پاورپوینت کامل کندوکاوی درمبانی نظری سکولاریسم ۵۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کندوکاوی درمبانی نظری سکولاریسم ۵۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کندوکاوی درمبانی نظری سکولاریسم ۵۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کندوکاوی درمبانی نظری سکولاریسم ۵۶ اسلاید در PowerPoint :
۴۲
سکولاریزم واژه ای لاتینی است که در فرهنگ غرب در معانی گوناگونی از قبیل جدا
انگاری دین و دنیا، غیرمقدس و غیرروحانی، عقلانیت، علم گرایی و علم پرستی و مدرنیسم
استعمال می شود.
واژه آلمانی سکولاریسم به معنای این جهانی، ناظر به دنیای کنونی و مسائل مربوط
به آن است. این واژه اولین بار به جریانی اطلاق شد که مطابق معاهده سال ۱۶۴۸م.
وستفالی، کلیسا بخشی از ثروت ها و سرزمین های تحت نفوذ خود را از دست داد.
با گذشت زمان، سکولار در معانی جدید و گسترده ای به کار رفت که «جدا انگاری دین
از عرصه سیاست، حکومت و اجتماع» در سده های اخیر، معنای شایع و متیقّن آن است. در
دهه های اخیر، سکولاریست ها به، به حاشیه راندن دین از صحنه اجتماع بسنده نکردند،
بلکه با برداشتی جدید از سکولاریزم، آن را در معنای نفی و انکار اصل دین و
آموزه های فراطبیعی به کار بردند.
مواجهه جهان غرب و مسیحیت با سکولاریزم ره آورد علل و ادلّه متعددی است که در
اینجا می توان به سه علت کلی آن اشاره کرد:
۱. انجیل و الهیات، جزم اندیشی – دوگماتیزم – مسیحیت؛
۲. علل تاریخی و اجتماعی، به ویژه حوادث قرون وسطی؛
۳. علل و مبادی نظری که در قالب اندیشه ها و مکاتب گوناگون نمود پیدا کرده است.[۱]
در این نوشتار، نقش ده اندیشه و مکتب، که تأثیر مستقیم و فعّالی در
سکولاریزاسیون مسیحیت داشته است، مورد بررسی قرار می گیرد. لازم به ذکر است که مراد
از سکولاریزم معنای عام آن – یعنی: اعم از به حاشیه راندن و حذف دین از صحنه سیاست
و اجتماع و عقلانیت – است.
۱. نظریه الهی حکومت (شاه سایه خدا)[۲]
مسأله «منشأ مشروعیت و اقتدار حکومت» از مباحث کهن فلسفه سیاسی و جامعه شناسی است
که پیشینه آن به سده های پیش از میلاد باز می گردد. با مسیحی شدن کنستانتین در سال
۳۱۳ م. بحث منشأ مشروعیت حکومت دوباره نضج گرفت؛ امپراتور مدعی دریافت مشروعیت
حکومت به طور مستقیم و بدون واسطه کلیسا و پاپ از سوی خداوند بود و در مقابل، کلیسا
قائل به نقش میانجی خود در اخذ مشروعیت امپراتوری از خداوند بود از این رو، کلیسا
خود را قدرتی برتر از امپراتور می دید.
در اواخر قرون وسطی – از سده سیزدهم به بعد – در اثر تسلط نظریه الهی حکومت، که
شاه و امپراتور خود را نماینده و سایه خداوند در زمین می دانست، کلیسا اقتدار معنوی
خویش را از دست داد و به یک نهاد حاشیه ای، بلکه محکوم دولت تبدیل شد.
متفکران و فلاسفه سیاسی آن عصر طرفدار تفویض اختیارات کلیسا و از جمله واگذاری
دادگاه های تفتیش عقاید و اموال و ثروت های کلان کلیسا به امپراتور بودند. حتی برخی
هرگونه حاکمیت کلیسا و پاپ را شرک و کفر توصیف کردند.
