پاورپوینت کامل علم و دین (قسمت دوم; پایانی)در دیدار با دکتر مهدی گلشنی ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علم و دین (قسمت دوم; پایانی)در دیدار با دکتر مهدی گلشنی ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علم و دین (قسمت دوم; پایانی)در دیدار با دکتر مهدی گلشنی ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علم و دین (قسمت دوم; پایانی)در دیدار با دکتر مهدی گلشنی ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
۵
اشاره:
از مباحث چالش برانگیز کلامی در عصر جدید و دوره معاصر، بحث علم و دین است. برخی به دلیل دریافت اشتباه، به جای آن که این مسأله را در گزاره های علمی و دینی جستجو کنند، در عالمان و دینداران جستجو و جاری کرده اند و چون دیده اند همیشه بین عالمان و دینداران تعارض و اختلافی نیست و گاه دیندارانی بوده اند که همزمان جامه علم را نیز بر تن داشته اند، آسوده و آسان فتوا داده اند که بین علم و دین هیچ گونه تعارضی نیست. برخی نیز این تعارض را وارداتی و محصول کشمکش های عالمان تجربه گرای غرب و عالمان کلیسا محور یافته اند. گروهی بر تعاضد و همگرایی علم و دین رأی داده و آن دو را مکمل یکدیگر یافته اند. برخی دیگر به دلیل آن که حوزه و موضوع علم و دین را جدا از یکدیگر می دانند اساساً امکان هر نوع سازگاری یا ناسازگاری را منتفی دانسته اند. گفتگوی پیش رو که اینک قسمت دوم آن تقدیم می گردد. عهده دار بحث ارتباط علم و دین است و در این قسمت به طور خاص چگونگی بهره مندی از علم در معارف اسلامی مورد تأکید و توجه است.
معارف
آقای دکتر به طور مثال در بحث سند چشم انداز قید شده که ایران در بیست سال آینده که الآن سه، چهار سالش گذشته، کشوری توسعه یافته از لحاظ علمی، فنآوری اقتصادی، با حفظ هویت اسلامی و انقلابی باشد. حالا اینجا یک سؤال مطرح می شود که اگر ما بخواهیم این واکسیناسیون را انجام بدهیم و دانشجو را با آن اصول فلسفه اسلامی در مقام هستی شناسی و معرفت شناسی آشنا کنیم، آیا آن دو واحد درس معارف اسلامی کفایت می کند و اگر نمی کند، ما چگونه باید برنامه ریزی کنیم؟ آیا دانشجو فقط در قالب درسهای معارف است که می تواند با این بحث ها آشنا شود؟
نه، ببینید، اولاً به نظر من با لطایف الحیل، خیلی از این بحث ها را می توان در متون دیگر وارد کرد. شما خود فیزیک را در نظر بگیرید. ما صرفاً مباحث کاملاً خشک فیزیک را به دانشجو منتقل می کنیم. من پیشنهاد می کنم شما مجله «Physics World» را ورق بزنید. ضمن این که گزارش فیزیک می دهد، یک مباحث نیمه فلسفی نیمه فیزیکی را در خلالش می آورد و سؤالاتی را که حول این ها مطرح است می آورد. لزومی ندارد حتماً اسم خدا در هر بحثی بیاید. همین که شما دانشجو را نسبت به محدودیت های خود فیزیک، شیمی و خود علم آگاه کنید، این که در ریاضیات و فیزیک و… هم می شود این کار را کرد، نصف کار را کرده اید. منتها این اول از همه مستلزم پرورش یک عده فارغ التحصیل با کیفیت بالا است که باید جاهای خاصی تعلیم ببینند. اینها بنشینند کتاب ها را بررسی کنند این گونه مطالب لا به لای کتاب ها می تواند وارد شود و بعضی از نتایج را که در کتابها آورده شده، می توان در آنها «ان قلت» آورد. به نظر من با برنامه ریزی می شود این کار را انجام داد و واقعاً مشکلی وجود ندارد. درس معارف فعلی خیلی خشک است و کفایت نمی کند؛ آن فلسفی صرف است. باید زبان ساده شده ای درکار باشد. الأن این استدلال بر وجود خدا و آن استدلال بر وجود خدا و… را با یک شبهه که راه بیندازند، محل سؤال قرار می دهند، که لازم است پاسخ مستوفی به آن داده شود.
استاد ببخشید، الآن در علومی که هست، مثلاً کسی درس فیزیک یا شیمی یا کلاً علوم طبیعی می خواند، اصلاً ما اینجا مبتلا به این شدیم؛ دروس معارف را جدا کردیم، یعنی معارف الهی و دینی در دل بحث های طبیعی وجود ندارد.
