پاورپوینت کامل مذهب و جهانی شدن[۱]از چشم انداز مدرنیسم ، پست مدرن و پیش مدرن ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مذهب و جهانی شدن[۱]از چشم انداز مدرنیسم ، پست مدرن و پیش مدرن ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مذهب و جهانی شدن[۱]از چشم انداز مدرنیسم ، پست مدرن و پیش مدرن ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مذهب و جهانی شدن[۱]از چشم انداز مدرنیسم ، پست مدرن و پیش مدرن ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

۶

جهانی شدن را به معنای پیوستگی و فشردگی جهان تعریف کرده­اند. بر این تعریف مقوله
فرهنگی دیگری نیز مترتب است و آن«فرهنگ جهانی» است. حال پرسش این است که در این
فشردگی و ایجاد فرهنگ همه گیر، مذاهب چه جایگاهی پیدا می­کنند؟ در مطلبی که
می­خوانید جیمز کرث استاد علوم سیاسی در «سوار تمور کالج» تلاش دارد پس از تعریف
جهانی شدن به نسبت میان این مقوله با مذهب بپردازد.

جهانی شدن را غالباً فرایندی توصیف کرده اند که پیوسته در زمان به پیش می­رود، به
شکلی فراگیر در اینجا و آنجا گسترش می­یابد و توسعه آن نیز امری آشکار و اجتناب
ناپذیر است. جهانی شدن را باید یک انقلاب، و به عبارتی یکی از بنیادی ترین انقلاب
هایی دانست که جهان تا کنون به خود دیده است، به راستی هم این نخستین انقلاب جهانی
به معنای حقیقی است.

همه انقلاب ها، سنت ها و رسوم مردمان را در هم می­شکند و از این رو آن را مورد
تهدید قرار می­دهند. انقلاب عالم گیری که «جهانی شدن» نام گرفته است نیز به سهم خود
امنیت هر یک از مردمان روی زمین را به درجاتی تهدید می­کند.

نا امنی، ایدئولوژی و مذهب گرایی

در گذشته هرگاه امنیت انسان ها مورد تهدید قرار می­گرفت آنان پاسخ یا حتی واکنش
نشان می­دادند و این پاسخ ها و واکنش ها بعضاً پیامدهایی مهم و گاه وخیم و زیانبار
برای مردم به بار می­آورد. در سده نوزدهم احساس ناامنی ناشی از انقلاب فرانسه و
انقلاب صنعتی، ظهور ایدئولوژی های ناسیونالیستی و سوسیالیستی را به دنبال داشت. در
سده بیستم نیز این گونه احساسات که از شکست در جنگ نخست جهانی مایه می­گرفت به
پیدایش ایدئولوژی های کمونیسم شوروی و ناسیونال سوسیالیسم آلمان منجر شد. اما
جهت گیری های ایدئولوژیک در پاسخ به ناامنی های عمیق اجتماعی مشخصه دوران معینی
است. در دوران جدید است که روشنگری و دنیا گرایی سبب شد تا جهان بینی ها و معتقدات
غیر مذهبی راه طبیعی و منطقی برای تفسیر امور و وقایع جهان پنداشته شوند.

در دیگر دوران ها ـ تا پیش سده هجدهم، در اروپا و آمریکا و تا سده بیستم در بیشتر
جاهای دیگر جهان ـ پاسخ افراد به ناامنی های عمیق اجتماعی پاسخی ایدئولوژیک نبود،
بلکه صورتی دین گرایانه داشت. در اروپای اوایل دوران جدید نیز چنین وضعی وجود داشت،
چرا که انقلاب تجاری و ورود اروپاییان به دنیای نو(آمریکا) که خود هنوز مرحله اولیه
در مسیر جهانی شدن بود؛ ناامنی هایی را ایجاد کرد که جنبش اصلاح دین پروتستانی و
واکنش کاتولیک ها به این جنبش را در پی داشت. همچنین تا پیش از دوران جدید در بیشتر
مناطق جهان نیز طی هزاره هایی که از آغاز تمدن ها سپری شده بود، وضع به همین گونه
بود. در واقع با توجه به خاستگاه ادیان پایدار و گوناگونی چون مسیحیت، اسلام و ایین
بودا، «ادیان جهانی» را می­توان پاسخ و واکنش به ناامنی های عمیقی دانست که توسط
گسست های اجتماعی بنیادین ایجاد شده بودند.

