پاورپوینت کامل فالون دافا، معنویت بدن گرا (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فالون دافا، معنویت بدن گرا (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فالون دافا، معنویت بدن گرا (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فالون دافا، معنویت بدن گرا (قسمت اول) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۹
اشاره:
نیاز شدید انسان امروز به معنویت، بازار پر رونقی برای مروجان و مدعیان مرام های معنوی و مکاتب عرفانی ایجاد کرده است. یکی از مشاهیر این عرصه لی هنگجی بنیان گذار روشی نوظهور به نام فالون دافا است، که با تبلیغات وسیع و حمایت های بین المللی، در حال گسترش در جهان است. این مکتب با شعار راستی، دوستی و بردباری (جِن، شَن و رِن) تزکیه همزمان جسم و ذهن را آموزش می دهد.
با تزکیه هم زمان جسم و ذهن می توان نیروی عظیمی را در خود جریان داد که تمام مسیرهای انرژی را یک باره گشوده و بدن را به بدن بودا و پاکیزه از بیماری و ضعف و پیری می سازد. انرژی عظیمی که انسان را به فراسوی تناسخ و مرگ ها و تولدهای متوالی می برد و او را به بودا تبدیل می کند.
لی هنگجی می کوشد با ناقص یا نادرست اعلام کردن همه روش های دیگر خود را منجی بشر و روش خود را کامل تر از سنت های کهن و روش های نوپدید معنوی معرفی کند. او می گوید: «تا امروز تنها کسی هستم که به طور واقعی چی گونگ[۱] در سطوح بالا را به طور عمومی منتقل می کنم، فرد دیگری وجود ندارد.»[۲] البته او با تلفیق بودیسم و تائوئیسم، فالون دافا را شکل داده و برای آشنایی و بررسی اندیشه هایش بهتر است نگاهی اجمالی به این دو سنت معنوی شرقی بیندازیم.
مبانی تائوئیستی
کسی که با رویکردی معنوی به جهان می نگرد، اولین چیزی که چشم و دلش را پر می کند، نیروی در جریان و تحول پذیری یا تحول آفرینی است که شب و روز و روییدن و خشکیدن و فصول رنگارنگ و گوناگون و سایر مظاهر متغیر طبیعت را رقم می زند، و عظمت طبیعت بازیچه نیروی غالب اوست. فوتسی، لائوتسه، چانگ تزو و حکیمانی که تائوئیسم را یافته و پرورانده اند، این حقایق عینی را در کانون توجه خویش قرار داده و با رویکردی معنوی به زندگی کوشیدند تا تفسیر و تبیینی از این نیروی تکاپوگر ارائه دهند. اصول جهانبینی تائوئیسم را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
۱. جهان باشعور و منظم است.
۲. تضاد اساس ساختار طبیعت است. (یین و یانگ)
۳. جمع دو اصل قبلی نظریه تائوست که به معنای بستر رود است و مفهوم قانون ثابت، تغییر یا روش مقرر حرکت موجود است.
۱-۳. این قانون ازلی و ابدی است.
۲-۳. قبل از پدید آمدن طبیعت جهان بالقوه بوده و با پیدایش آن ظهور کرده است.
۳-۳. این روش در اوج کمال و اتقان است.
۴-۳. اگر خطاکاران و شیاطین نبودند، این حرکت با سرعت پیش می رفت و سعادت می آورد. مثل زمان «یائو» و «شون» که روش تائو را کشف کرده و براساس آن حکومت کردند.[۳]
آنها معتقدند که همه جهان زنده و پر از نیروهای روحانی است و سعی می کنند که با این ارواح یا نیروهای با شعور ارتباط برقرار کرده، از نیروی آنها استفاده کنند. بدین جهت از آفتاب و ماه و پنج سیاره و ستاره ها و باد و درختان و کوه ها و رودها و… در معابدشان تجلیل نموده، راهی برای اتحاد با آنها و به کارگیری شان در زندگی پیدا کنند.
