پاورپوینت کامل بایدها و نبایدهای نخبگان سیاسی از منظر مقام معظم رهبری ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بایدها و نبایدهای نخبگان سیاسی از منظر مقام معظم رهبری ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بایدها و نبایدهای نخبگان سیاسی از منظر مقام معظم رهبری ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بایدها و نبایدهای نخبگان سیاسی از منظر مقام معظم رهبری ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
۲
مقدمه:
واژه( eliteنخبه) در قرن هفدهم برای توصیف کالاهایی با مرغوبیت خاص به کار می رفت و بعدها کاربرد آن برای اشاره به گروه های اجتماعی برتر، مانند واحدهای ضربت نظامی یا مراتب عالی تر اشرافیت هم تعمیم یافت. درادامه برای اولین بار در قرن ۱۹ بود که نخبه گرایی به عنوان یک مکتب فکری در علم سیاست و جامعه شناسی سیاسی با اندیشه های اشخاصی چون: پاره تو و موسکا مطرح شد و به تدریج رواج پیدا کرد و امروزه نخبه گرایی یکی از الگوهای رایج در جامعه شناسی سیاسی و از شاخصه های تاثیرگذار بر فرآیند تصمیم سازی و راهبردی در حکومت ها به شمار می آید.
این مفهوم با پیروزی انقلاب اسلامی و اصلاح ساختار حکومت و مشی سیاسی در معنای واقعی خود تفسیر شد و بکارگیری نخبگان در بیانات امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله) مورد توجه واقع شد.
در سال ۱۳۸۵ به منظور تحقق بخشیدن به تأکید مقام معظم رهبری در «استفاده صحیح و مناسب از ظرفیت های علمی نخبگان در راستای توسعه همه جانبه کشور» و در اجرای ماده ۴ اساسنامه بنیاد ملی نخبگان درباره «تعریف نخبه و احراز استعدادهای برتر و نخبگی افراد» آیین نامه احراز نخبگی با هدف منطقی کردن و تعریف شاخص های علمی، استانداردسازی معیارها و فرآیندهای شناسایی و معرفی نخبگان و استعدادهای برتر، تصویب شد. در ماده ۲ این آیین نامه نخبه چنین تعریف می شود: «نخبه» به استناد ماده ۴ اساسنامه بنیاد به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق می شود که اثرگذاری وی در تولید و گسترش علم و هنر و فناوری و فرهنگ سازی و مدیریت کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور گردد.
با سرلوحه قرار دادن تعریف کلی فوق از نخبگان می توان نخبه سیاسی را چنین تعریف کرد: «نخبه سیاسی» به شخصی اطلاق می شود که پدیده های سیاسی را در دو سطح داخلی و بین المللی بررسی کند و با نگاه آینده نگرانه، حوادث سیاسی را پیش بینی و در بالاترین سطح مورد نظر، راهکاری جهت مدیریت هوشمندانه وقایع به منظور ارتقای زندگی بشری ارائه دهد.
یکم؛ تعریف نخبگان(خواص) ازمنظر رهبری
تجربه تاریخی معاصرنشان می دهد که نخبه گان سیاسی کشور، همواره دریک مسیرحرکت نکرده اند، بلکه همیشه در نوسان بوده اند؛ به طوری که بنا به فرمایشات مقام معظم رهبری، بعضی ازنخبگان با«زاویه گرفتن ازنظام» همواره درطول زمان، این رفتار را بروز داده اند. این نخبگان در کلام رهبری، بعضی وقت ها تعبیر به «خواص» نیز می شود. ایشان خواص را کسانی می دانند که«نسبت به قضایا از فهم برخوردار هستند.» ایشان می فرمایند: «خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدم های بی سواد هم هستند. گاهی کسی بی سواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی می فهمد چه کار می کند. از روی تصمیم گیری و تشخیص عمل می کند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به هر حال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.»[۱] ایشان ضمن تقسیم افراد جامعه به دو قسمت عوام و خواص، خواص را افراد آگاه به مباحث روز می دانند که در امور تصمیم گیری بیشترین نقش را ایفاء می نمایند. «در هر جامعه و شهر و کشوری، از یک دیدگاه، مردم به دو قسم تقسیم می شوند: یک قسمْ کسانی هستند که بر مبنای فکر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم گیری کار می کنند. راهی را می شناسند و در آن راه که به خوب و بدش کار نداریم گام برمی دارند. یک قِسم اینهایند که اسمشان را خواص می گذاریم. قسم دیگر، کسانی هستند که نمی خواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است. در واقع نمی خواهند بفهمند، بسنجند، به تحلیل بپردازند و درک کنند. به تعبیری دیگر، تابع جَوّند. به چگونگی جوّ نگاه می کنند و دنبال آن جوّ به حرکت در می آیند. اسم این قسم از مردم را عوام می گذاریم. پس، جامعه را می شود به خواص و عوام تقسیم کرد.»[۲]