متوجه هستم. آن به جا اما نباید ترکیب فعلی دانشگاه هایمان و ترکیب فعلی هیأت علمی مان را فراموش کنیم. غالب آنها با تفکر سکولار بزرگ شده اند. بله من هم عنوان کتابم «قرآن و علوم طبیعت» است؛ ولی آنجا مطالعه طبیعت را با یک دید الهی در نظر می گیرم. مشکل ما این است که از اول انقلاب به چند تا بحث فلسفی چسبیدیم! من عاشق فلسفه هستم، ولی راه قضیه این نیست. چسبیدیم به چند تا بحث فلسفی و خواستیم این مباحث خشک را در ذهن دانشجویان وارد کنیم. خوب این مطالب فرّار است. به علاوه از اخلاقیات و… به کلّی صرف نظر کردیم و از امور فرهنگی تأثیرگذار غیرمستقیم صرف نظر کردیم. وقتی که تعلیمات دینی مان فقط منحصر شد به دو تا درس، و در تمام درس های دیگر شما چیز دیگر بشنوید، تکلیف معلوم است. در حدود ۸۰ سال پیش مرحوم مودودی سخن زیبایی گفته است. خدا رحمتش کند. او با اینکه فیلسوف نبوده، در اوائل دهه ۱۹۳۰ می گوید: ما کلاس تعلیمات اسلامی گذاشتیم، و دانشجو صبح تا شب حرف های دیگر می شنود، و حالا بیاید توی این یک کلاس، خیلی تأثیری نخواهد داشت. او راست می گوید، حرف ما همین است. ما در سوم خرداد سال پنجاه و هشت خدمت امام رفتیم و متنی را خواندیم که من نصفش را اخیراً پیدا کردم. پیشنهادمان این بود که شما اجازه فرمائید در یک قالب کوچک یک دانشگاه یا یک دانشکده کوچک را درجهت اسلامی شدن تجربه کنند. در مقیاس بزرگ که شروع می کنید، تبلیغات و هیاهو می شود و همه چیز ضایع می شود. این همان چیزی بود که رخ داد و دیدیم. این چیزها را باید به قول معروف اول راه انداخت و بعد جا انداخت. بنابراین لازمه اش این است که روی اینها بدون سر و صدا کار شود و بعد وسیع تر گردد. شما اگر بتوانید تعدادی نیرو برای تعدادی از دانشگاهها پرورش بدهید، و برای خود آن اساتید کلاس هایی باشد که این بحث ها مطرح شود، مطلب کم کم جا می افتد. با وضعیت فعلی دانشگاهها، این کار مشکل است. تقصیر هم ندارند، زیرا با این مدل پرورش یافته اند و بزرگ شده اند. فکر می کنند اگر بسم الله بگویند مطلب علمی را ضایع می کنند! نه، لزومی ندارد. آخرین مطلب علمی را بگویید، بعد هم حرف خودتان را، و اگر شبهه ای هم هست، بیاورید. الأن عیناً مطالب منتقل می شود، بدون هیچ ایرادی، مثل اینکه حرف آخر در علم زده شده است.
از آنکه بگذریم خود دروس و استادان معارف در این زمینه چه کمکی می توانند بکنند؟
اگر بخواهید در آن قالب باشد، به نظر من اگر خود اساتید معارف مقداری در علوم روز وارد نشوند و به مباحث و رخنه های خود علوم آگاهی پیدا نکنند، درس معارفشان لنگ خواهد بود. علّتش هم این است که بهترین راهی که شما می توانید خدشه در یک استدلال علمی بکنید، این است که از خود آن علم استفاده کنید. طرف مقابل که نمی آید مبانی فلسفی شما را قبول کند، ولی با آن مبانی که خودش دارد می توانید او را سر جایش بنشانید. این است که مهم است. این مستلزم آگاهی از علوم روز است. باید حداقل مقداری با ریاضیات و فیزیک آشنا باشند که اقلاً رخنه هایی را که هست و مشکلاتی را که هست ببینند، آن وقت حرفشان خیلی مؤثر خواهد بود. یکی از معاریف، از شخصیت های معروف انقلاب، که درس اخلاق می داده، در کلاس اخلاق خود، جریان خون در بدن را برمبنای نظری که هزار سال پیش اطبا فکر می کردند می گوید. این باعث مسخره کردن وی شد! آن وقت، طبیعی بود که حرف هایی را هم که او درباره اخلاق زده بود جدی نگیرند استادان معارف باید سطح معلوماتشان را از حوزه دروس خود وسیع تر بکنند.
جهان مسیحیت هم الآن همین کار را کرده است…
جهان مسیحیت الآن همین کار را کرده است. یعنی بسیاری از کشیش های جهان مسیحیت الآن در یکی از حوزه های علوم تخصص دارند. حالا یا فیزیک یا زیست شناسی یا ریاضی یا غیره. اساتید معارف نمی توانند فقط اکتفا به فلسفه و معارف دینی کنند. اگر بخواهند جوابگوی شبهات باشند، باید مقدار زیادی راجع به علم روز بدانند. به نظر من روی این مسأله نباید شک کرد و می شود این کار را کرد.
در این زمینه چه توصیه ای به دست اندرکاران کلی نظام آموزشی دارید؟
دست اندرکاران نظام آموزشی باید کلاس بگذارند و اساتید معارف را به این چیزها مجهز کنند.
