پاورپوینت کامل مهارت های مشاوره(قسمت دوم;پایانی) ۹۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مهارت های مشاوره(قسمت دوم;پایانی) ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهارت های مشاوره(قسمت دوم;پایانی) ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مهارت های مشاوره(قسمت دوم;پایانی) ۹۹ اسلاید در PowerPoint :
۴۲
اشاره:
در قسمت اول این بحث، استاد گرانقدر جناب آقای دکتر آذربایجانی به مفهوم مشاوره،
ضرورت آن، مشکلات مشاوره شوندگان (مراجع) شرایط ایجابی و سلبی مشاوران و بر فراز
متون راهنمایی و مشاوره پرداختند که اینک و در واپسین قسمت، برخی دیگر از فنون
مشاوره پی گرفته می شود.
معارف
۳. محبت (توجه مثبت بدون شرط)
در این مرحله، یک ارتباط ظاهری و اولیه به وجود آمده، شما هم به حرفهای او گوش
دادید، بخشی از مشکل و اصل مشکل را بیان کرده، اما علت و مسائل پشت آن را نگفته
است. در این مرحله و مرحله بعد، می خواهیم با فنونی، عمق رابطه را بیشتر کنیم.
اینجا نیاز به محبت دارد. محبت یعنی توجه مثبت بدون شرط. یعنی نباید با او معامله
کنید. هم نشان دهید و ابراز کنید، و هم واقعاً اینطور باشد که او را به عنوان یک
انسان، با تمام مشکلاتی که دارد، خودش را دوست دارید. این خیلی مهم است. وقتی ما
می توانیم رابطه برقرار کنیم که توجه ما بدون شرط باشد. نسبت به فرزند، نسبت به
همسرتان، اگر ما معامله بکنیم و بگوییم اگر درست را بخوانی من دوستت دارم یا… در
اینصورت هیچوقت محبت ایجاد نمی شود. تاجر نباشیم، معامله نکنیم، نسبت به مراجع هم
همینطور. اگر مراجع احساس کند که اگر مؤمن بودی من دوستت دارم، اگر درس خوان بودی
من دوستت دارم، اگر حجابت را اینگونه داشتی من دوستت دارم یا… اگر اینگونه احساس
کند که توجه مشروط است، ما آن رابطه عمیق را نمی توانیم برقرار کنیم. یک آیه را هم
خدمتتان عرض کنم. بنده شواهد را خیلی محدود ذکر می کنم. بدترین اقوام در بین
پیامبران کدام قوم بود؟ قوم لوط بود. یک آیه هست که خیلی عجیب است. من هرچه روی آن
فکر می کنم، می بینم که خیلی عجیب است. شما ببینید حضرت لوط، یک پیغمبر، در میان
اقوامی که اعمال زشتی را انجام می دادند، حالا مهمانان بسیار ارجمندی دارد که از
فرشتگان بودند و… به اینها هم طمع می کنند. اگر من و شما باشیم، در مقابل چنین
افرادی چطور برخورد می کنیم؟ خودتان را در چنین موقعیتی بگذارید. ما ممکن است هر
دشنامی به اینها بگوییم. اما حضرت لوط یک جمله می گوید: «قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ
مِنَ الْقَالِینَ»[۱] من با عمل شما مخالفم. حتی به آنها می گوید: «قَالَ هَؤُلاءِ
بَنَاتِی إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ»[۲] اگر هم تمایل به مسائل جنسی دارید، و لذت
جنسی می خواهید ببرید، من حاضرم دخترانم را هم به عقد شما در آورم. خیلی این مسأله
بالاست. اینها گفتنش ساده است، ولی اینها سیره و روشی است که به ما یاد داده اند.
