پاورپوینت کامل چیستی علوم انسانی و چرایی بازنگری در آن ۶۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چیستی علوم انسانی و چرایی بازنگری در آن ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چیستی علوم انسانی و چرایی بازنگری در آن ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چیستی علوم انسانی و چرایی بازنگری در آن ۶۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۴
چندی پیش مقام معظم رهبری در دیدار با برخی از اساتید و نخبگان دانشگاهی، لزوم بازنگری بر مبانی علوم انسانی و برنامه های درسی دانشگاهی در زمینه این علوم را مطرح کردند. پس از آن صحبت های مختلفی در زمینه چگونگی عملی شدن این هدف در میان نخبگان و برخی از مسوولان صورت گرفته است. در این مجال برآنیم که ضمن واکاوی علوم انسانی، جایگاه آن در مغرب زمین و فرهنگ اسلامی به ضعف و آسیب شناسی این علوم پس از انقلاب اسلامی بپردازیم.
از منظرهای مختلف، از علوم انسانی تعاریف متعددی عرضه شده است. به اجمال می توان گفت علوم انسانی دانش هایی هستند که انسان در آنها از لحاظ حیات درونی و روابط با دیگران، بررسی می شود. به عبارت دقیق تر علوم انسانی شاخه ای از علومی است که مطالعات و تاملات انسان را درباره خودش از زوایای گوناگون در بر می گیرد و در زمینه های متنوعی نیز رشد یافته است. با نگاهی تاریخی می توان دریافت که آغاز پیدایش علوم انسانی به صورت یک حوزه مستقل، در دهه های پایانی سده هفدهم بود. اما جدایی این علوم از علوم طبیعی در اوایل سده نوزدهم به وقوع پیوست. در واقع در این قرن مسئله علوم انسانی با تعابیر تازه ای مطرح شد.
برخی از متفکران علوم انسانی را با ریاضیات و فیزیک هم دوره می دانند.[۱] عده ای نیز عقیده دارند تا اوایل قرن نوزدهم، کلمه علم هنوز دلالت و معنای مخصوص و محدود امروز خود را نداشته است وامتیاز و برتری ویژه ای نداشت. از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم، با پیشرفت علوم تجربی و تبلیغات دامنه دار پیروان نهضت روشنگری علوم انسانی از علوم تجربی جدا شد. علوم تجربی هم در موضوع و هم در روش و هدف، الگوی دانش ها به شمار آمد. آیر روان شناس معروف بر این باور است که این جدایی در قرن هجدهم اتفاق افتاده است.[۲]
بررسی ماهیت این علوم، آنگاه اهمیت می یابد که دریابیم تمام رفتارهای روحی و عملی بشر به نحوی موضوع تحقیق و پژوهش این علوم قرار می گیرد. مبانی علوم انسانی، به صورتی انتزاعی و عام قابل بحث است از این رو می تواند وجه مشترک همه ملل و فرهنگ ها باشد، اما تاریخ بندی آنها، زمینه های بومی نگری به این دانش ها را فراهم می آورد. تا آنجا که می توانیم ضمن داشتن نگاهی ماهوی به آنها قائل به نوعی علوم انسانی موقعیتی و مقید به زمان و مکان هم باشیم.
