پاورپوینت کامل تأملی بر رهیافتهای موجود در تبیین انقلاب اسلامی ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تأملی بر رهیافتهای موجود در تبیین انقلاب اسلامی ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأملی بر رهیافتهای موجود در تبیین انقلاب اسلامی ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تأملی بر رهیافتهای موجود در تبیین انقلاب اسلامی ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
۸
مقصود رنجبر
مقدمه:
تحلیل علمی پدیده های اجتماعی و سیاسی یکی از اهداف مهم علوم اجتماعی در قرن بیستم
به ویژه در نیمه دوم آن تا ظهور پست مدرنیسم بوده فرض اصلی این تلاش ها این است که
پدیده های اجتماعی، قابلیت درک مطالعه بر اساس روشهای علمی را دارا هستند. تئوری
های انقلاب هم در تبعیت از این رهیافت علم گرایانه سعی می کنند با انتزاع وجوه
مشترک انقلابها و تعمیم آنها به یک تئوری عام و جهانشمول در تبیین انقلابها دست
پیدا کنند که این تئوری بتواند هر انقلابی را در جهان، تبیین کند و حتی بر اساس
آنها بتوان وقوع انقلابی را پیش بینی کرد. در واقع مشکل اصلی نظریه های غربی درباره
انقلاب اسلامی از همین موضع اول آغاز می شود و بقیه معضلات آنها در ادامه این معضل
می باشد. ایا اصولاً چنین تبیین عامی از پدیده های اجتماعی و یکی از پیچیده ترین
آنها یعنی انقلابهای اجتماعی ممکن است؟
میلانی با اشاره به اصطلاح هرج و مرج علمی یا علم هرج و مرج زاویه مهمی را در این
زمینه می گشاید که ایا اصولاً ما در اینجا با علم و تئوری می توانیم سروکار داشته
باشیم. ایا می توانیم نظریه عام و جهان روایی درباره پدیده پیچیده ای چون انقلاب
داشته باشیم یا ایا اصولاً می توان از تاریخ عمومی انقلابها بحث کرد؟ مشکل اصلی و
اولیه نظریه پردازی غرب درباره انقلاب اسلامی در واقع از این فرض بنیادین نشأت می
گیرد که تبیین عام علل انقلاب ممکن می باشد. در حالی که اصولاً حتی در باب
انقلابهایی که در خود غرب هم به وقوع پیوسته، تبیین عامی وجود ندارد.
محمد علی کاتوزیان معتقد است که درباره انقلابها هیچ نظریه جهان روایی وجود ندارد،
زیرا نظریه های علمی جهان روا نیستند و نمی توانند باشند حتی درباره انقلابهای
اروپایی نظریه ای عمومی وجود ندارد تا احتمالاً جهان روا تلقی شوند و در مورد همه
انقلابها بی چون و چرا به کار بسته شود همان طور که در مورد بسیاری دیگر از نظریه
ها درباره تاریخ اروپا چنین شده است.[۱]
و آنگهی از زمانی که تمایز میان انقلاب اسلامی و انقلابهای اروپا را مورد توجه قرار
دهیم موضوع پیچیده تر می شود. انقلاب اسلامی در ایران به هیچ یک از انقلابهای اروپا
در قرون جدید شباهت نداشت، بلکه بیشتر به انقلابهای قدیمی در درون همین سرزمین
شباهت داشت.
اما نظریه پردازی در باب انقلاب اسلامی از سوی صاحب نطران غربی از یک ضعف بنیادین
هم که باز به روش و پیش فرض علمی آنها باز می گردد. رنج می برد و آن فرض بی طرفی در
تحلیل انقلاب اسلامی است. در حالی که اتخاذ هر منظری درباره انقلاب به طور عام و
درباره انقلاب اسلامی به عنوان داشتن موضعی سیاسی است. چنان که جان دان می نویسد:
در نظریه های انقلابی چه موافق و چه مخالف با آن، کبرای قضیه را طیف وسیعی از قیاس
های منطقی سیاسی بسیار مهم شکل می دهند، بنابراین برای کسانی که در جهان واقعی
زندگی می کنند، مطالعه انقلاب فارغ از ارزشها، منطقاً نا ممکن است.[۲] چنانکه
اصولاً باید گفت که اصل نظریه پردازی در غرب درباره کشورهای در حال توسعه با انگیزه
های سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم، به وجود آمد. بسیاری از نظریات نوسازی از این قبیل
هستند که عموماً بر اساس منطق لیبرالیستی و سکولاریستی به جوامع نگریسته اند و هدف
آنها سنت زدایی از کشورهای درحال توسعه بوده، در حالی که انقلاب اسلامی در عین مدرن
بودن[۳]، به دنبال احیای سنت هم بود و اثر گذارترین رهبران آن دل در گرو گفتمان های
سنتی داشتند و مفاهیم غربی برای آنان هر چند آشنا، اما بیگانه محسوب می شد که بر
جسته ترین نمونه اینها امام است که چنان فکر می کرد و می نوشت که انگار غرب و
مفاهیم آن وجود ندارد.[۴]
از همین رو است که انقلاب اسلامی به عنوان یک پدیده انقلابی، متحول کننده، مناقشات
بسیاری را در بین نظریات جدید و قدیم انقلاب در غرب ایجاد کرد و انقلاب اسلامی
نظریات کلاسیک جامعه شناسی غربی را که اصولاً دین را عاملی فرعی و حتی مزاحم تلقی
می کردند به چالش کشید. افرادی چون دورکیم و مارکس معتقدند که در دنیای مدرن، دین
به صورت امری حاشیه ای در می اید و دنیوی شدن، فرایندی اجتناب ناپذیر است[۵] در
حالی که دین و رهبران دینی در کانون انقلاب اسلامی قرار داشتند. نظریات جدید درباره
انقلاب اسلامی هم به نوبه خود علاوه بر ضعفهای عمومی ضعفهای دیگری را هم داراست.
