پاورپوینت کامل ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم;«مهدویت از منظر وهابیت» در گفتگو با دکتر عصام العماد (قسمت دوم; پایانی) ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم;«مهدویت از منظر وهابیت» در گفتگو با دکتر عصام العماد (قسمت دوم; پایانی) ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم;«مهدویت از منظر وهابیت» در گفتگو با دکتر عصام العماد (قسمت دوم; پایانی) ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم;«مهدویت از منظر وهابیت» در گفتگو با دکتر عصام العماد (قسمت دوم; پایانی) ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۲۲
اشاره
در شماره ۵۸، اولین بخش از گفتگوی تخصصی معارف با مستبصر عصام العماد در باب واکاوی
مهدویت از منظر وهابیت با عنوان «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند» تقدیم خوانندگان
نشریه گردید. در آن قسمت دکتر، به بازخوانی مبانی مشترک اندیشه و مفهوم منجی موعود
در فرق اسلامی پرداخته و با تبیین دقیق محل نزاع، با استناد به منابع معتبر فریقین،
ثابت کرد که بنا بر تواتر، موعود از نسل فاطمه است. وی با برشمردن منابعی از مکتب
خلفاء، یادآور شد که اعتقاد به «مهدویت شیعه دوازده امامی» نه تنها مختص به امامیه،
که ریشه در مبانی همه مذاهب اسلامی و از جمله جماعت اهل تسنن و گروه وهابیت دارد.
وی سرسختی و موضعگیری وهابی ها در مقابل مهدویت را بیش از آنکه برخاسته از مبانی
علمی بداند، ریشه در محاسبات مغرضانه سیاسی و ترس آنها از جهانی شدن مذهب امامیه
اثنی عشریه به دست ایرانیان دانست. ایشان با یادآوری انبوه کتاب های ضد شیعی
وهابیت، اذعان نمود که تنها با رؤیت مقدمات آن کتاب ها می توان به این نتیجه رسید
که «آینده در قلمرو شیعه» است.
در ادامه، دومین و واپسین بخش از گفتگوی مفصل معارف با مستبصر عصام العماد، پیش روی
شما فرهیختگان است.
معارف
جناب آقای دکتر العماد! آیا در منابع مورد استناد وهابیت، ذکری از زمان و مکان
دقیق ظهور و یا سخنی از نشانه ها و علائم قطعی و ظنّی ظهور حضرت مهدی(عج) به میان
آمده است؟ مسئله دیگر، همانگونه که شیعه معتقد به برخی از خروج های تمهیدی و
ظهورهای مقدماتی ـ چه وجه مثبت آن مانند خروج سید حسنی و چه وجه منفی آن مانند خروج
سفیانی و یمانی ـ است که قبل از ظهور نهایی واقع خواهند شد، آیا در مستندات وهابیت
به ظهور چنین افرادی به عنوان تمهید و مقدمه ظهور منجی کل، تصریح شده است؟
به طور کل، اهل تسنن در کتاب های «الفتن»، «الملاحم و الفتن» و «اشراط الساعه» ـ
مانند «اشراط الساعه» یوسف بن عبدالله بن یوسف الوابل ـ به صورت مستقل درباره شرایط
ظهور و زمان و مکان آن، بحث کرده اند. آنها مکان ظهور را «مکه» می دانند؛ روایاتی
هم درباره علامات ظهور امام زمان(عج) نقل می کنند که به خروج و قتل نفس زکیه اشاره
دارند. مسئله «یمانی» را به این صورت که شیعه مطرح می کند، ند ارند؛ بلکه به شخصی
اشاره می کنند به نام قحطانی. به مسئله «سید خراسانی» هم اشاره کرده اند؛ مانند
روایت «إذا سمعتم من المشرق …» که برخی از اهل تسنن می گویند اشاره به سید
خراسانی است که «از مشرق» یعنی از طرف ایران، خواهد آمد! منابع آنها اشارات دیگری
هم دارند به مسائل متعددی چون جنگ های میان امام مهدی(عج) و منکران که در آخرالزمان
به وقوع خواهد پیوست.
