پاورپوینت کامل شیخ مرتضی انصاری، اسوه فضیلت ۷۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شیخ مرتضی انصاری، اسوه فضیلت ۷۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیخ مرتضی انصاری، اسوه فضیلت ۷۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شیخ مرتضی انصاری، اسوه فضیلت ۷۵ اسلاید در PowerPoint :
۵۵
تولد
مرتضی، بزرگ ترین فرزندِ شیخ محمد امین بود که در روز عید غدیر سال ۱۲۱۴ ه .ق در شمال غربی بقعه سبز قبای شهر دزفول، در خاندان با فضل و ادب به دنیا آمد.[۱] شب قبل از تولدش، مادرش در خواب می بیند که حضرت صادق(ع)، قرآنی مُذَهَّب به وی می دهد، که خوابش را به «فرزند جلیل القدر» تعبیر می نمایند. مسلماً این رؤیایی صادقه بود که باعث شد مادرش وی را هیچ گاه بدون وضو شیر ندهد.[۲]
پدرش که از عالمان راستین و مبلغان دین مبین اسلام بود، در سال ۱۲۴۸ ه .ق در اثر بیماری طاعون در خارج از شهر دزفول درگذشت و مادرش نیز که دختر شیخ یعقوب و از زنان پرهیزگار روزگار خود بود در سال ۱۲۷۹ ه . ق در نجف اشرف از دنیا رفت و شیخ را با غم و اندوهی فراوان، تنها گذاشت.[۳]
نسب شیخ
در انتساب شیخ و خاندانش به جابربن عبدالله انصاری، صحابی معروف پیامبر(ص) هیچ گونه شک و تردیدی نیست؛ زیرا گذشته از شجره نامه هایی که در دسترس بعضی از افراد این خاندان می باشد، شیخ اسدالله انصاری معروف به امین الواعظین تهرانی نیز در کتابش به نام «حدائق الادب» به نقل از کتاب «مشیخه الجابریه»، پدران شیخ انصاری را تا جابربن عبدالله انصاری نوشته است.[۴]
تحصیلات
از همان کودکی، آثار بزرگی، نبوغ و هوش سرشارش، هویدا بود.
شیخ پس از فراگیری قرآن، گذراندن دوران مکتب و دروس سطح در نزد عمویش شیخ حسن انصاری، در سال ۱۲۳۲ ه . ق در سن هجده سالگی به همراه پدربزرگوارش به طرف عتبات عالیات حرکت نمود. ایشان بنا به سفارش شیخ حسین انصاری در کربلا با سید محمد مجاهد، فرزند سید علی (صاحب ریاض) آشنا شد و به مدت چهار سال در محضر ایشان و شریف العلمای مازندرانی شاگردی کرد و به درس و بحث پرداخت و در هنگام هجوم داود پاشا به کربلا، به همراه علما به کاظمین مهاجرت نموده و پس از چند روزی به دزفول بازگشت.[۵]
شیخ در حدود یک سال و یا بیش تر در دزفول ماند و برای بار دوم به کربلا بازگشت و یک سال و اندی از محضر شریف العلماء استفاده کرد و پس از آن به نجف رفته؛ در درس شیخ موسی کاشف الغطاء حاضر شد و بعد به دزفول بازگشت.[۶]
