پاورپوینت کامل در سایه آفتاب;گفت و گوی قرآن پژوهانه با استاد بهاءالدین خرمشاهی (۱) ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در سایه آفتاب;گفت و گوی قرآن پژوهانه با استاد بهاءالدین خرمشاهی (۱) ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در سایه آفتاب;گفت و گوی قرآن پژوهانه با استاد بهاءالدین خرمشاهی (۱) ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در سایه آفتاب;گفت و گوی قرآن پژوهانه با استاد بهاءالدین خرمشاهی (۱) ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۶

اشاره:

او به تنهایی یک پژوهشگاه است! کمتر اهل قلمی را در تاریخ معاصر ایران می توان
شناخت که چنین پرکار و ـ به ظاهرـ پراکنده کار و البته چون او دارای کارنامه ای پر
برگ و بار باشد. او هرچه می کارد، بهترینش را برداشت می کند. قرآن پژوه، ادیب، زبان
شناس، عر فان و فلسفه پژوه، نقّاد، شاعر، مصحح، حافظ و سعدی شناس، مترجم ـ قرآن و
متون عقلی و ادبی از دو زبان عربی و انگلیسی ـ، سرویراستار، طنز پرداز و و و
چهره ای چند وجهی و اسطوره ای از مؤسّس بنیاد دایرهالمعارف تشیّع و عضو پیوسته
فرهنگستان زبان و ادب فارسی استاد بهاءالدین خرمشاهی (متولد ۱۳۲۴ قزوین) به نمایش
می نهند که نمونه آن را در این روزگار به سختی می توان یافت. تنها پس از مشاهده
فهرست آثار استاد، افزون بر هفتاد و پنج اثر وزین علمی، اعم از تألیف، تصنیف، تصحیح
و ترجمه همچون: دانشنام قرآن و قرآن پژوهی(دو جلد) ، قرآن پژوهی (هفتاد بحث و
تحقیق قرآنی )، قرآن شناخت، ترجمه قرآن کریم( با پانوشت توضیحی و واژه نامه)، ترجمه
پژوهی قرآن(در دست انتشار)، فرهنگ موضوعی قرآن مجید، قرآن و مثنوی، تفسیر و تفاسیر
جدید، ترجمه درآمدی به تاریخ قرآن (وات و بل)، جهان غیب و غیب جهان ، چهارده
روایت ، حافظ نامه (دو جلد)، ذهن و زبان حافظ، حافظ حافظ ماست، تصحیح دیوان حافظ،
تصحیح کلیات سعدی، کتیبه ای برباد، چشم ها را باید شست، سیر بی سلوک ، انسانم
آرزوست، در خاطر شط، فرصت سبز حیات، از سبزه تا ستاره، فرهنگ انگلیسی ـ فارسی(شش
جلد)، پوزیتیویسم منطقی، ترجمه دین و فرهنگ (میرچا الیاده)، ترجمه علم و دین (ایان
باربور)، ترجمه عرفان و فلسفه(استیس)، ترجمه تاریخ فلسفه (کاپلستون) و انتشار بیش
از هزار مقاله پژوهشی، در فرهنگ نامه ها، دایرهالمعارف ها و مطبوعات تخصصی،
تازه به جان کلام ادیب و مترجم نکته سنج قرآن، سید علی موسوی گرمارودی پی می بریم
که در مراسمی از سر غبطه اظهار داشت: به جرأت می توان گفت که نکیر و منکر هرگز از
اتلاف عمر بهاءالدین خرمشاهی نخواهند پرسید!

و اما، جایگاه متعیّن استاد خرمشاهی در علوم و معارف اسلامی، به ویژه تحقیقات
گسترده و عمیق ایشان در پژوهش های بنیادین قرآنی، ما را برآن داشت تا به هر روی،
راهی به بهره وری از بیان و بنان استاد بجوئیم. آنچه پیش روی شماست، محصول اولین
بخش از گفتگوی مکتوبی است که استاد کریمانه تقدیم معارف کرد تا تحفه ای معرفتی باشد
مر مخاطبان فرهیخته نشریه را.

