمندترین شخص آن است که علم دیگران را بر علم خود بیافزاید.»
جویای علم باید از تنبلی و بیکاری دوری کرده و با پشتکار، به کسب دانش بپردازد. دانشجو باید از هر فرصتی که پیش می آید، بیش ترین بهره را ببرد تا موفقیت لازم را به دست آورد. دانش طلبان، از شتاب نکردن در بهره گیری از زمان، بیش ترین زیان را می بینند؛ زیرا دانشجو باید در طلب علم همچون تیری از چله کمان رها شود و از اما و اگرها و امروز و فرداها رها باشد.
پیامبر گرامی اسلام که پی جویی و پی گیری علم را تا راههای دوردست توصیه می کرد، درباره جد و جهد برای فراگیری دانش، سخنی نیکو به یادگار گذاشته است: «أغدُوا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ فَاِنّی سَأَلْتُ رَبّی أنْ یُبَارِکَ لِاُمَّتِی بُکورِها؛[۲] در طلب علم سحرخیز باشید پس بدرستی که من از پروردگارم خواسته ام که در سحرگاهان به امتم برکت بخشد».
دانشمند نیز دارای تعریف مشخصی در دین اسلام است و هر داننده ای را دانشمند اسلامی نمی گویند. همچنان که نوشته اند: «روزی مردم، گرد مردی حلقه زده بودند و به سخنانش گوش می دادند و طنین صدای او فضای مسجد را پر کرده بود. پیامبر اکرم(ص) وارد مسجد شد و مردم را دید که دور او حلقه زده اند. پرسید: این شخص کیست؟ پاسخ گفتند: او علامه است. پیامبر پرسید: علامه یعنی چه و به چه کسی گفته می شود؟ گفتند: علامه کسی است که از همه مردم بیش تر به نسبهای عرب و رخدادهای انسانی آگاهی دارد و حوادث دوران جاهلیت و مردم آن روزگار را از همه بهتر می داند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: این دانش برای کسی که بدان آگاه است، هیچ گونه سود و زیانی ندارد و همچنین برای مردم. بدانید که دانش بر سه دسته است: «آیَهٌ مُحْکَمَهٌ اَوْ فَرِیضَهٌ عَادِلَهٌ اَوْ سُنَّهٌ قَائِمَهٌ وَ مَا خَلاَهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ؛[۳] آیه ای روشن یا فریضه ای راستین و یا سنتی استوار. پس هر چه غیر از این سه است، [علم نیست، بلکه] فضیلت می باشد.»
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ۹ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْعِلْمُ قَالَ الْإِنْصَاتُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الِاسْتِمَاعُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْحِفْظُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْعَمَلُ بِهِ قَالَ ثُمَّ مَهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَشْرُهُ؛[۴] مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و پرسید: ای رسول خدا(ص)! دانش یعنی چه؟ پیامبر پاسخ داد: سکوت کردن. مرد پرسید: دیگر چه معنا دارد؟ پیامبر فرمود: گوش فرا دادن. پرسید: پس از آن چه؟ فرمود: به خاطر سپردن. پرسید: بعد از به خاطر سپردن چه؟ پاسخ فرمود: عمل کردن به آن. پرسید: ای رسول خدا! بعد از عمل کردن به آن چه معنی دارد؟ فرمود: انتشار دادن آن.»
دانش و بینش از نگاه امام صادق(ع)
حسن بن صیقل شنیده بود که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «یک ساعت تفکر کردن برتر از یک شب عبادت تا صبح است؛ ولی پیوسته به این موضوع می اندیشید که منظور پیامبر اکرم(ص) چگونه تفکری است؟ آیا هر تفکری با یک شب عبادت تا صبح برابر است؟» برای دریافت پاسخ خود، نزد امام صادق(ع) رفت و پرسش خود را مطرح کرد؛ ولی آن حضرت به گونه ای کنایه آمیز به پرسش او پاسخ داد. امام فرمود: «یَمُرُّ بِالْخَرِبَهِ أَوْ بِالدَّارِ فَیَقُولُ أَیْنَ سَاکِنُوکِ أَیْنَ بَانُوکِ مَا بَالُکِ لَا تَتَکَلَّمِینَ؛[۵] [انسان هر گاه] از کنار خرابه ای یا خانه ای [خالی از سکنه] عبور می کند، بگوید کجایند آنان که تو را ساختند و آنان که در تو سکونت داشتند؟ تو را چه شده است چرا سخنی نمی گویی؟»
با این پاسخ کوتاه، به او فهماند که تفکری ارزشمند است که با آن آدمی پاسخ این پرسشها را بیابد که به کجا می رود و هدف او از زندگانی دنیا چیست؟
عبادت بدون علم و اندیشه
در آموزه های اسلامی، عبادت بدون بصیرت، بی ارزش است و بصیرت، جز با تفقه و تعمق در مسایل و یادگیری به دست نمی آید.