بنده معتقدم اگر بخواهیم درباره علامات ظهور امام مهدی(عج) و بسیاری دیگر از مواردی
که به صورت مشترک مطرح است، بحث علمی کنیم؛ مثلاً درباره تعبیر «الرایات السود؛
پرچم های سیاه» که هم در روایات اهل بیت آمده و هم در روایات اهل تسنن؛ باید گفت
مسائلی که در منابع اهل تسنن به صورت کمرنگ اشاره شده اند، در متون شیعه به علت
الگوبرداری از روایات اهل بیت، به شکل پررنگ، روشن و واضح آمده است. در گذشته بنده
بحث علامات ظهور حضرت که در کتب اهل تسنن آمده است را خوب نمی فهمیدم؛ اما از
هنگامی که به مجامع روایی شیعه مراجعه کردم، به علت وجود اهل بیت به عنوان مفسران و
شارحان کلام رسول اکرم(ص)، مسئله برایم مفهوم شد. اهل تسنن چون روایات رسول خدا
را، بدون توجه به سخن شارحان آن، یعنی اهل بیت(ع)، نقل کرده اند، بسیاری مسائل
برایشان واضح نیست و از این جهت، اعتقادات شیعه کاملتر، روشن تر و شفاف تر است. در
حقیقت اهل تسنن از باب علم حضرت رسول(ص)، یعنی علی(ع) و اهل بیت(ع) وارد نشده اند.
چنانکه حضرتعالی اشاره فرمودید، چندان اختلاف فاحش نظری میان فریقین، در بحث
مهدویت نیست، اما سئوال این است که به هر حال این اختلافات جزئی هم ـ که از حیث
منابع به وجود آمده اند ـ سبب بروز اختلافات فاحش عملی شده اند که متأسفانه در عرصه
اجتماع شاهد آنیم؛ تا آنجا که برخی از مذاهب و فرق اسلامی، دیگر حتی مبانی نظری
موجود خود را نیز تمکین نمی کنند؛ آیا این اختلافات، به اصل مهدویت خدشه و آسیب
وارد نمی سازد؟
نه، من فکر می کنم اگر از مدخل نظری و جنبه علمی ـ منهای مسائل رسانه ای و سیاسی
ـ وارد مسئله شویم، از این باب آسیبی متوجه اصل مسئله نخواهد شد. تا وقتی که گفتگوی
علمی در دانشگاه ها و حوزه های علمیه برقرار باشد، مشترکات هم خیلی زیاد خواهد بود.
ولی متأسفانه وهابیت فکر می کنند، اگر اعتقادات امامیه را بپذیرند، ممکن است جوانان
آنها شیعه شوند و این را شکست خود و پیروزی شیعه می دانند. پس مسئله بیشتر، سیاسی و
مصلحت اندیشی های نابجاست. مثلاً ابن کثیر می نویسد: اصلاً شیعیان در قرن هشتم،
مستضعف بودند؛ نه کشوری داشتند، نه امکاناتی و نه دولتی و حتی مورد توهین و تحقیر
نیز واقع می شدند. وی سپس حقیقتی را اظهار می کند که به سبب آن، صدها و بلکه هزاران
نفر، شیعه شدند. او هم در کتاب تفسیر و هم در کتاب تاریخ خود می نویسد: یهودیان و
مسیحیانی که در زمان ما مسلمان می شوند، پس از اسلام آوردن، دوازده امامی می شوند!
