پاورپوینت کامل توجیه عناصر دینی فرهنگ هدف دروس دینی در دانشگاه ها ۶۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل توجیه عناصر دینی فرهنگ هدف دروس دینی در دانشگاه ها ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل توجیه عناصر دینی فرهنگ هدف دروس دینی در دانشگاه ها ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل توجیه عناصر دینی فرهنگ هدف دروس دینی در دانشگاه ها ۶۷ اسلاید در PowerPoint :

۲

حجت الاسلام دکتر غلامرضا صدیق اورعی«عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد» توجه
بیشتر به اهداف دروس معارف اسلامی در دانشگاه ها و وقوف به آن خصوص در عصر حاضر که
دوران به چالش کشیدن حتی برخی از اصول دین نیز می­باشد یکی از ضرورت های معلمی است
که به همین مناسبت جهت آگاهی بیشتر استادان محترم، بحثی پیرامون ضرورت توجه به
توجیه و مستدل کردن عناصر دینی فرهنگ در دروس معارف توسط حجت الاسلام و المسلمین
دکتر غلامرضا صدیق اورعی عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در جمع مدیران گروه های
معارف اسلامی ارائه گردید که همراه چند پرسش و پاسخ از نظر خوانندگان محترم
می­گذرد.

فرهنگ در واقع باورها و تعلقات ذهنی مشترک مردم یک محیط و سرزمین یا اجتماعات
کوچکتر از آن مثل شهر و حتی کوچکتر از آن مثل قوم یا قبیله است. در سایه این
باورها، ارزش ها و قاعده های رفتاری است که به طبع آن سبک ها، سلیقه ها، پنداشت ها
و تصویرهایی از زندگی برای صاحبانش درست می­شود. اگر از اهل یک فرهنگ بپرسیم که چرا
این گونه لباس می­پوشی، چرا این گونه غذا می­خوری، عبادت می­کنی و… برای همه این
ها، دلایلی را اقامه می­کند که این دلایل ممکن است برای افراد فرهنگ های دیگر قابل
قبول و یا به آسانی قابل فهم نباشد، اما برای صاحبان آن فرهنگ مایه زندگی است. یکی
از کارهایی که صاحب هر فرهنگ انجام می­دهد انتقال فرهنگ و معانی آن به نسل بعد است.
مثلاً برای این که به یک کودک یاد دهیم که او فرهنگ ایرانی دارد و باید سر سفره
بنشیند و با قاشق غذا بخورد و غذا را روی لباسش نریزد حداقل مدتی باید او را تحت
مراقبت قرار داد و مرحله به مرحله با رفتارهای تکمیلی به او کمک کرد تا این فرهنگ
را فرا گیرد. به تدریج که کودک بزرگتر می­شود مفاهیم زیادی را به او تعلیم می­دهیم
در حالی که اگر از ما بپرسند، کودک در این سن و سال چه نیازی به آموختن این مسائل و
احساس مسئولیت دارد جواب خواهیم داد ما آموخته ایم که اینگونه بیاموزیم. بعد از
مدتی، با مراقبت های طولانی و مکرر انتظار خواهیم داشت که معانی منتقل شده را به
خوبی یاد گرفته باشد. این یعنی انتقال فرهنگ، که توجیه فرهنگی هم دارد. طبق تحقیقات
فرهنگی، بسیاری از نکات فرهنگی با گذشت چهار یا پنج نسل توجیه خود را از دست
می­دهند چرا که گفته اند این قاعده را رعایت کن اما نگفته اند چرا؟ مثلاً گفته اند،
این کار را انجام بده که دیگران از تو ناراحت نشوند و یا مسخره ات نکنند. به خاطر
اینکه معنای اصلی از دست رفته و یک کارکرد ظاهری پیدا کرده است. حداقل پیروی از
هنجار این است که افراد هم شکل با دیگران می­شوند و دیگران او را طرد نمی­کنند، او
را مجازات نمی­کنند. و این یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر در جایی قرار گرفتید که کسی
نبود و یا زور شما از دیگران بیشتر بود دیگر لازم نیست رعایت کنید. فقط باید از آن
جهت رعایت کن که دیگران سرزنشت نکنند. تنها توجیهی که وجود داشت توبیخ دیگران بود
که آن هم با «به دیگران چه مربوط» از بین می­رود این آخرین توجیه برای عناصری
فرهنگی است که معنای خود را از دست داده اند. در این مواقع است که از اول و آخر
فرهنگ ها زده می­شود و یک فرهنگ دچار تغییر می­گردد و وقتی معانی فرهنگ تغییر یافت
ظواهرش نیز کم کم تغییر می­یابد و فرد دیگر هیچ تعلقی به این فرهنگ نخواهد داشت چون
برای او معنایی ندارد و به قول فقها مباح می­شود و بود و نبودش یکسان است. به
عبارتی باید گفت که فرهنگ با توجیه زنده است و بدون توجیه می­میرد. فرهنگ ایرانی با
همه اجزاء و تعلقاتش که با گذر تاریخ به این شکل در آمده است در آستانه مرگ فرهنگی
است. به خاطر این­که بعد از چند نسل اکثر عناصر آن توجیه خودشان را دست داده اند.
دیگر کسی نیست که بگوید این معانی فرهنگ چیست، آن معانی را باور داشته باشد و آنها
را به نسل بعد انتقال دهد.