اما اینک در پایان سده بیستم(و در آستانه هزاره سوم) ما نه تنها در متن
انقلاب«جهانی شدن» هستیم، بلکه در دوران پسامدان نیز به سر می­بریم. اکنون پرسش این
است که ایا پروردگار ما به این انقلاب و ناامنی های عمیق حاصل از آن چگونه پاسخ
خواهد داد؟ ایا این پاسخ در لوای گرایشی مذهبی جلوه گر خواهد شد، و یا اینکه صورتی
ایدئولوژیک و غیر مذهبی خواهد داشت؟

چشم اندازها در نگرش به مذهب

سه موضوع یا چشم انداز وجود دارد که از دریچه آن می­توان به نقش مذهب در فرایند
«جهانی شدن» نگریست:

۱.موضع مدرنیستی. ۲. موضع پسامدرنیستی. ۳.موضع یا چشم انداز پیشامدرنیستی.

۱.موضع مدرنیستی.

چشم انداز مدرنیستی رایج ترین و متعارف ترین است و در نزد بیشتر روشنفکران و اهل
دانش مقبولیت دارد. تجدید گرایان(مدرنیست ها) نگرشی ویژه و مخصوص به خود از عرفی
سازی داشته اند. آنان از آغاز عصر روشنگری همواره این امید را در دل پرورانده اند
که همه جهت گیری ها معطوف به امور عرفی و این جهانی، عاقبت به یگانگی گرایند و
مذاهب مختلف به فلسفه ای دنیا گرا و «خردمدار» منتهی شوند.

در طی سده های هجدهم و نوزدهم، هنگامی که مسیحیت یگانه جایگاه برجسته در تعیین
مراتب امور دنیوی را در اختیار داشت، چنین انتظاری به اندازه کافی طبیعی می­نمود،
اما می­بایست روشن باشد که در آن زمان نیز بین گرایش های آیین های پروتستان و
کاتولیک نسبت به امور عرفی و دنیوی تفاوتی بوده است و حتی خود شاخه های ایین
پروتستان نیز در این باره با یکدیگر اختلاف داشته اند.

در ساده ترین برداشتی که از نگرش مدرنیستی وجود دارد، جریان روشنگری و دنیاگرایی به
گونه ای فزاینده از نخبگان و فرهیختگان به افراد دیگر و از مرکز جامعه به پیرامون
آن گسترش می­یابد. اگر قرار باشد که هر گونه جماعت مذهبی بر جای بماند، آن جماعت
متشکل از افراد حاشیه ای ـ از نظر جغرافیایی، اقتصادی و یا قومی ـ خواهد بود.

جماعات مذهبی را می­توان به فسیل های اجتماعی تشبیه نمود که گه گاهی ممکن است با
یکدیگر یا با روشنفکران و دیگر گروه های جامعه سر به ستیز بردارند. در چنین حالتی
آنان مشاجرات موهوم و کهنه پرستانه ای را وارد جهان دنیاگرا و خرد گرای مدرن
می­سازند. مثال های بارزی از روزگار خود ما در این باره می­توان آورد، از جمله
ایرلند شمالی (دهه های ۱۹۹۰ ـ ۱۹۶۰)، لبنان( دهه های۱۹۹۰ ـ ۱۹۷۰)، یوگسلاوی(دهه
۱۹۹۰)، سری لانکا(دهه های ۱۹۹۰ ـ ۱۹۸۰) و کشمیر( دهه های ۱۹۹۰ ـ ۱۹۸۰). بسیاری از
مدرنیست ها همچنین مسیحیان انجیلی در ایالت متحده(دهه های ۱۹۹۰ ـ ۱۹۸۰) را نیز در
این زمره قرار می­دهند. اما از دریچه نگرش مدرنیستی، این ستیزهای مذهبی، مسائلی
حاشیه ای، گذرا و کم اهمیت پنداشته می­شوند. و سرانجام موج دنیاگرایی که اینک با
تأثیر پذیری از فرایند«جهانی شدن» به سرعت اوج می­گیرد، این فسیل ها و ستیزه هایشان
را فرو خواهد نشاند.