معارف

A با سپاس فراوان از حسن ظنّ حضرتعالی به ماهنامه معارف، این گفتگو را چنین آغاز
می کنیم که، با توجه به گسترش روزافزون و بلکه شیوع ترجمه های قرآن به زبان فارسی،
از نظر شما اصول و معیارهای ویژه ترجمه قابل قبول این کتاب آسمانی چیست؟
حضرتعالی چالش ها و بایسته های اساسی فراروی حوزه «ترجمه پژوهی» قرآن را چه
می دانید؟ لطفاً بهترین ترجمه های موجود قرآن را برای استفاده قشر دانشگاهی
برشمرید؟

D معیارهای ترجمه خوب و مطلوب به زبان فارسی (و طبعاً به زبان های دیگر هم) از این
قرار است:

الف) به نثر معیار باشد؛ یعنی نثری که در متون درسی و دانشگاهی و نگارش آثار مرجع و
تحقیقی و رسانه های رسمی به کار می رود؛ زیرا عدول از نثر معیار، دلیل و توجیه لازم
دارد، اما قبول و در پیش گرفتن آن توجیه و دفاع لازم ندارد. این نثری است که همه با
سوادان ـ البته پیشرفته تر از صرف با سواد بودن ـ یعنی تحصیلکردگان و دانش آموختگان
جامعه ما با آن سر و کار دارند. اغلب آثاری که می خوانند و می بینند همین است. یک
درجه پایین تر از نثر معیار، حتی اگر زبان کوچه و بازار نشود، باز هم در حدّ حرمت
و قدسیت و آسمانی و اعجازین بودن قرآن نیست؛ اما یک هوا فراتر از آن هم تعداد
مخاطبان و درجه مفهومیت آن را کاهش می دهد. بنده در نشریه قرآنی «بینات» مقاله ای
در همین موضوع و ضرورت استفاده از نثر معیار در ترجمه قرآن و فایده مندی و
فایده رسانی آن نوشته ام. علاقه مندان مراجعه فرمایند.

ترجمه هایی که در ۵۰ ـ۶۰ سال اخیر از قرآن کریم در دست داریم، همه که حدود ۵۰-۶۰
ترجمه است، که میانگین آن یک ترجمه در یک سال می شود ـ آگاهانه یا ناآگاهانه (یعنی
بدون قصد و نیّت خاص مترجم) به نثر معیار است.

اینجانب کتابی رو به پایان و در دست تکمیل دارم به نام «بررسی انتقادی ترجمه های
فارسی امروزین قرآن کریم» که معرفی و نقد حدوداً ۶۰ ترجمه را، هر یک در ۱۵ تا ۳۰
-۴۰ صفحه، در بر می گیرد. اولین ترجمه مطرح شده در این کتاب که دوره زمانی اش یکصد
سال / از مشروطیت تا حال است، ترجمه بصیرالملک شیبانی، از رجال نیکنام معاصر و
معاشر با ناصر الدین شاه است و آخرین ترجمه، ترجمه شیوای استاد دکتر غلامعلی حداد
عادل است، و بلافاصله پیش از ایشان ترجمه فصیح استاد دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی
است که بنده افتخار و توفیق ویراستن هر دوی این ترجمه ها و در حدود ۱۰ ترجمه دیگر
را داشته ام.

ب) دومین معیار این است که اندکی تفسیری یا تفسیرآمیز باشد. زیرا اولاً چنانکه
زبان شناسان و ترجمه پژوهان گفته اند، ترجمه، تفسیری فشرده و بالعکس، تفسیر در حکم
ترجمه ای گسترده است. ثانیاً وفاداری مطلق و تحت اللفظی به متن مقدس نه ممکن است،
نه مطلوب و همین است که کوشش قدما در ترجمه قرآن از آنجا که نظریه پیشرفته ای
درباره چون و چند فن ترجمه و اصول و فروع آن نداشته اند، چندان موفق و همه فهم و
مردم پسند واقع نشده است.

