پاورپوینت کامل با صاحب نظران ۹۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل با صاحب نظران ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل با صاحب نظران ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل با صاحب نظران ۹۴ اسلاید در PowerPoint :

در ادامه گفتگو پاورپوینت کامل با صاحب نظران ۹۴ اسلاید در PowerPoint پیرامون بایدهای دروس معارف اسلامی و جایگاه آن در دانشگاه¬ها، در این شماره خدمت جناب آقای دکتر شرفی رسیدیم و از نظرات ایشان بهره مند شدیم. متن کامل این مصاحبه از نظر شما خواننده محترم می¬گذرد.

لطفاً در ابتدا ضمن مروری بر وضعیت کلی دروس عمومی در دانشگاه ها بفرمایید آیا چنین دروسی در کشورهای دنیا وجود دارد و در صورت مثبت بودن پاسخ، فلسلفه و اهدافش چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم؛ بر اساس اطلاعات محدود و نسبی که از وضعیت دانشجویان و بعضی از دانشکده ها در کشورهای بیگانه دست آورده ایم به نظر می¬رسد که آنها نیز دروسی را با این عنوان تدریس می کنند. البته بر اساس یک فلسفه و مبنای علمی خاص. به این دلیل که دانشجو وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و وارد جامعه گردید فقط آن تخصص ویژه نیست که او را برای سازگاری با جامعه و خدمت به آن آماده می¬کند بلکه در کنار تخصص، روی کردها، بینش ها و افق های وسیع تری که فرد باید آنها را احراز کند تا بتواند با تحصیلات بالاتر وارد جامعه شود ضروری است. در کشورهایی که هویت تاریخی خودشان را حفظ کرده اند و خواهان این هستند که فرد، شناخی از هویت تاریخی کشورش داشته باشد دروسی را به عنوان دروس عمومی در نظر می¬گیرند، برای نمونه در آمریکا درسی تحت عنوان تاریخ عمومی آمریکا که شامل انقلاب آمریکا، تاریخ و تحولات ۲۵۰ ساله ای که نه چندان ریشه دار هم هست ولی به هر حال برای نسل جوان به عنوان درس عمومی دانشگاه مطرح می¬باشد وجود دارد، حتی یک دانشجوی خارجی که در دانشگاه آمریکایی پذیرش بگیرد باید این درس را به عنوان درس عمومی بگذراند. بنابراین به توسط این دروس فرد به تاریخ خودش چشم اندازی نو پیدا می¬کند.

و ریشه خودش و هویتی که دارد را در این دروس می¬یابد، دروسی که در جهت تکوین هویت تاریخی و ملی او نقش ایفا می¬کند.

در اینجا بعنوان نگاه تطبیقی برای نمونه، در مورد درس انقلاب اسلامی عرض می¬کنم که؛ دانشجوی ما دوران انقلاب را درک نکرده بکله با واسطه درک کننده آن دوران خواهد بود بنابراین اگر ما نتوانیم مهمترین سند هویت مان را که انقلاب است به او انتقال دهیم دیگر نباید متوقع ضامن بودن او برای حفظ ارزش های انقلاب باشیم. لذا نه تنها کتاب انقلاب اسلامی و ریشه های آن نباید برداشته شود بلکه در کنار آن بحث هایی به عنوان تاریخ بعثت نبوی(ع)، تحولات بعد از بعثت، نقش بعثت در ظهور تمدن اسلامی و همچین تعاملی که اسلام با دولت ها و ملت های زمان خود داشته، موجب می¬شود که نوعی ارتباط و آشنایی با گذشته دینی و اسلامی پدیدار گشته و دانشجو نسبت به تاریخ اسلامی خود احساس نزدیکی کرده، خود را جزئی از فرآیند تاریخ اسلام بداند و سعی کند مسئولیتش را در این فرایند بخوبی به انجام رساند. البته درس معارف اسلامی و اخلاق اسلامی هم در جای خود قابل دفاع و پذیرش منطقی می¬باشد.

ما باید توجه داشته باشیم که در دانشگاه با دانشجویانی مواجه هستیم که نیازهای گسترده، متنوع و قابل توجهی دارند. در نتیجه اولاً باید نیاز شناسی کرده و آنها را به هدف های مورد نظر هدایت نمود. دوم اینکه با مخاطب شناسی و عنایت به ویژگی های جوان یک تناسب خاص و دقیق بین پیام و گیرنده آن برقرار نمود. بعد از جنگ جهانی دوم (سال ۱۹۴۵) رویکرد جدیدی در اروپا به وجود آمد که شاید بعضی از اندیشه های بزرگان اروپا در این موضوع بی تأثیر نبود. در انگلستان حرکتی بوجود آمد که درخواست آنان احیای مجدد کتاب های تعلیمات دینی در سطح مدارس و دانشگاه بود. در آمریکا نیز دانشجویان به یک بحران بی مسئولیتی رسیدند به گونه ای که پس از ترک دانشگاه هیچ گونه احساس همدلی با مردم جامعه خود نداشتند لذا برای رهایی از این نگرانی، اندیشه ای مطرح شد و آن تدریس مبانی آیین کاتولیک بود. یعنی همه به این نتیجه رسیده بودند که تنها راه فرجام خویشایند، بشریت برگشت به ریشه های تربیت دینی و اخلاقی است.

