پاورپوینت کامل براندازی دموکراتیک ; گفتگو با آبراهامیان!استراتژی جدید آمریکا برای تغییر حاکمیت در ایران ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل براندازی دموکراتیک ; گفتگو با آبراهامیان!استراتژی جدید آمریکا برای تغییر حاکمیت در ایران ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل براندازی دموکراتیک ; گفتگو با آبراهامیان!استراتژی جدید آمریکا برای تغییر حاکمیت در ایران ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل براندازی دموکراتیک ; گفتگو با آبراهامیان!استراتژی جدید آمریکا برای تغییر حاکمیت در ایران ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

اشاره

پروفسور یرواند آبراهامیان به سال ۱۳۲۰/۱۹۴۰ در تهران دیده به جهان گشود. تا سال
۱۳۳۰/۱۹۵۰ در همین شهر به تحصیل پرداخت و سپس روانه انگلستان شد. در سال ۱۳۴۲/۱۹۶۳
از دانشگاه آکسفورد درجه کارشناسی ارشد گرفت و در سال ۱۳۴۸/۱۹۶۹ از دانشگاه کلمبیا
موفق به اخذ درجه دکترا شد. آبراهامیان، در دانشگاه های پرینستون و آکسفورد، به
تدریس «تاریخ ایران» پرداخت و هم اکنون استاد تاریخ عمومی – به ویژه تاریخ اروپای
جدید و جهان سوم – در کالج باروک دانشگاه نیویورک است.

پروفسور آبراهامیان تاکنون کتاب ها و مقالات گوناگونی را خصوصاً درباره ایران
معاصر نوشته است. که از این مجموعه، کتاب ایران بین دو انقلاب توسط احمد گل محمدی و
محمدابراهیم فتاحی به فارسی ترجمه شده است.

لطفا در ابتدا تحلی
ل خود را از برنامه های کلی
دی
و عملکرد دولت جورج بوش در عرصه
جهانی
توضی
ح دهی
د. ایا معتقد هستی
د که هدف نو محافظه کاران در هی
ئت حاکمه آمری
کا
اشاعه دموکراسی
و مبارزه با تروری
سم است و ی
ا اینکه آنها به دنبال اهداف دی
گری

هستند؟ ایا این اهداف می
توانند هم جهت و در راستای منافع مردم کشورهای جهان سوم
باشند؟

به نظر من از نظر تاریخی می توان دید که همه کشورها در خصوص سیاست های خارجی خود
دلایل مثبتی را عنوان می کنند. معمولاً دلایل حقیقی تر و پرآسیب تر عنوان نمی شود.
در نتیجه در قرن نوزدهم اروپاییان به بهانه آزادی خواهی و یا لغو بردگی و یا آزاد
کردن زنان به آفریقا و آسیا رفتند. ولی ما می توانیم از دیدگاه تاریخی به آن
اتفاقات نگاه کرده و ببینیم که آنچه می خواستند توسعه قدرتشان در این مناطق بود. در
نتیجه آنچه معمولاً به عنوان علت حقیقی عنوان می شود علت حقیقی نیست. باید بیشتر
دقت کرد تا به انگیزه سیاست ها پی برد.

سیاست خارجی آمریکا طی سالیان گذشته کاملاً توسعه طلب بوده است. این سیاست با
گسترش محدوده قدرت در آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی شروع شد. به طوری که در ۱۹۱۴
عمده قاره آمریکا تحت سلطه آمریکا بود. دهه بیست که به نام دوران انزوا نیز شناخته
می شود، از نظر ساکنین آمریکای مرکزی و جنوبی به هیچ وجه منعکس کننده انزواطلبی
آمریکا نیست.

بعد از جنگ جهانی دوم که قدرت های ژاپن و آلمان نابود شده آمریکا فرصت دیگری
یافت که قدرت خود را به مناطق دیگری گسترش دهد و اکثر جهان را تحت سلطه خود گیرد.
آنچه در واقع مانع این هدف شد وجود نیروی متقابلی به نام شوروی بود. جنگ سرد از
اینجا آغاز شد.