شیخ در سال ۱۲۴۰ ه . ق به قصد زیارت حرم امام رضا(ع) از دزفول خارج شد. وقتی وی به همراه برادرش شیخ منصور به بروجرد رسید، بنا به درخواست شیخ اسدالله مشهور به حجت الاسلام بروجردی به مدت یک ماه در آنجا ماند و پس از آن به اصفهان رفته، در درس حاج سید محمد باقر شفتی رشتی معروف به حجت الاسلام رشتی که ریاست دینی اصفهان را بر عهده داشتند، شرکت کرد. از این شرکت در کلاس خاطره هایی نیز وجود دارد که به شرح زیر است: سید در هنگام درس اشکالی را بر شاگردان القاء کرد. شیخ مرتضی که در پایین مجلس نشسته بود، پاسخ اشکال را به یکی از شاگردان گفت و از درس خارج شد. هنگامی که شاگرد پاسخ اشکال را داد، سید گفت: «این جواب را یا حضرت حجت بن الحسن(ع) به تو تلقین کرده است یا شیخ مرتضی نجفی. هنگامی که آن شاگرد ماجرا را گفت: سید به جستجوی شیخ پرداخت. وقتی که مکان اقامت ایشان را یافت، عزم دیدار نمود که شیخ گفت: «به زحمت ایشان راضی نیستم» و به همراهی برادرش به سوی خانه سید روانه شد که در میانه راه با سید دیدار کرد و سید ایشان را به منزل برد. شیخ نیز که اصرارهای فراوان سید را در ماندن و اقامت در اصفهان دید، به بهانه دیدار مادر از اصفهان به سوی دزفول حرکت کرد.[۷]
از دیگر سفرهای ایشان سفر به کاشان بود که بواسطه عظمت و بزرگی ملا احمد نراقی;، چهار سال در درسهای وی شرکت کرد و پس از آن، وقتی خواست به سوی مشهد حرکت کند، ملا اجازه [اجتهاد] مبسوطی برای وی صادر نمود و در آن، شیخ را به بهترین عبارتها ستود.
شیخ و برادرش پس از کاشان، چند ماهی را در مشهد مقدس، ماندند و پس از آن به سوی تهران حرکت نمودند، مدتی را در مدرسه «مادر شاه» ساکن شدند.[۸] شیخ و برادرش پس از ۶ سال مسافرت دوباره به دزفول بازگشتند و با استقبال اهالی شهر روبرو شدند.[۹]
شیخ پس از ۴ سالی که در دزفول ساکن بود، دوباره به سوی نجف اشرف حرکت کرد؛ در حالی که دو تن از مردان بزرگ علمی شیعه در آن روزگار؛ یعنی شیخ علی، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطا و شیخ محمد حسن (صاحب جواهر) در رأس حوزه بودند.
اساتید وی به شرح زیر هستند:
۱. شیخ حسین انصاری دزفولی؛
۲. شریف العلماء؛ ملا محمد یا محمد شریف مازندرانی؛
۳ و ۴ شیخ موسی و شیخ علی کاشف الغطاء؛
۵. سید محمد مجاهد، فرزند سید علیِ صاحب ریاض؛
۶. حاج ملا احمد نراقی.
شاگردان شیخ
شاید بتوان گفت بیش تر مجتهدان و عالمان معروف شیعه در میانه قرن سیزدهم تا اوایل قرن چهاردهم، شخصیتهایی هستند که از مکتب علمی شیخ انصاری برخاسته اند. به قولی در جلسه درس شیخ نزدیک به پانصد نفر حاضر می شدند و البته میرزا محمد همدانی، شاگرد شیخ، شمار شاگردان ایشان را تا سه هزار نفر یا بیش تر گزارش می کند.[۱۰]
شاگردان درجه اول و ممتاز شیخ چهار نفرند که عبارتند از:
۱. میرزای شیرازی (میرزا محمد حسن شیرازی)؛
۲. میرزای رشتی (حاج میرزا حبیب الله رشتی)؛
۳. آقا حسن نجم آبادی تهرانی؛
۴. آقا سید حسین کوه کمره ای.