دیدگاه مدرنیسیتی در سطحی نسبتاً پیچیده تر، تجدید حیات مذهبی را به صورت واکنشی
می­بیند که گه گاه به شکل روشنگری و نوسازی نشان داده می­شود. جوامع یکپارچه ای که
نخبگان و گروه های حاشیه را در بر می­گیرند، بنا به رای مدرنیست ها، بنیادگرایان
منطق ستیز، و خردگریزی هستند که در مقابل نوسازی جبهه می­گیرند. مثال های بارز آن
در زمان خود ما عبارتند از: انقلاب اسلامی ایران(دهه های ۱۹۹۰ ـ ۱۹۷۰) و هندوگرایی
نوخاسته در هند(دهه ۱۹۹۰). اما در این دیدگاه نیز واکنش مذهبی کشورهای پیرامونی باز
مسأله ای فرعی، گذرا، و کم اهمیت پنداشته می­شود، حتی اگر این واکنش نسبت به واکنش
مذهبی گروه های حاشیه ای جامعه از گستردگی و دوام بیشتری نیز برخوردار باشد. باز هم
نظر همان است، سرانجام دنیاگرایی که اینک از سوی فرایند«جهانی شدن» به شدت تقویت
می­شود ـ حتی این جوامع بنیادگرا را به تغییر و بازگشت از مرام خویش وا خواهد داشت.
یادآوری این نکته اهمیت دارد که تجدید حیات اسلام و حتی هندوگرایی را نمی­بایست
واکنش محض به پیشرفت و موفقیت ایدئولوژی ها و طرح های نوگرایانه عصر تجدد پنداشت.
بلکه در واقع آنها پاسخ هایی به شکست خود بوده اندـ در مورد تجدید حیات اسلام،
نافرجامی ناسیونالیستی و سوسیالیسم عربی و ناسیونالیسم و تجدد گرایی ایران را
می­توان ذکر کرد، و در مورد احیای هندوگرایی نیز می­توان به شکست سوسیالیسم و
تجدیدگرایی در هند اشاره نمود ـ جالب این جاست که حتی هنگامی که در دهه های ۱۹۷۰ یا
۱۹۸۰ بی کفایتی و شکست ایدئولوژی های دنیاگرایانه در سرزمین های عربی، ایران و هندو
رو به آشکار شدن نهاده بود، هیچ یک از کارشناسان خبره ـ و غیر مذهبی ـ غربی تجدید
حیات مذهبی در این مناطق را پیش بینی نکرده بودند.

در مرتبه ای باز هم پیچیده تر و زیرکانه تر از دیدگاه مدرنیستی، مذهب وسیله ای تلقی
می­شود که گاه در جهت اصلاح انحرافات و اشتباهات روشنگری و نوسازی به کار می­اید.
برداشتی از دیدگاه مدرنیستی که هم اینک رواج دارد، بازار آزاد و دموکراسی لیبرال را
منتهای آمال و ارزش های عصر روشنگری می­پندارد و از این رو کمونیسم و استبداد راست
را به صورت انحراف از مسیر روشنگری می­نگرد. از این منظر، تعجبی ندارد که مقاومت و
خیزشی در برابر کمونیسم و استبداد راست رخ دهد و سهمی از این مقاومت نیز از آن
جماعت های مذهبی باشد. از این رو، در دهه ۱۹۸۰ مدرنیست های هواخواه بازار آزاد و
دموکراسی لیبرال، کاتولیک های مخالف با رژیم کمونیست لهستان را مورد تایید و(حتی)
تشویق قرار دادند؛ بخصوص جنبش همبستگی را ستودند که هر چند اعضا و گرایش های
اعتقادی آن به طور عمده متمایل به کلیسای کاتولیک رم بود، اما گذشته از آن اتحادیه
ای کارگری نیز به شمار می­رفت. به همین شیوه آنان در دهه ۱۹۹۰ نیز بانگ حمایت از
بودائیان تبتی مخالف رژیم کمونیستی چین را سردادند. در جهت معکوس، مدرنیست­های
خواهان بازار آزاد و دموکراسی لیبرال، کاتولیک های مخالف با رژیم خود کامه راست گرا
در آمریکای لاتین و فیلیپین را مورد تحسین قرار دادند و به ویژه از جنبش الهیات
رهایی بخش حمایت کردند که اگر چه از نظر اعتقادی کاتولیک مذهب بود، اما اندیشه
آزادی انسان را حرمت می­نهاد، و باز به همین شیوه آنان در دهه ۱۹۶۰ نیز مخالفان
رژیم خودکامه ویتنام جنوبی را که بودایی مسلک بودند تشویق کردند.