ترجمه قدما، مانند ترجمه مورخ به سال ۵۵۶ ق (تصحیح و طبع به کوشش استاد دکتر
محمدجعفر یاحقی) یا پیش از آن ترجمه معروف به قرآن قدس (تصحیح و طبع به کوشش استاد
علی رواقی) و تصحیح و طبع ترجمه و تفسیر قرآن اثر خواجه ابوالفضل رشیدالدین میبدی
معروف به «کشف الاسرار» (تصحیح و طبع به کوشش شادروان استاد علی اصغر حکمت)، و
تصحیح و طبع ترجمه ابوالفتوح رازی به کوشش استادان دکتر محمدجعفر یاحقی و دکتر مهدی
ناصح، و تصحیح و طبع ترجمه سورآبادی به کوشش شادروان استاد علی اکبر سعیدی سیرجانی
و چند نمونه دیگر، با آنکه همه گنج شایگان و در کمال اهمیت زبانی و تاریخ زبانی و
زبانشناسانه اند، اما امروز، فقط تک واژه ها و حداکثر بعضی معادل ها و تعبیرات آنها
ارزش بیشتر و کارآمدی دارد و دست دوستان و همکاران دکتر محمد جعفر یاحقی و گروه
همکارانشان در بنیاد پژوهش های اسلامی (مشهد) درد نکند که دهه پیش «فرهنگنامه
قرآنی» را که سرجمع برابر نهادهای ۱۴۰ ترجمه خطی فارسی قرآن کریم است، با تصحیح و
طبع خوب عرضه داشته اند، که به حق کتاب سال هم شده، و بنده نقد و نظری درباره آن
نوشته ام که در کتاب «قرآن پژوهی» که نباید با «دانشنامه قرآنی و قرآن پژوهی» (هر
کدام اثر اینجانب، و دومی با همکاری ۱۷ تن از قرآن پژوهان) اشتباه کرد، درج شده
است.

اما مترجم قرآن به هر زبانی، از جمله زبان فارسی ناچار است که در بعضی موارد، از
پیش خود، طبق جوازات ترجمه، افزوده هایی بیاورد و یا در قوالب عبارات و ترکیبات
تصرف کند. مثال برای مورد اخیر این است که فی المثل «ان کنتم صادقین» را قدما به
صورت «اگر راستگویانید» ترجمه می کردند، اما معاصران بیشتر به صورت «اگر راست
می گویید» ترجمه می کنند. مثال برای افزایش های لازم در ترجمه عباراتی نظیر «سنزید
المحسنین» است که ناگزیر باید اینگونه ترجمه شود: «بر پاداش نیکوکاران می افزاییم»،
یا مورد دیگر با همین درجه از اهمیت در اواخر سوره زلزال است: «َمَنْ یَعْمَلْ
مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ* وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا
یَرَهُ» که ترجمه ساده و سَر راست و صحیح آن از این قرار است: «آری هر کس همسنگ
ذرّه ای نیکی کند [پاداش] آن را خواهد دید. و هر کس همسنگ ذره ای بدی کند [کیفر] آن
را خواهد دید». چنانکه ملاحظه می شود فعل مضارع در مورد دوم (یَرَه) به آینده ترجمه
شده، و مهم تر از آن لازم است کلمات پاداش و کیفر در ترجمه این دو آیه، با توجه به
زمینه معنایی، از سوی مترجم افزوده شود. حال چه مترجم احتیاط کند و آنها را ـ
مانند عملکرد اینجانب ـ در داخل قلاب بیاورد یا بیرون آن همه خوانندگان گرامی که
انس با قرآن و ساختار و بافتار آن دارند می دانند که از اینگونه تعبیرات موجز در
سراسر قرآن کریم فراوان است. آری هر مترجم باید قرآن را مفسرانه / تفسیری بفهمد ولی
در عمل تا می تواند عناصر تفسیری را در ترجمه، فرو ریزد.