یکی از اهداف نظریه مزبور، که از سوی اصلاح طلبان و منتقدان مسیحیت سنّتی ترویج
و تقویت می شد، به حاشیه بردن کلیسا و فشار بر آن بود. در اینجا، به نام بعضی از
طرفداران این نظریه اشاره می شود:
الیگیری دانته (۱۲۶۵ – ۱۳۲۱ م.):
او را به حق، می توان از پیشگامان نخستین سکولاریزم در غرب معرفی کرد. به عقیده او،
مشروعیت امپراتور مستقیماً از خداوند نشأت می گیرد. دانته صریحاً می گوید: تملّک
قدرت دنیوی و سلطنت این جهانی با طبیعت و روحانیت کلیسا تضاد دارد؛ چرا که سلطنت
متعلق به این جهان نیست.[۳]
ویل دورانت، فلسفه سیاسی این دوره را چنین گزارش می کند: «دین مسیحیت باید
منحصراً بر شالوده تعلیمات کتاب مقدس قرار گیرد، شورای عمومی کلیسا را باید
امپراتور به اجلاس فراخواند، نه پاپ. در انتخابات هر اسقفی، نظر و رضایت امپراتور
نیز باید جلب شود و پاپ مانند هرکس دیگر باید از امپراتور اطاعت کند.»[۴]
این نظریه درست در مقابل آموزه مسیحی است که می گوید: «امپراتور چون یک فرد
مسیحی است، باید از پاپ اطاعت کند.» شدت عناد و نفرت مارسیلوس از کلیسا وقتی نمایان
می شود که برخی کشیشان روم پس از تصرف آن توسط لویی فرانسه، از فرمان مارسیلوس مبنی
بر انجام مراسم مقدس و دیگر فرایض دینی امتناع کردند. وی دستور شکنجه کشیشان را داد
و حتی یک راهب آگوستینی را به لانه شیران کاپیتون افکند.[۵]
نیکولوماکیاولی (۱۴۶۹ ـ ۱۵۲۷ م.):
وی اصل انسان محوری را جایگزین خدامحوری در مسیحیت کرد و معتقد بود که درست است که
هدف سیاست، جلب رضایت خداست، اما در حقیقت، آنچه بنده خدا را راضی می کند «خدا» را
هم خشنود می گرداند.
از آراء مهم سیاسی وی، حذف کلیسا و نقش دین از عرصه اجتماع است، به این بهانه
که شأن روحانیت والاتر از دخالت در سیاست است و اصولاً روحانیان کلیسا برای سیاست
تربیت نشده اند و در صورت ورود به صحنه سیاست، موجب شکست جامعه مسیحیت خواهند شد.
ماکیاولی برای توجیه نظریه خود، به دلیلی به ظاهر دین پسند متوسّل می شود و
می خواهد بگوید که سفارش وی از سر دلسوزی و حفظ دین است. «برای اینکه دین در حشمت و
قداست و اعتبار خود باقی بماند، شرطش عدم اختلال و آمیختگی آن با سیاست است.»[۶]
امروزه بعضی از روشنفکران پس از شش قرن، دوباره حرف ماکیاولی را تکرار می کنند.[۷]
مستند شرعی نظریه
گفته شد که پیرایشگران برای تضعیف قدرت کلیسا و حذف آن از جامعه و سکولار کردن،
متوسّل به نظریه حکومت الهی شاه شدند. دستاویز آنان آیات انجیل بود که در آنها
حاکمان زمینی نمایندگان و خادمان و وزیران خداوند تعبیر شده اند. «هر شخصی مطیع
قدرت های برتر شود؛ زیرا قدرتی جز خدا نیست و آنهایی که هست از جانب خدا مترتب شده
است؛ زیرا او خادم خدا وی وزیر خدا در نزد توست.»[۸]
۲. فلسفه سیاسی مردم سالاری
پیشتر گفته شد که از سده های چهاردهم به بعد، فلسفه سیاسی غالب، حذف کلیسا از عرصه
سیاست و حکومت و تفویض اختیار آن به امپراتور بود و منشأ مشروعیت حکومت را خداوند
با حذف نقش کلیسا می دانستند. اما از حدود سده هفدهم، که مصادف با حذف نظام
سرمایه داری و سقوط امپراتوران بود، دوباره بحث منشأ مشروعیت حکومت احیا گردید. این
بار متفکران و فلاسفه سیاسی در جهت حذف معنویات و مقدسات گام دیگری برداشتند،
گفتند: آنچه به حکومت مشروعیت می بخشد خدا نیست، آراء عمومی مردم است. به دیگر سخن،
حکومت مذهب سالاری – تئوکراسی – «از بالا به پایین» جای خود را به حکومت
مردم سالاری – دموکراسی – «از پایین به بالا» داد.
