پاورپوینت کامل ضرورت اخلاق;مصاحبه با آیت الله حائری شیرازی ۷۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ضرورت اخلاق;مصاحبه با آیت الله حائری شیرازی ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضرورت اخلاق;مصاحبه با آیت الله حائری شیرازی ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ضرورت اخلاق;مصاحبه با آیت الله حائری شیرازی ۷۷ اسلاید در PowerPoint :
۲۹
نظر حضرتعالی در رابطه با ضرورت اهمیت اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی چیست؟ آیا
ثمره اخلاق در زندگی دنیوی بیشتر است یا در زندگی اخروی؟
من معمولاً با مثال صحبتم را آغاز می کنم؛ بچه های خردسال شما از دوسالگی با سه
چرخه کار می کنند. هر وقت خواستند سه چرخه را متوقف کنند پایشان را از روی رکاب بر
می دارند. بعداً اینها دوچرخه سوار می شوند وقتی می خواهند دوچرخه را متوقف کنند
دیگر نمی توانند پایشان را از روی رکاب بر دارند؛ اول باید دوچرخه را متوقف کنند
بعد پایشان را بگذارند پایین به دلیل اینکه قدرت نیروی محرک بیشتر شده، برای ترمز
کردن نمی شود به برداشتن پا اکتفا کرد. پس کنترل برای امنیت، امنیت برای سلامت. بشر
با علم در عالم پیش می رود، آیا این علم نقش گاز را دارد یا علاوه بر اینکه نقش گاز
را دارد نقش ترمز را هم دارد. برای پیشگیری و توقف سئوال از شما علوم بشری در ماشین
قدرت و ماشین اقتدار بشریت نقش گاز را برای پیشرفت دارد. یعنی اینها پیش بینی
ترمز ش را نکردند به همین جهت، ما ریشه اخلاق را به عقل بر می گردانیم. عقل از عقال
است؛ عقال به زانوبندی می گویند که با آن پای شتر را می بندند که متوقف شود. مشابه
این هم درست می کنند چفیه هایی که روی سرشان است. باد می بردش چیزی می گذارند روی
آن که نگه اش دارد به آن می گویند عقال، همان عقال از عقل است. قدرت بشری که با علم
پیش می رود ترمزی می خواهد که با عقل استفاده شود. بشر در به کار بردن گاز بوسیله
علوم بشری و تحقیقات، موفق تر است. علم نقش گاز را دارد و نقش ترمز را نمی تواند
داشته باشد. نقش ترمز چیست؟ نقش ترمز این است که آیا آدم صاحب دارد یا ندارد؟ این
سئوال نقش مهمی در این قضیه دارد. اگر کسی بگوید عالم صاحب دارد آن صاحب مالک من هم
هست و آن مالک شنواست. آن مالک بیناست، آن مالک متوجه است. که این می شود ترمز و
همین می شود اخلاق. و این طور نبوده که مثلاً قبل از اسلام مردم از این ترمز هیچ
اطلاعی نداشته باشند از معلقات سبع شاهد می آورند. شعر از زهیربن ابی سلمان جزء
شعرهای معلقات سبع است هفت تا شعر یکی اش همین شعر زهیر است.
علی ابلغ الاحلام انی رساله
و ضبیان هل اقسمتموا کل مقسمی
به ضبیان و به این قسم خورده ها بگو همه قسمی خوردید.
و لا تکتموا من الله ما فی نفوسکم
لیخفا و مهما یکتم الله یعلمی
آنچه در دلتان است می خواهید این عهد را نقض کنید یک کاری کنید که خدا نفهمد هر چه
بخواهید کتمان کنید خدا می فهمد:
یؤخر فیجعل فی کتابهم
و یذخر لیوم حساب و یعجل و ینتقم
وقتی دانست یا تأخیر می اندازد و یا اینکه تخلف شما را در نوشته ای می نویسد و برای
روز حسابی ذخیره می کنند و یا اینکه تأخیر نمی کند، بلکه تعجیل می کند و همین جا
انتقام نقض عهدتان را می گیرد. آنها که وحشی و جاهل بودند در عهد جاهلیت در مقابل
آن قدرت جزئی که داشتند یک ترمز این چنینی هم داشتند؛ اما عصر ما گاز شده الی ما
شاءالله. انگشتی اشاره کنید به موشک های بالستیک قاره پیما با کلاهک هسته ای
خوشه ای چند شهر را منهدم می کند. ترمزاین قدرت کجاست؟ دو انسان را در نظر بگیرید
که کلت هاشان روی شقیقه همدیگر گذاشته اند و کارهای جاری شان را انجام می دهند، یک
دستشان کلت است روی شقیقه همدیگر با یک دستشان دارند نامه می نویسند بشریت اینگونه
است، وضعیت کارهای روزمره این جوری است؛ موشکش درست روی سر این و آن است و فقط در
چنین شرایطی دارند با همدیگر زندگی می کنند. حال این زندگی است دو نفر کلتشان را
روی شقیقه هم گذاشتند که این به خاطر فقر اخلاقی است. یعنی شما نمی توانید نام خدا
و اخلاق را از هم جدا کنید. شما نمی توانید آخرت و اخلاق را از همدیگر جدا کنید؛
اگر خدای و آخرتی باشد، اخلاق تجلی پیدا می کند. اگر این دو عامل را حذف کردید آن
بقیه توجیهاتی است که دیگر ته و توش چیزی نمی ماند. «آنچه برای خود نمی پسندی برای
دیگران هم نپسند» حالا می خواهد معتقد به خدا باشد یا نباشد. وقتی دو انسان به
یکدیگر اطمینان ندارند رابطه شان صلح مسلح است. صلح مسلح یعنی این از ترس آن موشکش
را به کار نمی برد می بینید اصطلاحی که به کار می برند برای سلاح های خودشان که
دانشگاه ها کمکشان می کنند می گویند سلاح های بازدارنده. حالا من به عزیزان عرض
می کنم بازدارنده را کالبدشکافی کنید. این سلاح را برای چه کسی می خواهد؟ برای
اینکه دیگری را بازدارد؟ اما اینکه من به دیگری تجاوز نکنم، این بازدارنده اش کو.
