پاورپوینت کامل عوامل انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی با تأکید بر آراء سیدجمال الدین اسدآبادی (قسمت اول) ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عوامل انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی با تأکید بر آراء سیدجمال الدین اسدآبادی (قسمت اول) ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عوامل انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی با تأکید بر آراء سیدجمال الدین اسدآبادی (قسمت اول) ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عوامل انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی با تأکید بر آراء سیدجمال الدین اسدآبادی (قسمت اول) ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۷
اشاره:
هر پدیده در نظام هستی، پدیدآورنده ای دارد. مسلّم است، زوال هر پدیده نیز مانند پیدایش آن، زمینه ها، علل و عواملی دارد که غیر از عوامل پیدایش آن هستند.
در این مقاله به بررسی عوامل عمده زوال فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته می شود و از دیدگاه اندیشمندان و نظریه پردازان اسلامی و گاهی غیراسلامی و نیز از دیدگاه قرآن و روایات، عوامل اصلی انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی بررسی می گردد. و در پایان راه حلّ هایی که سید جمال الدّین اسدآبادی برای اعتلای مجدد اسلام و مسلمین پیشنهاد می دهد، ذکر می گردد.
درآمد
یکی از علوم بشری که بسیار متنوع و پیچیده است و فروعات فراوانی دارد، علم تاریخ است. از مهمترین گرایشات علم تاریخ، فرهنگ و تمدن است که شامل همه فرهنگ ها و تمدن ها می شود. فرهنگ و تمدن اسلامی به عنوان یکی از بزرگترین فرهنگ ها و تمدن های جهان بشریت، نیز تاریخی به درازا و فراخناکی حیات آن تا همیشه رو به جلوی تاریخ دارد.
آثار تحقیق و مطالعه در احوال و احکام زندگی فردی و جمعی انسان های گذشته، فراوان است ولی مهمترین آنها درس و عبرتی است که از مطالعه کیفیت ظهور و سقوط انسان ها، فرهنگ ها و تمدن ها، تحصیل می گردد.
قرآن درباره مطالعه احوال گذشتگان و عبرت آموزی از نکات مثبت و منفی موجود در زندگی آنان می فرماید: «… آیا به سیر [تحقیق و مطالعه عبرت آمیز] در زمین نمی پردازند، آن گاه چگونگی عاقبت پیشینیان خود را ببینند»[۱]
امام علی (ع) هم درباره لزوم مطالعه پیشینیان می فرماید: «پسرم، اگرچه من برابر تمام پیشینیان خویش نزیسته ام، امّا در کردار آنان نظر افکندم و در گزارش های مربوط به آنان اندیشیدم و در آثار آنان مطالعه کردم، آن گونه که گویا یکی از آنان بوده، بلکه گویا با عبرت گرفتن از کارهای آنان که به زمان من ختم شده، با اولین آنان تا آخرینشان زیسته ام.»[۲]
تأکید قرآن و پیشوایان دینی بر عبرت آموزی از زندگی گذشتگان با تحقیق و مطالعه در آثار فرهنگی و تمدن آنان ما را به این نتیجه می رساند که هیچ کدام از سه نظریه مربوط به سیر جوامع و تمدن ها به تنهایی صحیح نمی باشد. معمولاً سه نظریه (تکامل جوامع و تمدن ها انحطاط و زوال جوامع و تمدن ها دورانی بودن حیات جوامع با اندک پیشرفت نسبت به گذشته آن) وجود دارد و هر نظریه طرفدارانی دارد. از قرائن و شواهد مربوط به عبرت گیری از تاریخ از نظر قرآن و سیره پیشوایان دینی فهمیده می شود که بعضی از حوادث تاریخی در حال تکامل اند و بعضی در حال انحطاط و انسان به عنوان محرّک و مؤسس این حوادث می تواند زندگی را به گونه ای تنظیم کند که تکامل دورانی رو به رشد (حلزونی) داشته باشد. یعنی آن چه مهم تر است عملکرد و تصمیم موجود مختاری به نام انسان است که می تواند تکامل را کند و تند یا انحطاط را کند و تند نموده و با تقویت عوامل پیشرفت و زدودن عوامل زوال، تجربیات دیگران را ابزار رشد خود و جامعه خویش قرار دهد.