در دانشگاه های غرب عبارت علوم انسانی معمولا، شامل هسته ای علمی مرکب از روان شناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی می شود. گاهی زبان شناسی و تاریخ را به آن می افزایند.[۳]
به طور کلی، در مورد مصداق علوم انسانی دو دیدگاه وجود دارد. یکی دیدگاهی که روش این علوم را به روش تجربی محدود نمی کند و دیگری دیدگاهی که تجربه را یگانه روش این علوم می داند و به این علت است که فلسفه و علوم انتزاعی از انها خارج می شوند. با این نگاه، علوم انسانی اصلی عبارتند از علم سیاست، اخلاق، جامعه شناسی و اقتصاد. اما روانشناسی که روشی تجربی دارد، جزء این علوم به شمار نمی آید. البته برخی در مغرب زمین روش علوم انسانی را تجربی می دانند. در این صورت علوم انسانی شامل روان شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی، جامعه شناسی و علوم تربیتی می شود. اما حقوق اخلاق و فلسفه از دایره این علوم خارجند، زیرا نه روش آنها تجربی است و نه قدرت پیش بینی به انسان می دهند. دانشمندان طرفدار این دیدگاه، علوم انسانی را انسان شناسی تجربی می دانند نه انسان شناسی به معنای عام. برخی از متفکران نیز معنای علوم انسانی را چنان گسترده می دانندکه شامل علومی مانند اقتصاد، جامعه شناسی، انسان شناسی، جغرافیا، قوم شناسی، زبان شناسی، تاریخ، سیاست و… می دانند که فهرست مستوفایی از آن نمی توان ارائه کرد.[۴] گاهی از علوم انسانی به علوم اجتماعی نیز یاد می شود. ژان پیاژه در کتابش شناخت شناسی علوم انسانی نوشته است: نمی توان هیچ گونه تمایز ماهوی میان آنچه اغلب علوم اجتماعی نامیده می شود و آنچه علوم انسانی خوانده می شود، قائل شد. زیرا بدیهی است که پدیده های اجتماعی به همه خصوصیات انسانی، حتی فرایندهای روانی فیزیولوژیک وابسته اند و در مقابل علوم انسانی همه از جهت معینی اجتماعی اند.[۵]
تذکر این موضوع ضروری است که همه رویکردها به علوم انسانی و دیدگاه های پیش گفته، مبنایی غربی دارد و ریشه در متافیزیک بر آمده ازسنت فکری فلسفی غرب دارد. روشن است که مجموعه تکاپوهای ارزشمند فکری و فلسفی مسلمانان به ویژه ایرانیان در ادوار مختلف تاریخی، دستاوردهای فراوانی در جهت پیشبرد معارف بشری از جمله علوم انسانی داشته است. جامعه حوزوی و دانشگاهی ما باید با استخراج این مجموعه ارزشمند فکری، مبانی بومی علوم انسانی را شکل دهند. البته پس از انقلاب اسلامی تلاشهای مفید و ارزشمندی در این زمینه صورت گرفته، اما این کافی نیست؛ چنانکه مقام معظم رهبری چندی پیش از وضعیت علوم انسانی گلایه کردند.
با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی که با شعار تثبیت، مقاومت و سازندگی، فصل جدیدی را در تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران گشود، ضرورت آینده نگری فراگیر، بیش از هر چیز توجه برنامه ریزان و مدیران ارشد نظام اسلامی را به خود جلب کرده و در چار چوب راهبرد جمهوری اسلامی، چشم انداز برنامه ای بیست ساله آینده کشور ترسیم شده است. برای تحقق اهداف کلان این چشم انداز، توجه به عنصر فرهنگ و فرهنگ پذیری در اولویت این راهبرد کلی قرار دارد. چرا که این روند، نیازمند فرهنگ کار آمد و مقتدری است که در حل مشکلات پیش روی نظام ثمر بخش باشد. بر این اساس توجه به علوم انسانی، به مثابه زیر ساخت تحول فرهنگی و ابعاد مختلف آن، شرط دستیابی به اهداف برنامه بیست ساله است. از این رو مطالعه تغییر و تحول و مبانی علوم انسانی و آسیب شناسی آن، اهمیت فوق العاده ای در حوزه تجزیه و تحلیل و مطالعه سند چشم انداز بیست ساله دارد.
