پاورپوینت کامل روانگویی قرآن ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روانگویی قرآن ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روانگویی قرآن ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روانگویی قرآن ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
۴۶
اشاره
نخستین جشنواره معارف اسلامی به منظور تجلیل از مولفان کتاب های درسی و کمک درسی معارف اسلامی، به میزبانی دانشگاه معارف اسلامی در معاونت امور اساتید نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری و با شرکت نویسندگان و مولفان محترم برگزار شد. در این جشنواره استاد قرائتی با بیان شیرین خود، به مطالب مهمی پرداخت که آگاهی از آنها برای همه استادان محترم دروس معارف اسلامی دانشگاه ها مفید خواهد بود. اینک مشروح آن گفتار پیش روی شماست.
معارف
بنده توصیه ای ندارم، فقط به عنوان معلم قرآن چند آیه می خوانم تا جلسه شما را قرآنی کنم:
۱. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»(حمد/۶) تنها دعایی است که واجب است بگوییم و کسی که کار فرهنگی می کند، باید دو برابر دیگر مردم «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» بگوید. همه ما باید روزی ده بار «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» بگوییم؛ اما چون بر پیغمبر ما نماز شب واجب بود، دو برابرِِِِِِِِِِِِِِِِِ ما می گفت. پیام این آیه این است: کسی که کار فرهنگی می کند خطرش بیشتر است. با اینکه آیاتی در قرآن داریم که پیغمبر سوار بر راه مستقیم است: «یس* وَ القُرآنِ الحَکیم* إنّک لَمِنَ المُرسَلین* عَلی صراطٍ مُستَقیم»(یس/ ۱-۴)؛ «عَلی» یعنی سوار است؛ با اینکه چند جای دیگر هم در قرآن داریم: «علی صراط؛ تو سوار بر راه مستقیم هستی» اما دو برابر بقیه آدمها باید «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» بگویی. این نشان دهنده این است که کسی که کار فرهنگی، اعتقادی و اخلاقی می کند، نیازش، نیاز طبیعی و عادی نیست.
۲. قرآن به آدم هایی که در اقتصاد کج می روند یک بار می گوید «وَیلٌ لِلمُطَففین»(مطففین /۱)؛ به آنهایی که در مسائل اجتماعی انحراف دارند هم یک بار می گوید «ویلٌ لِکلِ هُمَزهٍ لُمَزه»(همزه/ ۱)؛ اما به کسی که قلم به دست است سه بار «ویلٌ» می گوید. در یک آیه سه بار می فرماید: «فَویلٌ لِلَّذینَ یکتُبُون الکتابَ بِأیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هذا مِن عِندِ اللهِ لِیشتَروا بِهِ ثَمناً قَلیلاً»؛ در همان آیه باز می گوید: «فَوَیلٌ لَهُم مِمّا کتَبَت أیدیهِم»؛ در همان آیه می گوید: «وَ وَیلٌ لَهُم مِمّا یکسِبونَ»(بقره/ ۷۹) پیام این آیه چیست؟ یعنی خطرات و مخاطرات مسایل فرهنگی به مراتب بیشتر از مسایل اجتماعی و اقتصادی است.
۳. مسأله دیگر، اهمیت علم روز و آگاهی یافتن به آن است. قرآن می فرماید: «وَ ما یسطُرون»(قلم/ ۱)؛ و نمی گوید: «وَ ما سَطَر»؛ یعنی به سطرهای آینده قسم می خورد که پیداست هر چه علم جلو می رود، اهمیتش بیشتر می شود. چیزهایی که ما می نویسیم و می گوییم باید چهار شرط داشته باشد و الّا در قیامت با مشکل روبرو می شویم؛ یا باید دانستنش واجب باشد، یا مستحب باشد، یا مشکل فردی را حل کند، یا مشکل اجتماعی را حل نماید. خیلی از چیزها نه واجب است و نه مستحب، نه نیاز فرد را برطرف می کند و نه نیاز جامعه را؛ مثل خیلی از چیزهایی که در رساله ها هست! ما هنوز در رساله های عملیه، شک بین دو و پنج را می بینیم که هیچ جنّی در تاریخ نماز چنین شکی نکرده است!