ـ الان شیعیان، دولتی به نام جمهوری اسلامی ایران دارند، تبلیغات دارند، رسانه
دارند، امکانات دارند، اما آن زمان هیچ نداشتند. حتی شاید وجوهاتی هم به مرجع تقلید
شیعه نمی رسید. در رابطه با شیعه و اعتقادات آنها کتاب های محدودی وجود داشت ـ ابن
کثیر ادامه می دهد: علت اینکه تازه واردان به اسلام، شیعه می شوند، این است که آنها
می گویند قبل از مسلمان شدن در منابع دینی خود، اعم از تورات و انجیل و دیگر کتب
مقدس، دیده ایم که به این نکته تصریح شده که پس از پیامبر آخرالزمان، دوازده نفر به
عنوان جانشین آن حضرت خواهند آمد! وقتی ما مسلمان می شویم، شما تنها رسول اکرم(ص)
را به ما معرفی می کنید و از آن دوازده نفر خبری نیست! ابن کثیر در ادامه می نویسد:
من هر کار کردم که آنها را قانع کنم تا از تشیع دست برداشته و به تسنن برگردند،
قبول نکردند! ابن کثیر در پایان اعتراف می کند: هرچند خبر این دوازده نفر در
کتاب های معتبر ما اهل تسنن مانند صحیح بخاری و مسلم و سنن ابن داود موجود است!
بنده پس از شیعه شدن، یک یهودی را ملاقات کردم که دقیقاً همان حرف و داستان ابن
کثیر را تکرار می کرد. این یهودی، اول وهابی شد، بعد سنی شد و در آخر هم شیعه شد!
من از او پرسیدم که چرا چنین کردی؟ او در جواب، همین حرف ابن کثیر را بیان کرد که
من در منابع یهودیان و مسیحیان، خبر پیامبر آخرالزمان و دوازده جانشین پس از ایشان
را دیده بودم؛ پس از اسلام آوردن از وهابیان آمریکا درباره این دوازده نفر پرسیدم.
گفتند فقط ایرانی ها و رافضی ها این ائمه دوازده گانه را دارند. گفتم مرکز
رافضی ها کجاست؟ گفتند: قم. من به قم رفته و آنجا شیعه شدم!
پس باید در حرف ابن کثیر تأمل کرد. خبر ائمه دوازده گانه نه تنها در منابع
شافعی ها، حنفی ها، مالکی ها، وهابی ها، زیدی ها، اسماعیلی ها و همه گروههای
اسلامی ـ با وجود اختلافات عمیق اعتقادی و افتراقات عدیده مکانی و زمانی ـ وجود
دارد؛ بلکه در منابع یهودیان و مسیحیان نیز آمده است. این نشان دهنده حقانیت شیعه
در مسئله مهدویت و معرفت امام زمان(عج) است.
پس چنانکه روشن شد، می توان گفت: سر سختی گروه هایی از اهل سنت در برابر مهدویت،
علی رغم نص صریح تمام منابع، تنها جنبه سیاسی دارد؛ مثلاً وهابی های سعودی فکر
می کنند که اگر این حقیقت را بیان و یا تأیید کنند، به نفع ایران تمام خواهد شد و
ایران از نظر سیاسی در یمن، عراق، لبنان، مراکش و دیگر کشورهای اسلامی موفق خواهد
شد! پس نتیجه می گیرند برای اینکه تشیع یا به تعبیر آنها «هلال شیعی» به رهبری
ایران در منطقه، پا نگیرد، باید اعتقاد به امام زمان را خدشه دار کرد! اما به آنها
باید گفت که: اعتقادات مهدوی که با برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران، به وجود
نیامد! انقلاب ایران تازه سی سال است که به وقوع پیوسته، در حالیکه ابن کثیر ۶۵۰
سال قبل به این حقیقت اذعان نموده است! شما به ایران چکار دارید؟! شما بنگرید که
رسول اکرم چه گفته است!