اگر کسی می خواهد در ارتباط با مردم موفق باشد، باید اینطور باشد. باید بدون شرط،
آنها را بپذیرد. آیا سیره پیامبر اکرم علیه الصلاه و السلام غیر از این بوده؟ اگر
پیامبران مشروط با مردم برخورد می کردند و می گفتند اگر به ما ایمان آوردید شما را
دوست می داریم، نه! پیامبر، یک روز دید فردی که هر روز در مسیری زباله بر سرش
می ریخت، نیست. پرسید این فرد کجاست؟ گفتند مریض شده. گفت برویم عیادتش. وقتی که
رفتند پیش آن شخص، شرمنده شد و خجالت کشید. ولی پیامبر واقعاً اینطور بود و دوستش
داشتند. با عملش مخالف بودند، اما دوستش داشتند. بعد آن فرد اسلام آورد. ما باید
این دلسوزی و محبت را در عمل خودمان نشان بدهیم.
فنون توجه مثبت به این قرار است:
پذیرش شخص: ما فرد را تحویل بگیریم، بپذیریم، به او احترام بگذاریم. گاهی لازم است
وقتی که می آید در مقابلش بلند بشویم، حالا ممکن است سن شما خیلی از او بیشتر باشد
و احترام شما واجب باشد، ولی به او احترام بگذارید. هیچ از شما کم نمی شود.
با محبت نگاه کنیم: اینها را افراد می فهمند. ارتباط غیرکلامی اینها را منتقل
می کند. فکر نکنید متوجه نمی شود. خیلی زود متوجه می شود که شما نگاه با محبت به او
می کنی یا نگاه با خصومت. توی نگاهتان این را می خواند که می گویید عجب آدم بدی
است!
ما پنج کانال ارتباط غیرکلامی داریم. یکی از طریق چشم است. یکی از طریق حرکات صورت
است، یکی از طریق لحن کلام است. یکی از طریق حرکات بدن است؛ دست، پا، … یکی دیگر
از طریق جهتگیری بدن است. ببینید، وقتی من دارم با شما صحبت می کنم، جهت بدنم را به
طرف دیگری برگردانم، چه احساسی در شما به وجود می آید؟ احساس نمی کنید دارد نسبت به
شما بی احترامی می شود یا کم احترامی می شود؟ اینها همه در اثر ارتباط غیرکلامی
ایجاد می شود. حدود ۷۳% از ارتباطات ما در اثر ارتباط غیرکلامی است. علتش هم این
است که صداقت در ارتباط غیرکلامی بیشتر است. ممکن است در ارتباط کلامی طور دیگری
وانمود کنیم، اما ارتباط غیرکلامی خیلی دست ما نیست. گاهی ممکن است کسی هنرمند باشد
بیاید یک جور دیگری خودش را نشان بدهد، اما آدمها معمولاً اینجور نیستند.
طرد نکردن شخص: هرچند مشکل بدی داشته باشد، او را طرد نکنیم. گاهی سؤالی که کسی از
پیامبر یا ائمه ـ علیهم السلام ـ کرده، ما شرممان می آید که بازگو کنیم. اما آنها
نه تنها سؤال را می شنیدند، تأمل می کردند و پاسخ می دادند. ما بهتر از این الگو چه
چیزی می خواهیم؟
تفکیک میان رفتار و شخصیت: یعنی همین که حضرت فرمود: «إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ
الْقَالِینَ» من با عمل شما مخالفم اما خودتان را باز هم دوست دارم. در قضیه طائف
که پیامبر فرمود بدترین روز زندگی من بود، که حتی بچه ها را ترغیب می کردندکه به
حضرت سنگ بزنند، که حضرت خون از بدن مبارکش می ریخت و کنار آن باغ نشسته بود. یک
نفر دید که دارد چیزی زیر لب زمزمه می کند. نزدیک شد، دید حضرت زیر لب می گوید:
«اللهم اهد قومی فإنهم لا یعلمون»[۳] حضرت در تمام عمرش، هیچگاه نفرین نکرد. چرا؟
این یک فلسفه دارد. برای اینکه واقعاً مردم را عیال الله می دانست. با این نگاه
می توانیم مردم را دوست داشته باشیم. چون سخت است. آدم هایی که غیور هستند، مذهبی
هستند، مقدس هستند، می بیند که شخصی عمل خلاف انجام می دهد. چطور او را دوست داشته
باشد؟ اما اگر نگاه کند، ببیند سیره و روش خود خدا هم همین است. مردمش را دوست
