پاورپوینت کامل ماهیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه استاد مصباح یزدی ۹۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ماهیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه استاد مصباح یزدی ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماهیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه استاد مصباح یزدی ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ماهیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه استاد مصباح یزدی ۹۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۷

مجید ابوالقاسم زاده

در میان مسائل فلسفه اخلاق، آنچه که اساسی تر و مهمتر از همه به نظر می رسد،
«ماهیت گزاره های اخلاقی» است؛ یعنی اینکه آیا گزاره های اخلاقی از سنخ قضایای
واقعی و خارجی است و یا از نوع قضایای اعتباری است؟ و اگر اعتباری است، آیا از امور
اعتباری محض است که صرفاً بستگی به اعتبار معتبِر دارد، یا آنکه از اعتباراتی است
که ریشه تکوینی و منشأ انتزاع واقعی دارد؟ خلاصه آنکه گزاره های اخلاقی از سنخ
گزاره هایِ اخباری است یا انشایی؟

این مسئله در فلسفه اخلاق جنبه کانونی و محوری دارد؛ به گونه ای که مسائل دیگر
از قبیل اطلاق یا نسبیت، معیار ارزش اخلاقی، معقول و منطقی بودن گزاره های اخلاقی و
… بستگی به نوع نظریه ای دارد که در این مسئله اتخاذ می شود. از این رو در مقاله
حاضر سعی شده است که این مسئله مهم و اساسی از دیدگاه استاد مصباح یزدی مورد بررسی
قرار گیرد.

معارف

استاد مصباح قبل از آنکه به ماهیت گزاره های اخلاقی بپردازند، ابتدا ماهیت اجزاء
آنها یعنی موضوع و محمول را مورد بررسی قرار می دهند. بدیهی است که تعیین ماهیت
موضوع و محمول گزاره های اخلاقی و اینکه از سنخ چه مفاهیمی هستند، می تواند در
تبیین هرچه بهتر ماهیت گزاره ها مؤثر باشد.

در فلسفه، مفاهیم یا معقولات را به دو قسم معقولات اولیه و معقولات ثانویه و
معقولات ثانویه را به دو قسم منطقی و فلسفی تقسیم کرده اند.

مفاهیم ماهوی یا معقولات اولیه بیانگر حقیقت و چیستی اشیاء خارجی هستند؛ که به
دنبال ادراکات جزئی در ذهن حاصل می شوند. این مفاهیم را این گونه نیز تعریف
کرده اند که: «هم عروض آنها و هم اتصافشان خارجی است». یعنی در مثال «علی انسان
است» هم عروض محمول (انسان) به موضوع (علی) و هم اتصاف موضوع به محمول در خارج است.

معقولات ثانویه منطقی یا مفاهیم منطقی قابل حمل بر امور عینی نیستند و تنها
بیانگر خصوصیات مفاهیم و صورت های ذهنی اند. مثل مفهوم «کلی» که صفت بر مفهوم
«انسان» واقع می شود. به عبارت دیگر این دسته از مفاهیم هم عروضشان و هم اتصافشان
در ذهن است.

معقولات ثانویه فلسفی یا مفاهیم فلسفی، مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند
به کندوکاو ذهنی و مقایسه اشیاء با یکدیگر می باشد؛ مانند مفهوم علت و معلول که بعد
از مقایسه دو چیز که یکی از آنها متوقف بر چیز دیگری است و با توجه به این رابطه
انتزاع می شود. همچنین این مفاهیم بیانگر احوال اشیاء خارجی، روابط و نحوه وجود
آنها هستند. این مفاهیم با اینکه ما به ازای خارجی و عینی ندارند، اما وصف اشیاء
خارجی قرار می گیرند و حکایت از امور واقعی می کنند. به عبارت دیگر عروض این
مفاهیم، ذهنی اما اتصافشان خارجی است.[۱]