براساس همین دیدگاه و به امید تقویت نقاط قوّت و امحای نقاط ضعف حیات فردی و جمعی خویش با مطالعه علل زوال فرهنگ ها و تمدن ها به ویژه تمدن اسلامی، به بررسی این علل می پردازیم. البته بررسی علل ترقی فرهنگ و تمدن اسلامی نیز داستان دلکشی دارد که باید به طور مستقل بررسی گردد. گرچه بررسی علل پیشرفت و پسرفت می طلبد که هر دو گونه عوامل با هم بررسی شوند ولی به جهت اهمّیت موضوع عوامل عقب ماندگی مسلمین، این موضوع به صورت تفکیک و جداگانه بررسی شد.
مباحثی کلّی درباره فرهنگ و تمدن
پیش از ورود در بحث عوامل انحطاط و جامعه اسلامی، طرح سه بحث کلّی درباره فرهنگ و تمدن لازم است.
الف) معنای فرهنگ و تمدن
درباره معانی فرهنگ و تمدن، اختلاف نظرهای زیادی بین اندیشمندان این رشته وجود دارد.
بعضی معتقدند که فرهنگ و تمدن دو قسم است: ۱. فرهنگ و تمدن حقیقی ۲. فرهنگ و تمدن ظاهری.
در واقع فرهنگ و تمدن یک قسم است ولی دو ساحت و دو لایه ظاهری و باطنی دارد. آنچه در این مقاله، مدّنظر است، همان مظاهر فرهنگ و تمدن است از قبیل ثروت، قدرت، صنعت، تجارت، عمارت، امارت، عادات و آداب و رسوم و… که قابل اندازه گیری و سنجش به وسیله معیارهای ویژه ای می باشند.
درباره تمایز مظاهر و حقیقت فرهنگ، برخی معتقدند: «… هر تمدنی حقیقت و ظاهری دارد، ظاهر تمدن را به چشم می بینیم و آن عبارت از ثروت، قدرت، صنعت و… است. امّا حقیقت تمدن که در نتیجه مطالعه اوضاع آن تمدن استنباط می شود، عبارت از خوبی یا بدی، خوشبختی و یا بدبختی کسانی است که در پرتو آن تمدن زندگی می کنند.»[۳]
مقصود از ذکر سخن جرجی زیدان، بیان تفاوت حقیقت و ظاهر فرهنگ و تمدن بود، ولی دو اشکال در سخن جرجی زیدان وجود دارد:
اوّل اینکه همه مظاهر تمدن قابل رؤیت با چشم نیست بلکه با تحلیل های باستان شناسانه، تاریخی و… می توان به وجود مظاهری از تمدن پی برد اگرچه از بین رفته باشند.
دوّم اینکه وی، آثار علمی یا صفات یک تمدن که باز هم جلوه هایی از ظهور آن تمدن هستند را به جای حقیقت تمدن نشانده است. زیرا خوبی و بدی یک تمدن فرع بر حقیقت یک تمدن است و سعادت و شقاوت افرادی که در پرتو یک تمدن زندگی می کنند، آثار و مظاهر آن تمدن به حساب می آیند، مگر اینکه منظور جرجی زیدان یک تقسیم بندی سطحی باشد.
بعضی از معیارهای سنجش و اندازه گیری مظاهر یک تمدن عبارتند از: مطالعه علومی از قبیل انسان شناسی، باستان شناسی، تاریخ فرهنگ و تمدن و کشف آثار پیش تاریخی به وسیله انسان شناسی، باستان شناسی و هر علمی که به نحوی مکمّل مطالعه تاریخ فرهنگ ها و تمدن ها باشد.[۴]
ب) معنای انحطاط
منظور ما از انحطاط عبارت است از توقف رشد مظاهر یک تمدن یا تخریب و ویرانی آن، یا کند شدن رشد آن یا برآورده نشدن و ظاهر نشدن جلوه های یک تمدن آن گونه که لازمه آن تمدن و قابل انتظار از آن تمدن می باشد؛ خواه این انحطاط از ناحیه انسان ها باشد یا از ناحیه حوادث و سوانح طبیعی و خواه عکس العمل الهی مانند عذاب و سیل و زلزله و… در برابر عملکرد انسان باشد. البته بحث اصلی ما، انحطاطی است که معلول فعل اختیاری انسان ها باشد و حتّی حملات خارجی و قیام ملّت ها و اموری از این گونه را می توان معلول انحطاط یک فرهنگ و تمدن به حساب آورد. یعنی اگر هم علت باشند، علت اصیل و اوّلیه نیستند بلکه علت های ثانویه ای هستند که خود معلول علل اوّلیه پیش از خود هستند.