ج) اصل سوم حفظ صیغه و ساختار متن اصلی تا حد ممکن است. فی المثل «إِنِّی جَاعِلٌ
فِی الأرْضِ خَلِیفَهً»[۱] را بسیاری از مترجمان اینگونه ترجمه می کنند: «من
جانشینی در زمین می گمارم / قرار می دهم.» اما بنده معتقدم این ترجمه: «من گمارنده
جانشینی در زمین هستم» وفادارتر به متن است و متن را در ترجمه بهتر باز می تاباند.
یا در مثال دیگر، در قرآن کریم چنین آمده است: «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ
بِنَهَرٍ…»[۲] که بعضی مترجمان چنین ترجمه می کنند: «بی گمان خداوند شما را
با جویباری می آزماید» اما بنده معتقدم این ترجمه «یبتلیکم» است، و ترجمه دقیق تر
با حفظ صیغه در حد ممکن، بدون آنکه خللی پیش آید، یا از خوشخوانی ترجمه کاسته شود،
چنین است: «بی گمان / بدانید که خداوند آزماینده شما با [نوشیدن یا ننوشیدن از آب]
رود باری است».

د) اصل چهارم تبعیت نکردن از فراوانی ادوات و حروف تأکید است که در زبان های سامی،
به ویژه زبان عربی قرآن بسیار زیاد است، و معادل و همانند طبیعی در زبان های هند و
اروپایی از جمله فارسی و انگلیسی ندارد. و این به عهده ذوق زبانی مترجم و حساسیت
طبع اوست که یا الف) تأکیدات را تا حدّی که، و در هر جا که، اختلالی به رسایی و
رسانایی جملات نمی زند، بیندازد یا ب) که از آن مهم تر است اینکه جانشین طبیعی
دیگری در جمله یا عبارت قرآنی برای آن حرف یا ادات بیابد. فی المثل «انًّ» را نباید
به شیوه مکانیکی و اتوماتیک به «همانا» یا «به راستی» یا به «درستی که» یا «به
تحقیق» و نظایر آن که موجودات زنده زبانی در زبان امروز ـ و نیز دیروز ـ فارسی
نبوده و نیستند، ترجمه کند.

مترجم باید دریابد که چه کلمه یا تعبیری در فارسی، بیانگر و معادل و بازتابنده حرف
و ادات خاص قرآنی در هر جمله و عبارت است و آن را به میان آورد. فی المثل «انَّ» چه
بسیار به معنای «بدانید که»، «حقاً» ، «بی گمان» و نظایر آن است و نباید با او جدل
کنند که «بدانید» ترجمه «اعلموا» است زیرا مترجم این نکته را می داند، و می خواهد
از ترجمه تحت اللفظی فاصله بگیرد. در موردی از ترجمه بنده «لقد علمتم» را به «نیک
می دانستید» ترجمه کرده ام. صاحبدلان می دانند که این معادل رساست، اما اهل جدل
می گویند که «لقد»، برابر با نیک نیست. اما در اینجا نیک، قید است؛ به این بیت سعدی
توجه کنید تا معلوم شود نیک چه معنایی دارد: این مطرب ما نیک نمی داند زد / از بزم
برون برید و نیکش بزنید.

