پاورپوینت کامل مراسم یادبود چهلمین روز درگذشت علاّمه سید جعفر شهیدی، در قم برگزار شد ۶۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مراسم یادبود چهلمین روز درگذشت علاّمه سید جعفر شهیدی، در قم برگزار شد ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مراسم یادبود چهلمین روز درگذشت علاّمه سید جعفر شهیدی، در قم برگزار شد ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مراسم یادبود چهلمین روز درگذشت علاّمه سید جعفر شهیدی، در قم برگزار شد ۶۳ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

مراسم یادبود چهلمین روز درگذشت علاّمه سید جعفر شهیدی، از سوی جمعی از نهادهای
علمی و پژوهشی، اول اسفند ۸۶، در حرم حضرت معصومه(س) در قم برگزار شد.

به گزارش خبرنگار محدّث»، در این مراسم که از سوی چهل نهاد حوزوی، دانشگاهی و
فرهنگی و با حضور آیات عظام، استادان و پژوهشگران و نیز فرزند مرحوم سید جعفر شهیدی
برگزار شد، حجه الاسلام و المسلمین مهدوی راد، قرآن پژوه و محقّق، به ایراد سخن
پرداخت.

در ادامه، متن کامل سخنرانی ایشان و نیز چکیده ای از کتاب فرزانه پارسا» که به این
مناسبت از سوی مؤسسه علمی _ فرهنگی دار الحدیث منتشر شد، از نظرتان می گذرد.

شهیدی: اگر من استاد باشم، استادان من چه کسانی هستند؟!

سخنرانی حجه الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی مهدوی راد،

در یادبود چهلمین روز درگذشت علاّمه سید جعفر شهیدی

بسم الله الرحمن الرحیم

مجموعه های فرهنگی، آموزشی و پژوهشی قم، به مناسبت چهلمین روز درگذشت متفکّر بزرگ
معاصر، دانشور خویشتن بان و زاهد و عالی قدر، این محفل و مجلس را به پا داشتند. از
حوزه علمیه قم و مجموعه های فرهنگی، پژوهشی و آموزشی این مجموعه، چنین انتظاری
می رود؛ چرا که تکریم عارفان، بزرگ داشت متفکّران و قدردانی از چهره های منوّر دانش
و بینش، به واقع تکریم علم و بزرگداشت دانش و قدردانی از فکر و اندیشه است. دینی که
معارف و آموزه هایش، با دانش، قلم، خواندن، تبیین و تفسیر، آغاز می شود و در
ارزش گذاری ها و معیارها، برترین و والاترین معیارش، دانش است، از جامعه دینی آن هم
چنین انتظاری می رود.

خداوند سبحان، در ایات قرآن، آن گاه که از ارزش ها سخن می گوید، غالباً چنین است که
این ارزش ها را به خود انتساب می دهد: فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً
عظیماً»، انّ اکرمکم عند الله اتقاکم»، آنان که در دل شب برمی خیزند و با خدا راز
و نیاز دارند، با غیر آنان، یک سان نیستند»؛ امّا وقتی که سخن از علم و آگاهی و
دانش است، گویا دیگر حقیقت و ارزش دانش و علمرا هر وجدانی، هر انسانی، هر فکری، هر
کسی در می یابد و لذا ارزش و معیار بودن آن، استناد به خدا ندارد: هل یستوی الذین
یعلمون و الذین لا یعلمون». هر کس می داند که دانش، برتر است و اندیشمند، ارزش
دارد. هر کسی کلاه خودش را قاضی کند، در می یابد آن که می داند با آن که نمی داند ـ
هر چه می خواهد بداند ـ یکسان نیستند. البته این که دانش را از کجا و در چه زمانی
بگیرد و آن را به چه کاری، ببندد، سخن بعدی است.