یک حرف غلطی در دنیای علم هست که قرآن ضد آن را می گوید؛ ما در دنیای علم می گوییم: «آدم هر چیزی را بداند بهتر از آن است که نداند» قرآن می گوید غلط است: «یتَعلَّمونَ ما یضُرُّهُم و لا ینفَعَهُم»(بقره/۱۰۲)؛ این طور نیست که آدم هر چه را بداند بهتر باشد. مثلاً یکی بگوید: نماز در قطب شمال که شش ماه روز است و شش ماه شب چه حکمی دارد؟! آخه نه مادرم رفته و نه پدرم و نه خودم بلیط پرواز دارم! برای چه وقتت را صرف آن می کنی؟! ما اول ماستی که آب دارد آبش را می گیریم کارهای انحرافی در دنیای قلم این طور است بعد می بینیم ماست مثل پنیر شد و دیگر نمی شود از آن خورد، لذا آب با آن قاطی می کنیم! در حالی که این از اول آب داشت. در دنیای قلم، خیلی از این نوع کارها می شود. مثلاً یک کتاب «کفایه» می نویسیم که آدم نفهمد! بعد ۳۵۰ شرح بر آن می نویسیم! خب از اول روان بگویید. اصلاً روان نویسی چه اشکالی دارد که می گوییم نه چون مطلب علمی است قلم باید فرق کند! یکی از اساتید کفایه فحش هم که می داد مثل کفایه فحش می داد! مثلاً می خواست بگوید «لجن به ریشت» می گفت: «لجن توی دست چپت، ماه رجب بعد از نماز»! بعد می گفت: فَتَأمَّل! هی می گفتیم لجن توی دست چپم در ماه رجب بعد از نماز یعنی چه؟! می گفت اگر فهمیدی ملایی وگر نه ملا نیستی! اینقدر به مغزمان فشار آوردیم تا متوجه شدیم که ماه رجب دعایی دارد که باید دست را به ریش گرفت و آن را خواند؛ اگر آدم در دست چپش لجن باشد ریشش لجنی می شود! خب از همان اول بگو لجن به ریشت! اصلاً ما از قلمبه گویی و اینکه مردم نفهمند لذت می بریم! و این ضدّ قرآن است؛ چون قرآن می گوید: روان گفتم تا بفهمی «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ»(قمر/ ۱۷)؛ و کفایه می گوید: چنان می نویسم که نفهمی! اینقدر در این سی سال به من گفته اند آقای قرائتی در برنامه هایت که از صدا و سیما پخش می شود نگو «همین طور که پیش می رویم»، چرا که می گویند قرائتی بی سواد است، بلکه بگو «در روند تکاملی تاریخ»! تا دانشجویان آن را بپسندند! هر کدامتان که در دانشگاه های کشور بوده اید، می دانید که هیچ کس به اندازه من کلاسهایش شلوغ نمی شود. در کشور کسی را سراغ دارید که بیشتر از من مخاطب دانشجو داشته باشد؟ این طور نیست که ما فکر کنیم اگر بگوییم «در روند تکاملی تاریخ»، دانشجو می فهمد؛ اما اگر بگوییم«همین طور که پیش می رویم»، بگویند این عوام است؛ اینطور نیست که اگر بگوییم «أبقاکم الله» بگویند ایشان سلسله جلیله است ولی اگر بگوییم «خدا عمرت بدهد» بگویند لاتی حرف می زند! یک خرده روان بگوییم: «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ».