اخیراً دانشگاهی در قم تأسیس شده، به نام دانشگاه معارف؛ و کارش تربیت اساتید معارف است. به نظر شما این گونه مراکز دانشگاهی چه برنامه هایی را باید در نظر بگیرند؟
به نظر من باید برنامه خودشان را در آنجا وسیع تر کنند و کلاس هایی بگذارند که دیدگاه های کلی راجع به ریاضیات و فلسفه ریاضیات و دیدگاه های کلی راجع به فیزیک، زیست شناسی و فلسفه زیست شناسی ارائه بدهند، چه اگر اینها را ندانند، واقعاً سرِ کلاس ها گیر می افتند. بحثی ندارد! امروز دانشجو تحت تأثیر علوم است، نه فلسفه! بنابراین شبهه علمی را فقط با زبان علم، و البتّه با استفاده از فلسفه، می شود به او جواب داد. اقلاً استاد معارف بداند جواب این را کجا می تواند پیدا کند، یا به کجا می تواند ارجاع دهد. اینکه صرفاً درس معارف دینی و فلسفه بگذارند، اینها موفق نخواهند بود. چون امروز تمام محیط ما را سخن علم گرفته. یک وقت شاعر گفته بود:
پیمبر عشق و دین عشق و خدا عشق
ز تحت الارض تا فوق الثری عشق
حالا من می گویم که این طور شده که:
پیمبر علم و دین علم و خدا علم
ز تحت الارض تا فوق الثری علم
برای عده ای واقعا این طور شده است و حرف اول و آخر را علم می زند؛ البتّه گاهی نماز و روزه را هم در جای خودش ادا می کنند! علم محدودیت دارد و فقط از طریق خود علم شما می توانید محدودیت هایش را ببینید و محدودیت هایش را فقط از طریق فلسفه نمی توانید ببینید.
همین بحث «اطلبوا العلم ولو بالصین»[۱]
بله! نگفتند بروید در چین معارف اسلامی یاد بگیرید! به حرف های بزرگان که نگاه می کنیم، می بینیم که مثلاً امام باقر (ع) و امام صادق (ع) سخنان بسیار مهمی در باره معرفت شناسی گفته اند. اصلاً این معارف فراموش شده است! فقط بخشی که به آن توجه می شود فقط همین شرعیات و اعمال است و…، ولی فکر دینی، فکری است که بر همه ارکان وجود آدم اثر می گذارد. امّا کلاً دین خلاصه شده در یک سری احکام فروع دین.
برای اینکه این نگرش خاص در گروه معارف جا بیفتد و بهتر بتواند این نگرش را در دانشگاهها تبلیغ کند و گسترش دهد، علی القاعده یک بازنگری جدی لازم است؛ هم در گروه و هم در محتوای دروس.
بله! هم بازنگری می خواهد، و هم حاکم کردن این تفکر که اصلاً علم یک بساط جدایی نیست و دین یک بساط جدا. کار علمی یک بخشی از دین است. این که می گوید «قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِی السَّمواتِ وَالأرْضِ»[۲] این را که به نامسلمانان نمی گوید؛ به مسلمانان می گوید! یا همین که می گوید «أَفَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الإبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ * وَإِلَی السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ»[۳]، بالاخره یک هدفی هست. خواجه نصیر علم درجه اول زمان خودش را انجام می داد. هیچ کس از علما هم تردید ندارد چه آنهایی که محافظه کار هستند، چه آنهایی که لیبرال هستند که خواجه نصیر یک آدم درجه اول جهان اسلام است؛ ولی دارد کار علمی درجه اول زمان خودش را می کند.
شما با این ایده موافق هستید که دروس معارف به صورت تخصصی برای رشته ها ارائه بشود؟ مثلاً رشته فیزیک درس معارف جداگانه ای داشته باشد.
خوب است، ولی به هر حال باید از کل جریان علم یک آگاهی داشته باشند. اگر داشته باشد قضیه خیلی فرق می کند.
پس این عملاً به جای درس معارف اسلامی، درس علم و دین خواهد شد.
نه! معارف اسلامی را یاد می دهند؛ منتها ما داریم مقتضای زمان را نگاه می کنیم. الآن هر جا بروید، همه چیز تحت الشعاع علم است؛ معارف اسلامی را که یاد می دهند، متأسفانه کل معارف اسلامی را یاد نمی دهند؛ صرفاًً بحث هایی از اثبات خدا و پیغمبر و… می شود. معارف اسلامی واقعاً خیلی وسیع است. قالب و الگویی که در این دو کتاب معارف تعریف شده، خیلی محدود است.
ببینید من رفته بودم پاکستان، از جماعت اسلامی پاکستان بازدید می کردیم. این که می گویم مربوط به ۲۴ و ۲۵ سال پیش است. رفته بودیم لاهور دیدن آقای میان طفیل. بیشتر چیزهایی که در پاکستان وارد کرده اند، قرآن و حدیث و… مخصوصاً با بحث های قرآنی خیلی آشنا می شوند. من بعضی از پاکستانی های متدین را که می بینم، از نظر قرآن آگاه تر از افراد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 