همه این سازمان ها و جنبش های مذهبی به عنوان وسایلی مفید برای تصحیح خطاها و
انحرافات نوسازی مورد تمجید و ستایش واقع شده اند. اما از دیدگاه مدرنیستی، مطلوب
ترین امید و انتظاری که می­رود آن است که آنها نیز پس از آنکه نقش موقتی خویش را
چنانکه باید و شاید به انجام رسانیدند، شر خود را کم کنند در واقع اینکه کمونیسم
شوروی و استبداد راست گرای آمریکای لاتین ناپدید گشته و به تاریخ پیوسته اند، بیشتر
تجدد گرایان آرزو دارند که کلیسای کاتولیک رم و در حقیقت هر کلیسای دیگری نیز به
جمع رفتگان بپیوندد.

اما ذکر این موضوع نیز اهمیت دارد که کدام یک از جنبش های مذهبی مخالف، مورد تعریف
و تمجید تجددگرایان قرار نگرفته اند. در کشورهای کمونیستی از جمله چین و ویتنام،
مسیحیان انجیلی(بنیادگرایان مسیحی) و در کشورهای دارای نظام های خودکامه راست گرا
مانند ایران زمان شاه و مصر، مسلمانان خواستار احیای مذهب «بنیادگرایان اسلامی» در
این زمینه بوده اند و به عبارت دیگر دشمن نهایی تجددگرایان، بنیاد گرایی مذهب است.
لازم به یاد آوری است که بیشتر جنبش های مذهبی مخالف، واکنش هایی به ناکارآمدی و
کاستی ایدئولوژی ها و طرح های دنیانگرانه مدرن بوده اند. این کاستی ها به خصوص در
موارد کمونیسم شوروی و رژیم های خودکامه راست گرای آمریکای لاتین تماشایی بود، اما
باز هم هیچ یک از کارشناسان ورزیده و غیر مذهبی غربی، نیرومندی نهضت های مخالف
مذهبی در این سرزمین ها را پیش بینی نکرد.

۲. چشم انداز پسامدرنیستی

دیدگاه پسامدرنیستی و ما بعد عصر روشنگری در مردود دانستن مذاهب سنتی پیش از دوران
مدرن، با دیدگاه مدرنیستی روشنگرانه همصداست. اما این دیدگاه همچنین ارزش های
خردگرایی، تجربه گرایی و تأکید بر علم را که مورد نظر مدرنیسم و روشنگری هستند، و
همراه با آن، ساختارهای سرمایه داری، دیوانسالاری، و حتی لیبرالیسم مدرنیستی و
روشنگرانه را نیز مردود می­دارد. هسته ارزش های پسامدرنیسم، فردگرایی ابزارگرا و
بی­پرواست.