اکنون باید بدانیم که مفاهیم اخلاقی – اعم از آنکه در ناحیه موضوع گزاره های
اخلاقی باشند یا در ناحیه محمول گزاره های اخلاقی – چگونه مفاهیمی هستند و ذهن آدمی
چگونه با آنها آشنا می شود؟ و آیا از سنخ یکی از اقسام سه گانه مذکور هستند یا خیر؟

۱. ماهیت مفاهیم اخلاقی

بررسی مفاهیم اخلاقی باید از منظر معرفت شناسی صورت بگیرد که آیا این مفاهیم صرفاً
بر اساس خواسته های فردی یا گروهی اعتبار شده اند و هیچ رابطه ای با حقایق عینی و
امور واقعی مستقل از تمایلات فرد یا گروه ندارند؟ یا اینکه دارای خاستگاه و منشأ
واقعی و عینی هستند؟[۲]

۱-۱. موضوع گزاره های اخلاقی

هر فعل اختیاری انسان می تواند موضوع گزاره های اخلاقی واقع شود مثل عدل، ظلم، صدق،
کذب و غیره. با دقت در این مفاهیم می توان گفت که آنها از سنخ مفاهیم منطقی نیستند
تا صرفاً صفات مفاهیم ذهنی باشند و هیچ ارتباطی با خارج نداشته باشند. همچنین از
قبیل مفاهیم ماهوی نیستند که بیانگر هویت و چیستی اشیاء خارجی باشند. بلکه از نوع
مفاهیم انتزاعی و فلسفی هستند که ذهن پس از ملاحظه و مقایسه میان دو شیء آنها را
انتزاع کرده و به اشیاء واقعی نسبت می دهد.

مفاهیم عدل و ظلم با توجه به رابطه حقیقی ای که میان افعال اختیاری انسان و
واقعیات خارجی وجود دارد، انتزاع شده و درباره آنها حکمی اخلاقی صادر می شود. عدالت
یک ماهیت خارجی و واقعیت عینی نیست بلکه عنوانی است که از افعال اختیاری انسان مثل
موضعگیری صحیح، بجا انجام دادن کار و رعایت کردن حقوق دیگران انتزاع می شود.
بنابراین موضوع گزاره های اخلاقی بر اساس رابطه ای واقعی میان فعل انسان و واقعیت
دیگر یعنی مطلوب و هدف نهایی اخلاق (سعادت حقیقی یا تقرب به خداوند)، و بر اساس یک
ملاک حقیقی انتزاع می شوند؛ به طوری که وجود ملاک واقعی در انتزاع این مفاهیم موجب
می شود که هر فعلی را به دلخواه و بر حسب قرارداد نتوان مصداق عدل و یا ظلم قرار
داد.[۳]

۲-۱. محمول گزاره های اخلاقی

مفاهیمی که در ناحیه محمول گزاره های اخلاقی به کار می روند، به دو دسته مفاهیم
ارزشی و مفاهیم الزامی تقسیم می شوند. مفاهیم ارزشی شامل «خوب» و «بد» و مفاهیم
الزامی شامل «باید» و «نباید» است.[۴]

۱-۲-۱. خوب و بد

این دو مفهوم نه صرفاً نشانه عواطف و احساسات گوینده هستند و نه قرارداد و اعتبار
محض. همچنین نه از سنخ مفاهیم منطقی هستند که هیچ ارتباطی با خارج ندارند و فقط
ذهنی اند، و نه از نوع مفاهیم ماهوی که دارای ما به ازای عینی و خارجی هستند. بلکه
از قبیل مفاهیم فلسفی اند که منشأ انتزاع خارجی دارند و به اصطلاح عروض آنها ذهنی
اما اتصافشان خارجی است.