می گویند کتاب نباید بیشتر از دویست صفحه باشد! من نمی دانم این از کجا پیدا شد؟! کتاب اگر خوشمزه باشد، چهارصد صفحه باشد و اگر سنگین باشد، صد صفحه اش هم زیاد است. باید حق التألیف به مؤلف بدهیم و حلال ترین پول ها، همین حق التألیف است؛ اما من کسی را سراغ دارم که به او گفتند می خواهیم کتابت را تدریس کنیم؛ گفت اگر حق التألیف ندهید، شرعاً راضی نیستم! پیش من آمدند و گفتند که می خواهم تفسیر سوره لقمان و سوره حجرات شما را در دانشگاه، واحد درسی بگذاریم؛ ولی حق التألیف نمی دهیم. گفتم ندهید. حالا از همین کتاب دو میلیون نسخه چاپ شده است. آن آقا اگر فوقش پنج میلیون تومان حق التألیف می گرفت که پول یک پیکان است، یعنی دو میلیون دانش پژوه را با یک پیکان عوض کرد! قید حق التألیف را بزن؛ البته اگر دادند که چه بهتر. اگر دادند چرا نگیری؟ معنی اخلاص این نیست که پول نگیری. قرآن برای اخلاص دو آیه دارد یکی می گوید: «لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً»(انسان/ ۹)؛ یعنی نیتِ پول ندارند و یکی هم می گوید: «لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا»(انعام/ ۹۰)؛ یعنی نمی گویند پول بده.
مسأله دیگر این است که استدلال های ما خشک است! ما باید «خدای محبوب» را به نسل نو معرفی کنیم نه خدای موجود را.
مسأله دیگر این است که ما باید در کارهایمان قرآن محور باشیم. باید از این قرآن نسخه بپیچیم. مشکل ما این است که تفسیرهای ما «بیانٌ لِلناس» نیست؛ همه اش «بیانٌ لِلخواص» است.
چند نفر از مجتهدین که عده ای از آنها از دنیا رفته اند در مدرسه خان، مباحثه تفسیر داشتند. من هم بچه طلبه بودم و در همان مدرسه حجره داشتم. به یکی از آن بزرگواران گفتم: شما چهل سال است که مباحثه تفسیر می کنید، چه می کنید؟! گفت: راستش ما محکمات را متشابه می کنیم! گفتم: یعنی چه؟ گفت صبح که قرآن می خوانیم می فهمیم خدا چه گفته، دور هم که جمع می شویم چون همه ملاّ هستند یکی می گوید «یمکن»، یکی می گوید «لعلّ»، یکی می گوید «یحتمل»؛ گیج می شویم و می رویم! چهل سال محکمات را متشابه کردیم!.
چیزی که مهم است این است که ما مزه قرآن را بچشانیم؛ مثلاً در قرآن می خوانیم: «لإیلافِ قُرَیْشٍ * إِیلافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَالصَّیْفِ»(قریش/ ۱-۲)؛ قوم قریش تابستان و زمستان کوچ می کردند. خب حالا به ما چه ربطی دارد که کوچ می کردند؟! این بود معجزه ابدی که اینقدر مانور دادید؟ چه پیامی برای بلژیک دارد؟! مگر نمی گویید «هذا بیانٌ للناس»؟!(آل عمران/ ۱۳۸): «لإیلافِ قُرَیْشٍ * إِیلافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَالصَّیْفِ»؛ یعنی حوزه و دانشگاه نباید چهار ماه تعطیل باشد! اگر مثلاً قم هوا گرم است، تفرش و آشتیان نزدیک قم است؛ صبح بروند، شب برگردند! اگر «رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَالصَّیْفِ» عمل می شد، پنجاه سال از عمر امثال بنده تلف نمی شد. من پانزده ساله بودم که طلبه شدم الآن شصت و پنج ساله ام. پنجاه سال تابستانم آتش گرفت، به خاطر اینکه «رِحْلَهَ الشِّتَاءِ وَالصَّیْفِ» عمل نشد! خب از بندر عباس برو تویسرکان، از خوزستان برو ملایر! این «رِحْلَهَ الشِّتَاءِ» می شود. روی میخ نشستیم، می گوییم آخ آخ! خب بلند شو، آن طرف بنشین! دوای درد ما این است.