بعد از فروپاشی شوروی آمریکا فرصت دوباره ای یافت که آنچه را ما هم اکنون در
قرن بیست و یکم می بینیم اعمال کند. جهان دستخوش توسعه طلبی آمریکا شد. خاورمیانه
به آن منطقه ای تبدیل شده است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آمریکای
جنوبی و آمریکای مرکزی شده بودند. طبیعتاً هیچ سیاستمدار آمریکایی نخواهد گفت که
آنچه را آمریکا در ایران و عراق می کند گسترش محدوده قدرت آمریکاست. آنها عللی
همچون آزادی خواهی و یا تأمین حقوق افراد و غیره را بهانه می کنند. می توان به نقاط
دیگری از دنیا پرداخت که در آنجا آمریکا حمایت از آزادی ها را مطرح نمی کند. مثلاً
در آسیای مرکزی ازبکستان و قزاقستان که حقیقتاً حکومت های دیکتاتوری دارند. آنچه
برای آمریکا در آنجاها مهم است اجازه برقراری پایگاه های نظامی است و آنچه بر مردم
این مناطق می گذرد توجه آمریکا را جلب نمی کند. پس هر وقت بگویند که کشوری حقوق بشر
را رعایت نمی کند باید با شک و تردید به موضوع نگاه شود، چرا که حقوق بشر در
کشورهایی که از سیاست های آمریکا حمایت می کنند مطرح نمی شود. موضوع اصلی این است
که آیا کشورهای مورد بحث آمریکا دنباله رو سیاست های آمریکا و حامی آنها هستند یا
خیر. اگر نیستند از نظر آمریکا غیرمردمی بودن موضوعیت پیدا می کند.

برنامه موسوم به «خاورمی
انه بزرگ» مطرح شده از جانب دولت بوش را با در نظر گرفتن
تحولات مربوط به عراق، انتخابات فلسطی
ن، لبنان و سوری
ه را چگونه ارزی
ابی
می
نمایی
د؟

هدف اصلی آمریکا در خاورمیانه تقویت پایگاه قدرت خود می باشد و اینکه بتواند امنیت
اسراییل را تضمین کند و به همکاری متقابل با اسراییل دوام بخشد. در این چارچوب
فلسطینی ها باید به راه حلی تن دهند که به نوعی شکست تلقی می شود. اسراییل حاضر به
باز پس دادن مناطق اشغالی مهم در کرانه باختری نمی باشد و مسئله بر سر قبولاندن این
شکست به فلسطینی ها می باشد. یعنی چگونه فلسطینی ها باید از برخی مناطق خود در
اینجا و آنجا در کرانه باختری و نوار غزه چشم بپوشانند. از نظر دولت بوش این فقط با
منزوی کردن جنبش فلسطین ممکن می شود تا حدی که با قطع امید از هر موفقیتی آنچه را
که آمریکا و اسراییل پیشنهاد می کنند بپذیرند. این سیاست کنونی در منطقه است و بخشی
از علت حمله به عراق نیز همین است.

با در نظر گرفتن مواضع اخی
ر دولت جورج بوش در مورد ایران و اصرار جمهوری
اسلامی
بر
ادامه برنامه هسته ای، تحولات اینده را در زمی
نه برخورد آمری
کا با رژی
م ایران مبنی

بر اجازه ورود ایران به سازمان تجارت جهانی
در صورت توقف غنی
سازی
اورانی
وم را به
چه صورت پی
ش بی
نی
می
نمایی
د؟ ایا عضوی
ت ایران در این سازمان به نفع منافع ملی

کشورمان است؟

این که آمریکا در عوض رفتار مناسب در زمینه اتمی به ایران پیشنهاد عضویت در سازمان
تجارت جهانی را مطرح کرده به عقیده من موضوعیت ندارد.

ایران در واقع دو دغدغه دارد. اول اینکه آمریکا ضمانت کند که برای سرنگونی
جمهوری اسلامی از طریق نظامی و یا ایجاد اخلال و شورش اقدام نخواهد کرد. موضوع دوم
این است که تحریم ها علیه ایران باید لغو شود تا جریان سرمایه های اروپایی و ژاپنی
که متوقف مانده است بتواند جاری شود. این دو موضوع برای ایران مهم هستند که البته
آمریکا هیچ اشاره ای به آنها نمی کند. مسئله اصلی بین ایران و دولت بوش فعالیت های
اتمی ایران نیست، چرا که خیلی قبل از مطرح شدن فعالیت های اتمی ایران،
نو محافظه کاران آمریکا با ایران از سر مخالفت برخاسته بودند.