بنابراین از منظر رهبری خواص کسانی هستند که به مباحث روز آگاهی دارند و قضایا را به خوبی درک می کنند، اگرچه شاید فرد خاص و باسوادی نباشد، ولی چون رفتاراجتماعی را درک می کند، می توان او را خواص نامید؛ هرچند که و اگر کسی باسواد باشد ولی درک درستی از زمانه خود نداشته باشد، این عوام است. ایشان جهت تبیین این مسئله، مثالی را می زند: «در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق می شد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر می آمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرشان می گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه می کنید! راننده کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیش نماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می گفت: «چرا وقتی اسم پیغمبر می آید یک صلوات می فرستید، ولی اسم «آقا» که می آید، سه صلوات می فرستید؟!» نمی فهمید. راننده به او جواب می داد: روزی که دیگر مبارزه ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمی فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده می فهمید، روحانی نمی فهمید!»[۳]
بنابراین مراد رهبری ازخواص به معنی صاحب لباس و یا دارای جنسیت خاص نیست، بلکه خواص به کسانی گفته می شود که قضایا را می فهمند و تصمیم می گیرند و عمل می کنند؛ «این را مثال زدم تا بدانید خواص که می گوییم، معنایش صاحب لباسِ خاصی نیست. ممکن است مرد باشد، ممکن است زن باشد. ممکن است تحصیل کرده باشد، ممکن است تحصیل نکرده باشد. ممکن است ثروتمند باشد، ممکن است فقیر باشد. ممکن است انسانی باشد که در دستگاه های دولتی خدمت می کند، ممکن است جزو مخالفین دستگاههای دولتی طاغوت باشد. خواص که می گوییم از خوب و بدش (خواص را هم باز تقسیم خواهیم کرد) یعنی کسانی که وقتی عملی انجام می دهند، موضعگیری ای می کنند و راهی انتخاب می کنند، از روی فکر و تحلیل است. می فهمند و تصمیم می گیرند و عمل می کنند. اینها خواصند. نقطه مقابلش هم عوام است. عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی می رود، آنها هم دنبالش می روند و تحلیلی ندارند. یک وقت مردم می گویند «زنده باد!» این هم نگاه می کند، می گوید «زنده باد!» یک وقت مردم می گویند «مرده باد!» نگاه می کند، می گوید «مرده باد!» یک وقت جوّ این طور است؛ این جا می آید. یک وقت جو آن طور است؛ آن جا می رود!»[۴]
دوم؛ انواع خواص ازمنظر رهبری:
رهبری خواص را به دو دسته تقسیم می نمایند.
۱. خواص جبهه حق: عدّه ای اهل فکر و فرهنگ و معرفتند و برای جبهه حق کار می کنند. فهمیده اند حق با کدام جبهه است. حق را شناخته اند و بر اساس تشخیص خود، برای آن، کار و حرکت می کنند.[۵]
این نوع از خواص نیز خود به دودسته قابل تقسیم است:
الف: یک نوع کسانی هستند که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذّت، راحت، نام و همه متاعهای خوبْ قرار دارند. و به راحتی می توانند ازآن دست بکشند. «منتها اگر در مقابل این متاعها و بهره های زندگی، خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شدید که وقتی پای تکلیفِ سخت به میان آمد، نتوانستید دست بردارید، واویلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاعهای دنیوی، آن جا که پای امتحان سخت پیش می آید، می توانید از آن متاع ها به راحتی دست بردارید، آن وقتْ حساب است.»[۶] از منظررهبری، اگر این نوع از خواص درجامعه در اکثریت باشند، هیچ وقت جامعه اسلامی به سرنوشت جامعه دوران امام حسین(ع) مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است.
ب: یک نوع کسانی هستند که درمقابله با دنیا و زندگی، پایشان می لرزد و به راحتی نمی توانند ازآن دست بکشند. اگر این نوع از خواص در جامعه در اکثریت باشند،جامعه به سرنوشت بدی دچار خواهد شد.«اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق دل سپردگان به متاع دنیا. آنان که حق شناسند، ولی در عین حال مقابل متاع دنیا، پایشان می لرزد در اکثریت بودند، وامصیبتاست!»[۷]
وجود این نوع ازخواص، باعث می شود که جامعه شاهد، فاجعه ای بنام شهادت امام حسین(ع) باشد. «وقتی خواصِ طرفدارِ حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیت می دهند که فقط دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می کند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمی ایستند و از حق طرفداری نمی کنند و جانشان را به خطر نمی اندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسین بن علی(ع) با آن وضع آغاز می شود. حکومت به بنی امیّه و شاخه مروان» و بعد به بنی عبّاس و آخرش هم به سلسله سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز می رسد!»[۸]
۲. خواص جبهه باطل؛ این عده کسانی هستند که افراد جامعه را به قرآن، به سنّت، به عترت، به راه خدا و به ارزش های اسلامی دعوت نمی کنند؛ بلکه و در مقابل حق هستند و زیر لوای باطل به خدمت مشغولند. اینها کسانی هستند که امامت را در اسلام به سلطنت و پادشاهی تبدیل کردند و هزار ماه یعنی نود سال! در دولت بزرگ اسلامی، حاکمیت داشتند.