البته این نیروها به خیر و شر تقسیم می شود، نیروهای خیر از روح نیکان و نیروهای شر از ارواح پلید پدید می آید. «شن» روح نیکان و «کوی» روح بدان است که در طبیعت همواره یکی پس از دیگری غلبه می کنند و همواره در حال تبدیل یا بازگشت هستند، زیرا مظهر تائو یعنی دگرگون شونده و جاری در جهان.
اگر چه در مکتب تائو فوتسی اولین متفکر است، اولین تدوین کننده و بنیان گذار تائوئیسم لاتوتسه یا لائوتزو است و پس از او چانگ تزو که به تامل در آراء لائوتزو پرداخت. لائوتزو کتابی دارد به نام تائوته چینگ (Tao Te ching) به معنای تائو و خاصیت آن. که در این کتاب به معرفی نیروی تائو و جریان آن در طبیعت، زندگی و سراسر هستی می پردازد. این کتاب مختصر امروزه به زبان های متعددی در دنیا ترجمه شده و یکی از منابع میراث معنوی بشر قلمداد می شود.
تائو بنیان هستی
تائوته چینگ با این جمله آغاز می شود: «تائویی که بتوان آن را بر زبان آورد، تائوی جاودان نخواهد بود. نامی که بتوان آن را ذکر کرد نامی ماندگار نخواهد بود.»[۴] این آغاز نشان می دهد که تائو حقیقتی مطلق است که در همه چیز حضور دارد و به هیچ شکل و شیئی محدود نمی شود. بلکه تمام اشیاء جلوه های تائو هستند و نمی توان آن را به یک نام خواند، بلکه هر نامی تنها به بخشی از آن حقیقت اشاره کرده و نمی تواند همه حقیقت او را باز گوید. تمام هستی که به صورت طبیعت و جهان پدیدار شده نیرویی جاری است و یک نیروست که به ده هزار چهره نمایان گردیده است. همه هستی از تائو بوجود آمده و تائو در همه جا حاضر است.
بعد از پیدایش پدیده های گوناگون تائو دوباره نیروی خود را به خویش بازگردانده و به صورتی دیگر، ضد صورت پیشین می نماید؛ زیرا مطلق است و همه چیز را در بر دارد. در واقع ایجاد اشیاء از عدم، بقای آنها و بازگشتشان به عدم کار تائو و در گرو این نیرو است. «همه چیز به عالم وجود می آید و سپس می بینیم که به دنیای عدم باز می گردد. بنگر به چیز هایی که رشد و نمو کرده می بالند. همه دیگر بار به اصل خود باز می گردند. این بازگشت مشیت تائوست.» [۵]
بنابراین همه جهان با تائو هماهنگ و با آن در حرکت است. به بیان لاوتزو «…این چهار قدرت بزرگ هستی است. انسان از زمین پیروی می کند. زمین از جهان پیروی می کند. جهان از تائو پیروی می کند. تائو از خود پیروی می کند.»[۶] چوجای و وینبرگ جای این چند جمله را طرح کلی سیستم لائوتزو می دانند.[۷]
تضاد و بازگشت
رابطه امور متضاد از قانون بازگشت (فن یا فنون) پیروی می کند و چانگ تزو تبدیل این روند را با قانون تبدیل (هوا) بیان می نماید. راه طبیعت یا تائو همواره از چیزی به متضاد آن تغییر می یابد و از آن امر متضاد به صور متضاد دیگری سیر خود را ادامه می دهد. «بازگشت، حرکت تائوست.» [۸] به تعبیر چوجای و وینبرگ جای «اگر حرکتی به نهایت تکاملش برسد، لزوما بازگشت دارد.» لائوتزو این قانون تغییر ناپذیر طبیعت را چانگ یا «طبیعی بودن» نامید.[۹] اما توشیهکوایزوتسو می نویسد: «این قاعده حرکت (تونگ) وجودی یا جنبه پویای حقیقت است.»[۱۰]
نیروی طبیعت از آن رو که نیروست، همواره در تکاپو و تحرک است پس آرام نمی گیرد و چون نیروی کامل و مطلق است حرکتش کامل ترین حرکت است و از یک چیز تا نهایت امکان فاصله می گیرد که دوباره به سوی آن بازگردد. این حرکت از یک چیز به ضد آن و بازگشت مجدد به سوی چیزی شبیه آن است. این قاعده جریان نیروی تائوست.