اشاره کردیم که آنچه امروز به نام علوم انسانی می شناسیم، متعلق به دوره جدید برخاسته از تحول نگرش به عالم و آدم در مغرب زمین می باشد. بنابراین لازمه آسیب شناسی علوم انسانی در سند چشم انداز، توجه به این نکته مهم است. اهمیت علوم انسانی در چشم انداز و برنامه بیست ساله به لحاظ نقش موثر این روش ها در رشد و بالندگی نظام جمهوری اسلامی است، چرا که ضرورت معرفی حکومت دینی و دفاع از آن به لحاظ نظری و عملی و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات جامعه و سیاست، به تلاش برای احیای هویت اسلامی و ایجاد هویت جدید ایرانی اسلامی در قالب مباحث مختلف علوم انسانی در دانشگاهها، صورتی مشخص و سامان یافته بخشیده است.
انقلاب اسلامی با طرح شعار استقلال که به باور و درک فرهنگی از هویت تاریخ این ملت نیاز دارد، سبب گشایش افقهای جدید در اندیشه ورزی، درباره مسائل انسانی گردیده و امروز ما شاهد جوانه زدن باورها و اعتماد به امکان پذیر بودن حل مشکلات از راه هایی برگرفته از هویت تاریخی خویش هستیم. بنابراین می توان گفت که نوع نگاه و انتظار از علوم انسانی بعد از انقلاب اسلامی، ضرورت جدی اهتمام به آنها را مشخص می سازد. ضمن اینکه ایجاد تحولات عمیق فرهنگی و مقابله با سلطه گری مخالفان نمی تواند فقط با تکیه بر بنیه فنی کشور، و بی توجه به حوزه های مربوط به علوم انسانی صورت پذیرد.
یکی از مهم ترین تحولات فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تلاش برای درونی سازی ارزشهای انقلاب اسلامی در ساختارهای آموزشی و پژوهشی کشور است. این مسئله که در قالب انقلاب فرهنگی و در راستای تمدن سازی اسلامی – ایرانی، پی گیری گردیده و سبب تغییرات ماهوی و صوری در رشته های دانشگاهی و به ویژه در علوم انسانی در ایران شده است. در واقع، انقلاب فرهنگی با هدف تغییر ادبیات غرب محور، در آموزش و پژوهش به رویکردی اسلام گرا اقبال نشان داده و اجرا شده است. در این میان بسیاری از رشته های دانشگاهی، دستخوش برخی تغییرات ساختاری شده اند، علوم انسانی به سبب اهمیت جایگاه آن در ساخت تمدنی بومی و اسلامی، مورد توجه جدی قرار گرفته است. به عبارت دیگر، هسته اصلی تمدن سازی اسلامی ایرانی، با بازنگری نظام آموزش عالی کشور در حوزه های علوم انسانی تدوین شده است، زیرا تحقق این راهبرد علمی در کشور تنها از طریق عملیاتی شدن اهداف آن در رشته های علوم انسانی ممکن است.
ایران یکی از مهم ترین، پیشرفته ترین و معتبرترین مراکز تولید علم در دوره اوج تمدن اسلامی بوده است. این مسئله، به ویژه در حوزه علوم انسانی اهمیت بسیاری دارد زیرا بسیاری از دانشگاه های معتبر جهانی در ایران قرار داشته و دانشوران، فلاسفه و حکمای فراوانی در حوزه های مختلف علوم بشری، به ویژه در علوم انسانی از میان ایرانیان بوده اند. در آن دوره، علوم انسانی به عنوان زیر بنای همه علوم تجربی و فنی مورد توجه قرار می گرفت و بر این اساس اکثر نوابغ در علوم ریاضی، تجربی و فنی، در ابتدا به اصول علوم انسانی می پرداختند. در واقع با آنکه علوم و پیشرفتهای علمی در آن دوره، مجموعه یکپارچه و واحدی نبود، اما علوم انسانی اصلی بنیادین در شناخت انسان و مقدمه ای برای فهم نیازهای بشری تلقی می شد.
با توجه به آنچه گفتیم علوم انسانی به عنوان مهارتی ادراکی و نرم افزاری، در جهت تحقق امور تجربی و فنی در راستای سعادت بشری به حساب می آمد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 