در همسایگی اسحاق بن عمار خانه مردی قرار داشت که به عبادت زیاد و انفاق بسیار در میان مردم مشهور بود و همگان از او به نیکی یاد می کردند؛ زیرا کسی از او خلافی ندیده بود.
رفتار نیک او برای اسحاق بن عمار این پرسش را ایجاد کرد که او با این رفتار، انسان صالحی است یا خیر؟ او می خواست وظیفه خود را نسبت به همسایه خود بداند.
بدین منظور، نزد امام صادق(ع) رفت و از امام پرسید: «همسایه ای دارم که بسیار نماز می خواند؛ انفاق می کند و بسیار به حج می رود و از او خلافی هم نسبت به خاندان اهل بیت عصمت: دیده نشده است. او چگونه انسانی است؟» امام صادق(ع) پرسید: «آیا اهل دانش و اندیشه در مسائل دینی و عبادی نیز هست؟» اسحاق پاسخ داد: «خیر، با اینکه بسیار عبادت می کند؛ ولی اهل اندیشه نیست.» امام فرمود: « لَا یَرْتَفِعُ بِذَلِکَ مِنْهُ؛[۶] [پس با این حساب،]
کردار نیک او سبب بالا رفتن او نمی شود.»
وسواس، زاییده بی دانشی
وسواس، از جمله مسایل پیچیده و مشکل روحی روانی است که گاه گریبانگیر افراد می شود. این مسئله، برخاسته از شک و دودلی است. بنابراین دون شأن یک دانشمند به شمار می رود که به این مشکل دچار شود. در اسلام به شدت از آن دوری شده است.
در دوران امام صادق(ع) مرد دانشمندی بود که وسواس زیادی داشت. او گاه چند بار وضو می گرفت؛ ولی در آن شک کرده و دوباره وضو می گرفت؛ پیش از وضو، چندین بار اعضای وضو را می شست و بعد وضو می گرفت، ولی باز هم در آن شک می کرد.
عبدالله بن سنان که وضو ساختن او را دیده بود، نزد امام صادق(ع) آمد و از امام پرسید: «او با اینکه انسان عاقل و اندیشمندی است؛ ولی در وضو دچار وسواس است. تفکر و وسوسه، چگونه با هم سازگارند؟» امام صادق(ع) فرمود: «وسوسه از شیطان است. و کسی که وسواس دارد، از شیطان پیروی می کند. این اصلاً با تفکر هم خوانی ندارد.» عبدالله پرسید: «چگونه این پیروی از شیطان است؟» امام صادق(ع) پاسخ داد: «اگر او انسانی اندیشمند باشد و از او بپرسی که این وسواس تو از کجا پدید آمده است؟ پاسخ خواهد داد: از شیطان است؛ زیرا انسان متفکر، می داند که وسوسه از ناحیه شیطان به او رسیده است؛ ولی هنگام عمل، بر اثر بی فکری و ضعف اراده، قادر به جلوگیری از آن نیست. خداوند نیز می فرماید:Gمِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِF؛[۷] «(پناه می برم) از گزند وسوسه های شیطان مرموز که در سینه انسانها وسوسه می کند.»