دارد. خلق عیال او هستند.[۴] کمی فلسفه این امر را توضیح می دهم تا زمینه
روانشناختی آن در ما ایجاد شود که بتوانیم آنها را دوست داشته باشیم. چطور
می توانیم آنها را دوست داشته باشیم؟ بین رفتار و شخصیت تفکیک بکنیم. خودش را دوست
داشته باشیم چون یک انسان است، چون مخلوق خداست، چون بنده خداست، ولی خودش
نمی داند. اینها داستان نیست. حضرت نوح(ع) بر اساس روایات بعد از ۹۵۰ سال که مردم
را دعوت کرد، بعد از این همه آنها را نفرین کرد و آنها غرق شدند. وقتی جبرئیل آمد و
چیزهایی که حضرت نوح درست کرده بود شروع کرد به شکستن، حضرت نوح ناراحت شد. گفت چرا
اینها را می شکنی؟ من برای اینها زحمت کشیدم و… بعد جبرائیل که به صورت انسان در
آمده بود گفت: خب، خدا برای این بندگانش که تو گفتی غرق بشوند، زحمت نکشیده بود؟
بعد از ۹۵۰ سال! این نشان می دهد که خدا چقدر مردم را، چقدر انسان ها را، چقدر
بندگان خودش را دوست دارد. اینکه در روایات داریم که خداوند نسبت به بندگان، از
مادر به فرزند خودش رحیم تر است، این چیز ساده ای نیست؟ یا در روایات داریم که امام
معصوم نسبت به انسان ها مانند مادر مهربان و پدر شفیق است. امامان ما این طور
بودند.
این نکته را بگویم و بحث را تمام کنم. در روایات داریم که یکی از دوستان امام
کاظم(ع) ظاهراً شراب خورده بود و دهانش بو می داد، آمد از کوچه عبور کند، دید از آن
طرف کوچه، حضرت دارد می آید. برای اینکه با امام مواجه نشود، رویش را کرد به طرف
دیوار که حضرت بیاید و از کنار او عبور کند. حضرت ـ نه برای اینکه به روی او بیاورد
ـ از کنار او رد شد و یک جمله گفت. فرمود هر کاری کردید، پشت به ما نکنید. این خیلی
نکته قشنگی است. یعنی اگر به خدا یا امام پشت کردی، خیلی دور می شوی، اما با هر
گناهی ما شما را می پذیریم.
نکته دیگری که در رابطه با بحث محبت و توجه بدون شرط می توان گفت اینکه برداشتی که
از بعضی مضامین مناجات های خودمان می توانیم داشته باشیم، باز توجه و محبت بدون شرط
را تثبیت می کند. یکی از آنها «مناجات مریدین» است. این مناجات که از امام سجاد(ع)
به ما رسیده است، با این جمله آغاز می شود: «سبحانک ما اضیق الطرق علی ما لم تکن
دلیله و ما اوضح الحق عند من هدیته سبیله؛ چقدر راه تنگ است وقتی که تو راهنما
نباشی و چقدر راه روشن و واضح است وقتی که تو دلیل راه باشی.» در اواسط این مناجات
به این جمله می رسیم: «یا من هو علی المقبلین علیه مقبل و بالعطف علیهم عائد مفضل؛
ای کسی که نسبت به افرادی که به تو اقبال می کنند، تو هم به آنها اقبال می کنی و
نسبت به آنها عاطفه نشان می دهی و نسبت به آنها مفضل هستی، بیش از آنچه بخواهند هم
به ایشان می دهی.» این تعبیر نسبت به افرادی است که نسبت به خدا اقبال دارند و
مؤمن، معتقد و اهل ذکر هستند، اما شاهد من جمله بعد است: «و بالغافلین عن ذکره رحیم
رئوف و بجذبهم الی بابه ودود عطوف؛ نسبت به افراد غافل چهار تا تعبیر به کار برده
است. رحیم، رئوف، ودود و عطوف. مخرج مشترک این چهار واژه، در همان توجه مثبت بدون
شرط، محبت و رحمت است. در حقیقت می گوید راه جذب انسان های غافل به سوی خدا، همین
چهارتاست. مگر ما راه را نمی خواهیم؟ در جمله اول مناجات مگر نگفت، یک وقتی من راه
را نشان می دهم، یک وقت خدا راه را نشان می دهد. اگر ما می خواهیم راه، وسیع و باز
باشد، هدایت، «یدخلون فی دینه افواجا» باشد، راهش همین است.