متفکران اسلامی معانی متعددی برای خوب (حسن) و بد (قبیح) ارائه داده اند کمال و
نقص، ملایمت و منافرت باطبع، تناسب و عدم تناسب با هدف و مدح و ذم همگی در معنای
خوب و بد به کار رفته اند. از این میان، معنای سوم مورد قبول استاد مصباح است؛
یعنی آنچه که در راستای هدف نهایی اخلاق و مناسب با آن باشد، خوب و آنچه که با هدف
اخلاقی مغایرت داشته باشد، بد است. برای انتزاع مفهوم خوبی، باید تناسب و تلائمی
میان دو حقیقت خارجی و عینی باشد؛ یک طرف فعل اختیاری انسان است و طرف دیگر هدف
نهایی اخلاق یعنی سعادت و کمال حقیقی. هر فعلی که منتهی به آن کمال حقیقی شود، خوب
است و هر کاری که انسان را از آن دور سازد، بد است. بنابراین میان فعل اختیاری
انسان و هدف نهایی اخلاق رابطه علیت برقرار است که پس از تأمل عقلانی و با سنجش و
مقایسه میان آن دو به دست می آید و تابع قرارداد و سلیقه نیست.[۵] «مفهوم خوب و بد
اخلاقی در واقع از مصادیق مفهوم «علیت» به حساب می آیند. همان گونه که علیت و
معلولیت از اشیای عینی و خارجی انتزاع می شوند و به درستی می توان آنها را به اشیای
خارجی نسبت داد و اشیای خارجی را به آنها متصف کرد، خوبی و بدی نیز از رابطه علیت و
معلولیتی که میان فعل اختیاری انسان و کمال مطلوب او برقرار است، انتزاع می شوند و
به درستی می توان افعال آدمی را به آنها متصف کرد.»[۶]

۲-۲-۱. باید و نباید

مفهوم «باید» حکایت از رابطه ضرورت و وجوب میان موضوع و محمول و در مقابل، مفهوم
«نباید» حکایت از امتناع رابطه میان آن دو دارد. هر کدام از این دو رابطه سه قسم
دارد: بالذات، بالغیر و بالقیاس.[۷] در اینجا ضرورت و امتناع از نوع بالقیاس است.
برای توضیح بیشتر درباره این دو مفهوم، از معنای واژه «اعتباری» بهره می جوییم.
واژه «اعتباری» به چند معنا استعمال می شود.[۸] یک معنای آن به مفاهیم اخلاقی اطلاق
می شود. طبق این استعمال اعتباری بودن مفاهیم اخلاقی به معنای ارزشی بودن آنهاست.
لکن از آن جهت به آنها اعتباری گفته اند که قراردادی هستند و ما به ازای عینی و
خارجی ندارند. این مفاهیم هر چند قراردادی و به معنای خاصی «اعتباری» هستند ولی
چنین نیست که به کلی بی ارتباط با حقایق خارجی و بیرون از حوزه قانون علیت باشند.
بلکه اعتبار آنها بر اساس نیازهایی است که انسان برای رسیدن به سعادت و کمال خودش
تشخیص می دهد که این تشخیص ها گاهی صحیح و مطابق با واقع است و زمانی هم خطا و
مخالف با واقع. به همین جهت است که می توان پاره ای از قراردادها و اعتبارات را
تأیید و برخی دیگر را رد کرد و برای هر کدام دلیل و برهانی آورد. حال اگر این
قراردادها صرفاً نمایشگر تمایلات شخصی و سلیقه های فردی بود، هرگز سزاوار تأیید یا
ردّ جز در حدّ سلیقه نمی بود. بنابراین اعتبار این مفاهیم گرچه در گرو جعل و
قرارداد است ولی به عنوان سمبولی برای روابط عینی و حقیقی میان افعال انسانی و
نتایج مترتب بر آنها در نظر گرفته می شوند و در حقیقت، آن روابط تکوینی و مصالح
حقیقی، پشتوانه این مفاهیم تشریعی و قراردادی است.[۹]

مفاهیم «باید» و «نباید» دو گونه کاربرد دارند: کاربرد انشایی و کاربرد اخباری.

