پاورپوینت کامل علم دینی ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علم دینی ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علم دینی ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علم دینی ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
۴۹
اشاره:
حکیم فرزانه حضرت آیت الله جوادی آملی در بیست و ششمین گردهمایی سراسری مسئولین دفاتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، طی سخنان پرباری نسبت میان علم و دین را تبیین و از منظری نو به بازکاوی جایگاه و ارتباط این دو پرداخت که در تقدیم شما گرامیان می شود.
معارف
محور بحث، اسلامی کردن علوم دانشگاهی است. گرچه عظمتِ دینداری اساتید از یک سو و دانشجویان از سوی دیگر به هیچ وجه قابل انکار نیست، بلکه اساس بر این است که ما اساتیدی مؤمن و دانشجویانی با ایمان داشته باشیم که به لطف الهی فراوان داریم و اگر علمی به ایمان منتهی نشود، همان بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) خواهد بود که: «رُبَّ عالمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ و علمُهُ مَعَهُ لا ینفَعُهُ»(نهج البلاغه، حکمت ۱۰۷) حضرت در این بیانِ نورانی، جهلِ در مقابل عقل را کشنده علم قرار داده و در حدیث نورانی دیگری فرموده است: «لا تَجعَلوا عِلمَکم جَهلا و یقینَکم شَکّا إِذا عَلِمتم فَاعمَلوا» (نهج البلاغه، حکمت ۲۷۴)؛ اما اگر می بینیم که اساتید و دانشمندانِ باایمان و دانشجویانِ مؤمنِ و معتکف داریم، اینها محصول مسجد هستند، نه دانشگاه! ما می خواهیم به سمتی حرکت کنیم که اگر کسی توفیقِ دسترسی به مسجد نداشت، دانشگاه برای او مسجد و معبد شود؛ یعنی دانشِ او، او را معتکف کند؛ چنین چیزی داریم یا نداریم؟
بسیاری از غربی ها و شرقی ها، فکرشان این است که دانش سکولار است؛ یعنی می گویند علم شیمی، اسلامی و غیراسلامی ندارد؛ فیزیک، اسلامی و غیراسلامی ندارد؛ دریاشناسی و صحراشناسی و کیهان شناسی، اسلامی و غیراسلامی ندارد! ما اول باید: ۱.اسلام را معنا کنیم ۲.علم را معنا کنیم ۳.علم اسلامی را معنا کنیم ۴. ثابت کنیم که اینها جزء مبادی تصوّری بحث است. بعد ببینیم آیا ما علم اسلامی داریم یا نداریم؟ اگر به این نتیجه رسیدیم که وجود دارد، آنگاه راهکار و ساز و کارش را باید جداگانه بررسی کرد که این متون درسی را چگونه تدوین کنیم.
اگر گفته شود: اَلإسلامُ ما هُوَ؟ خواهیم گفت: اسلام عبارت است از عقاید و اخلاق و احکام فقهی و حقوقی.
علم چیست؟ یک سلسله مسائلی است که مبادی دارد؛ محمولاتی را برای موضوعات، طبق برهان خاصّی ثابت می کند. اگر آن علم، تجربی بود که با عقل تجربی ثابت می کنند مانند فیزیک و سایر علوم طبیعی و اگر ریاضی بود، با مبادی ریاضی و اگر بالاتر از ریاضی بود که با عقل تجریدی محض ثابت می کنند.
اما اینکه علم اسلامی داریم یا نه؟ این محل بحث است. این مسئله را می شود از دو منظر ثابت کرد: ۱.از منظرِ تفسیری که صبغه کلامی دارد ۲. از منظر فلسفی؛ که یک مقدار فنی تر و پیچیده تر است.
ما پذیرفتیم که قرآن، کتاب و کلام خداست و ذاتِ أقدسِ إله هم درباره آن می فرماید: «قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ»(مائده/۱۵۵) یعنی آن خدایی که بالذات و الأصاله، نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ است، برای شما یک چراغ و نور فرستاده است. این نور مقطعی، موضعی، شرقی یا غربی نیست؛ بلکه: «وَمَا هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ»(قلم/۵۲)؛ «نَذِیرًا لِلْبَشَرِ»(مدثر/۳۶)؛ «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»(انبیاء/ ۱۰۷)؛ یک نور جهانی است. پس کل جهان را این نور روشن کرده است.