متأسفانه در مناطق اسلامی، فرهنگ دشمنی با ایران را رایج کرده اند و این دشمنی، به
مهدویت هم که مورد اعتقاد ایرانی ها است، سرایت کرده! در حالی که اهل تسنن، مهدویت
را بر اساس منابع خود باید از ضروریات دین بدانند؛ اما آنها متأسفانه از هر
حربه ای، و لو به قیمت از بین بردن اعتقادات خود، برای نابودی دشمنانشان استفاده
می کنند. و از همین روست که کتاب های متعددی به نام «افسانه مهدویت» تألیف
می نمایند! در حالیکه اگر این اعتقاد، افسانه باشد، این افسانه در کتاب های وهابیت
هم ریشه دارد! در کتاب های سنن ابی داود سیستانی، مسند احمد بن حنبل و همه منابع
فرقه های چهارگانه اهل تسنن، موجود است. اگر چنین باشد، ما باید افسانه های دیگری
هم داشته باشیم! در اینصورت، همه احادیث اسلامی، افسانه خواهند بود و جزء اساطیر
محسوب می شوند!
جناب دکتر! همانگونه که مستحضرید در فرهنگ شیعه مسئله ای وجود دارد به نام
«انتظار»؛ قائلیم که حتی خود امام زمان(ع) نیز بیش از هزار سال است که منتظر زمان
ظهور است. تلقی امامیه از انتظار، مثبت و حرکت زا است! این باور به یک فرهنگ برای
آنها تبدیل شده است و بر اساس آن حتی شعارهایی درست کرده اند مانند: «منتظر مصلح،
خود باید صالح باشد» که این شعار خود زمینه ساز شعور و خودسازی خیل عظیم جوانان
جامعه می شود. با این مقدمه، سئوال این است که مسئله «انتظار» از چه جایگاهی در
مذاهب اهل تسنن، به ویژه در فرقه «وهابیت» برخوردار است؟ آیا همانند شیعه، به صورت
یک فرهنگ عمومی و تأثیرگذار» بر ماهیت و روابط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آنها
می باشد؟
مسئله انتظار به صورت کامل، آنگونه که در روایات ائمه اهل بیت(علیهم السلام) مطرح
است، به علت دوری و محرومیت اهل تسنن از خاندان وحی، در نزد آنها مطرح نیست و بدیهی
است که پویایی تلقی شیعه را نیز نخواهد داشت.
بنده به این نتیجه رسیده ام که ریشه همه ایرادهای وهابیت بر شیعه، در منابع خود
آنهاست! اگر پیروان وهابیت با کمی دقت و بصیرت و بدون تعصب به کتب خود مراجعه
نمایند، مسئله انتظار را خواهند دید؛ اگرچه بسیار کمرنگ تر از شیعه. در این زمانه،
مسئله مدعیان مهدویت در جهان اهل تسنن، بسیار زیاد و حاد شده و این نشان دهنده آن
است که مسئله انتظار در میان آنها ریشه دارد! بله، ادعای این مدعیان دروغین، دلیل
بر این است که جامعه آنها منتظرند به گونه ای که گاهی به محض دیدن یک فرد مبارز و
مؤمن، به راحتی او را مهدی آخرالزمان(عج) قلمداد می کنند! مانند همین «مهدی
سودانی»، که او سیدی مؤمن و مجاهد بود که علیه انگلیس قیام کرد و هرگز هم ادعای
مهدویت نداشت، اما چون سودانی ها دیدند اهل اصلاح، جهاد، تقوا، دعا و نیایش است،
گفتند پس این همان مهدی موعود است! و دشمنان نیز برای اینکه او در مبارزه بر علیه
استعمار به اهدافش نرسد، تهمت ادعای مهدویت را به او نسبت دادند. در سومار هم
همینطور شد؛ یکی از سادات معروف آنجا را که علیه استعمار ایتالیا مبارزه می کرد،
مهدی آخرالزمان دانستند. در مصر و حتی در میان وهابیت عربستان این مسائل فراوان
است؛ مثلاً فردی به نام «محمد عبدالله» که در مکه بر علیه آل سعود قیام کرد را مهدی
موعود نامیدند! شخصیت های متعددی از اهل تسنن را می بینید که در میان صحبت ها یا
لابلای کتاب هایشان، ادعا می کنند که الآن زمان ظهور مهدی موعود است. بسیاری از
علمای وهابی ادعا می کنند که همه علائم ظهور حضرت، تحقق پیدا کرده و ممکن است که
این زمان، زمان ظهور باشد. پس واقعاً مفهوم انتظار نزد اهل تسنن و وهابیت، به مانند
شیعه، یک مفهوم مقدس است، ولی به علت برکات اهل بیت(ع)، این مسئله در مذهب امامیه،
ابعاد بالاتر و عمیق تری می یابد.