کسی برای مشاوره پیش شما می آید، می بینید نسبت به مسائل دینی، بی توجه و غافل است،
و اصلا علت بعضی از مشکلاتش را هم همین می بینید، راه برای ما این است: رحیمٌ رئوف،
ودودٌ عطوف. حال این چهار واژه را تجزیه و تحلیل کنید ببینید چه بار معنایی دارد.
۴. همدلی:
وقتی که بین مشاور و مراجع محبت ایجاد شد، و کمی عمیق تر حرف زد و احساس کرد که
می تواند نسبت به شما اعتماد داشته باشد، مرحله بعد همدلی است که خیلی مهم است.
در روانشناسی همدلی این طور تعریف می شود که ما بتوانیم از زاویه نگاه مراجع خودمان
به مسائل نگاه بکنیم؛ یعنی اینکه بتوانم افکار، نگرانی ها، دغدغه ها، حوزه مطالعه،
امیال و اهداف او را از نزدیک ببینم. اینجا ما به مرزی رسیدیم که می خواهیم راه حل
ارائه کنیم. زمانی در ارائه راه حل موفق خواهیم بود که بتوانم با مراجع همدلی داشته
باشیم نه اینکه من در برج عاج خودم بنشینم و بگویم که شما باید این کار را بکنید.
به فرض اینکه راه حل درستی هم باشد، برای او درست نیست. احساس نمی کند که با آن
پیوند برقرار می کند. خیلی از مواقع، کلیه ای که از کسی به دیگری پیوند می زنند،
زمانی کار می کند که با این فرد پیوند برقرار کند.
باز از آیه قرآن شاهد بیاورم. وقتی که قرآن می خواهد پیامبر را توصیف کند،
می فرماید: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» اولین توصیفی که از
پیامبر می آورد، این است. پیامبری آمده که از خودتان است، با خودتان زندگی کرده
است. یعنی دردها و مشکلات شما را می داند. مسائل شما را از نزدیک لمس کرده.
پیامبر(ص) چهل سال در بین مردم بود که به ایشان «محمد امین» می گفتند. چنین کسی
می تواند پیامبر باشد و معلمی و مشاوره مردم را بر عهده بگیرد. «لَقَدْ جَاءَکُمْ
رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ
بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» اوصافی که باز در این آیه از پیامبر اکرم (ص)
آورده است، خیلی جای تأمل دارد.
مراجع باید این احساس را پیدا بکند که ما از خودش هستیم. نگوید شما متعلق به نسل
گذشته اید که این خود یکی از مشکلات اساسی است. آیا می دانید چرا پدر و مادرها با
فرزندشان مشکل دارند؟ علتش این است که پدر و مادر یک سری ارزش ها و سنت هایی دارند
که نگاه پدر و مادر به این ارزش های خودشان، نگاه عینی است. ولی نگاه فرزند به این
ارزش ها، نگاه ذهنی است. حالا برعکس، فرزند نسبت به یک سری مسائل که جدید اتفاق
افتاده، مثل اینترنت و … نگاه عینی دارد و پدر و مادر نگاه ذهنی! حالا ما
می خواهیم این نگاه های عینی و ذهنی را با هم آشتی بدهیم. این امر چگونه می تواند
اتفاق بیفتد؟ فقط با همدلی. اگر پدر و مادر توانست مثل او به مسائل جدید نگاه کند،
کم کم به فرزند نزدیک می شود. می گوید که من مسائل تو را درک کردم. تو هم در مقابل
این مسائل را ببین. اما تا وقتی که نگاه عینی و ذهنی پدر و مادر با فرزند مخالف
باشد، هیچگاه به نتیجه نمی رسد.