برخی دیگر از شاگردان شیخ عبارتند از:
۱. حاج شیخ جعفر شوشتری؛
۲. سید جمال الدین اسدآبادی؛
۳. آخوند محمد کاظم خراسانی.[۱۱]
آثار علمی
علی رغم اینکه چشم شیخ ضعیف بود و همچنین به مسئولیتهای مرجعیت و ریاست علمی حوزه و تدریس اهتمام داشت، بیش از سی جلد کتاب، از آن بزرگوار به یادگار مانده است که عبارتند از:
رساله هایی در ارث، تقیه، تیمم، خمس، زکات، صلاه، تقلید، رضاع، خلل، حاشیه بر استصحاب قوانین، مناسک حج، حاشیه بر نجاه العباد شیخ محمد حسن نجفی، حاشیه بر حاشیه بغیه الطالب، کتاب طهارت، کتاب رجال، رساله ای در قطع، ظن، اصاله البرائه، استصحاب، تعادل و تراجیح، (که در این پنج رساله) به نام فرائد الاصول یا رسائل به چاپ رسیدند)، رساله ای در قاعده «لا ضرر و لا ضرار»، «قضاء عن المیت»، مسئله مشتق، مواسعه و مضایقه، «التسامح فی ادله السنن»، رساله در قاعده «مَنْ مَلِکَ شَیْئاً مَلِکَ الْاِقْرَارُ بِهِ»، مکاسب یا متاجر (کتاب درسی حوزه)، اصول فقه، رساله ای در رد کسانی که اخبار را قطعیه الصدور می دانند، قرعه، حواشی متفرقه بر عوائد نراقی، رساله ای در ردّ حرام بودن متعه.[۱۲]
مقام علمی شیخ
درباره مقام علمی شیخ انصاری گفته اند: سید حسین کوه کمره ای که از عالمان روزگار شیخ بوده و مجلس درس نیز داشته است، روزی پیش از آمدن شاگردان، در محل درس حاضر شد و در گوشه مسجد، شیخ ژولیده ای را با چند نفر شاگرد در حال تدریس دید. سید حسین به درس او گوش داد و احساس کرد که وی بسیار محققانه بحث می کند. روز دیگر، زودتر آمد و به درس شیخ گوش داد. وقتی تدریس او را دید، اعتقادش بیش تر شد و احساس کرد که از خودش فاضل تر است و اگر شاگردانش به جای درس او، در درس این شیخ حاضر شوند، بهره بیش تری خواهند برد، از اینرو، روز دیگر به شاگردانش گفت: این شیخ که در آن گوشه با چند نفر شاگرد نشسته است، برای تدریس از من شایسته تر است و خود من نیز از او بهره می برم، همه با هم به درس او می رویم». از آن روز سید حسین و شاگردانش در مجلس درس شیخ حاضر شدند.[۱۳]
شیخ از نگاه دیگران
۱. علامه نوری: خداوند بر جابر بن عبدالله انصاری تفضّل نمود و از صُلب او، مردی برون آورد که ملت و دین را به علم و زهد و عبادت و کیاست یاری کرد و علمای گذشته به رتبه او نرسیدند و رجال علم بعد از او هم به آن رتبه و مقام نخواهند رسید.[۱۴]
۲. علامه کاشف الغطاء – استاد شیخ – : «به خدا سوگند! او مجتهد علی الاطلاق است» و در شأن وی به شیخ جعفر شوشتری می گوید: «هر چیزی در هنگام شنیدن بیش از دیدن جلوه می کند، به جز شیخ مرتضی که دیدنش از شنیدن وصف او عظیم تر و والاتر است».[۱۵]
۳. آیت الله العظمی آقا موسی زنجانی: «شیخ در حوزه های علمیه به عنوان فقیهی زاهد و عالمی وارسته و اصولی نوآور شناخته شده است تا آنجا که در میان متأخران، لقب شیخ مطلق و مؤسس و خاتم الفقهاء و المجتهدین ویژه اوست و در شأن او گفته اند: «هو تالِی العصمهِ علماً و عَمَلاً؛ او از نظر علم و عمل بعد از معصوم قرار دارد.»[۱۶]
۴. میرزا حبیب الله رشتی: «شیخ سه چیز ممتاز داشت: علم، سیاست، زهد. سیاست را به حاج میرزا محمد حسن شیرازی و علم را به من داد و زهد را با خود به قبر برد.»[۱۷]