ته بهره اشیاء از تائو
«تائو در دل همه چیز نهان است…»[۱۱] و آن بخش از تائو که به صورت یک شیء درآمده و در آن پنهان شده یا به صورت آن چیز آشکار گشته «ته» نام دارد. لائوتزو اسم کتاب خود را تائو ته چینگ گذاشته است. کلمه «ته» (Te) قبل از او توسط کنفوسیوس به معنای فضیلت استفاده شده بود. اما لائوتزو سهم و بهره اشیاء از تائو را «ته» نامید.
اگر اشیاء را منحل در وحدت تائو بدانیم، چه در مرحله تمایز گذاری و چه در مرحله عدم تمایز و یکسانی از آن حقیقت یگانه بهره ای دارند. «تائو آن است که همه چیز از او هستی می یابد. اما در این فرایند هستی یافتن هر چیز منفردی بهره ای از تائوی جهان می یابد و این بهره را ته [یا، یافت] می خوانند. پس «ته» مفهومی است رساننده حالت طبیعی چیزها. از این رو «ته» هر چیز آن است که آن چیز [از آن] به طور طبیعی «هست». تائو عنصر نهایی زندگی است و انسان باید بخواهد که در سازگاری با آن بزید[۱۲]»
ارتباط با تائو و شناخت آن از طریق «ته» صورت می گیرد. اگر کسی بخواهد به تائو برسد و آن را درک کند باید ابتدا «ته» خود را دریابد. در مواردی از «تائوته چینگ» عنوانی دیگر برای «ته» به کار رفته و آن عبارت است از فرزند، یعنی فرزند تائو در درون همه ما هست یا همه ما در حقیقت فرزند تائو هستیم.
بی کنشی
اگر کسی وابستگی ها را کنار بگذارد، به ادراک برتر رسیده، «ته» را در خود می یابد و به کمک آن نیرو می تواند در تائو محو شود و از نیروی جهانی بهره برد، می تواند به فراسوی تضادها سیر کند و اصل بازگشت را در همه جا مشاهده نماید. در حالی که شاهد وحدت جوهری جهان است. اما مهم این است که انعطاف، نرمی، بی کنشی، و به عبارت دیگر ناتوانی و هیچ بودن را که مایه اصلی زندگی است در یابد. و خود را رها سازد. وینبرگ و چوجای درباره لائوتزو می نویسند: «او نه تنها هنر بی کنشی بلکه نبودن را می آموزد.» [۱۳]
در تائوته چینگ آمده است «گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می آورند نرم و انعطاف پذیرند و به هنگام مرگ خشک و شکننده. پس هر که سخت و خشک است. مرگش نزدیک شده و هر که نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است.»[۱۴] «… هیچ چیز در جهان چون آب نرم و انعطاف پذیر نیست با این حال برای حل کردن آنچه سخت است چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد. نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت.»[۱۵] در جای دیگر از آن کتاب آمده «ناتوانی راه تائوست.[۱۶]» «بی عملی را بیازمایید و هر چیز در جای خود قرار خواهد گرفت.»[۱۷]
وقتی انسان خود را در معرض ادراکات حسی و تصورات متکثر عقلی و تعلقات بی پایان قلبی قرار می دهد، در واقع دریچه های وجودی خود را به روی امور گذرای اشیایی ناپایدار گشوده و در نتیجه همه نیروی خود را از دست خواهد داد. وقتی انسان با کثرت درگیر می شود، ارزش گذاری کرده، به چیزهایی وابسته شده و از برخی چیزها آزرده و متنفر می شود. بدین سان از حقیقت یکتا و کلی تائو فاصله می گیرد. در نتیجه هیچ نیرویی به دست نخواهد آورد. هم از این رو لائوتزو توصیه می کند که: «نوافذ را مسدود کن، درها را ببند (یعنی اعضای حسی و حرکتی معمولی گریز از مرکز ضمیر را متوقف کن.) در طول زندگی فرسوده نخواهی شد. اگر برعکس تو دریچه ها را کاملا باز و رها کردی و فعالیت آنها را تا نهایت زندگی خود افزودی، نجات نخواهی یافت.» [۱۸]
تسوچئی وضعیتی است که فرد ضمیر خود را در حرکتی مدام زیر تاثیر موثرات بی شمار می یابد. انسان عادی خود را درمرکز وجود خود می پندارد. در میان ده هزار چیز دیگر که در تضادند، بنابراین در صدد حفظ خود و منافعش برآمده، پر از تصورات ذهنی و جزئی متمایز همراه با وابستگی و واکنش های عاطفی و هیجانی و رفتار حساب شده عقلانی و غیر خنثی می شود. تداوم این وضعیت او را سخت و نفوذ ناپذیر کرده، هنگامی که به نهایت سرسختی برسد میان امور و اشیای مختلف تمایز می گذارد. سرسختی وقتی است که انسان در خواسته ها و ادراکات خود محدود شده و از تائو دور می شود. و در این محدودیت خود را مرکز وجود خود می داند.