پس از آنکه بنده در ترجمه و مقالات ترجمه پژوهانه خود این مسائل، و حتی جواز حذف
واو استینافیه، و از آن مهم تر واو زائده را مطرح کردم، از ۱۵-۱۶ سال پیش تا
کنون تحوّلی در ترجمه یعنی غالباً ترجمه نکردن ادات، رخ داده چنانکه آقای دکتر
محمدعلی رضایی اصفهانی و همکارانشان در ترجمه دستجمعی که از قرآن کریم به عمل
آورده اند، یکسره قید «ف» را زده اند و آن را در ترجمه نادیده گرفته اند. بنده
اولین مترجمی بوده ام که دریافته ام و این کشف خود را با آثار و اقوال نحویان بزرگ
قدیم مستند ساخته ام که «ف» در بیش از ۹۰درصد مواردش در قرآن کریم، فاء عاطفه است،
لذا در ترجمه ام به جای آن، واو عاطفه آورده ام. همین یک حرف و ترجمه درست آن، چهره
ترجمه را در حد خود ـ که کم هم نیست ـ دگرگون می کند. یا «واو زائده» تشخیص داده ام
در حدود ۱۰-۱۲ مورد، که منتقدان جدل و جنجال کرده اند که مگر ممکن است که در قرآن
چیزی زائد باشد؟! در پاسخ: اولاً همین پدیده نحوی را درست با همین نام از بزرگترین
استاد نحو عربی، به ویژه در زمینه ادوات، یعنی ابن هشام در «مغنی اللبیب» یافته ام
و در مقاله خود که درباره همین مسئله (واو زائده) بوده نوشته ام، که در فصلنامه
بینات چاپ، و در کتاب «در خاطره شط»، چاپ انتشارات جاویدان، تجدید طبع یافته است.
یک / دو مثال روشنگر است: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ
وَالأرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ؛[۳] و بدینسان ملکوت آسمان ها و زمین را
به ابراهیم می نمایانیم تا از اصحاب یقین گردد». یا همچنین: «فَلَمَّا ذَهَبُوا
بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ یَجْعَلُوهُ فِی غَیَابَهِ الْجُبِّ وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ
لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ؛[۴] چون او را
[همراه] بردند و همداستان شدند که او را در نهانگاه چاه بگذارند، به او وحی
[/الهام] کردیم که [سرانجام] ایشان را در حالیکه هیچ آگاه نیستند، از [چون و چند]
این کارشان آگاه خواهی ساخت». بنده جسارت نمی کنم که بگویم چیزی در قرآن زائد است،
بلکه عرضم این است که بهتر است در ترجمه حذف شود. هـ) اصل پنجم اقتضائات زبان مقصد
(برای ما و در بحث ما: زبان فارسی) است که فی المثل صفت جمع را برای موصوف جمع، ما
مفرد می آوریم که مثال های این مورد بسیار است. از جمله در همان اوایل قرآن کریم،
«صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ؛[۵] ناشنوا و گنگ و نابینا هستند و به
راه نمی آیند». و چه بسیار موارد دیگر که در بخش گفتار مترجم در آخر ترجمه ام از
قرآن کریم آورده ام (قطع رحلی). یا از اصل زرّین فهم قرآن با قرآن، به مدلول
«اِنَّ القرآن یفَسّر بعضه بعضاً» استفاده ها برده ام، دست کم بیست مورد. به منبع
پیش گفته مراجعه فرمایید.

A از دیدگاه شما نقش دانش های قرآن پژوهی (علوم قرآنی) در فهم معارف و تفسیر چه
اندازه است؟

D از میان علوم پانزده ـ شانزده گانه قرآنی، نقش علم نحو، و تفسیر از همه بیشتر
است. البته شأن نزول هم چه بسیار به فهم درست، و سپس ترجمه صحیح کمک می کند. مترجم
قرآن اگر شناگر دریای تفسیر نباشد، کشتی آرزوی او به ساحل رستگاری نخواهد رسید. اگر
کسی تصور کند بدون آنکه عمری با تفسیر قرآن آشنا باشد و در آن مطالعات عمیق داشته
باشد، می تواند به صرف ظاهر آیات، قرآن را درست ترجمه کند، سخت در اشتباه است. در
قرآن بیش از دویست آیه متشابهه داریم که درک آن برای ترجمه درست، نیاز به مراجعه به
بیش از ۵۰ تفسیر قدیم و جدید و عربی و فارسی دارد. بیش از ۲۰۰ آیه هم هست که دشواری
لفظی یا نحوی دارد. فقط کافی است که به مشکل لفظی / معنایی / نحوی آیه هفتم سوره آل
عمران توجه کنید که با یک نحوه استدلال نحوی و قرائت، راسخان در علم هم دانای تأویل
قرآن می شوند / هستند و با استدلال نحوی دیگر، پس از وقف بعد از کلمه «الله»،
راسخان دیگر دانای تأویل قرآن نمی شوند / نیستند. یا به دشواری فهم (و سپس ترجمه)
اِستوای خداوند بر عرش، یا بودن / قرار داشتن عرش بر آب توجه و تأمل فرمایید. نه
فقط ما عجمیان بلکه فصحای عرب هم به صرف آنکه زبان عربی، زبان مادری شان است، به
آسانی نمی توانند به ژرف ساخت آیات / عبارات قرآنی راه یابند. چاره منحصر به غور در
تفسیر و نحو (یا جامع تر بگوییم، دستور زبان عربی) و علوم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.