کاربرد انشایی این دو واژه در مورد امر و نهی است، که نقش معنای حرفی را ایفا
می کنند و معنای مستقلی ندارند. یعنی همراه با فعل جمله، به جای صورت امر یا نهی آن
فعل به کار می روند. مثلاً به جای آنکه بگویند: «راست بگو»، می گویند: «باید راست
بگویی». همین طور است جمله «دروغ نگو» به جای «نباید دروغ بگویی».

در کاربرد اخباری، این دو واژه معنای مستقلی دارند و برای امر و نهی به کار
نمی روند. بلکه معنای لازم، ضروری و واجب می دهند. «باید» یعنی ضرورت و وجوب انجام
فعل؛ و «نباید» یعنی ضرورت و وجوب ترک آن. مثلاً به جای جمله به ظاهر انشایی «باید
امانت را به صاحبش برگرداند» می توان از جمله اخباری «ردّ امانت واجب است» استفاده
نمود.

کاربرد انشایی «باید» و «نباید» حالت اعتباری محض داشته و بیان کننده عواطف و
احساسات گوینده است و حتی ممکن است بدون هدف و انگیزه خاصی اعتبار شده باشد. اما
انشاء و به عبارت دیگر امر یا نهی تنها در صورتی می تواند موجه و معقول باشد و برای
آن پشتوانه واقعی و ملاک حقیقی در نظر گرفت که اولاً انشاءکننده هدف معین و موجهی
را مدنظر خود داشته باشد و انشاء او صرفاً از روی خواست و میل شخصی نباشد؛ و ثانیاً
آنچه را که به آن امر می کند، حقیقتاً در تأمین هدف و مطلوب نهایی اخلاق مؤثر باشد
و از آنچه نهی می کند، واقعاً مانع دستیابی به آن هدف باشد. در این صورت می توان
الزام و دستور اخلاقی را بر مبنای همان رابطه وجوبی و ضروری (وجوب بالقیاس) میان
فعل اختیاری انسان و هدف نهایی اخلاق دانست. بدین ترتیب اعتبار و انشاء به همان
معنایی خواهد بود که از واژه «اعتباری» به دست آمد.

در کاربرد اخباری، مفاهیم «باید» و «نباید» که بر ضرورت و لزوم انجام یا ترک
کاری دلالت دارند، در علوم مختلف مورد استفاده قرار می گیرند؛ با این تفاوت که در
بعضی از علوم همچون علوم طبیعی و ریاضی از نوع بایدهای غیرارزشی است و در علومی
همچون اخلاق و حقوق، از نوع بایدهای ارزشی است. (البته میان بایدهای اخلاقی و
بایدهای حقوقی نیز تفاوت هایی وجود دارد). وجه اشتراک همه این بایدها و نبایدها
(یعنی باید و نباید اخباری) وجود رابطه ضرورت بالقیاس بین علت و معلول است. همچنان
که فعل و انفعال و تأثیر و تأثر میان ترکیب دو عنصر (مثل اکسیژن و ئیدروژن) و پدید
آمدن عنصر سوم (مثل آب)، مبیّن ضرورت بالقیاس بین علت و معلول بوده و نشان دهنده آن
است که تا علت (ترکیب) تحقق نیابد، معلول(آب) نیز تحقق نخواهد نیافت؛ در قضایای
ارزشی و گزاره های اخلاقی نیز حاکی از ضرورت بالقیاس بین فعل اختیاری و هدف اخلاق
است. مثلاً گزاره «امانت را باید به صاحبش باز گرداند» در حقیقت رابطه این کار را
با هدف اخلاق که رسیدن به کمال و سعادت حقیقی یا قرب الهی است، بیان می کند. بین
ردّ امانت و سعادت حقیقی رابطه ضرورت بالقیاس است؛ یعنی برای تحقق معلول (سعادت
حقیقی یا قرب الهی) باید علت (ردّ امانت) را انجام داد. چنانچه برای پیدایش آب باید
اکسیژن و ئیدورژن را با نسبت خاصی با هم ترکیب کرد.[۱۰] «حاصل کلام آنکه مفهوم
«باید» دو کاربرد دارد: کاربرد اخباری و کاربرد انشایی. کاربرد اخباری آن به معنای
ضرورت بالقیاس است که بیانگر رابطه واقعی افعال اختیاری انسان با هدف مطلوب اخلاق
می باشد. در کاربرد انشایی، همراه فعل جمله به جای هیأت امر و نهی به کار می رود.
در کاربرد دوم هر چند مفاد باید و نباید، انشاء و اعتبار است؛ اما اعتباری بی پایه
و بی مایه نیست، بلکه امری حقیقی و عینی در ورای آن نهفته است و در واقع این مفاهیم
از آن واقعیت نفس الامری حکایت می کنند.»[۱۱]