در تحقیقی از مدیران دبیرستان های دخترانه تهران[افرادی متدین با گزینش خاصی برای
مدیریت انتخاب شده بودند] سئوال شده بود، اگر دختر خانمی حجاب را رعایت نکند شما به
او چه می­گویید. اکثر آنان یعنی ۷۲ درصد، گفته بودند که به دختر خانم ها می­گوییم،
ده سال از انقلاب گذشته شما هنوز نفهمیده اید که باید حجاب داشته باشید؟ این پاسخ
یعنی نداشتن توضیح و توجیه برای قضیه ضرورت حجاب. بعداً مطالعه تکمیلی دیگری در
مورد آنان انجام گرفت و دو نفر روانشناس به صورت حضوری با آنها صحبت کرده و توضیح
دادند که مثلاً حجاب برای این است که شهوت مردان تحریک نشود و زن مورد آسیب قرار
نگیرد، حجاب عفت محسوب می­شود، فرزند نامشروع بوجود نمی­اید و… خانم ها در جواب
روانشناسان گفته اند: این مسائل را نمی­توان به دخترها گفت زیرا بدآموزی دارد.
بعضی ها نیز گفته اند این اصلاً توهین به زن است. در واقع در این آزمون آنانی که
حجاب داشتند توجیهی برای آن نداشتند، و وقتی توجیهش را هم می­شنوند آن گونه جواب
می­دهند. این مثالی روشن از بی معنا شدن هنجارها و از دست رفتن آن است که باید شما
برای آن یک معنای تازه درست کنید. یا باید از آن هنجار بگذریم یا اینکه بگوییم حجاب
معنی ندارد و تأکیدتان را کاهش دهید و آن را از شکلی به شکل دیگر برگردانید که
مثلاً حجاب علامت ایرانیان می­باشد در نهایت عدم رعایت آن معمولی می­شود. ایا این
معنای تازه کشش این را دارد که افراد بعدی آن را به عنوان یک هنجار رعایت کنند؟ با
توجه به این مقدمه، بخشی از فرهنگ ما، عناصر دینی است و روحانیون اگر به طور عام
منادی همه فرهنگ نباشند قطعاً مبلّغ و مروج عناصر دینی فرهنگند. یعنی خود را مسئول
می­دانند که دین را بشناسانند و خدمت گذار دین باشند. گروهی از افراد که بعد از
انقلاب این مسئولیت را عهده دار شده اند معلمین و اساتید معارف به معنای عام در
دانشگاه ها هستند که به صورت های مختلف و در قالب هایی چون اصول عقاید یا اخلاق و
یا با ارائه بعضی از متون قرآن، روایات و متون منتخب و به شیوه های مختلف قصد دارند
بخشی از باورها، عقاید و هنجارهای دینی را به نسل بعد منتقل کنند. نکته قابل توجه
این است که ایا عناصری که ما انتخاب می­کنیم آن را به همراه توجیهش منتقل خواهیم
کرد یا این که از عناصری است که مخاطب ما آن را نپذیرفته است و در واقع مباحثه از
نظر او ناتمام است.