من و شما هم که می خواهیم مشاورِ مراجعمان باشیم، از دو نسل مختلف هستیم. برای
اینکه مشکل اختلاف نسل ها پیش نیاید، همدلی بهترین راه حل است. باید سعی کنیم از
زاویه دید مخاطب به مسئله نگاه کنیم. سال ۷۲ یا ۷۳ بود که من در یکی از دانشگاه ها
تدریس می کردم، یک روز یکی از دانشجویان آمد و یکی از این کتاب های عرفان سرخپوستی
اثر کارلوس کاستاندا را آورد ـ من تا آن موقع با او هیچ آشنایی نداشتم ـ این کتاب
را به من داد و گفت این کتاب را دانشجوها زیاد می خوانند. اگر شما هم ببینید، بد
نیست. من نیز خواندم و نکاتی به ذهنم رسید. در جلسات بعد، از نکات این کتاب استفاده
می کردم. گاهی یک مطلبی از آن کتاب را می گفتم و نقدی، مطلبی هم اگر از دیدگاه
اسلامی داشتیم، در کنارش بیان می کردیم. احساس می کردم ارتباط با دانشجو خیلی
راحت تر برقرار می شود. این خیلی کمک می کند. یعنی ما باید سعی کنیم بفهمیم مراجعان
ما، در چه حوزه هایی مطالعه دارند، افکارشان در چه سمت و سویی است. اینها قصه نیست.
شهید مطهری(ره) قبل از انقلاب، وقتی که احساس وظیفه کرد، یک مدتی کارهایش را تعطیل
کرد و مجله زن روز آن موقع را با آن اوضاع و احوالی که داشت یک دوره تمامش را
مطالعه کرد تا بداند که شبهاتی که راجع به حقوق زنان، یا مسئله حجاب، یا مسائل
مختلف وارد می کنند، چیست و بعد شروع کرد به صحبت کردن که کتاب «نظام حقوق زن» در
پاسخ به همان شبهه ها بود. یا حضرت امام(ره) وقتی که کتاب «اسرار هزارساله کسروی»
منتشر می شود، اینطوری که من شنیده ام، درسشان را یک ماه یا بیشتر تعطیل می کنند، و
می گویند باید پاسخ این را داد که کتاب «کشف الاسرار» حاصل آن است. خیلی از بزرگان
ما همچون مرحوم امین که اعیان الشیعه را می نویسد، میر حامد حسین صاحب عبقات و
مرحوم آقای تهرانی صاحب الذریعه در پاسخ به شبهات بعضی از علمای اهل سنت که شیعه را
بدون دانشمند می دانستند این آثار را نوشتند.
عرض من این است: ما وقتی می توانیم در پاسخگویی به مراجعان خودمان موفق باشیم که
حرف های آنها را مطالعه کنیم و نگویید که من وقتم را بگذارم روی این کتاب؟! هیچ
اشکال ندارد. گاهی برویم بخوانیم، ببینیم آنها چه کتاب هایی می خوانند.
برای همدلی کردن با مراجع راهکارها و فنونی وجود دارد که عبارتند از:
– از نگاه مراجع به مسئله نگاه کردن: یعنی سعی کنیم اگر مثلاً سنم چهل سال است، فرض
بکنم که اگر خودم بیست ساله بودم با این مشکل چطور برخورد می کردم. حالا صد در صد
نمی شود، اما تا یک حدی می توانم.
– توجه به افکار و اندیشه های مراجع: که همانطور که عرض کردم، مطالع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 