طراحان نظریه جدید هرچند نظراتشان در جزئیات آن مختلف بود، اما همه در عدم توجه
به مشروعیت الوهی اتفاق رأی داشتند. در اینجا، نیازی به تبیین این نظریه و اشاره به
طرفداران آن نیست؛ چرا که امروزه بیشتر فلاسفه سیاسی و جامعه شناسان طرفدار آن، آن
را معقول ترین نظریه برای تشکیل حکومت و اداره جامعه می دانند. در این مختصر، فقط
به مبتکر و طرّاح اوّلی آن – جان لاک – اشاره می شود.
جان لاک (۱۶۳۲ ـ ۱۷۰۴ م.):
در فلسفه لاک، مردم و حقوق آنها از جایگاه ویژه ای برخوردار است و هر چه – خواه دین
یا حکومت – حقوق آنان را سلب یا مقیّد کند، محکوم به بطلان است. وی هر چند معتقد به
تفویض حکومت و اداره آن از طریق مردم سالاری است، اما بعضی از قلمروهای انسانی را
از دخالت حکومت خارج می داند. لاک اینها را حقوق می نامد؛ از جمله، حق مالکیت خصوصی
که هیچ حکومتی حق سلب آن را ندارد.
لاک دلیل نظریه خود را چنین تقریر می کند: «همه مردم برابرند؛ به این معنا که
پیش از آنکه جامعه به آن ها حقوقی را اعطا کند، خود حقوقی داشته اند و چون جامعه
این حقوق را به ایشان نداده است، نمی تواند از آنها بگیرد.» اما وظیفه و مسئولیت
حکومت در اندیشه لاک اصالت دادن به حقوق مردم است: «تمام وظیفه حکومت، وضع قوانین
برای تنظیم و حفظ دارایی افراد و دفاع از اجتماع در برابر تجاوز و تعّرض خارجی است
و این همه فقط برای نفع و خیر عمومی است.»
اندیشه سیاسی لاک در فلاسفه بعدی تأثیر عمیقی داشت، به گونه ای که کتاب مشهور
او، دومین طرحنامه در باب حکومت مدنی، مبنای اعلام استقلال قانون اساسی آمریکا قرار
گرفت. عباراتی مانند «همه مردم مساوی آفریده شده اند.»، «زندگی و آزادی و تلاش برای
نیکبختی»، که مکرر شنیده می شود، از کتاب وی گلچین شده است.[۹]
لازمه اصالت بخشیدن به مردم در مقابل اصالت خدا و قانون الهی بی توجهی به شرایع
آسمانی است. لذا، امروزه بعضی خواهان همه پرسی مردمی در مقابل قانونی الهی – مانند
لواط – هستند که ره آورد رویکرد مزبور تصویب گناه مذکور به صورت یک قانون در برخی
از کشورهای غربی است!
تأثیر فلسفه لاک بر برخی روشنفکران مسلمان کاملاً نمایان است، آنجا که یکی از
علل قریب سکولاریزم را همین نظریه لاک – گذر از تکلیف به حق – ذکر می کنند و با
افتخار، به تبیین آن می پردا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 