من هر دفعه قرآن را به یک نیتی می خوانم. ماه رمضان گذشته به قصد «دوقلوها» خواندم؛ حدود پانصد دوقلو پیدا کردم. «مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ»(زلزال/ ۷) و «مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»(زلزال/ ۸)؛ «مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا»(سجده/ ۱۸)؛ «یَسْتَوِی الأعْمَی وَالْبَصِیرُ»(انعام/ ۵۰)؛ هذا ام فلان … این دوقلوهاست. یکی از تحولات و راه هایی که می توانیم برای قلم ایجاد کنیم و به آن وسیله جوان ها را عاشق اسلام کنیم این است که دوقلوها را بگوییم؛ این یا آن؟ ماه رمضان سال گذشته در آمریکا سخنرانی می کردم، مسیحی ها وارد شدند. کشیش ها با عده ای مسلمان نشستند. من گفتم الآن چه بگویم؟ یک مرتبه خدا به ذهنم انداخت که اذان بگو و بین اذان و ناقوس کلیسا مقایسه کن. شما مقایسه کن صدای ناقوس چه پیامی دارد و اذان چیست از اول الله و آخرش هم الله؛ آنوقت بین دو الله هم چه چیزهایی می گوید! راجع به حقوق بشر هم گفتم: اسلام می گوید اگر می خواهی در نماز جمعه شرکت کنی، از شب جمعه پیاز نخور؛ برای اینکه ممکن است بوی پیاز تا فردا ظهر بماند و کسی که کنار تو نماز می خواند اذیت شود.
ما وقتی برای زینب کبری(س) گریه می کنیم، به این عنوان گریه می کنیم که مظلوم است! در حالیکه امروز در دانشکده های مدیریت، یک عنوان دارند به نام «مدیریت بحران». زینب کبری را باید با آن نگاه دید. یک لنگه کفش به بوش پرت کردند، همه دنیا ولوله شد. کلماتی که زینب کبری به یزید گفت، لنگه کفش نبود؛ بلکه موشک بود؛ «إنی لِأستَصغَرُ قدرَک»(بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۴) منتها ما چون زینب داریم، خیلی اینها برایمان مهم نیست.
ما در حقوق بشر چه می گوییم؟ یک جایی سخنرانی می کردم، چند نفر از مسؤلین کشوری و لشکری وارد شدند، رئیس آن مجلس آمد بچه ها را بلند کرد و مسؤلین را نشاند! من گفتم آقایان! از اینکه تشریف آوردید، متشکرم. اما جایتان دزدی است، الآن این جایی که نشستید، غصبی است و اگر اینجا نماز هم بخوانید، باطل است. لطفاً بلند شوید و هر کجا جا هست، بنشینید. مسئولین بلند شدند و پراکنده شدند به بچه ها گفتم برگردید سرجای خودتان. تا بچه ها آمدند سرجایشان، دیدم بوس می فرستند! البته برپا در قرآن داریم. یک آیه ای می فرماید: «أُنشُزوا»؛ برپا! «وَإِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات»(مجادله/ ۱۱) عالم و مؤمن که آمد، «أُنشزوا»؛ اما اگر کسی را بلند کردی و جایش نشستی، نمازت باطل است.
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «فإنّ النّاس لو علموا مَحاسِن کلامِنا لاتبعونا»(بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰، ح ۱۳) اگر مردم شیرینی کلام ما را بدانند، سراغ کلام دیگر نمی روند. ما باید مزه دین را به دیگران بچشانیم.
شبهاتی که در ذهن دانشجوها هست، باید طراحی شود و جوابش داده شود؛ همان هم بشود کتاب معارف. مثل خود قرآن که هم معجزه است هم اخلاق و هم احکام. حوزه علمیه هم قرآن را کنار گذاشته است. در حوزه قم چهارصد درس مکاسب، پایه و خارج فقه و اصول است در حالیکه تفسیر، پانزده تا هم نمی شود. قرآن را کنار گذاشتیم، بعد می گوییم معاونت تهذیب؛ درسِ اخلاق! مگر قرآن درس اخلاق نیست؟! قرآن هم معجزه است، هم احکام است و هم اخلاق. ما بیاییم کتاب معارفمان همان پاسخ به سؤالات باشد.
باید برای مسأله «تلخیص» هم فکری کرد. ما بعضی وقت ها چیزی را بی جهت توضیح می دهیم! من بعضی از این کتاب ها را خواندم. واقعا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 