۵. ملا احمد نراقی: «بهره ای که من از این جوان بردم، بیش از بهره ای بود که او از من برد. در سفرهای گوناگون بیش از پنجاه مجتهد مسلّم دیدم که هیچ یک مانند شیخ مرتضی نبودند.»[۱۸]
ویژگیهای نیکو
۱. زهدورزی
الف. زهد و عبادت شیخ آنچنان شایع و معروف بوده است که عامه نیز در شأن وی سخنها گفته اند؛ مثلاً سلطان عثمانی چون از والی عراق که از اهل سنت بود احوال شیخ را پرسید: وی در پاسخ گفت: «والله هو الفاروق الاعظم» به خدا سوگند! او فاروق اعظم است.[۱۹]
ب. بالیوز، نماینده سیاسی انگلستان در بغداد که دو سال در پی شرف یابی به خدمت شیخ بود و موفق نشده بود، سرانجام در بیابان، وقتی که شیخ برای زیارت حضرت سلمان می رفت، او را دید. او در توصیف شیخ می نویسد: «به خدا سوگند! وی ی عیسی بن مریم یا نایب خاص او است.»[۲۰]
ج. همچنین در زهد شیخ نقل شده است که روزی همسر شیخ انصاری از او خواست تا چادرشبی برای پوشانیدن رختخوابهای منزل خریداری کند. شیخ به دلیل تقوا و پارسایی اش، بدین کار تن در نداد. همسر شیخ که از نمایان بودن رختخوابها در گوشه اتاق ناراحت بود، پس از ناامید شدن از جلب موافقت شیخ، در خرید گوشت صرفه جویی کرد. وی به جای سه سیر گوشت، تا مدتی دو سیر و نیم می خرید و با مبلغ باقیمانده که پس انداز می شد، توانست یک چادر شب بخرد.
وقتی شیخ، آن چادر را دید، چگونگی خرید آن را دانست، با ناراحتی گفت: «افسوس که تا به حال، مقداری از وجوه بیت المال بی جهت مصرف شده است. من گمان می کردم سه سیر گوشت، حداقلی است که ما می توانیم با آن زندگی کنیم و اکنون به نادرستی این پندار پی بردم. آنگاه دستور داد تا آن چادر شب را پس دهند و از آن روز به بعد، به جای سه سیر گوشت، دو سیر و نیم بخرند.[۲۱]
۲. عبادت
عبادتهای، شیخ از سن بلوغ تا آخر عمر، گذشته از واجبات، نافله ها، دعاها و تعقیبات در هر روز به قرار زیر بوده است:
الف. قرائت یک جزء کلام الله؛
ب. نماز حضرت جعفر طیار؛
ج. زیارت جامعه و عاشورا.[۲۲]
۳. احتیاط در مصرف وجوه شرعی
با وجود آن همه وجوه شرعی که شیعیان برای شیخ می فرستادند، وی مانند یک فقیر زندگی را می گذراند. حتی اموالی را که به عنوان هدیه به وی می دادند، میان طلاب و نیازمندان تقسیم می کرد.[۲۳]
مادر شیخ از زنان عابد بود، به گونه ای که نافله های شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد و شیخ، سحرها نخست مقدمات نماز شب مادر را فراهم می نمود، حتی آب وضویش را در صورت نیاز، گرم می کرد، سپس خود به نماز می ایستاد..
۴. عزت نفس
شیخ منصور انصاری برادر شیخ در زمان مرجعیت عامه وی، به قصد زیارت راهی مشهد مقدس شد. هنگام حرکت، شیخ انصاری به او گفت: « در این سفر، خواه ناخواه میان تو و شاه و امیران دولت ایران ملاقاتی روی خواهد داد، عزت نفست را از دست مده و از آنها پولی قبول مکن و بدین وسیله خود را بنده آنان نساز! وگرنه اگر چیزی از ایشان پذیرفتی، دیگر پیش من نیا و در بازگشت از مشهد، در دزفول بمان».[۲۴]
۵. پرهیز از ریاست
آیت الله العظمی موسی زنجانی می فرماید: «با وجود اینکه بسیاری از خواص، شیخ را بر صاحب جواهر مقدم می دانسته اند؛ ولی هر چه سراغ شیخ می روند که رساله بنویسد، او می گوید: صاحب جواهر هست و به خود اجازه نمی دهد که در مقا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 