پاورپوینت کامل راجنیشیسم ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل راجنیشیسم ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راجنیشیسم ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل راجنیشیسم ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۱

بررسی اندیشه های اشو

اشو دلبستگی زیادی به مذهب تانترا دارد که یکی از فرقه های بین مذهبی بودایی و هندویی است. تانترای بودایی بیشتر روی مراقبه تاکید دارد و تانترای هندویی عشق را مهمتر قلمداد می کند.[۱] اشو این دو را ترکیب کرده ولی نقش محوری به عشق و کامروایی می دهد. در تانترای هندویی که معمولاً شاکتی پرست نامیده می شوند، مبنا این است که «شهوات یا خواهش های نفسانی را با تخلیه کامل آنها در مراسم مذهبی بهتر می توان تحت فرمان درآورد. غریزه جنسی را نباید سرکوب کرد، بلکه باید به دقیق ترین وجه به اظهار آن پرداخت و در ارضایش کوشید.»[۲] بر همین اساس اشو می گوید: «تانترا… راه رهایی از مسائل جنسی است. کمتر روشی تا این حد در زندگی انسان مؤثر بوده است. روش های دیگر هر کدام سبب در گیری بیشتر انسان با مسائل جنسی می شوند….»[۳]

از این جملات برمی آید که او مسائل جنسی را آفت معرفت خداوند و عشق به او پنداشته، راهی برای خلاصی از آن می جوید. استدلال اشو این است که شناخت خداوند با قلب حاصل شود و ذهن مانع آن است؛ زیرا شناخت های دنیایی و تصاویر این جهانی در ذهن رقم می خورد. و معرفت خداوند بدون نقش و صورت بر دل می تابد. بنابراین باید برای فروکاهیدن هجوم ذهنیات و روآمدن و شکوفایی دل برای درک عشق و معرفت خداوند فعالیت آن را کاهش داد. از این رو باید وسوسه ها و هوس ها را رها کرد تا به محض سر برآوردن، کام گیرند و افول یابند و هر چه زودتر عرصه را خالی کنند، تا شخص به آستانه مراقبه برسد. پرهیز از هر آنچه هوس ها به سوی آن فرامی خوانند دغدغه ساز می شود. «آنچه منع می شود، جاذبه پیدا می کند، آنچه انکار می شود، به اشاره فرا می خواندمان! تنها آگاهی به بازی های ذهن است که آزادمان می کند. نفی و انکار، نفی و انکار نیست، برعکس فراخوان و ترغیب است…»[۴] بنابراین باید با شهامت وسوسه ها را پذیرفت و ارضا کرد تا ذهن دغدغه مند نشده، مانع کشف و شهود قلبی نگردد.

در تانترا عقیده براین است که آنچه دیگران را به شقاوت می رساند، یک یوگی را به سعادت می رساند.[۵] پلید ترین و آلوده ترین اعمال برای کسی که می خواهد به خدا برسد، مقدس می شود. کسی که برای خود لذت ها و ماندن در آنها به کامجویی رو می آورد تیره بخت و شقی است؛ اما کسی که برای گذر از آنها واردشان می شود، راه سعادت و روشنی را در پیش گرفته است.

مبنای روان شناختی که تز معرفت شناسانه تانترا را پشتیبانی می کند این است که در ساختار وجود انسان هفت کانون نیرو قرار دارد. اولین و پایین ترین آن در مرکز انگیزش جنسی پایین تر از انتهای ستون مهره هاست. نیروی بیکران الهی که در انسان نهفته، آن قدر فروکاسته شده که در این مرکز به صورت کندالینی (مار حلقه زده) فروخفته است. اگر این نیروی الهی (شکتی) برانگیخته شود به تدریج رشد می کند و سایر کانون های نیرو را فعال می سازد تا نقطه هفتم که بالای سر قرار دارد و نماد آن نیلوفر هزار برگ است. در آنجا اتحاد با نیروی الهی کشف شده، انسان می تواند خداوند را درک کند.[۶] بنابراین عشق جنسی نقطه شروع حرکت به سوی خداوند است. تانترا «کلیدهایی را در اختیارت قرار می دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی.»[۷]