با علم می توان سلاحی را اختراع کرد که دیگران را از تجاوز به ما باز دارد، اما
می توان با دانش، آموزشی را اختراع کرد که من را از تجاوز به دیگری باز دارد باز
داشته شدن من از تجاوز به غیر به این می گویند بازداشتن غیر از تجاوز به من به این
می گویند علم این جای علم است این جای اخلاق نیست. امنیت دو رکن دارد: علم و اخلاق.
علم برای سازندگی و بازداشتن دیگری و اخلاق برای بازداری من از تجاوز به غیر. و در
تمدن غرب بازداشتن غیر از تجاوز به انسان دیده شده بازداشتن انسان از تجاوز به غیر
دیده نشده است. با آقای عباس هجری، تقی کی منش و علی عموئی در زندان بودیم به علی
گفتم شما تمدن را چی تعریف می کنید؟ گفت که ما به کسی می گوییم که خودش مواظب خودش
است که به دیگری تجاوز نکند این را بهش می گوییم تمدن وحشی به کسی می گوییم که باید
مواظبش باشند تا تجاوز نکند. گفتم خدا پدرت را بیامرزد حالا به اصطلاح این که تمدن
به این معنا باشد شما یک کشور متمدن به من نشان بدهید که خودش مواظب خودش باشد که
به دیگری تجاوز نکند. آلمان مواظبش باشیم یا خودش مواظب خودش است. انگلستان باید
مواظبش باشیم یا خودش مواظب خودش است، اخلاق یعنی همین. پس بر معنای این شما الان
تمدنی که در عالم دارید تمدن رسمی است یا تمدن اسمی تمدن اسمی. است هیچ خبری از
تمدن رسمی نیست؛ شرط تمدن رسمی اگر متمدن به کسی می گویند که مواظب خودش است که به
دیگری تجاوز نکند ما متمدن رسمی نداریم متمدن حقیقی پیامبر ماست. به اهل کتاب
می گوید: «َتعَالَوْا إِلَی کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلا نَعْبُدَ
إِلا اللَّهَ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا
أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ».(آل عمران،۶۴)
ما نمی خواهیم شما بنده ما شوید ما برای این روز تلاش نمی کنیم این یعنی اخلاق.
«وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا» خوب عالم الان گرفتار علم بدون
اخلاق است نتیجه اش این شده هر چه علم بدون اخلاق پیش برود از امنیت دور می شود. ما
زمانی می توانیم به امنیت برسیم که اول سلاح بازدارنده خودمان را داشته باشیم. بعد
سلاح بازدارنده دیگر. سعدی اخلاق را این طور معنا می کند:
وجود تو شهری است پر نیک و بد
تو سلطان و دستور دانا خرد
رضا و ورع نیکنامان حر
هوا و هوس رهزن و کیسه بُر
یعنی انسان از خودت شروع می شود در خودت یک شهری هست اگر در خودت اصلاح کنی درست
است.
