پاورپوینت کامل در محضر استاد آیا تنها دین حق اسلام و عمل غیرمسلمان مقبول نیست؟ ;قسمت آخر ۹۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در محضر استاد آیا تنها دین حق اسلام و عمل غیرمسلمان مقبول نیست؟ ;قسمت آخر ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در محضر استاد آیا تنها دین حق اسلام و عمل غیرمسلمان مقبول نیست؟ ;قسمت آخر ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در محضر استاد آیا تنها دین حق اسلام و عمل غیرمسلمان مقبول نیست؟ ;قسمت آخر ۹۵ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
اخلاص، شرط قبول اعمال
مسأله دوم از مسائلی که درباره ارزش ایمان طرح کردیم این است که آیا ایمان چه
دخالتی در قبولی اعمال می تواند داشته باشد؟
قبلاً در ضمن نقل دلائل کسانی که می گویند اعمال خیر کفار، مقبول درگاه خداست
گفتیم که آنها می گویند: چون حسن و قبح و نیک و بدعمل، ذاتی است عمل نیک چه از
مؤمن باشد یا از کافر ماهیتش نیک است و قهراً باید مورد قبول حق تعالی واقع گردد؛
زیرا خوب از هر کس خوب است و بد از هر کس بد است و نسبت خدای متعال هم با همه
بندگان یکی است. اکنون می گوییم آنچه در استدلال مذکور آورده شده است صحیح است ولی
یک مطلب اساسی، اینجا مورد غفلت قرار گرفته است و ما برای بیان آن ناچاریم یکی دیگر
از اصطلاحات فن اصول را بیان کنیم و آن اصطلاح این است که حسن و قبح بر دو گونه
است: فعلی و فاعلی.
هر عملی دو جنبه و دو بعد دارد و هر یک از دو جنبه آن از نظر خوبی و بدی حسابی
جداگانه دارد. ممکن است یک عمل از یک بعد نیک باشد ولی در بعد دیگر نیک نباشد. عکس
آن نیز ممکن است و نیز ممکن است یک عمل از لحاظ هر دو بعد نیک یا بد باشد. این دو
بعد عبارت است از: شعاع اثر مفید ویا مضرّ عمل در خارج و در اجتماع بشر، و شعاع
انتساب عمل به شخص فاعل و انگیزه های نفسانی و روحی که موجب آن عمل شده است و عامل
خواسته است به واسطه عمل و با وسیله قرار دادن عمل به آن اهداف و انگیزه ها برسد.
از نظر اول باید دید اثر مفید و یا مضرّ عمل تا کجا کشیده شده است؟ و از نظر دوم
باید دید که عامل، در نظام روحی و فکری خود چه سلوکی کرده و به سوی کدام مقصد
می رفته است؟
اعمال بشر از نظر شعاع اثر سودمند یا زیانبار، در دفتر تاریخ ثبث می شود و تاریخ
درباره آن قضاوت می کند، آن را ستایش یا نکوهش می نماید؛ ولی از نظر شعاع انتساب با
روح بشر، تنها در دفاتر علوی ملکوتی ثبت و ضبط می شود. دفتر تاریخ، عمل بزرگ و مؤثر
می خواهد و چنین عملی را ستایش می کند؛ ولی دفاتر علوی ملکوتی الهی علاوه بر این
جهت در جستجوی عمل جاندار است. قرآن می فرماید: الذی خلق الموت والحیوه لیبلوکم
ایکم احسن عملاً[۱]. «آنکه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را در امتحان نیکوترین عمل
و صواب ترین عمل قرار دهد».