اشو از روش های پرهیزکارانه در عشق جنسی دلخور است و مراقبه تنها را ناکارآمد ارزیابی می کند. مراقبه باید در پی خالی شدن ذهن و دل انجام شود، در غیر این صورت تیر مراقبه به سختی بر ذهنی آشفته و دلی نا آرام می نشیند. روش درست و مؤثر رسیدن به خدا تلفیق عشق با مراقبه است. «روش های دیگر سبب درگیری بیشتر انسان با مسائل جنسی می شوند… خواهش جنسی همچنان باقی است…. تنها زمانی ناپدید خواهد شد که شما به آن درجه از هوشیاری برسید که بتوانید انرژی مهار شده آن را آزاد کنید. این انرژی با پس زدن آزاد نمی شود. برای این کار به درک و شعور احتیاج دارید. در همان لحظه ای که انرژی از گل و لجن آزاد شود، گل نیلوفر مرداب از میان گِل سر برمی دارد. و از این مرحله نیز فراتر می رود، در حالی که مهار کردن و واپس زدن این انرژی، سبب می شود هر چه بیشتر در گل ولای فروبروید.»[۸]

مراقبه نیازمند عشق

مراقبه سفری است به اعماق درون برای کشف هستی خود و دیدار با خویشتن حقیقی. مراقبه برای دست یافتن به آگاهی از نوع دیگر است که فراتر از ذهن و تفکر مفهومی تحقق می یابد. از این رو برای سفر به درون باید از ذهن گذشت. مراقبه در حقیقت فرارفتن از ذهن، بازایستادن جریان تصورات ذهنی و دریافت معرفت و آگاهی بدون صورت است. آگاهی بی صورت ارتباط با دنیای ناشناخته درون است که خدا را می توان آنجا یافت؛ و آرامش و شادمانی و لذت را. برای دست یابی به وضعیت مراقبه باید از هر تلاش فکری رها شد هر تلاشی به برخاستن غبار بیشتر می انجامد و امیال و خواسته ها و افکار و اهداف و تصوراتی را در ما برمی انگیزد.

امیال، افکار را به صحنه می کشند و هم از این رو با ارضا امیال افکار محو شده، بهترین فرصت برای مراقبه پدید می آید. در این وضعیت صورت ها و تصاویر از ذهن دست برداشته، انسان به تجربه ناشناخته و مشاهده عریان هستی کل نائل می شود.[۹] در حقیقت مراقبه خود مرتبه بالای عشق است. عشق در مرتبه اول جنسی است و به صورت سکس ظاهر می شود، مرتبه دوم عشق به همه است. مرتبه سوم دعاست و مرتبه چهارم وحدت باهستی، مراقبه و سکوت.[۱۰] البته اشو توضیح نمی دهد که چه رابطه ای میان این چهار سطح است. و چگونه سکس به عشق به همه تبدیل شده، به دعا و سرانجام به مراقبه می رسد. فقط رابطه بین اول و چهارم تا حدودی از سخنان او به دست می آید.

و آن اینکه ارضای آزاد امیال سبب می شود که افکار از سرسختی دست برداشته و ذهن را رها کنند و در این روند می توانید نظاره گر آنها بوده، به مراقبه برسید. «سعی کنید تا خواستن را درک کنید. سعی کنید آرزو را بفهمید. سعی کنید خیالبافی را بشناسید. آنچه که لازم است همین هاست. خیلی ساده، فقط سعی کنید با عملکرد ذهنتان آشنا شوید. با تماشای عملکرد آن، ذهن ناپدید می شود. فقط یک نگاه درست به عملکرد درونی ذهن، سبب توقف آن می شود. در این ایستایی، ذهن به روشن بینی می رسد. در این توقف، ذهن طعم کاملاً تازه ای از بعدی کاملاً تازه از هستی را می چشد.»[۱۱]

در جریان مراقبه اتفاقی که می افتد این است که شخص تمام امیال و افکار و اعمالش را به صورت دیگری مشاهده می کند. گویا تماشاچی صحنه تئاتری است که خودش در آن بازی می کند؛ اما خود حقیقی تماشاچی است و خود خیالی بازیگر. آن گاه اگر پلیدترین اعمال هم از او صادر شود، به معصومیت او خدشه ای وارد نخواهد شد؛ زیرا این اعمال شخص دیگری است، کسی که او که بازیگر است و خود حقیقی و آگاه از آن وارسته، ناظر و مراقب اوست. و در اثر مراقبه همواره خود آگاه بوده، از خود بازیگر نیز بیرون آمده، وارسته می شود و گویی در هر لحظه مراقبه تازه متولد می شود.[۱۲] از این منظر «کل کائنات یک شوخی است.»[۱۳] صحنه بازی که همواره جریان دارد و «خداوند همیشه در حال شوخی است. به زندگی خودت نگاه کن خنده آور است! به زندگی دیگران نگاه کن، همه اش شوخی خواهی یافت.»[۱۴] بنابراین «کسی که می تواند بخندد، کسی که طنزآمیزی و تمامی بازی زندگی را می بیند می خندد و در بطن خنده به اشراق خواهد رسید.»[۱۵]