آیا بعد از چند سالی که از انقلاب گذشته است باز هم نیازی به تدریش پنج گرایش معارف دیده می¬شود؟

شاید بتوان گفت ضرورت بسیار مهم درس معارف این است که اسلام بعد از گذشت قرن ها فرصتی پیدا کرد تا در عرصه بشریت نه به عنوان بخشی از زندگی بلکه بعنوان متن زندگی خودش را مطرح کرده وارد عرصه شود و توان خود را نشان دهد.

بر این اساس در بین جوانان این سئوال پیش می¬آید که آیا اسلام قادر است پاسخگوی تمام ابعاد زندگی (اقتصاد، قضاوت، تعلیم و تربیت و سیاست) باشد یا نه؟ در کنار این سئوال شبهات دشمنان را هم در نظر داشته باشید. لذا در اوایل انقلاب این ضرورت احساس شد. تا دروس معارف برای نسلی که اسلام را ندیده و بعد از فارغ التحصیل شدن باید انتظارات اسلامی مردم را پاسخگو باشد، تدریس شود. این ضرورت در سال های بعد تا این زمان همچنان باقی مانده است. اما از آنجا که شرایط جدیدی بوجود آمده است طبعاً تغییرات جدید در دروس معارف لازم می¬آید. لذا تدریس دروس معارف اسلامی ضرورت دارد در صورتی که بتواند پاسخگوی چالش های امروز بوده و ذهن جویا، پویا و کنجکاو دانشجو را اقناع کند. بنده بعضی از منابع و متون معارف اسلامی را که نگاه میکنم می¬بینم مسائل مهم و ضروری در آن مطرح شده ولی جای خالی بعضی از مسائل و چالش ها و شبهات جدید وجود دارد. به عنوان مثال یک جوان در دانشگاه و یا نوجوانی که سوم دبیرستان را می¬گذراند و نمی¬داند نسبت سکولاریسم با اسلام چیست؟ کثرت گرایی چیست؟ و آیا هر سنتی اگر در معرض نقد قرار بگیرد باید کنار گذاشته شود یا سنت هایی هم هستند که همیشه ثابتند و بنابراین، این گونه نیست که هر جریان تجدد یا ما بعد تجدد که پیش بیاید ضرورتاً در تقابل با اسلام قرار بگیرد. به همین دلیل ما باید در درس معارف اسلامی به این شبهات هم پاسخ دهیم. اگر ما پاسخ های قویی به شبهات موجود در درس معارف اسلامی ارائه دهیم، ضمن اینکه پایه های اعتقادی جوانان را تقویت می¬کنیم آنها را وادار می¬کنیم تا رویکردی به مسائل جدید و نو ظهور امروز که برای جامعه مطرح است داشته باشند، حتی شبهاتی که عمدتاً مطرح می¬شود و متأسفانه متوجه وحی و مسائل الهی هم هست، آنها را به صورت مستدل جواب بدهند.

بعضی ها معتقدند که مثلاً تدریس دروس معارف اسلامی ضرورت ندارد؛ با این توضیح که در صورت وجود احکام اسلامی، اسلام را باید در عمل پیاده کرد. اینکه بخواهید فقط بیان کنید و در عمل به اصطلاح خلاف آنرا انجام بدهید، باعث فرار دانشجو می¬شود. لذا بهتر است دروس معارف را از دانشگاه برداشته و به متولیان سنتی آن واگذار نمائیم و حکومت فقط به عنوان عامل به ارزش های اسلامی خودش را نشان بدهد. با توجه به این دیدگاه، آیا می¬توان چنین جایگاهی را که شما به آن اشاره کردید برای دروس معارف اسلامی قائل شویم؟