فرمود «صواب ترین» عمل و نفرمود «بیشترین عمل» زیرا عمده این است که بدانیم آنگاه
که تحت تأثیر انگیزه هایی روحی، عملی انجام می دهیم گذشته از پیکر عمل که یک سلسله
حرکات و سکنات است و دارای اثرات و ارزش های خاص اجتماعی است، از نظر معنوی واقعاً
و حقیقتاً به سویی می رویم و طیّ طریقی می کنیم. مطلب به این سادگی نیست که هر چه
هست «عمل» است، کار است، انرژی عضلانی است که مصرف می شود و اما اندیشه ها و
نیت ها، به اصطلاح ارزش مقدماتی دارد برای عمل، همه ذهنیت است و همه مقدمه است و
عمل ذوالمقدمه، اساس ذوالمقدمه است، مقدمه هر طور بود، بود. خیر، اصالت فکر و نیت،
از اصالت عمل کمتر نیست. این گونه تفکرِ «اصاله العملی» که اندیشه و نیت و عقیده را
«اصیل» نمی شمارد و تحت عنوان «عینیت» و «ذهنیت» صرفاً ارزش مقدمی برایش قائل است،
یک تفکر مادی است. گذشته از اینکه بطلان این مکتب در جای خود روشن است، قدر مسلم
این است که معارف قرآن را با اینگونه طرز تفکرها نتوان توجیه کرد. از نظر قرآن،
شخصیت واقعی ما و «منِ» حقیقی ما همان روح ماست؛ روح ما با هر عمل اختیاری، از قوّه
به سوی فعلیت گام برمی دارد و اثر و خاصیتی متناسب با اراده و هدف و مقصد خود کسب
می کند؛ این آثار و ملکات جزء شخصیت ما می شود و ما را به عالمی متناسب خود از
عوالم موجود می برد. پس حسن و قبح فعلی، یا خوبی و بدی اعمال، از نظر بعد اول بستگی
به اثر خارجی آن عمل دارد و حسن و قبح فاعلی یا خوبی و بدی از نظر بعد دوم بستگی به
کیفیت صدور آن از فاعل دارد. در حساب اول، قضاوت ما درباره یک عمل از لحاظ نتیجه
خارجی و اجتماعی آن است و در حساب دوم، قضاوت ما از نظر تاًثیر داخلی و روانی عمل
در شخص فاعل است وقتی یک فرد، بیمارستانی به وجود می آورد یا اقدام نیکوکارانه
دیگری در امور فرهنگی یا بهداشتی یا اقتصادی یک کشور انجام می دهد، شک نیست که عمل
او از نظر اجتماعی و در مقیاس تاریخ، خیر است، یعنی کار مفید و نافع برای خلق
خداست. در این حساب تفاوتی نمی کند که هدف فاعل از ایجاد بیمارستان یا مؤسسه خیریه
دیگر چه باشد؟ خواه هدفش ریا کاری و تظاهر و اشباع غرائز نفسانی باشد یا انسانی و
عالی و غیر فردی و مافوق مادی، در هر صورت از لحاظ اجتماع یک مؤسسه خیریه به وجود
آمده است. قضاوت تاریخ در مورد اعمال مردم همیشه از همین جنبه و در همین بعد است.
تاریخ هرگز به نیت اشخاص کاری ندارد وقتی سخن از شاهکارهای هنر و صنعت در اصفهان به
میان می آید کسی کاری ندارد که مثلاً پدید آورنده مسجد شیخ لطف الله یا مسجد شاه یا
سی و سه پل چه نیت و هدفی داشته است؛ تاریخ پیکر را می بیند و نام عمل را «عمل خیر»
می گذارد.