در محیط شیعه کتب متعددی در مورد «فلسفه انتظار» نوشته شده و می شود؛ ولی متأسفانه
در میان اهل تسنن، دیگر در مورد «فرهنگ و فلسفه انتظار» کتابی نمی نویسند؛ و حال
آنکه هنوز در کتابهایشان، کلمه «منتظَر» را به اسم مهدی(عج)، ملحق می کنند و
می نویسند: «المهدی المنتظر»! و وهابیان در عربستان سعودی کتاب های زیادی منتشر
می کنند به عنوان «المهدی المنتظر»! اما آنها در همان حال به شیعه ایراد می گیرند
که چرا منتظرند و چقدر از انتظار دم می زنند؟!
چنانکه مستحضرید در فرهنگ شیعه، منتظر واقعی، وظایفی بر عهده دارد؛ یعنی هم از
لحاظ روحی و معنوی باید آمادگی همیشگی خود را حفظ کند تا در صورت تشریف فرمایی
حضرت، به موقع در رکابش قرار گیرد ـ و برای تحقق این امر توصیه می شود که مثلاً
ادعیه وارده مانند دعای ندبه صبح جمعه، دعای سمات قبل از غروب جمعه و دیگر
مناجات ها را فراموش نکند ـ و هم باید از دیگر وظایف اجتماعی و فرهنگی خود برای
زمینه سازی فرج آن حضرت، غافل نشود! آیا در عصر غیبت این فرهنگ، ولو به صورت رقیق
شده، در میان اهل سنت وجود عینی و ملموس دارد؟ آیا آنها خود راموظف می دانند که در
این رابطه وظایفی را بر عهده گیرند و کارهایی را جهت تسهیل یا تسریع در امر ظهور
انجام دهند؟
بله، آنها هم مسئله انتظار را دارند، ولی به تعبیر شما، رقیق شده و کمرنگ تر از
شیعه. نکته مهمی که نباید از آن غافل شد این است که دوری از امام علی(ع)، باعث
ایجاد حقد و کینه در دل می شود! اهل تسنن هم از برکت اهل بیت(ع) محروم شدند و هم
نفوذی های دولتی ـ عباسی و اموی ـ با شگرد خاص خود توانستند معارفی که ائمه(ع)
درباره مهدویت فرموده اند و فرقه های اهل جماعت از پذیرش آن اجتناب کرده اند را به
نام خود و با قرائت دلخواه خود به مذاهب اهل تسنن تزریق نمایند!
عمده مشکلات مکتب خلفا در اعتقاد به مهدویت، امامت، خلافت و دیگر مسائل عقیدتی و
فقهی و اخلاقی، همه ریشه در محرومیت آنها از معارف مکتب اهل بیت دارد.
یعنی شما میان اعتقاد یا عدم اعتقاد به مهدویت، با اعتقاد یا عدم اعتقاد به ولایت
امیرالمؤمنین علی(ع) و فرزندان گرامی ایشان(علهیم السلام)، ارتباط قائلید؟
بله، این ارتباط وثیق است و حتماً بی اثر نیست. من در کتاب های اخیر خود این بحث
را مطرح کرده ام. بی شک اعتقاد به مهدویت با اعتقاد به ولایت علی ابن ابیطالب(ع)
رابطه مستقیم دارد و وهابیون به علت عدم اعتقاد به ولایت علی(ع)، در اعتقاد به
مهدویت شکست خورده اند. طبیعی است اگر من از اولین امام دور شوم، این انحراف به
صورت هرمی شکل خواهد گرفت. گرچه شاید در ابتدا این شکاف عقیدتی چندان بزرگ نباشد،
ولی در طول زمان، بزرگ تر خواهد شد و بنیان تمام اعتقادات ما را فرو خواهد ریخت.