چشم انداز پسامدرنیستی می­تواند در برگیرنده «تجارب معنوی» نیز باشد، اما فقط آن
تجاربی که فارغ از تعلقات و قید و بندهای مذهبی به معنای واقعی کلمه باشند. جنبش
عصر جدید را می­توان به عنوان تجلی معنوی پسامدرنیستی تمام عیار تفسیر کرد.
پسامدرنیست ها، همچنین به جانب برداشت های آمریکایی کم مایه ای از برخی مذاهب شرقی،
به ویژه هندوئیسم و بودیسم «ملایم» گراییده، و به طبیعت پرستی از نوع آمریکایی آن
که خود گونه ای از الحاد نوین است، نیز روی آورده اند. اما به طور کلی پسامدرنیسم
بسیار دنیاگراست، و در پیش بینی و انتظار مشتاقانه برای نابودی و از میان رفتن
مذاهب سنتی در کنار مدرنیسم قرار دارد و چنین انتظار دارد که سرانجام فرایند«جهانی
شدن» با فرسودن و در هم شکستن همه ساختارهای سنتی، محلی و ملی، پیروزی جهانی
فردگرایی ابزارگرا را به ارمغان خواهد آورد.

۳. چشم انداز پیشامدرنیستی

دیدگاه جایگزین دیگری نیز وجود دارد که هر چند پیدایش آن در دوران پسامدرن صورت
گرفته است، اما از لحاظ گرایش به پیش از مدرنیسم تعلق دارد. این دیدگاه به بهترین
وجه از جانب کلیسای کاتولیک رم، بخصوص از سوی پاپ ژان پل دوم معرفی و تشریح شده
است. شناخت پاپ مسلماً از تجارب او در لهستان مایه می­گیرد، اما رویدادهای کشورهای
دیگر را نیز در احاطه دارد.

از موضع نگرش پیشامدرنیستی، بسیاری از ایدئولوژی های بزرگ دنیانگر مدرن تا دهه های
۱۹۸۰ ـ ۱۹۷۰ آشکارا به شکست انجامیده اند. این گفته در مورد کمونیسم شوروی،
ناسیونالیسم و سوسیالیسم عرب، و ناسیونالیسم و طرح های نوسازی ایران زمان شاه درست
در می­اید. همه آنها ایدئولوژی ها یا حتی ستایشگری هایی برای بزرگ نمایی آن دولت ها
بودند. اما هنگامی که ناکامی آن ایدئولوژی ها نمایان شد، جنبش اپوزیسیونِ واقعاً
کارآمدی که بتواند در برابر آن ایدئولوژی ها و دولت هایی که مورد ستایش آنها بودند،
قد برافرازد، نه در میان بخش های غیر مذهبی جامعه از قبیل روشنفکران، متخصصان و
مدیران، بلکه تنها در میان معتقدان مذهبی سربرآورد و تنها در جماعات مذهبی سازمان
یافته بود که امکان داشت شمار زیادی از افراد را یافت که حاضر باشند در راه اندازی
نهضتی بزرگ از امنیت فردی خویش دست بشویند. ایمان مذهبی و جماعتی که تکیه گاه آن
بود، به این معتقدان، احساس تعهد و شهامتی را می­بخشید تا در بیان مخالفت خویش راسخ
و استوار بمانند. هر جایی هم که برنامه های دنیانگرانه ای به اجرا درآمده اند،
نتیجه اش نه یک فلسفه دنیانگر همگن یا همگان پذیر، بلکه چندین نوع مختلف از آن بوده
است و هر مذهبی به شیوه خاص خود به امور دنیوی پرداخته که نتیجه خاص خود را پی
داشته است. این نکته مبین آن است که حتی اگر روند جهانی شدن، دنیاگرایی بیشتری را
به دنبال داشته باشد، با این حال در کوتاه مدت جهان بینی همگانی و فراگیری را به
همراه نخواهد آورد.

ایالات متحده به عنوان هدایت گر روند جهانی شدن و عرفی سازی

در دو دهه گذشته، عرفی سازی به سبب روند جهانی شدن سرعت و شدت یافته و این فرایند
از جانب ایالات متحده هدایت شده است. ایالات متحده که اینک «یگانه ابر قدرت»،
«نیروی اقتصادی دارای تکنولوژی برتر»، و «ملتی جهانی» نام گرفته است از انقلاب
جهانی شدن با قدرت و سرسختی حمایت کرده است؛ و چنین منظوری با وارد آوردن فشار منظم
در راه از میان برداشتن همه موانع ملی که در برابر گردش آزاد سرمایه، کالا، و خدمات
وجود دارند، دنبال کرده و برای رسیدن به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.