این بیان که با عملکرد و رفتارمان معرف اسلام باشیم یک واقعیتی است که نمی¬توان در آن خدشه ای وارد کرد «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» ولی این بخشی از واقعیت است نه همه آن، چون می¬بینیم که پشت هر رفتار و عملی، بینش و معرفتی نهفته است که آن بینش مقدمه روش ها می¬باشد. اگر ما به قدر کافی بینش های عمیق، متحول و پویای اسلامی را برای نسل جوان تفهیم نکنیم، چون معیار ندارد فردا با عملکردی جذب و با عملکرد دیگری دفع خواهد شد و رویکرد دیگری پیدا می¬کند. ما باید روی دو موضوع کار کنیم: یکی؛ بعد ساختارهای فکری، اعتقادی و بینشی نسل دانش جو و جوان، بگونه ای که هم جنبه اثباتی برای عقاید خودش پیدا کند و هم در مبارزه با خصم بتواند آمادگی لازم را کسب نماید. که البته این شرط لازم است ولی کافی نیست. شرط کافی اینست که کسانی که داعیه دار این مسأله هستند باید بدانند که از ما انتظار دیگری می¬رود یعنی واقعاً آن نگاه و رویکردی که یک دانشجو به استاد معارف دارد با استاد درس دیگر متفاوت است. برای مثال چون او از نظر معیشتی و اقتصادی در زندگی دانشجویی در حد متوسط یا ضعیف است یعنی معمولاً در زیر خط متوسط زندگی قرار دارد و اکثراً با قناعت و عزت نفس زندگی می¬کند. اگر ببیند استاد معارف اسلامی از نظر وضعیت زندگی و ظاهر در حد بالاتر از آنی است که فکر می¬کند، احساس فاصله کرده و از او دوری می¬گزیند. چرا که چون فکر می¬کند احساس همدلی وجود ندارد و استاد هم به دلیل قرار گرفتن در یک زندگی رفاهی قادر به فهم دانشجو نیست. لازمه نزدیک شدن استاد معارف اسلامی، استادهای دیگر رشته ها و مسئولان دانشگاه به دانشجو این است که از نظر ساده زیستی بتوانند به آنچه که دانشجو لمس می¬کند نزدیک شده و آن را تجربه کنند؛ ولی اگر بخواهیم این درس را از دانشگاه ها خارج کرده و به متولیان سنتی بسپاریم باید بدانیم که از یک کار نظام مند و قاعده مند خارج گشته ایم و دیگر هیچ تضمینی نیست که این جوان با روحانی مسجد یا نهادهای مذهبی ارتباط داشته باشد ولی اگر بتوانیم با تدریس موفق و گیرای معارف اسلامی در کلاس های دانشگاهی دانشجو را جذب و او را به این سمت هدایت کنیم که آنچه در عمل ما می¬بیند با حرف ما سنخیت لازم را دارا بوده و هیچ تضاد و فاصله ای بین مجموعه کلامی و رفتارهای عملی ما وجود ندارد آنوقت موفقیت حاصل شده است.

با توجه به محدودیت واحدهای دروس معارف اسلامی، آیا این انتظار که ما بخواهیم با دو واحد درسی شبهات و مسائل روحی ـ اخلاقی دانشجو حل بشود انتظار به جایی است؟ آیا ما می¬توانیم انتظارات خودمان را با دروس تخصصی مقایسه کنیم؟ انتظارات فوق العاده ای که شاید بعضاً با واقعیت تطبیق نکند و همین ها در واقع عملکرد ما را تحت الشعاع قرار دهد و فشارهای مضاعف را بر دروس وارد کند. در مجموع با توجه به امکانات موجود، حضرتعالی عملکرد دروس معارف را چگونه می¬بینید و ارزیابیتان در این بیست سال گذشته از دروس معارف اسلامی چگونه است؟

بیان دو واقعیت در پاسخ به سئوال، ما را کمک می¬کند؛ یکی اینکه سن دانشجو در موقع ورود به دانشگاه ۱۸ سال به بالا است که از نظر روانشناختی بیشترین شخصیت فرد تا این سنین شکل گرفته است؛ یعنی زمانی که دانشجو در دانشگاه پذیرش می¬شود و ما ارتباط فکری با او برقرار می¬کنیم زمانی است که بیشترین بخش ساختار فکری، اعتقادی و شخصیتی او در خارج از دانشگاه شکل گرفته و جای تغییر فراوانی برای او وجود ندارد. یعنی در موقعیتی قرار دارد که جهت خودش را مشخص کرده و با همان زندگی می¬کند. نکته دوم اینکه متأسفانه زمینه های زیرساخت دانشجوهای ما ضعیف بوده و در طول ۱۲ سال در مدرسه ساختار فکری، معنوی و عقیدتی آنچنان که باید قوی نشده است به گونه ای که وقتی وارد دانشگاه می¬شود هویت دینی مشخص داشته باشد. لذا وقتی در مدارس هدف های دینی تأمین نشد، با عوارض و خسارت های آن در دانشگاه مواجهه می¬شویم حال با توجه به این دو نکته، ما نباید از دانشگاه و دروس عمومی بالاتر از طاقت، ظرفیت و موقعیت انتظار داشته باشیم. اگر دانشجو بعد از فارغ التحصیلی از نظر معنوی و عقیدتی در ابعاد زندگیش ضعیف می¬باشد مقصر دانشگاه نیست چرا که هیجده سال خانواده و مدرسه در او تأثیر گذار بوده و دانشگاه در مقطعی او را تحویل گرفته که اثر گذاریش بر او کمتر شده است ولی در عین حال با استفاده از روش های مناسب می¬توان جذابیت و جامعیت دروس را به حدی بالا برد که دانشجو با اشتیاق و علاقه بیشتری مسائل را دنبال کند.