وقتی خدمت قرآن می رویم می بینیم قرآن این دو اصل را خوب برای ما تبیین می کند: یکی به «کانَ تامّه» برمی گردد و دیگری به «کانَ ناقصه». آن که به «کانَ تامّه» برمی گردد، این است که «اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»؛ خدا آفریدگار همه اشیاء است(زمر/۶۲)؛ یعنی: «کلُّ ما صَدَقَ عَلیهِ أنَّه شیءٌ، هو مخلوقُ اللهِ سبحانه و تعالی».
خداوند با اصل جامع دیگر از «کانَ ناقصه» او خبر می دهد. «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ»(سجده/۷)؛ هر که را او خلق کرد، زیبا، خلق کرد؛ چنانکه زیباتر، دقیق تر و منظم تر از او ممکن نیست؛ زیرا اگر دقیق تر از این نظام ممکن بود و خدا نیافریده بود این، مقدمه جهل، یا عجز یا بخل اوست. نمی شود گفت ممکن بود ولی مصلحت نبود چون مصلحت هم در همین مجموعه است. بنابراین عالمی از این زیباتر، مستحیل است. طبق این دو اصل که «اللهُ خالقُ کلِّ شیء» و «ألّذی أَحسَنَ کلُّ شَیءٍ خَلَقَهُ»، ما می فهمیم در فضای «خلقت» بحث می کنیم؛ نه «طبیعت». چیزی به نام «طبیعت» نخواهیم داشت و قهراً همه علوم تجربی، به جای طبیعت شناسی، می شوند خلقت شناسی.
اینکه بارها عرض کردیم: «آنچه در دانشگاه تدریس می شود، لاشه علم است و لاشه، خود مرده است و قدرت پرواز ندارد، پس چگونه به دیگران پر می دهد؟!» برای این است که همه علوم تجربی و متون درسی دانشگاه ها، سیرِ افقی اشیاء را تشریح می کنند. همه این علوم می گویند فلان پدیده، در دو میلیون یا دو میلیارد سال قبل چنین بوده است و روی تطوّرات، فعلاً چنین است و پیش بینی می شود در آینده چنان بشود؛ این لاشه است. اینکه چه کرد؟ برای چه کرد؟ در آن مطرح نیست؛ این می شود طبیعت!
اما اگر قرآن فضا را روشن کرد و گفت ما طبیعت نداریم، بلکه خلقت داریم؛ این بالِ «هو الأول» را یک طرف و بال «هو الآخر» را آن طرف می گذاریم. این دو بال، طبیعت را خلقت می کنند و به پرواز در می آورند؛ اوست که این کارها را کرده است «لتعبدوا»؛ «لتعلموا»؛ «لتعرفوا»؛ «لتتّقوا»؛ «لتفلحوا»… اولین قدم تبدیلِ طبیعت به خلقت است.
ما چیزی به عنوان علوم طبیعی نداریم؛ بلکه خلقت شناسی داریم. این، چند تا کار می کند: یکی اینکه فضای دانشگاه را فضای علمی می کند. شما مستحضرید که ما فضای علمی نداریم؛ یعنی طبّ و طبیعیات ما، هیچ کدام علم نیست! چرا؟ برای اینکه اینها به تجربه وابسته اند؛ اگر یک بیماری پیدا شد، از کجا می دانید که درمان دارد؟ شاید خیلی از امراض درمان نداشته باشند. حالا وقتی وارد کره مریخ شدید، از کجا با نظم می خواهید آنجا را کشف کنید؟ چون طبیعت بی شعور و بی عقل را که شما نیازموده اید! در سالبه کلیه، هیچ پشتوانه علمی برای علم نیست؛ پس شما به چه دلیل می گویید این بیماری با سبب پیش آمد؟! شاید بی سبب پیش آمده باشد. شما که قانون علیت را ثابت نکرده اید! مبدأِ حکیم را ثابت نکرده اید! می گویید ما تا به حال تجربه کرده ایم! آیا هرجا که تجربه کرده اید، شیء را با سبب دیده اید؟! آنهایی که منطق خوانده اند می دانند که تجربیات، برای خودِ تجربه کننده حجت است، نه برای دیگری؛ حدسیات برای صاحب حدس حجت است، نه برای دیگری؛ متواترات برای شنونده آن حجت است نه برای دیگری. در منطق، مرزبندی کرده و گفته اند: قیاسی که از مبادی