دربرداشتها و تئوریهای جدید هم یکی از برداشتهای غلط، حذف دین به عنوان یکی از
نیروهای مؤثر بر جنبش ها بود. تصور تحلیلگران غربی بر این بود که ظهور مدرنیزاسیون
در کشورهای جهان سوم، همچون غرب، به سوی جدایی دین از سیاست و سکولاریسم منتهی
خواهد شد. مطالعه دیدگاه تحلیلگران نوسازی از وضعیت ایران بعد از جنگ جهانی دوم
دقیقاً بیانگر این برداشت اشتباه آنها است. دانیل لرنر از نظریه پردازان نسل اول
نوسازی است که در بررسی ایران در دهه های ۶۰ و ۷۰ میلاد، اصولاً اشاره ای به نقش
دین و مذهب در این روند ندارد و به کلی از اهمیت این حوزه غافل است و این غفلت نه
به دلیل ملموس نبودن نقش دین در جامعه ایران در دوران مطالعه وی، بلکه به دلیل روش
هایی بوده که وی در پیش گرفته و این موضوع با اهمیت و تاریخی را از تحلیل خود حذف
کرده است.[۶] به نظر می رسد که اغلب تحلیل هایی که بر مبنای علوم اجتماعی جدید به
دنبال تبیین علمی انقلاب اسلامی بوده اند، دچار این ضعفها شده اند و از این نکته
مهم روش شناختی که علوم اجتماعی جدید علوم جامع و کاملی نیستند غفلت کردند. واقعیت
این است که علوم اجتماعی جدید علومی هستند که در فضای اجتماعی و پس زمینه های
فرهنگی غرب رشد کرده اند در نتیجه نمی توان ادعای تحلیل پدیده ای چون انقلاب را در
درون این علوم اجتماعی موجود دانست.[۷] در عین حال یک سونگری در تحلیل های مبتنی بر
روش های نه چندان قابل اتکای تجربی، شایع بوده است و کمتر تحلیلگری توانسته یا
خواسته است از این یک سونگری اجتناب کند.
بنابراین به نظر می رسد که از لحاظ معرفت شناختی مشکلات جدی در امکان دستیابی به
نظریه عام در مورد پدیده های اجتماعی و انقلاب وجود دارد. و اصولاً خود این موضوع
که رهیافتهای نظری گوناگونی در مطالعه انقلاب اسلامی به وجود آمده است نشان می دهد
که انقلاب اسلامی در درون نظریه های عام گرای موجود قابلیت تحلیل را نداشته است. هر
چند که تمام این رهیافتهای نطری به نوعی متأثر از روش علم گرایی در علوم اجتماعی
بوده اند ولی به هرحال ترجیحات هر یک از این رهیافتها کاملاً متفاوت بوده است و حتی
از این موضوع هم می توان فراتر رفت و این موضوع را که خانم تدا اسکاچپول بلافاصله
به عدم توانایی نظریه خود در تبیین انقلاب اسلامی اشاره می کند[۸]، بیانگر این معنا
دانست که ساختن نظریه ای عام در این خصوص امکان ناپذیر است. زمانی که در بین خود
صاحب نظران غربی درباره چرایی وقوع انقلاب اسلامی و عوامل آن دیدگاههای مختلفی به
وجود آمده است، چه جای این ادعا است که بتوان نظریه ای را ساخته و پرداخته کرد که
بتواند همه انقلابها را تبیین کند که انقلاب اسلامی هم از جمله آنها می باشد؟
بسیاری در علم بودن علوم اجتماعی تردید دارند و آن را گونه ای از معرفت می دانند که
می تواند در روشنگری برخی از پدیده ها به مثابه نور افکن عمل کند، اینجاست که نمی
توان در علوم اجتماعی و در بحث تبیین انقلابها از تئوری عام صحبت کرد.توماس کوهن از
این گونه صاحب نظران است که اصولاً هر تحلیلی را در درون یک پارادایم می داند و
معتقد است که علومی چون فیزیک هم در درون پارادایم های متفاوت، به یافته های
متفاوتی دست پیدا می کنند و این در علوم انسانی و در تحلیل پدیده انقلاب، بحث بسیار