اما در وضعیت تسوونگ در شرح حال یکی از اساتید تائو آمده که می گوید: «من اینک خودم را از دست دادم»[۱۹] در این حال با از دست دادن خود تائو در مرکز وجود شخص قرار می گیرد و او منبع قدرت در جهان شده، همه چیز را از درون می بیند و می یابد.
«لین آی» در شرح این عبارت گوید: «تا آنجا که نفس باشد اشیاء هم هستند. ولی هنگامی که من نفس خود را فاقد شدم، دیگر من نمی ماند و چون من وجود ندارد، مخاطباتی (= اشیاء) هم برای من نمی مانند.» [۲۰]
چانگ تزو وضعیتی شبیه به مدیتیشن های رایج را توصیف کرده، آن را نشستن در عزلت (تسوونگ) می نامد. به این شکل که فعالیت بدن کاهش یافته، ادراکات حسی به حداقل برسد و آرامش ذهن و جسم را در برگیرد.[۲۱] در تائوته چینگ انسان فرزانه کسی است که همه دغدغه های ذهنی را رهاکرده، احساسات و هیجاناتش را به حالت تعلیق درآورده، رفتارش را به نیروی کنش ساز طبیعت درونش سپرده است. لاتوتزو می نویسد: «غرزانه تسلیم آن چیزی است که لحظه حال برای او به ارمغان می آورد. او می داند که بالاخره خواهد مرد. و به هیچ چیز وابستگی ندارد. توهمی در ذهنش وجود ندارد و مقاومتی در بدنش نیست او درباره عملش فکر نمی کند. اعمال او از مرکز وجودش جاری می شوند. به گذشته اش نچسبیده، پس هر لحظه برای مرگ آماده است. همانطور که دیگران پس از یک روزکاری سخت برای خواب آماده اند.»[۲۲]
برای رسیدن به حالت تسوونگ باید به شو (تهی بودن) رسید. این حالتی است که انسان حقیقی هم ذهن و هم روح خود را از همه چیز خالی کند و آماده درک حضور تائو شود. این توفیق با چای حاصل می شود. برای اصطلاح «چای» می توان معادل روزه داری یا مراقبت را برابر نهاد. چانگ تزو «چای» را چنین تعریف می کند: «تمام فعالیت ضمیر را به نقطه وحدت برسان با گوش هایت نشنو، بلکه با روح (چئی) بشنو گوش محصور به شنیدن است. (یعنی هر حسی تنها اشیاء مرتبط به خود را به گونه ای فیزیکی ادراک می کند. ضمیر مقید است (به شکل مفاهیم) که همتای موضوعات خارجی هستند. با این حال روح تهی است و بی حد و حصر به تبدیل یافتن ادامه می دهد و این مطابق با تبدیل (: هوآ) اشیاء آن گونه که می آیند و مقصود من از روزه داری ضمیر، ضمیر را تهی کردن است.» [۲۳]
«چئینگ شو آن یینگ» آنچه را که تزو می کوشد آموزش دهد، در عباراتی خلاصه کرده و اظهار می دارد: «کلمه انسجام (هو) اشاره به این مطلب است که چون ما متعلقات معرفت خود را وحدت می بخشیم و همه اشیاء را در هم می ریزیم، ضمیرهای ما در آن هنگام متمتع از آرامش کامل شده و دیگر با آنچه چشمان و گوش هایمان می پذیرد مشوش نمی گردد.»[۲۴]
تائوئیسم در فالون دافا
تأکید بر نیرو سرشتی جهان و امکان جذب شدن در آن و برخورداری از انرژی کیهانی مهمترین اصلی است که لی هنگجی از تائوئیسم گرفته و در فالون دافا استفاده کرده و همراه با آن کاستی ها و کژی هایی را نیز به مرام خود وارد کرده است. از جمله:
حقیقت غایی فروکاهیده شده: اعتقاد به اصالت طبیعت و حیات مادی موجب محدودیت دید ماورایی این مکتب است هر چند که ژرف نگری در لایه های پیدا و پنهان طبیعت را به ارمغان می آورد. اما غایت سیر و سلوک را به شدت ساقط کرده، به نیروی جهانی فرومی کاهد. خدایی که متحرک است یعنی خدایی که حضورش محدود است. در جایی که با حرکت به آنجا می رسد، نیست. خدایی که از اجزای متضاد ترکیب شده، به اجزایش نیازمند و وابسته است. خدایی که همه جلوه و قلمرو حکومتش جهان بوده، فراتر از آن چیز قابل ذکری نیست. در حالی که این جهان مادی با همه عظمتش در برابر تمام هستی مانند حلقه ای در دشتی پهناور است. و اگر نیرو حالتی از ماده دانسته شود اثری از معنویت و ماوراء طبیعت نخواهد ماند غیر از نامی پوچ و بی معنا. و باید از خدای کوآنتومی سخن بگوییم. و آن طور که لی هینگ جی می پندارد همه هستی را به ماده و انرژی فیزیکی تقلیل بدهیم.
در جستجوی بهره ای ناچیز رفتن: چون توجه این مکتب به تعالی حیات مادی و رسیدن به آرامش و سلامت جسمانی در زندگی است، در این راه به نیروی مرموز طبیعت باید پیوست. صد البته ارتباط با نیروی طبیعت اتفاق جالبی است و دست یابی به آرامش ارزشمند است اما آیا تمام ظرفیت و نیاز معنوی انسان همین دست یابی به آرامش است؟ عرفان های دینی معمولاً به حقیقت برتری توجه دارند که یکی از آثار نزدیک شدن و یا رسیدن به آن آرامش است و هزار نکته باریک تر ز مو و ده ها هزار گنجینه گرانبهاتر از آرامش عمیق و لذت پایدار در آن نهفته است. که با پیوستن به نیروی طبیعت و رسیدن به آرامش به دست نمی آید. و اساساً مورد توجه نبوده، شناخته نمی شود.
معنویت خطرناک: برای دست یابی به این نیروی تائو روش های بدنی و تمرینات جسمی و ذهنی لازم است. اما اصول اخلاقی شرط به کار گیری درست این نیروهاست و نه لازمه دست یابی به آنها. البته نکته ای که در حوزه عملی این مکتب می توان مثبت ارزیابی کرد روی آوردن به نرمش و ورزش های رزمی و غیر رزمی است. حرکاتی که در اتحاد با نیروی جهانی موثر بوده، استفاده از نیروی کیهانی را میسر می سازد. اما مشکل اینجاست که ارواح خبیث هم می تواند این اسرار را دزدیده، از نیروهای تائو سوء استفاده کنند. بنابراین کاربرد شر این نیرو توسط ارواح ناپاک و پرداختن به سحر و جادو برای رسیدن به قدرت، یا ثروت و یا زیان رساندن به دیگران کاملاً امکان پذیر است و این همان چیزی است که لی هینگ جی تقریباً تمام استادان چی گونگ را به آن محکوم می کند.[۲۵]
البته توصیه به ترک تعلقات و وابستگی ها در تائوئیسم شاخص بسیار درست و شایسته ای است که در فالون دافا مورد استفاده و اقتباس شده است.