بنابراین، محمول گزاره های اخلاقی اعم از «باید» و «نباید»، «خوب» و «بد» همچون
موضوع آنها از قبیل مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانویه فلسفی اند که هر چند ما به ازای
عینی و خارجی ندارند، اما منشأ انتزاع آنها در خارج موجود است و این مفاهیم حکایت
از آن امر واقع نفس الامری دارند.

۲. ماهیت گزاره های اخلاقی

این مسئله از مهم ترین و اساسی ترین مسائل فلسفه اخلاق است که آیا حقیقت گزاره های
اخلاقی اخباری است یا انشایی؟ تعدد مکاتب اخلاقی ناشی از نوع پاسخگویی به این سؤال
است. مکاتبی که گزاره های اخلاقی را اخباری می دانند، مکاتب توصیفی یا واقع گرا
نامیده می شوند؛ و مکاتبی که آنها را انشایی می دانند، به مکاتب غیرتوصیفی یا
غیرواقع گرا موسوم هستند.

بی تردید همه فیلسوفان اخلاق معتقدند که گزاره های اخلاقی به هر دو صورت اخباری
و انشایی بیان می گردند. اما از طرفی می دانند که گزاره های اخباری و انشایی دارای
تفاوت های اساسی هستند، به طوری که نمی توان هر دو را با هم جمع کرد و اگر در جایی
مثل گزاره های اخلاقی به هر دو صورت ابراز می شوند، در حقیقت یکی از آن دو مسامحی و
مجازی است و دیگری حقیقی.

از ویژگی های اخباری بودن این است که: معرفت بخشند، قابل صدق و کذبند، و از نوع
گزاره های کشفی هستند؛ یعنی از طریق آنها، واقع بر ما مکشوف می گردد. در مقابل،
گزاره های انشایی ایجاد علم و معرفت نمی کنند، لذا قابل صدق و کذب هم نیستند؛ و از
نوع گزاره های جعلی هستند که به جعل و اعتبار فرد یا گروه بستگی دارد.

دیدگاه استاد مصباح درباره گزاره های اخلاقی همان است که در باب موضوع و محمول
گزاره های اخلاقی ابراز داشته اند. به نظر ایشان گزاره های اخلاقی از یک نوع رابطه
حقیقی (از نوع رابطه علّی و معلولی) میان افعال اختیاری انسان و هدف نهایی اخلاق
حکایت دارد. به عبارت دیگر گزاره های اخلاقی حاکی و کاشف از واقعیتی نفس الامری است
که بین فعل اختیاری و هدف اخلاق وجود دارد.[۱۲]

«میان افعال اختیاری انسان و کمال مطلوب او یک نوع رابطه حقیقی و واقعی، از نوع
روابط علّی و معلولی، برقرار است و ما با احکام اخلاقی خود آن رابطه عینی خارجی را
توصیف می کنیم. این نتیجه آشکار تحلیل هایی است که از مفاهیم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.