درنگی در مراقبه اشو

ملاقات با ناشناخته و رویارویی با هستی محض طی مراقبه البته چیزی است که در عمل، اشو جایگزین دیگری برای آن قرار می دهد. زیرا از راهی که او دنبال می کند، به آن مراقبه الهی نمی رسد. در روش او مراقبه به مشاهده همین افکار و امیال محدود شده، به دیدار با هستی و درک کلیت وجود نمی رسد. از این رو توصیه می کند: «درباره امیال و خواهش ها هوشیار باش. وارستگی پدیدار می گردد. این وارستگی چیزی نیست که برای پدیدار شدنش بکوشی، به طور طبیعی به دنبال آگاهی از وابستگی می آید.»[۱۶]

بنابراین لازم نیست که اعمال خود را تغییر دهی و یا امیال خود را مهار کنی همه خواسته هایت را آزادانه کامیاب ساز و تنها نظاره گر باش. «عشقت را در مراقبه ات و مراقبه ات را در عشقت جاری ساز. این همان چیزی است که من تعلیم می دهم. این همان چیزی است که زندگی پویا می خوانمش و زندگی مذهبی، زندگی پویاست.»[۱۷]

در اینجا دیگر سخن از هستی محض نیست، بلکه همین دنیا و لذت و شادکامی آن مهم است. خود حقیقی تو با آن هستی ناشناخته مرتبط نمی شود. بلکه می آموزی که چگونه در این زندگی پویا، همان جایی که هستی بمانی و نظاره گر خود بازی گر باشی و به شوخی زندگی بخندی. زندگی روبه لذت و خوشی و عیش است در این زندگی پویا انسان به مراقبه و درون کاوی می پردازد برای اینکه به هسته مرکزی هستی خود و ژرف ترین لایه های وجود خویش دست یابد. و این در حالی است که «لذت درونی ترین هسته توست.»[۱۸] و صد البته این لذت و شادمانی خالی از رنج و افسردگی نیست «در لحظاتی غرق در شعف و در لحظاتی در افسردگی عمیق به سر خواهی برد.»[۱۹] زیرا این دنیا، جهان تزاحم و محدودیت است. لذت و شادمانی آن نیز محدود و آمیخته با حزن و رنج است.[۲۰]

اشو مدعی است که راهی تازه گشوده و به کمک شرق و غرب گمراه آمده است تا زندگی معنوی را تجربه کنند. «شرق شکست خورده، چون سعی در انجام مراقبه بدون عشق دارد و غرب هم شکست خورده، چون در پی عشق بدون مراقبه است. تمام تلاش من این است که به شما فرایندی بدهم، کلیتی که در برگیرنده مراقبه و عشق باشد. شخص باید چه به تنهایی و چه با مردم شاد باشد.»[۲۱]

بدین سان مراقبه هستی محض و خدای مطلق متعالی جای خود را به خدای دیگری می دهد «خدا شیء نیست، موضع است. موضع جشن و سرور.»[۲۲]

زندگی در گرو صداقت با عشق و صمیمیت است و خدا را با این صداقت می توانی احساس کنی. او زندگی و شادمانی و خوشبختی است، پس در پی او باش نه کسی دیگر و او را، عشق و صمیمیت را، خوشی و شادی را، هر جا و در رابطه با هر کس یافتی با او باش. «صمیمیت حالتی از وجود توست. صمیمی هستی، با کدام و چه کسی، ابداً مهم نیست.»[۲۳]

با توصیه های اشو دیگر اثری از خانواده باقی نمانده، به جای آن کمون را پیشنهاد می کند. «کمون نمونه پیوند یا تجمعی از روح های آزاد است.»[۲۴] تعداد افراد هر کمون بین پنج هزار تا پنجاه هزار نفر است. به این سان اشو می پندارد که انسان را از وابستگی آزاد کرده و عشق و شادی را به جای آن نهاده است. در حالی که وابستگی به یک نفر بسیار سهل تر و کم خطرتر از وابستگی چند هزار نفر به هم است. در این صورت اگر مشکلی پیش آید شما با جنگ های قبیله ای مواجه می شوید. گذشته از این اشو که همواره بر طبیعی بودن پافشاری می کند،[۲۵] چگونه این قدر از مسیر طبیعت بیرون زده و پیوند زناشو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.