اما در حساب «حسن فاعلی» نظر به اثر اجتماعی و خارجی فعل نیست؛ در این حساب نظر به
نوع ارتباط عمل با فاعل است؛ در این حساب مفید بودن عمل کافی نیست برای اینکه
عمل،«عمل خیر» محسوب گردد. در اینجا حساب این است که فاعل به چه نیت و چه منظور و
هدفی و برای وصول به چه مقصدی اقدام کرده است. اگرفاعل، دارای نیت و هدف خیر باشد و
کار خیر را با انگیزه خیر انجام داده باشد کارش خیر است یعنی حسن فاعلی دارد و عملش
دو بعدی است، در دو امتداد پیش رفته است: در امتداد تاریخ و زندگی اجتماعی بشری و
در امتداد معنوی و ملکوتی؛ ولی اگر آنرا با انگیزه ریا یا جلب منفعت مادی انجام
داده باشد، کارش یک بعدی است، تنها در امتداد تاریخ و زمان پیش رفته ولی در امتداد
معنوی و ملکوتی پیش نرفته است و به اصطلاح اسلامی عملش به عالم بالا صعود نکرده است
و به تعبیر دیگر در اینگونه موارد، فاعل به اجتماع خدمت کرده و آن را بالا برده است
ولی به خودش خدمت نکرده است بلکه احیاناً خیانت کرده است، روحش به جای اینکه با این
عمل، تعالی یابد و بالا رود تنزل یافته و سقوط کرده است. البته مقصود این نیست که
حساب حسن فاعلی از حساب فعلی به کلی جداست و انسان از نظر نظام روحی و تکامل معنوی
نباید کاری به کارهای مفید اجتماعی داشته باشد؛ مقصود این است که کار مفید اجتماعی
آنگاه از نظر نظام روحی و تکامل معنوی مفید است که روح با انجام آن عمل یک سیرو سفر
معنوی کرده باشد، از منزل خودخواهی و هواپرستی خارج شده و قدم به منزل اخلاص و صفا
گذاشته باشد
نسبت حسن فعلی به حسن فاعلی نسبت بدن به روح است. یک موجود زنده، ترکیبی است از
روح و بدن؛ در پیکر عملی که حسن فعلی دارد، باید حسن فاعلی دمیده شود تا آن عمل
زنده گردد و حیات یابد.
علیهذا دلیل عقلی به اصطلاح «روشنفکرمآبان» ـ مبنی بر اینکه «خداوند با همه
مخلوقاتش نسبت متساوی و یکسان دارد و از طرف دیگر حسن و قبح اعمال، ذاتی اعمال است؛
پس عمل خیر از همه مردم یکسان است و لازمه این دو «یکسانی» این است که پاداش اخروی
مؤمن و غیر مؤمن یکسان باشد … » ـ مخدوش است. در این استدلال، عمل ها و نسبت
یکسان خداوند با مخلوقات در نظر گرفته شده است اما «عامل» و شخصیت او و هدف و
انگیزه و سیر روحی و معنوی را که جبراً و قهراً موجب نایکسانی عمل ها می شود و
فاصله ای در حدفاصله مرده و زنده میان آنها به وجود می آورد فراموش کرده اند؛
می گویند: برای خدا چه فرق می کند که آنکه عمل خیر انجام می دهد او را بشناسد یا
نشناسد؟ با او آشنا باشد یا نباشد؟ عمل را برای رضای او انجام داده باشد و یا برای
مقصود دیگر؟ قصدش تقرب به خدا باشد یا نباشد؟ پاسخ این است: برای خدا فرق نمی کند
ولی برای خود آن شخص فرق می کند، او اگر خدا را نشناسد و با او آشنا نباشد یک نوع
سلوک روحی می کند و اگر آشنا باشد نوعی دیگر. اگر آشنا نباشد عمل یک بعدی انجام
می دهد، عملش تنها حسن فعلی و حسن تاریخی می یابد، ولی اگر آشنا باشد عمل دو بعدی
انجام می دهد و عملش حسن فاعلی و حسن ملکوتی نیز پیدا می کند و دو بعدی می گردد؛
اگر آشنا باشد خودش و عملش به سوی خدا بالا می رود و اگر آشنا نباشد بالا نمی رود.