تو با دشمن خویش هم خانه ای
چه در بند پیکار بیگانه ای
تو خود را چو کودک ادب کن به چوب
به گرز گران مغز مردان مکوب
خوب معناش این است انسان بوسیله اینکه خودش را باز نمی دارد همین دشمن ها از خود
باز نداشتن ها آغاز می شود. وقتی من خودم را کنترل نکنم همه می ترسند من به آنها
حمله کنم و به همین جهت تیرهاشان را به سمت من شلیک می کنند، اما اگر خاطر جمع
باشند من به آنها حمله نمی کنم فقط آدم های شرورش به من حمله می کنند؛ چون دیگران
می گویند چکارش داریم کارمان ندارد. پس در حقیقت، وقتی انسان خود را کنترل نکند،
دیگران را با خود دشمن می کند. بعد به علم می گویند اگر دشمنم شده تو یک سلاحی
برایم درست کن که او را از تجاوز به خودم باز دارم. اما اگر من خودم را باز دارم او
می گوید ایشان قدرت هم پیدا کند نمی خواهد علیه من به کار ببرد، احساس خطر برای
خودش نمی کند و نمی رود دنبال کسب قدرت، اما اگر من وقتی خودم را کنترل نمی کنم
صاحب قدرت شدم هر کس می گوید آقا سلاح دست بیگانه افتاده مواظب خودتان باشید. بروید
تأمین سلاح کنید. دانش بدون اخلاق جز ضرر برای انسان چیز دیگر ندارد؛ ولو اینکه
انسان را به کره ماه برساند؛ زیرا هر دو انسان را مسلح می کند و هر کس هر دو را
مسلح کرد دشمن هر دو است. اولین شرط مفید بودن علم، اخلاقی بودن آن است. اخلاق هم
برای دنیا نافع است و هم برای آخرت. اگر اخلاق نباشد ثروت انسان به ضرر او است، علم
او به ضررش است؛ اخلاق هویتی دارد که به علم جهت می دهد. ممکن است جلوی علم به
علاوه باشد ممکن است منها باشد. اگر اخلاق نباشد علم عدد جبری است جلوی آن منها
می رود جلوی مال منها می رود، جلوی عزت منها می رود، جلوی قدرت منها می رود. تمام
این ریاست ها و امکانات هر چه در دست انسان است همه اش می شود علامت منفی اگر همین
اخلاق آمد جلویش همه اینها تبدیل می شود به مثبت. آیه «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ
الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ
الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ» (آل عمران،۱۴) کسی آمد خدمت حضرت و گفت من نگرانم می ترسم
حب الشهوات در ذهن من تزیین شده باشد حضرت به او گفت مگر می خواهی چه کنی؟ گفت
می خواهم مهمانی کنم، می خواهم به فقیر کمک کنم حضرت به او فرمود: «انک لا تحب
الدنیا انک تحب الاخره» تو دنیا را نمی خواهی تو آخرت می خواهی. همین اندازه که
اخلاق آمد سلاح، قدرت، شهرت، می شود مثبِت. پس اخلاق همین اندازه ضروری است که اگر
بیاید کنار علم انگار علامت مثبت آمده و اگر از کنار علم برداشته شود می شود منفی.
از جمله دروسی که در دانشگاه ها تدریس می شود درس اخلاق اسلامی است. حال با توجه
به ضرورت اخلاق در زندگی انسانی از نظر حضرتعالی عوامل و موانع تأثیرگذاری
آموزه های اخلاقی کدامند؟ راه های مقابله با موانع تأثیرگذاری را هم بفرمایید.
اینکه بیاییم مثل معراج السعاده یکسری صفت خوب در یک طرف قرار دهیم و یک سری صفت
بد و اخلاق رذیله در طرف دیگر قرار دهیم بعد بخواهیم راه های مقابله با صفات بد را
پیدا کنیم، جواب نمی دهد. اخلاق حرکتی است که به صورت غیرمستقیم جواب می دهد حقیقت
قضیه این است که این دو جنبه ای که در انسان وجود دارد شناخته شود. جنبه «فِطْرَهَ
اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا….» و جنبه «انّ النفس لاماره بالسوء
الا ما رحم ربی» هم نفس را دارد هم فطرت را دارد هم «اعدی عدوک نفسک التی بین
جنبیک» و هم «نحن اقرب الیه من حبل الورید» و هم اینکه خدا بشر را بر فطرت پاک
آفریده است: «کل مولود یولد علی الفطره» قرآن وقتی که در مورد خلقت انسان گفتگو
می کند، نقل می کند که ما به ملائکه گفتیم انسان را می آفرینیم. ملائکه به انسان به
دید تردید نگاه کردند که «أتجعل فیها من یفسد فیها» ملائکه درباره خودشان هم حسن ظن
داشتند و «نحن نسبح بحمدک و نقدس» اینکه ملائکه از خودشان تعریف کردند، این یک نوع
«خود» بود. حالا دیگر آن لایه نازک تبدیل شده به یک پرده ضخیم «فسجد الملائکه کلهم
اجمعون الا ابلیس» بعد به ابلیس گفتند چرا سجده نکردی؟ گفت: «لم أکن لا سجدَ لبشرٍ
خلقته من صلصال من حماءٍ مسنون» یا گفت: «انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من
طین» این دارد می گوید آن موقع که زمین نبود که ما انسان بیاوریم و جهل را در او
مستقر کنیم این «خود» عامل همه چیزها بود. شیطان ببا دیدن خود ۶هزار سال عبادت را
ضایع کرد و تبدیل شد به حجاب ضخیم این می شود اخلاق، یعنی بدانیم ۶هزار سال عبادت
تبدیل می شود به حجاب ضخیمی که ابلیس تصویر کرد. یعنی انسان باید بداند از کجا ضربه
می خورد. اگر نداند، دنبال علت اصلی نمی گردد. سرکشی ابلیس به ما می آموزد که مواظب
باشیم با نماز و روزه و خدمت به خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 