کسی که از اهل بیت دوری گزید، قطعاً از خیلی از مسائل محروم خواهد شد و این اقتضای
محرومیت از اهل بیت است؛ چون بالاخره وقتی روایات اهل بیت در کتب و منابع آنها
نیامد، بدیهی است که باعث می شود روایات دولتی و حکومتی و روایات سلاطین ظلمه،
جایگزین آنها شود و مسائل مهمی چون اعتقاد به مهدویت، به صورت شفاف روشن نشود؛
چراکه نباید از یاد برد که حاکمان اموی و عباسی معتقدند که رهبران دینی امت هم
می باشند!
اما کم کم با ناباوری متوجه شدند که بر اساس دیدگاه برخی از علمای اهل تسنن، مهدویت
شیعه، همان مهدویت رسول اکرم(ع) است؛ ولی جسارت و آزادگی اعلام علنی آن را نداشتند.
حتی الآن برخی متعصبان سنی و وهابی چون می بینند اسناد حقانیت شیعه، در صحاح
شش گانه و نه گانه آنها ثبت است و یکی از علل عمده گرایش به تشیع در جهان تسنن را
وجود همین روایات در منابع خود می دانند، بحث جدیدی به نام «اخبار الدخیله» را برای
نجات و بی اثر نشان دادن این اسناد روایی مطرح می کنند! وهابی ها در این چند ساله
کتاب ها و پایان نامه های دانشگاهی بسیاری با عنوان «ما ادخله الشیعه فی کتب
السنّیه؛ آنچه که شیعه از روایات خود در کتب اهل سنت داخل کرده است»!! نوشته اند؛
در حالی که اولاً مسانید اینها کاملاً سنی است، ثانیاً به اعتراف بزرگان خودشان،
شیعه آن زمان در اقلیت بوده و در استضعاف به سر می برده است! با استناد منابع
خودشان شیعه در آن هنگام حاکم نبود بلکه محکوم بود، غالب نبود بلکه مغلوب بود، ظالم
نبود بلکه مظلوم بود! با این وصف چگونه می توانستند روایات خود را در لابلای
مهمترین کتب اکثریت سنی و حاکم وارد کنند؟! البته این متعصبان، باز در جواب
می گویند: گویا احادیث ائمه امامیه و احادیث مهدویت، توسط شیعیان نفوذی در کتب اهل
تسنن وارد شده باشد! ولی این شبهه نیز خوشبختانه توسط بزرگان اهل تسنن جواب داده
شده است. و جز عده معدود و محدودی، طرفدار ندارد.
بله، سئوالات جدّی بسیاری برای آنها پیش آمده است؛ مثلاً با خود می گویند: چگونه
منابع ما بر اعتقاداتی از شیعه که آنها را قبول نداریم، صحه می گذارند؟! و یا
می گویند: چگونه است که ما شیعیان زیادی را در سراسر جهان می شناسیم که حتی یک کتاب
شیعه را هم نخوانده اند؛ بلکه تنها توسط کتب صحاح ستّه شیعه شده اند! پس متعصبان
سنّی چون متوجه شدند که احادیث و منابع آنها، مروج تشیع است صلاح کار را در آن
دیدند که منابع خود را هم زیر سؤال ببرند! ما نمی دانیم که این قصه به کجا منتهی
می شود؟! شاید پس از این هم بخواهند نقش شیعه در تدوین قرآن را بررسی کنند و ادع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 