مبانی بودیستی
در این دین اعتقادی درباره خدا وجود ندارد ولی برخی از فرقه ها بعدها بودا را به مقام خدایی رسانده و مورد پرستش قرار دادند. اساس اندیشه بودا بر تحلیل سه ویژگی «هستی»، «انسان» و «جهان» است که مهمترین آن رنج (دوکه: Duhkha) است؛ زیرا اعتماد و دلبستگی به هر چیز محکوم به شکست است.
با این جهان بینی، اعتقاد به چهار حقیقت شریف شکل می گیرد:
۱. در هر جای دنیا رنج وجود دارد.
۲. رنج را می توان به زنجیره علت های دوازده گانه باز گرداند.
۳. توقف رنج امکان پذیر و زنجیره علیت را می توان نابود ساخت (نیروانا)
۴. راه های هشتگانه مشخص برای از بین بردن رنج وجود دارد.
زنجیر علّی
آنچه تصور عادی از پدیده های جهان به ذهن می آورد، این است که اینها هستی های پایداری هستند که می توان آنها را به کار گرفت و از آنها استفاده کرد، لذت برد و با آنها هستی و حیات خود را به دوام و خوشی آراست. نظریهزنجیره ای علّی بودا می خواهد این پندار را از میان بردارد. او می خواهد به ما بفهماند که امور فانی اگر چه چندی باقی باشند؛ به زوال و نیستی انجامیده و در حقیقت نیستند. همه کوشش بودا برای اثبات همین نیستی و پوچی صورت گرفته که در قالب نظریه زنجیر علّی بیان می شود.
«رنج از تشنگی و تمایل به چیزهایی پیدا می شود که از دسترس ما بیرون است. این جهان کثرت ها جهان تغییر و شدن دائم است؛ از این جهان ناکامی پیدا می شود و از ناکامی هم رنج.»[۲۶] بنابراین رنج ها از تعلقات و وابستگی ها پدید می آید و انسان را شکسته، پیر و ناتوان می سازد. برای زندگی شاد و نیرومند و پاک باید وابستگی ها را کنار گذاشت و رنج را باور کرد.
نیروانا
حقیقت نیروانا در مهایانا بسیار فراگیرتر از فرقه های دیگر بودایی است. نیروانا در لغت به معنای خاموشی است. مثل فرو نشستن شعله اتش پس از تمام شدن سوخت. وقتی انسان همه امیال و شهوات را از درون ریشه کن کند و دورویی را کنار بگذارد، آن گاه دل پاکی آغازینش را که همانا دل و جان بوداست می یابد. و یکسره از نگرانی ها و غم ها و زاد و مرگ ها رها می شود. این مفهوم از نیروانا در برابر سنسارا یا تناسخ قرار دارد. مهایانا نیروانا را فراتر از این دانسته، مفهوم چنینی را به جان بودا مربوط می کنند. به طوری که همه چیز را فراگرفته، نیروانا به معنای پیوند و شهود جان بودا نیز همه جایی قلمداد می شود. و دیگر در برابر سنسارا قرار نمی گیرد؛ بلکه سنسارا نیز تهی است و در حقیقت پر از چنینی است. بنابراین در سنسارا نیز می توان به نیروانا پیوست و در عین حال از رنج ها رها شد.
این برداشت و تفسیر از نیروانا باعث شد که در مکتب مهایانا سالک (بواسف) در نهایت روشن شدگی (بودهی) به جایی می رسد که رسیدن به نیروانا و رهایی از رنج سنسارا نیز برای او اهمیت ندارد.
در یکی از سوره های مهایانا می خوانیم چون روشن شدگی به کمال رسد، بوداسف از بند چیزها آزاد می گردد، اما بوداسف طالب رهایی از اشیا نیست. او نه از سنسارا بیزار است و نه نیرو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 