ج) دیدگاه های مربوط به سرانجام فرهنگ ها و تمدن ها
درباره سرنوشت تمدن ها و ترقی و سقوط آنها چهار دیدگاه وجود دارد:
نظریه تکامل
براساس این دیدگاه، گذر زمان و تدرّج تاریخ، جامعه انسانی را به سعادت و کمال نزدیک تر می کند و عاقبت جامعه انسانی، رسیدن به سعادت است و این را ناشی از جبر تاریخ می دانند. این دیدگاه مربوط به مارکسیست ها و مجموعه کسانی است که علل را در علل مادّی منحصر دانسته و اراده انسان ها را مستهلک و مقصور در برابر اراده تاریخ می دانند.[۵]
نظریه انحطاط
براساس این دیدگاه، منتهای سیر جوامع بشری، انحطاط و زوال است و هرچه به آینده نزدیک تر می شویم، به انحطاط کامل نیز نزدیک تر می شویم. گویند «فون ویزه» جامعه شناس آلمانی از جمله طرفداران این نظریه است.[۶]
نظریه دورانی ایستا
براساس این دیدگاه، جامعه و تمدن بشری، مراحل مختلفی را طی می کند و پس از زمان پیری، به زوال می رسد و سپس جوامع دیگری می آیند و همین سرنوشت جوامع قبل را پیدا می کنند و این عادت همیشه استمرار دارد. براساس این نظریه، این شیوه به نحو تساوی برای همه جوامع ثابت است. گویند «ویکو» ایتالیائی و «سوروکین» آمریکایی از حامیان این نظریه اند.[۷]
نظریه دورانی تشکیکی یا حلزونی
براساس این دیدگاه، هر امّت «اجلّ مسمّا» و مراحل متعددی دارد تا به مرحله انحطاط می رسد و نوبت به جوامع بعدی می رسد، ولی این ویژگی مربوط به امّت ها و جوامع خاصّ و یا مربوط به تک تک جوامع است. براساس این نظریه، سرنوشت کلّ و نهایی جوامع بشری غیر از سرنوشت جوامع خاصّ و تک تک آنهاست و فراز و نشیب های جوامع خاصّ و جزئی، مقدمه ظهور جامعه سعادتمند و سعادتبخش بوده، بهترین جامعه آرمانی (مدینه فاضله) بشر محقق خواهد شد.
مرحوم شهید مطهری چنین نظری دارد. از دیدگاه شهید مطهری، انسان می تواند حوادث گذشته تاریخ انسان در جهت مثبت و منفی را مطالعه کرده و مانند گذشتگان بلکه قوی تر و بهتر به سوی کمال حرکت کند. بنابراین تاریخ را معلّم خوبی برای انسان ها معرّفی می کند.[۸]
نظر استاد مطهری از قرآن و روایات پیشوایان دینی اسلام الهام گرفته است، چنان که امام علی (ع) فرموده است: «…پس از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و اسرائیل که درود بر آنان باد پند گیرید، که حالت ها سخت متناسب با هم و چه نزدیک است مثال ها به هم، بیش و کم…»[۹]
و نیز فرموده است: «… و بپرهیزید از آنچه فرود آمد بر امّت های پیشین، از کیفرهایی که دیدند بر [اثر] کردارهای ناشایست و رفتارها که کردند و نبایست می کردند. پس نیک و بد احوالشان را به یاد آرید و خود از همانند شدن به آنان برحذر باشید.و [وقتی] در خوشبختی و بدبختی شان اندیشیدید، آن را عهده دار شوید که عزیزشان گرداند و دشمنان را از سرشان راند، و زمان بی گزندی شان را به درازا کشاند و با عافیت از نعمت برخوردار و پیوند رشته بزرگواری با آنان استوار…»[۱۰]
پس از ذکر این نظریات نوبت به طرح این سؤال می رسد که براساس کدام دیدگاه می توان عوامل انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی را بررسی کرد؟
براساس دیدگاه آنان که معتقد به جبر تاریخ هستند، اعم از اینکه الهی یا مادی باشند، نمی توان درباره علل انحطاط صحبت کرد؛ زیرا عامل اختیار و اراده انسانی که می تواند در تغییر سرنوشت جوامع مؤثر باشد، نادیده گرفته شد. خلاصه هر دیدگاهی که غیر از دیدگاه تکامل تشکیکی و حلزونی (رو به جلو با عبرت از گذشته) باشد، نقش عملکرد اختیاری انسان را نادیده می گیرد. پس براساس دیدگاه «دورانی حلزونی یا تشکیکی» می توان به نحو منطقی به بررسی عوامل انحطاط پرداخت؛ زیرا در این دیدگاه مطالعه حوادث مثبت و منفی گذشته در اصلاح و بهتر شدن امور جامعه در آینده مؤثّر است.