مولای متقیان علی(ع)، وقتی که جامعه جاهلی را، جامعه ای که جامعه ناشایستی بود،
تصویر می کند، می فرماید: بِأرضٍ عالِمُها مُلجَمٌ وَجاهِلُها مُکَرَّمٌ». در
جامعه جاهلی، در جامعه ای که کرامت و شرافت، از صفحه ذهن انسان ها، از صفحه زندگی
آنها، به دور مانده است، عالِم، اندیشمند، آن که فکر می کند، آن که نظریه می دهد،
آن که قلم می زند، آن که خامه دارد، جایی ندارد، ولی غوغا سالاران، برای خود، میدان
و بازار دارند. امّا اگر جامعه ای، جامعه جاهلی نباشد، جامعه دینی، جامعه انسانی،
جامعه الهی، جامعه خداپسند و جامعه پیامبرپسند باشد، در آن جامعه، علم و عالم،
اندیشه و اندیشمند، ارزش دارد. بنا بر این شایسته و به جا است که در چهلمین روز
درگذشت این انسان فرزانه، دانشمند بزرگ و متفکّر دل داده به حقّ، مجلسی آراسته شود
و یادش بزرگ داشته شود که بی گمان این بزرگداشتن، بزرگداشتن علم هم هست.

دوستان عزیز و بزرگ من، به بنده امر کردند که چند دقیقه ای درباره این بزرگوار صحبت
کنم. شاید به این جهت که من سالیان سال، با این بزرگوار درس ها خواندم، به خدمت
ایشان ارادت داشتم، عشق شگفتی به آن مرد داشتم، و او لطف بسیاری در حقّ من داشت. در
این دقایق کوتاه، آنچه که عرض می کنم، یا خودم مشاهده کردم یا از کسانی که با ایشان
نشست و برخواست زیادی داشتند، نقل می کنم. من اینها را عنوان بندی کردم، شاید برای
خودم و شما دوستان عزیز و همدلان من که اینجا نشسته اید، تنبّهی باشد.

آن بزرگوار، در علم اندوزی، شگفت انگیز بود. علی(ع)، به کمیل فرمود: النّاسُ
ثَلاثَهٌ: فَعالِمٌ رَبّانی ومُتَعَلّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاهٍ وَهَمَجٌ رَعاعٌ» [نهج
البلاغه، حکمت ۱۴۷].

آن بزرگوار، همیشه دانش افروزی می کرد؛ چه آن روزگارانی که در حوزه خُرد بروجرد
بود، چه بعدها که به حوزه نجف وارد شد و چه بعد از آن که فقط برای معالجه، به ایران
آمد که بعد از آن، باز گردد به نجف، ولی متأسفانه نشد و در ایران ماند. این تأسف را
بارها، خود ایشان با اشک و آه می فرمود. در دفتر مجله حوزه»، در جمع دوستان گفت:
من وقتی داشتم به نجف می رفتم، از ایه الله العظمی بروجردی خواهش کردم که برای من
دعا کنند و از خدا بخواهند که به من توفیق بدهد که در نجف بمانم و استخوان هایم در
وادی السلام دفن شود». وقتی این سخن را گفت، آه کشید و بسیار گریست. ایشان از آن
زمانی که به ایران آمد، همین حالت را داشت.

در همان جلسه، به یکی از دوستان که پرسید: اگر بخواهیم خوب بنویسیم و قلم خوب و
پویایی داشته باشیم، باید چه کار کنیم، فرمود: نثرهای خوب را، بسیار بخوانید. من
ده بار تاریخ بیهقی را از اوّل تا آخر خواندم و هنوز هم اگر فرصت داشته باشم باز
هم می خوانم».

وقتی در گفتگویی، از ایشان سؤال کردند که چرا به تاریخ روی آوردید؟ فرمود: ضرورت
باعث شد که به تاریخ و نگاشتن آن، روی آورم البته به تاریخ، علاقه و عشق داشتم. به
جرأت می توانم بگویم که هیچ کتاب تاریخی یا حتی قصه نیست که من آن را نخوانده باشم.
ناسخ التواریخ را ده بار مطالعه کردم و باز هم گاهی به آن مراجعه می کنم».

آن بزرگوار، وقتی به مرحله اجتهاد می رسد، چون آوازه گری نداشت و نمی خواست کسی
بداند که ایشان کیست ـ حتی اجازه اجتهاد بسیار بلند والایی از ایه الله العظمی خویی
داشت ـ هرگز حاضر نشد که این جایگاه بلند اجتهاد، به نقل سپرده شود. و آن زمان هم
که به جایگاه بلند استادی و عالمی نشست، دنبال شهرت نبود. ایشان اولین کسی است که
در مقابل جریان های کج نگارانه بعضی از متفکّران اهل سنّت، موضع گرفت. اولین کسی
است که آثار کَسروی را به نقد کشید. اولین کسی است که در مجموعه جنایات تاریخ،
دست های آلوده پیدا و پنهان تاریخ را برگرداند و جلوی نسل کتاب خوان گذاشت. آن
روزگاری که غوغای عربی زدایی، البته با انگیزه دین زدایی و اسلام زدایی ایجاد شد،
در این جبهه حضور پیدا کرد و پر حماسه ترین کسی بود که بر ساحت فرهنگ دینی و اسلامی
قدم زد و از حضور واژگان عربی در میان ادبیات فارسی، دفاع کرد.