برای جدی گرفتن بیشتر دروس معارف در دانشگاه ها از ناحیه دانشجویان و خود مجموعه دانشگاه چه باید کرد؟

بعضی اوقات گفته می¬شود که در قبال دانشجویان مثلاً سخت گیری می¬شود که در مقابل، اثرات منفی به دنبال دارد و دانشجو نسبت به استاد معارف نگرش منفی در آن درس پیدا می¬کند و بعضاً می¬گویند: اگر دروس معارف را اختیاری کنیم دانشجویان می¬پسندد و تأثیر لازم را می¬گذارد. [برای نمونه در کلاس اخلاق وقتی یک دختر خانمی با آرایش و آن وضع خاص و با فرم خاص سر کلاس حاضر شد. بحث مثلاً نفس مطمئنه در آن فضا مناسبت خاصی ندارد] و لذا اگر دروس را اختیاری کنیم که هر کسی هر کدام از دروس معارف اسلامی را نیاز دارد بیاید بهتر است. اما به نظر می¬رسد این احساس نیاز اگر مبنای ورود فرد به حوزه دروسی باشد که در واقع دروس عمومی است در شرایطی می تواند مفید باشد که فرد در یک روند زندگی بسیار منطقی و آرام به سر می¬برد اما دانشجوی ما امروزه علاوه بر درس خواندن کار هم می¬کند. دانشجو امروز زندگی اداره می¬کند و مشغله¬های مختلفی دارد لذا احساس نیاز در این منطق، بر حسب وظیفه و تکلیف منتفی می¬شود یعنی فرد احساس نیاز می¬کند اما از نظر اقتصادی و معیشتی گرفتار است باید کار کند لذا من معتقدم چون ما نمی¬توانیم واقعیت های جامعه را از نظر دور داشته باشیم که اکثر قریب به اتفاق دانشجویان ما مشغله کاری دارند باید این تقید را نسبت به حضور دانشجوها داشته باشیم اما نه سخت گیری به آن معنا و نه سهل انگاری، چرا که اگر استادی سهل انگار باشد کلاس موفقی ندارد و استادی هم که سخت گیری افراطی و غیر منطقی داشته باشد. به درسش صدمه میزند، حد بین اینها قاطعیت و جدیت همراه با محبت است؛ وجود رسول اکرم(ص) آن طور که بیان کرده اند بسیار قاطع و جدی بودند ولی با مردم بسیار صمیمی و مهربان، این دو، مانعه الجمع نیستند. اگر استاد ما واقعاً قاطعیت و جدیت داشته باشد و در عین حال علاوه بر صمیمی بودن دارای کلاسی بر محتوا هم باشد، آنوقت فقط عامل حضور و غیاب دانشجوهایش را به کلاس نمی¬کشاند، یعنی فردی است که می¬توان رویش حساب کرد و فردی است قابل اعتماد که حتی از نظر خصوصیات شخصیتی دغدغه لحظه های شاگردان را دارد که مبادا وقت آنها تلف شود. جمله ای از امام سجاد(ع) در کتاب حقوق در مورد حق شاگردان و استاد آمده است که یکی حق شاگرد بر استاد است. یک جمله از فرمایشات امام سجاد(ع) اینست که «استاد وظیفه دارد شاگرد را به حد استفاده ممکن و بهره کامل برساند.» اگر برای یک دانشجو این مهم باشد که از دقایق وقتش چه از نظر کمی و چه کیفی استفاده برد این دغدغه، موجب می¬شود که استاد برای دقایقش برنامه و فکر داشته باشد. حتی روی مثال هایش فکر کند، روی مسائلی که بحث می¬خواهد اندیشه کرده قبلاً طرح درسش را ارائه دهد. چنین استادی وقتی وارد کلاس می¬شود هم اعتماد به نفس دارد و هم اعتماد به نفس دانشجو را بالا می¬برد و می¬تواند ظرفیت تبادل افکار را با آن خصوصیات ارزشمند فراهم کند در این صورت است که دانشجو استاد را می¬پذیرد. اما اگر استاد ضعف هایی در روش تدریس، تسلط بر کتاب یا مسائل خدای نکر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.