پیش فرض های بررسی عوامل انحطاط تمدن
۱. حوادث عالم از جمله فرهنگ ها و تمدن ها مسبوق به عوامل و علل پیدایش آن فرهنگ و تمدن هاست.
۲. در پیدایش پدیده های جهان از جمله فرهنگ ها و تمدن ها، عوامل متعددی وجود دارد.
۳. علل و عوامل پیدایش یک پدیده از جمله فرهنگ ها و تمدن ها، علل و عوامل تکامل، استمرار و بقای آن پدیده هم می باشند.
۴. علل و عوامل انحطاط یک پدیده غیر از علل و عوامل پیدایش و بقای آن پدیده است.
۵. در نظام اجتماعی انسانی و تمدن ها، آخرین جزء علّت پیدایش یک فرهنگ و تمدن، اراده انسانی است.
۶. در از بین بردن علل پیدایش فرهنگ و تمدن یا عارض شدن عوامل معارض با بقای آن فرهنگ و تمدن هم اراده انسانی نقش آفرینی جدّی دارند.
پس براساس دیدگاه معتقد به نقش عقیده، فکر و عملکرد اختیاری انسان در انحطاط جوامع و تمدن ها، به بررسی و ذکر عوامل انحطاط فرهنگ و تمدن اسلامی می پردازیم.
نشانه های جامعه و تمدن منحط
برای شناسایی یک پدیده، علائم ویژه ای وجود دارد. فرهنگ و تمدن منحط نیز به عنوان یک پدیده، نشانه هایی دارد که جهت آگاهی از وضعیت آن جامعه، می توان به آسانی به وسیله آن علائم، چنین جامعه ای را شناسایی نمود. بعضی از این نشانه ها از دیدگاه قرآن عبارتند از:
عصیان و نافرمانی از دستورات الهی
تکبّر و خودبرتربینی و کوچک شمردن دیگران
توجه به امتیازات مادی به جای امتیازات علمی و معنوی
نسبت دادن گناه خود به دیگران
اغوا و فریب و گمراه ساختن مردم
افترا به خدا برای پیشبرد مقاصد شیطانی
ریاکاری و پوشیدن لباس خیرخواهی[۱۱]
واکنش های مقابل عوامل انحطاط فرهنگ و تمدن
در نظام جهان، قوانین (نوامیس و سنّت هایی) حاکم است که در برابر کنش های اختیاری انسانی واکنش نشان می دهند. این واکنش ها را نمی توان جزو عوامل انحطاط فرهنگ ها و تمدن به حساب آورد، اگرچه ممکن است تیر خلاص بر یک جامعه ببارند.
این واکنش ها چه آنها را از جنود و لشکریان خداوند بدانیم که همین طور است و چه آنها را عملکرد خودکار جهان طبیعت بدانیم که منافاتی با جنود بودن برای خداوند ندارند پس از عملکرد سوء انسان بر جامعه عارض می شوند. واکنش های برابر عوامل انحطاط فرهنگ و تمدن انسان ها را قرآن، عذاب های الهی می نامد و ممکن است به شیوه های ذیل تحقق پیدا کنند:
غرق شدن در آب
ارسال بادهای سر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 