به عبارت دیگر: برای خدا فرق نمی کند اما برای عمل فرق می کند ؛ در یک صورت عمل،
عملی می شود زنده و صعود کننده به بالا و در صورت دیگر عملی می شود مرده و هبوط
کننده به پایین. می گویند خدای عادل و حکیم هرگز به جرم اینکه بنده ای با او رابطه
دوستی ندارد خط بطلان بر روی اعمال نیکش نمی کشد. ما هم معتقدیم که خداوند خط بطلان
نمی کشد اما باید ببینیم آیا اگر کسی خداشناس نباشد عمل خیر واقعی که هم حسن اثر
داشته باشد و هم حسن ارتباط، هم از نظر نظام اجتماعی خوب باشد و هم از نظر روحی
عامل، از او سر می زند یا سر نمی زند؟ همه اشتباهات از آنجا پیدا شده است که ما
مفید بودن اجتماعی یک عمل را برای اینکه آن عمل، «خیر» و «صالح» محسوب گردد کافی
فرض کرده ایم. مسلماً اگر به فرض (البته فرض محال) کسی خدا را نشناسد و با عمل خود
به سوی خدا بالا رود خدا او را باز نمی گرداند، اما حقیقت این است که کسی که خدا را
نمی شناسد حجابی را پاره نمی کند طوری از اطوار نفس را طی نمی نماید و به سوی ملکوت
خدا بالا نمی رود تا عملش آن جهانی گردد و جنبه ملکوتی بیابد و صورتی پیدا کند که
در آن جهان مایه بهجت و لذت و سرور و سعادت او گردد. مقبولیت عمل نزد پروردگار جز
این نیست که عمل این چنین باشد یک تفاوت اصیل در میان قوانین الهی و قوانین بشری
همین است که قوانین الهی دو بعدی است و قوانین بشری یک بعدی. قوانین بشری به نظام
روحی و تکامل معنوی فرد کاری ندارد. وقتی که یک دولت برای مصالح کشور، اقدام به وضع
مالیات می کند، هدفش فقط به دست آوردن پول و تأمین هزینه کشور است. دولت نظری ندارد
که پرداخت کننده مالیات چه نیتی دارد؟ آیا با طیب خاطر و رضایت و از روی علاقمندی
به دولت یا کشور مالیات می دهد یا از روی ترس؟ هدف دولت تنها پول گرفتن است، حتی
اگر پرداخت کننده در دلش فحش هم بدهد باز هم منظور دولت عملی شده است. همچنین وقتی
برای دفاع از کشور، سربازانی را به زیر پرچم احضار می کند به نیّت سربازان کاری
ندارد؛ او می خواهد سرباز در میدان جنگ با دشمن نبرد کند؛ برای دولت تفاوتی ندارد
که سرباز با رضا و میل بجنگد یا از روی ترس از مسلسلی که پشت سرش قرار دارد، نبردش
خودنمایی باشد، به انگیزه حماسه ها و تعصب های احمقانه باشد، یا از برای دفاع از
حق و حقیقت؟ ولی در قوانین الهی چنین نیست؛ در این قوانین، مالیات و سربازی به طور
مطلق خواسته نشده است، بلکه توأم با نیّت خالص و قصد قربت خواسته شده است. اسلام
عمل با روح می خواهد نه عمل بی روح. لهذا اگر مسلمانی زکات خود را بدهد ولی شائبه
ریا در آن باشد پذیرفته نیست: اگر به جهاد برود ولی برای خودنمایی باشد قبول نیست.
قانون الهی می گوید سرباز اجباری به درد نمی خورد، من سربازی می خواهم که روحاً
سرباز باشد، سربازی می خواهم که ندای: «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم
بانَّ لهم الجنه» [۲] را پذیرفته باشد و صمیمانه به آن لبیک بگوید: از رسول
اکرم(ص) در روایت متواتر میان شیعه و سنی رسیده است که: انما الاعمال
بالنّیّات[۳]. «همانا کارها وابسته به نیت هاست». لکلّ امرء مانوی[۴] «برای هر کس
همان است که آن را قصد کرده است». لا عمل الابنیه [۵] «هیچ عملی بدون نیت پذیرفته
نیست».