مثلاً ایا ما تمام عناصر مهم دینی که امروز در چالش قرار گرفته و افراد در آن شک
دارند را شناسایی می­کنیم؟ و دلیل دفاعی برای آن می­سازیم یا نه؟ مثلاً وقتی سخن از
اصول عقاید می­شود، عده ای از مخاطبین اصول عقاید را نپذیرفته اند و عده ای دیگر آن
را به طور اجمالی قبول کرده اند و در معرض لغزش قرار دارند. هدف ما این است که آنها
بتوانند از اصول عقاید دفاع عقلانی کنند. می­خواهیم برای آنها توجیه کنیم که خدا
هست و اگر به خدا ایمان داشته باشند، چه حالات روحی و روانی را خواهند داشت. فرض
دیگر هم این است که[گاهی مطالعات تجربی نشان می­دهد] ۹۹ % مخاطبان قبول دارند که
خدا هست و خدا یکی است، پیامبری را که از طرف اوست، قبول دارند. ولی سئوال های
دیگری دارند، مثلاً به بعضی از احکام دین ایراد وارد می­کنند و چون خدا و پیامبر را
قبول دارند می­گویند این سخن، سخن خدا نیست، او دین، خدا و پیامبر را قبول دارد اما
نقل شما را نمی­پذیرد و می­گوید این دین نیست. در واقع اجزایی از معارف دین آن ها
قابل توجیه نیست. حالا اگر بخواهیم برای او سند و مدرک بیاوریم او نخواهد فهمید چون
هم زبان نیست. حال اگر وقت صرف کنیم و او را قدم به قدم پیش ببریم و به او بفهمانیم
که این دین است. آن وقت نوع سئوال عوض خواهد شد که این چه دینی است که از این حرف
ها می­زند و این جایی است که باید شما توجیهی برای عنصر فرهنگ دینی داشته باشید اگر
نتوانید توجیه کنید و معنای قابل قبول ارایه نمایید. از نظر آنان ایرادش به دین باز
خواهد گشت.

در طول تاریخ کار علم کلام همین بوده، آنهایی که حتی خیلی سخت گیر بودند و دلایل
عقلی و منطقی را نپذیرفتند وقتی که بحث­شان به شبهات دینی رسیده، گفته اند یک
اندازه اش از باب ضرورت است. علم کلام علمی است که در آن از عقاید دینی به نحو عقلی
و در بعضی جاها از جنبه نقلی دفاع می­کند. ولی عمده کلام این است که افراد از دین
دفاع عقلانی کنند لذا موضوعات این علم تابع شبهات مخاطبین آن است. اگر یک روزی برای
افراد، شبهه جبر فلسفی پیش آمد تلاش مفصلی می­شد تا به او بفهمانند که این گونه
نیست. پس اگر بپذیریم که هدف دروس معارف در دانشگاه و دبیرستان توجیه عناصر دینی
فرهنگ برای نسل بعد است، این آموزش فرهنگی است و آموزش فرهنگی برای نسل نو همراه با
توجیه خواهد بود و بدیهی است که موضوعات آن نیز باید به تناسب چالش های فکری در
جامعه تدوین شود در این رابطه به نظر من اولاً باید هیأتی ترتیب داده شود که دائم
مسئله یابی کند و کتاب بنویسد. در جامعه ای که افراد آن با فکر و اطلاعات گوناگون
داخلی و خارجی برخورد می­کنند و جمعیت جوان و تحصیل کرده اش روبه فزونی است عمر هیچ
کتابی بیش از دو سال نخواهد بود. پس باید، توافق وجود داشته باشد که هدف این دروس
توجیه فرهنگ است و هر استاد معارف باید خودش چالش ها را کشف کند و یا بنده پاسخ ها
باشد. اگر چند سال منتظر باشیم تا کتابی چاپ شود و به ما آموزش بدهند یک دوره عوض
شده و مسائل جدیدی مطرح خواهد شد. پس باید همه استادان این توانایی را داشته باشند
تا در میان مخاطبانش زندگی کنند، چالش های فرهنگی آنها را کشف نمایند و ببیند کدام
عناصر از نظر آنان بی­معناست یا معنایی غیر قابل قبول دارد و تلاش کند تا بهترین
جواب را پیدا کند. مسئله دوم ارتباط بین دانشگاه ها و تبادل اطلاعات است. ممکن است
در دانشگاهی یک سئوال مهم دینی مطرح شود و ما می­دانیم که چند روز دیگر در دانشگاه
دیگری نیز همان سئوال مطرح خواهد شد. لذا باید یک مرکز پرسش و پاسخ متمرکز داشته
باشیم که همه سئوالات مطرح شده از دانشگاه های سراسر کشور را به آن مرکز منتقل کنیم
و جواب ها نیز به صورت کتاب پرسش و پاسخ به مراکز دانشگاهی ارسال گردد تا استادان
بتوانند پاسخ ها را مورد مداقه قرار دهند. این روش باعث می­شود که ما بتوانیم عناصر
فرهنگی دینی را توجیه نماییم. و موجب دوام آنها شویم. در دوره نوجوانی ما، حد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.