سوم: قبولی و مردودی نخبگان
مهمترین عوامل مردودی[۹] و قبولی نخبگان را می توان چنین برشمرد:
الف) عوامل مردودی نخبگان: از منظر رهبری عوامل ذیل باعث می شود، نخبگان و خواصی که برای مدتی حتی مدت طولانی در جبهه حق بودند، از دایره حق خارج شوند و در جبهه دیگر سیر نمایند. به تعبیر رهبری«یک دسته کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داد، اما نعمت خدا را تبدیل کردند و خراب نمودند. لذا مورد غضب قرار گرفتند؛ یا دنبال آنها راه افتادند، گمراه شدند.»[۱۰] از مهمترین عوامل خروج از دایره حق عبارتنداز؛
۱. غرب گرایی: وجود آرا و تفکرات مختلف و پراکندگی آن و عدم سازگاری این اندیشه ها با مبانی مقدس جمهوری اسلامی ایران می باشد. درایران به جهت پراکندگی و ارتباط با کشورهای دیگر، ورود اندیشه ای مختلفی، گاها معارض با اندیشه های اسلام، توسط نخبگان، باعث سردرگمی نخبگان می شود. اگرچه، وجود آرا و تفکرات مختلف خود به خود یک مشکل نیست، بلکه نشانه تحرک و پویایی است اما زمانی که قرار است علم در خدمت عمل سیاسی قرار بگیرد وجود اجماع نخبگان فکری و ابزاری امری لازم و ضروری است. و این اجماع درجامعه صورت نمی گیرد.
۲. پایان خود فراموشی و آغاز بحران هویت: نخبگان سیاسی کشور درحرکت به سوی پیشرفت، بجای توجه به غنای فرهنگی ایرانی و اسلامی، فرهنگ ایران و اسلام را به کلی سنتی و عقب مانده می دانند که هیچ نقطه قابل اتکایی ندارد و برخی دیگر به رغم اذعان به غنای فرهنگی خویش، مرعوب غرب شدند و به اقتباس از آن روی می آورند.این دسته گرچه درپی اصلاح بودند و تعلقی به ایران و داشته های فرهنگی اش دارند، اما نسخه درمان عقب ماندگی را در خارج جستجو می نمایند و خودی آنان درآنجا تعریف می شود.
۳. عدم تمکین به قوانین و نپذیرفتن قواعد بازی:کسانی که پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری به قانون تمکین نکرده و حوادث بعد از انتخابات را آفریدند، در امتحان انتخابات مردود شدند. کسانی که پس از انتخابات قواعد دمکراسی را رعایت نکرده و نتیجه انتخابات را نپذیرفتند و با انجام کارهای غیرقانونی موجب اغتشاش در جامعه شدند، مخاطب بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی هستند.
۴. عدم اعتقاد به ولایت و رهبری: عدم اعتقاد به این نیست که شما فقط به ولایت معتقد نباشید، بلکه یک زمانی حاکم اسلامی و دولت اسلامی بناء خوبی را می گذارد و خواص بیایند، این بنا را نادیده بگیرند. به عنوان نمونه، پیامبر اکرم(ص) نظامی را به وجود آورد که خطوط اصلی آن چند چیز بود. در میان این خطوط اصلی، چهار چیز وجود داشت:
الف) معرفت شفّاف و بی ابهام؛ معرفت نسبت به دین، معرفت نسبت به احکام، معرفت نسبت به جامعه، معرفت نسبت به تکلیف، معرفت نسبت به خدا، معرفت نسبت به پیامبر، معرفت نسبت به طبیعت. همین معرفت بود که به علم و علم اندوزی منتهی شد و جامعه اسلامی را در قرن چهارم هجری به اوج تمدّن علمی رساند.
ب) عدالت مطلق و بی اغماض؛ عدالت در قضاوت، عدالت در برخورداری های عمومی و نه خصوصی امکاناتی که متعلّق به همه مردم است و باید بین آنها با عدالت تقسیم شود عدالت در اجرای حدود اله
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 