این بزرگوار، می فرمود: من در کلاس ادبیات فارسی، در دوره دکتری، تا ده ایه از
قرآن و چند جمله از خطب امیر المؤمنین(ع) خوانده نشود شروع نمی کنم». گاه هم
می فرمود: من آن چنان هم که خیال می کنید، مقدس نمایی نمی کنم، ولی دانشجوی من
باید بداند که اگر بخواهد فارسی بداند، میراث کهن ادبیات فارسی را بفهمد و با میراث
ما ارتباط برقرار کند، هیچ راهی ندارد جز این که متون دینی و قرآن و احادیث را
بفهمد. نمی شود کسی با سنایی ارتباط برقرار کند، ولی قرآن نداند. نمی شود کسی با
حافظ ارتباط برقرار کند که گفت قرآن را چهارده روایت از بَر می خوانم و بعد با
قرآن ارتباط برقرار نکند». من عنوان دیگرش را می گویم دینداری». این بزرگوار، در
آن روزی که دین ستیزی و دین گریزی بود، دینداری می کرد. آن روزی هم که دین مآبی
برای خودش عنوان بود، باز هم دینداری می کرد. روزگاری که داغ و نیزه و درفش بود و
حرف زدن درباره دین، زشت بود و ایستادن در مسیر دین، تمسخر داشت، آن مرحوم بود که
دینداری می کرد.

دکتر علی خراسانی، فرزند ایه الله عبد الصمد فاضل خراسانی، می گفت که این بزرگوار،
در یک جمعی که بررسی شاهنامه» بود، حضور داشت. آنها، دنیای خاص خودشان را داشتند
اما دکتر شهیدی، الله اکبر که گفته می شد سجاده اش را پهن می کرد. بعد همه احترام
می کردند و بلند می شدند نمازشان را می خواندند؛ چون می دانستند که او صداقت دارد.
گاهی در همین جلسات، در ماه رمضان، وقت افطار که می شد، ایشان، سجاده اش را
می انداخت و نماز می خواند و بعد از نماز، کیف کوچک مشکی اش را باز می کرد، با کمی
نان و سبزی و پنیر، افطار می کرد و بعد می آمد سر جلسه.

در وقتی که دینداری برای بعضی ها یک عنوان شده بود، او از این عنوان ها هم بهره
نبرد. خیلی جالب است که حتی نزدیک ترین دوستان ایشان نمی دانستند که ایشان یک پسر
فاضل دانشور، طلبه و دانشجو را به این انقلاب تقدیم کرد. فرزندش، شهید و مفقود
الاثر شد و بعد از مدت زیادی، فقط عمامه اش را برای ایشان آوردند، ولی هرگز حاضر
نشد که کسی بگوید او پدر شهید است. هرگز حاضر نشد که از سفره انداخته شده که
خیلی ها از آن استفاده کردند، استفاده کند. قدرت و روحیه عجیبی داشت. دوستان
شاگردانش می گفتند: وقتی که خبر شهادت پسرشان را آوردند، هم زمان برادرش که به او
هم یک علاقه خاصی داشت، فوت شد! یک وقتی من، این موضوع را خدمت ایشان عرض کردم،
گفتند: مال من نبود، از آنِ خدا بود و در راه خدا هم رفت. چه گفتن دارد».

در تواضع، فروتنی و دوری از آوازه گری، نمونه عینی و تجسم روشن انسان کامل بود.
صدای جمهوری اسلامی ایران، صبح های جمعه یک سلسله برنامه ای داشت به نام سیمای
فرزانگان» که به عالمان، متفکّران و بزرگان اموات می پرداخت. کم کم به دوره معاصر و
زندگان رسید. برای این بزرگوار هم سه هفته برنامه گذاشتند که در آن برنامه، از جمله
منِ ضعیف هم سخن گفتم. ایشان، روز سوم که آخرین روز برنامه بود، متوجّه شده بود. به
مسئول رادیو، مدیر برنامه و هم به کس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.