سیاست کنونی آمریکا در برابر ایران شباهت زیادی با همین سیاست در برابر عراق
وجود دارد. وقتی حرف از سلاح های کشتار جمعی در عراق زده می شد موضوع حقیقتاً چنان
نبود که اشغال عراق و برکناری صدام ضروری باشد. در مورد ایران نیز اگر این کشور
برنامه اتمی هم نداشت براندازی آن مطرح بود. در نتیجه معتقدم که ایران و آمریکا در
مسیر رویارویی غیرقابل اجتناب قرار دارند.

من معتقدم این سیاست بازی است و حرف از خطر دستیابی ایران به سلاح اتمی و مسائل
امنیتی برای جلب افکار عمومی مطرح می شود.

من تعجب می کنم که آمریکا بعد از اشغال عراق چرا بلافاصله سراغ ایران نرفت. اگر
اسناد مورد مطالعه قرار گیرند می بینیم که این موضوع قویاً مطرح بوده که ایران نیز
باید اشغال شود. این نظرات طی روند اشغال عراق مکرراً مطرح شده بود. به همین دلیل
من متعجبم که چرا چنین نشد. به نظر من دلیل این تأخیر ناشی از عدم تمایل آمریکا یا
جهت گیری های ایران نبود، بلکه بیشتر ناشی از محدودیت های بوجود آمده برای نیروهای
آمریکایی است. نیروهای آمریکایی تحت فشار هستند و حتی نیروی لازم را برای کنترل
اوضاع در خود عراق ندارند. صد و پنجاه هزار سرباز برای تأمین امنیت عراق کافی نیست
و در نتیجه حرف از اشغال کشوری دیگر به لحاظ نظامی منطقی نیست. در دولت [آمریکا]
محافظه کاران سنتی نیز وجود دارند که طی چند ماه گذشته سخنان و نظرات نرم تری را در
مقایسه با نو محافظه کاران مطرح می کنند. این در حالی است که می دانیم
نومحافظه کاران مکرراً حمله نظامی به ایران را مطرح می کردند و با مذاکره
اروپایی ها موافق نبودند و به آن انتقاد می کردند. در اواخر دسامبر ۲۰۰۴ سیاست های
نومحافظه کاران نیز مقداری تغییر کرد و از مذاکره حمایت کردند. از این زمان است که
اشغال نظامی دیگر مطرح نمی شود.

از نظر من، این یک تغییر در سیاست گذاریست، گرچه هنوز حرف از براندازی زده
می شود، ولی از طریق راه های مرسوم. مانند تقویت مخالفان از درون ایران، گفتگو با
دانشگاهیان، دانشجویان و یا جلب مأموران ضداطلاعاتی جمهوری اسلامی.

به این ترتیب می خواهم بگویم که براندازی جمهوری اسلامی همچنان پابرجاست ولی از
طریق دموکراتیک و نه نظامی. کنار گذاشتن راه های نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی
ناشی از احترام آمریکا به قوانین بین المللی نیست، بلکه در حال حاضر ناشی از
فعالیت های مربوط به محدودیت توانایی نظامی و مالی می باشد. وقتی عراق اشغال شد
تصور می شد که نفت عراق هزینه نظامی این اشغال و لشکرکشی را که اکنون بیشتر از ماهی
شش بیلیون دلار است را خواهد پرداخت. این هزینه ها در محافل بانکی نگرانی هایی را
ایجاد کرده و به همین دلیل اشغال کشوری دیگر به وسعت ایران می تواند فشار عظیمی را
به منابع مالی و نظامی آمریکا وارد آورد.

به این دو علت است که نومحافظه کاران لحن خود را تغییر داده اند و واقع بین تر
شده اند.

نکته دیگر این است که آمریکایی ها در عراق با مبارزان سنی روبرو شدند.
مبارزه ای که قابل کنترل نیست و آمریکا نگران تشدید این مقاومت با ورود به صحنه
شیعیان است. آمریکایی ها می دانند که ایران از نفوذ قابل توجهی در مناطق شیعه عراق
برخوردار است. از این نفوذ ایران تاکنون در جهت ایجاد آرامش و تشویق فعالیت های
سیاسی بهره گرفته شده است. اگر به ایران حمله نظامی می شد مهره هایی چون مقتدی صدر
در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.