ضرورت مراجعه به دانایان
می گویند: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند». یک فرد، هر چه هم دانشمند باشد نمی تواند بر تمام مسائل، تسلط علمی داشته باشد مگر اینکه به سرچشمه علم الهی متصل و از پیمانه وحی سیراب شده باشد. بنابراین هر کس باید در حیطه دانش و تخصص خود اظهار نظر کند. این مسئله درزمان امام صادق(ع) نیز دیده می شد.
نوشته اند روزی حمزه بن طیار که خود دانشمندی بود، در محضر امام صادق(ع) ایستاد و شروع به سخنرانی کرد. او لابه لای سخنان خود، به گوشه هایی از سخنان پدر امام، حضرت باقر(ع) اشاره می کرد و برای تأیید حرف خود از آن کمک می گرفت. امام صادق(ع) نیز سکوت اختیار کرده بود و فقط به حمزه بن طیار گوش فرا می داد.
اندکی گذشت و حمزه همچنان مشغول سخن گفتن بود تا اینکه در فرازی از سخنرانی خود، امام صادق(ع) به او اشاره کرد که سخنش را قطع کند و به او فرمود: «کُفَّ وَ أُسْکُتْ؛ همین جا توقف کن و دیگر چیزی مگو!» حمزه از این سخن امام تعجب کرد؛ ولی پیش از آنکه بخواهد دلیل آنرا بپرسد، امام به او فرمود: «لَا یَسَعُکُمْ فِیمَا یَنْزِلُ بِکُمْ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ إِلَّا الْکَفُّ عَنْهُ وَ التَّثَبُّتُ وَ الرَّدُّ إِلَی أَئِمَّهِ الْهُدَی حَتَّی یَحْمِلُوکُمْ فِیهِ عَلَی الْقَصْدِ وَ یَجْلُوا عَنْکُمْ فِیهِ الْعَمَی وَ یُعَرِّفُوکُمْ فِیهِ الْحَقَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی Gفَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَF ََ؛[۸] در آنچه که برخورد می کنید و [حکمش را] نمی دانید، وظیفه ای جز خود نگه داری و درنگ و پرسش از پیشوایان هدایت ندارید. تا اینکه آنها شما را به راه اعتدال و صحیح راهنمایی کنند و نابینا را بینا و حق را در آن مسئله به شما معرفی نمایند. خداوند بلندمرتبه می فرماید: اگر [مسئله ای را] نمی دانید، از دانایان بپرسید.»[۹]
ضرورت وجود کارشناس دین
رجوع به متخصص در هر مسئله ای شرط عقل است و در مسایل دینی واجب می باشد. این مؤلفه یکی از مثبتات تقلید در فروع می باشد. ابوشاکر از فرقه دیصانیه بود و خدا را قبول نداشت. او روزی قرآن را گشود و با دیدن آیه ای، فکر کرد که می تواند با تأویلی دگر گونه، از آن برای عقاید باطل خود سود جوید. آیه را به خاطر سپرد و سراغ شاگرد چیره دست امام صادق(ع)، هشام بن حکم رفت. وقتی او رادید، با پوزخندی شیطنت آمیز گفت: «در قرآن شما آیه ای وجود دارد که مرا درباره وحدانیت خدا به شک انداخته است.» هشام که می دانست توطئه ای در کار است و هیچ آیه ای از قرآن چنین دلالتی ندارد، گفت: «کدام آیه را می گویی؟» ابوشاکر گفت: «آنجا که نوشته است: Gوَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ اِلَهٌ وَ فِی الأَرضِ اِلهٌF؛ «او کسی است که در آسمان معبود و در زمین معبود است.» بنابراین، در آسمان یک خدا وجود دارد و در زمین هم خدای دیگری هست.»
هشام مدتی اندیشید و به او گفت که به پرسش او پاسخ خواهد داد. به فکر فرو رفت. مطمئن بود که هرگز چنین نیست و ابوشاکر تأویلی واژگونه از آیه بکار برده است. نمی دانست که مراد آیه چیست و چگونه بایستی به او پاسخ گوید. او چند روزی به این موضوع فکر کرد؛ ولی نتوانست پاسخی مناسب بیابد. از اینرو، برای انجام حج و شرف یابی به محضر استاد بی همتای خویش، امام صادق(ع) بار سفر بست
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 