در حدیثی به این شکل روایت شده است:
انما الاعمال بالنّیه، و انما لامرء مانوی، فمن کانت هجرته الی الله و رسوله فهجرته
الی الله و رسوله، و من کانت هجرته لدنیا یصیبها اوامره یتروجها فهجرته الی ما هاجر
الیه.[۶]
«همانا اعمال، وابسته به نیت است؛ برای انسان همان است که قصد کرده و هدف قرار داده
است. هر کس به خاطر خدا و رسول هجرت کرده است، هجرتش به سوی خدا و رسول است؛ و هر
کس به خاطر زنی که با او ازدواج کند و یا به خاطر ثروتی که به چنگ آورد هجرت کرده
است هجرتش به سوی همان خواهد بود.»
امام صادق(ع) فرمود:
کارتان را برای خدا قرار دهید نه برای مردم، زیرا هر چه برای خدا است برای خدا (به
سوی خدا) است و هر چه برای مردم است به سوی خدا بالا نمی رود.[۷].
نیّت، جان عمل است و همان طوری که تن آدمی شریف است به جان آدمیّت، شرافت عمل آدمی
نیز بستگی به جان آن دارد. جان عمل چیست؟ جان عمل، اخلاص است. قرآن کریم می فرماید:
و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین[۸].
«مأموریت نیافتند جز اینکه خدا را از روی اخلاص بپرستند».
کیفیت یا کمیت؟
از بحث گذشته نتیجه جالبی به دست می آید و آن اینکه: آنچه در حساب خدا مایه ارزش
اعمال است کیفیت است نه کمیت. توجه نکردن به این نکته سبب شده گروهی از مردم در
برخی از اعمال فوق العاده با ارزش اولیاء خدا وقتی که حجم اجتماعی آنها را کوچک
دیده اند افسانه سازی کنند. مثلاً درباره انگشتری که امیرالمؤمنین علی(ع) در حال
رکوع به فقیر دادند و آیه درباره اش نازل گشت گفته اند ارزش آن معادل خراج سوریه و
شامات بوده است؛ و برای اینکه مردم باور کنند، شکل روایت به آن داده اند. به نظر
اینان شگفت بوده است که درباره انفاق یک انگشتر حقیر، آیه ای عظیم از قرآن نازل
شود؛ و چون نتوانسته اند این معنی را باور کنند افسانه سازی کرده بهای مادی آن را
بالا برده اند؛ فکر نکرده اند انگشتری که معادل خراج سوریه و شام باشد. در مدینه
فقیر و بیچاره، زینت بخش دست علی(ع) نخواهد بود. فرضاً چنین انگشتری در دست علی(ع)
می بود او آن را به یک گدا نمی داد بلکه با چنان انگشتری مدینه را آباد می کرد و
همه بینوایان شهر را نجات می داد.
عقل افسانه سازان درک نکرده است که عمل بزرگ در نزد خدا حسابی غیر از حساب های
مادی دارد؛ گویی ایشان پنداشته اند که گرانقیمت بودن انگشتر چشم خدا را ـ معاذ الله
ـ خیره کرده و او را وادار به تحسین کرده است که آفرین به علی، چه کار بزرگی انجام
داد!
نمی دانم این کوته فکران، درباره قرصه های جوینی که علی(ع) و خاندانش انفاق کردند و
سوره «هل اتی» در شأن آنان نازل شد چه فکری کرده اند؟ لابد در آنجا هم می گویند آرد
آن نان ها از جو نبوده مثلاً براده طلا بوده است!
نه، چنین نیست. اهمیت عمل علی(ع) و خاندانش از جنبه مادی که نظرهای ما را جلب
می کند نیست؛ اهمیت عمل آنان در این است که عملی پاک و صد در صد خالص برای خدا بوده
است، در آن حد از اخلاص برای ما قابل تصور هم نیست، اخلاصی که در ملکوت اعلی انعکاس
یافته و عکس العمل تمجید و تحسین به وجود آورده است.
به قول شیخ فریدالدین عطار نیشابوری:
گذشته زین جهان و صف سنانش
گذشته ز آن جهان وصف سه نانش
اهمیت عمل آنان در این بو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 