تجربیات، حدسیات و متواترات تشکیل شد، مصرف داخلی دارد. اگر شما بخواهید جهانی بیاندیشید، در گفتمان شرکت کنید، گفت و گو کنید، مناظره نمایید، مصاحبه کنید، باید یک مبادی مشترک داشته باشید. آن مبادی مشترک، علوم متعارفه است؛ نه علوم تجربی! اما وقتی ما خلقت شناسی کردیم، چون که وارد مریخ شویم، یقیناً می دانیم که اینجا مطابق اصول ریاضی ساخته شده است؛ چون یک مبدأ حکیم آن را ساخته است. هر کره یا هر بیماری یا هر ماهی و آبزی که در دریا کشف بشود یا نشود، ما صددرصد یقین داریم که برابر با اصول ریاضی ساخته شده است؛ چون یک مبدأ حکیم آن را ساخته است. طبق بیان نورانی حضرت امیر (ع) و بیان نورانی امام رضا(ع)، این نظام علّی تبیین شده است: «کلُّ قائمٍ فی سِواهُ مَعلولٌ»(نهج البلاغه، خطبه ۱۸۶ توحید صدوق، ص ۳۴، ح ۲، باب التوحید) اگر چیزی، هستی او عینِ ذاتش بود به نام خدا که معلول نیست؛ ولی اگر چیزی، هستی او، عینِ ذاتِ او نبود، یقیناً علت دارد. ممکن نیست چیزی بی علت پدید آید و ممکن نیست چیزی بی علت از بین برود. پس اگر ما صحنه هستی را از راه خلقت شناختیم، یقیناً به هر چیزی دست زنیم، می دانیم برهانی است؛ اما اگر از راه طبیعت بشناسیم، دیگر به چه دلیل می توان گفت فلان بیماری سبب دارد؟! شاید اتفاقی حاصل شده و اتفاقی هم از بین برود! اگر وارد یک کره دیگر شویم با چه نظمی می توانیم در آنجا تشکیلات و تأسیسات راه اندازی کنیم؟ اما وقتی که بر اساس خلقت باشد، به دلیل این می توانیم که مبدأ حکیم فرمود: «إنّا کلُّ شَیءٍ خَلَقناهُ بِقَدَر»(قمر/۴۹)، ما هیچ چیزی را بی اندازه خلق نکردیم. باید دانست که لغت «هَندسه»، عربی نیست؛ بلکه معرّب «اندزه»، مخفف «اندازه» است. در بعضی روایات شرح اصول کافی ذات اقدس إله به عنوان «مهندس» معرفی شده است؛ برای اینکه کار او به اندازه است و فرمود: «إنّا کلُّ شَیءٍ خَلَقناهُ بِقَدَر»؛ لذا بزرگان می گویند عالم، نظیر ساختمانِ معماری شده نیست چراکه شما اگر یک آجر را از دیوار شرقی برداری و در دیوار غربی بگذاری و بالعکس، این بنا بر سر جای خود محفوظ خواهد ماند؛ چون آجر است! اما خلقت، صحنه حلقاتِ سلسله عدد ریاضی است. شما اگر عدد ۸ را از بین ۷ و ۹ بردارید، روی دستتان می ماند، آن را کجا بگذارید؟ یعنی هیچ جا برای این ۸ نیست، مگر بین ۷ و ۹؛ «إنّا کلُّ شَیءٍ خَلَقناهُ بِقَدَر». یک چنین نظم ریاضی، کار حکیم است. حال اگر حکیم و مبدأ ثابت نشود و نظام، نظام خلقت نباشد؛ اینها روی حدس زندگی خواهند کرد و چنین کسی یقین پیدا نمی کند. پس از منظر فلسفی که بحث بعدی است، هیچ پایگاه علمی برای این علوم نیست.
اما اگر صحنه هستی را از راه خلقت بشناسیم، خدای سبحان می شود «هو الأول» و هدفی که تعیین فرمود، «هو الآخر» است و این نظمِ داخلی، می شود خلقت شناسی که چند فایده دارد:
۱. عالِم چه در زمین شناسی و چه در آسمان شناسی با یک مبنای استواری حرکت می کند.
۲. عقل، حوزه خود را خواهد شناخت. کار چراغ، روشن کردن است، نه حرف زدن. عقل نه در نظام تکوین و خلقت می تواند چیزی را بیافریند و نه در نظام قانون گذاری و شریعت می تواند قانونی را وضع کند؛ چون خود عقل می گوید من چراغ هستم و تنها می فهمم؛ آن کسی که آ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 