مهمی است. در درون پارادایم مدرنیته و نوسازی به سختی می توان تبیینی کامل و جامع و
مانع از انقلاب اسلامی ارائه داد، در حالی که همه صاحبنظران غربی در درون آن
پارادایم قرار دارند.[۹] اخیراً هم برایان فی معتقد است که فرهنگ های دیگر را از
منظر فرهنگ خودی نمی توان مورد شناسایی قرار داد، چرا که این نظر مانع فهم درونی آن
فرهنگ ها می شود [۱۰] این برداشت بسیاری از برداشتهای شرق شناسان را زیر سؤال می
برد فایرابند هم که ضدیت او با روش های علمی، معروف است معتقد است که برای تحلیل
پدیده های پیچیده باید از روش های پیچیده بهره برد. ایا به واقع باید بپذیریم که
قواعد ساده و پیش پا افتاده ای که روش شناسان به عنوان چارچوب کار خویش در نظر
دارند قادر به شرح چنین تعاملات پیچیده ای هستند؟ … یک فرایند پیچیده که حوادث
شگفت انگیز وپیش بینی شده را شامل می شود، خود مستلزم روش های پیچیده است و در قالب
تجزیه و تحلیل های متکی بر قواعد از پیش تعیین شده قرار نمی گیرد.[۱۱]
۱. نظریه تدا اسکاچپول و انقلاب اسلامی:
یکی از مهم ترین نظریات غربی که از منظر ساختارگرایی به تحلیل انقلابات اجتماعی
پرداخته است، نظریه تدا اسکاچپول در کتاب دولتها و انقلابات اجتماعی است یکی از فرض
های اساسی در رهیافت ساختاری غیر ارادی بودن فرایند انقلاب است. در این تحلیل
ساختار جامعه در جوامع انقلابی به نحوی دیده می شود که اصولاً این ساختار مستعد
انقلاب می شود، بدون اینکه عنصر ارادی در آن وجود داشته باشد یا غالب باشد. از همین
رو ایشان هدفمندی موجود در برخی از نظریه های انقلاب را نفی می کند. به نظر وی
ذهنیت هدفمند هم در باب علل و هم در روند انقلابهای اجتماعی به صورت ناشایست فهمیده
شده است وی به نقل از جرمی بر شر می نویسد که جنبش انقلابی به ندرت با یک قصد
انقلابی آغاز می شود و تنها در جریان برخورد است که رشد و توسعه می یابد.[۱۲] وی
ضمن رد این هدفمندی معتقد است که انقلابات با بحران در دولت آغاز می شود و دولتی که
به دلیل فشارهای متعدد از انجام کارکردهای خود عاجز باشد زوال پذیر است و بحران
قدرت دولت آغاز این فرایند است که شورشهای دهقانی و مشارکت نخبگان حاشیه ای در بسیج
انقلابی از عوامل مهم برای موفقیت یک انقلاب اجتماعی است.در صورتی که رژیم حاکم،
تحت فشار های بین المللی هم باشد؛ دولت توانایی هر گونه سرکوب سیاسی را از دست
خواهد داد.[۱۳] به طور کلی اسکاچپول معتقد است که نظریه وی با احتیاط قادربه تبیین
هرانقلابی می باشد.
باید گفت: که بر خلاف نظرات وی،انقلاب اسلامی یک انقلاب شهری بود. اصولاً زمانی که
اسکاچپول از امکان تعمیم نظریه خود به دیگر جوامع بحث می کند، فرض پنهان وی این است
که در جوامع شهری شده انقلاب، امکان پذیر نیست در حالی که در انقلاب اسلامی توده
شهری عوامل اصلی انقلاب بودند و دهقانان هیچگونه نقشی در روند انقلاب اسلامی ایفا
نکردند. در عین حال عوامل سرکوب رژیم به هیچ عنوان ضعیف و در هم شکسته نبودند و
توانایی لازم را برای هر گونه برخورد قهر آمیز با عوامل انقلابی دارا بودند و
ثالثاً انقلاب اسلامی عنصر اراده و هدفمندی رابه خوبی در
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 