پاورپوینت کامل گفتمان امامت;پیرامون غدیر در کلام الهی (قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گفتمان امامت;پیرامون غدیر در کلام الهی (قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتمان امامت;پیرامون غدیر در کلام الهی (قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتمان امامت;پیرامون غدیر در کلام الهی (قسمت دوم) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
اشاره:
«فَبَشِّرْ عِبَادِی * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» متن ذیل دومین بخش از مناظره «حق شناس» (برادر شیعه) و «حق جو» (برادر اهل سنت) پیرامون ولایت امیرالمؤمنین(ع) و آیات مربوط به حماسه غدیر خم است که تقدیم می شود.
معارف
حق شناس: اکنون درباره آیاتی دیگر به بحث و مناظره می نشینیم: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»[۱] و «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی و…»[۲] لطفاً تفسیر آیات فوق را ارائه فرمایید. و شأن نزول آن را بیان دارید.
حق جو: «هان ای پیامبر! آنچه را که از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن- که اگر نکنی، تبلیغ رسالت نکرده ای؟» یعنی، شرط رسالت این نیست که در این صورت کوتاهی نمایی! «… خدا تورا از (شرّ) مردمان حفظ می کند… ».
به پیغمبر قوت قلب می بخشد که هیچ آسیبی متوجه او و نهضتش نخواهد شد، و مسلّماً، موضوع، محتاج جسارت عظیمی بوده که شخصی از گوشه عربستان پس از روشن ساختن موضع خود در برابر اهل کتاب داخلی جهان اهل کتاب را این چنین مخاطب قرار دهد. خصوصاً آن که می دانیم در آن دوران مسیحیان (روم شرقی) لشکری تدارک دیده و از ناحیه «تبوک» قصد حمله داشتند. «…همانا خدا کافران را هدایت نخواهد کرد».
یعنی، نه تنها خداوند تو را ای پیامبر! از شرّ حملات آنها حفظ می کند، بلکه معاندان راه حق (آنان که اسماً اهل کتابند ولی چیزی جز کفر در دل ندارند) را نیز به هیچ راه صلاحی رهنمون نخواهد شد. سپس مجدداً تأکید می نماید که: «بگو: اهل کتاب! بر هیچ پایه (و ارزشی) نباشید، مگر به تورات و انجیل و آنچه از پروردگارتان به شما نازل شده عمل کنید!»، این اصرار عجیب که افراد، مدعی هر اعتقادی که هستند، به اعتقاد خود عمل کنند، از خصوصیات اسلام است و در هیچ مکتبی نیست. هرگز کمونیستها به سرمایه داران نمی گویند، حال که کمونیست نیستند، لاأقل اصول سرمایه داری خود را محترم شمرید! و غیر مسلمانان، مسلمانان را تشویق نمی کنند تا قرآن خود را محترم دارند، بلکه اصرار می ورزند، به هر وسیله ممکن آنها را نسبت به کتابشان بدبین سازند! و…(آری) هر آنچه از پروردگارت بر تو نازل گشته، سرکشی و عناد بسیاری از ایشان را بیافزاید و تو افسوس ستم پیشگان را مخور».
آیه جنبه پیش بینی دارد، می فرماید، مسلماً چنین بی پروا با اهل کتاب سخن گفتن و روشن و صریح انحرافاتشان را تذکر دادن، بی عکس العمل نیست و سرکشی و عناد فراوان از آنها خواهی دید! ولی ناراحت مباش و غم مخور که چرا این مردم سخن حق را نمی شنوند!
متأسفانه آنچه کردار بشر را می سازد، اکثراً، تفکر و انصاف نیست، بلکه تعصّب و عداوتی است که بابستگی های مادی توأم گشته است. سعی ادیان این است که روحیه انصاف را در انسان تقویت کرده، نیروی اندیشه او را از اسارت تعصب و عادات رها سازند. و هم اینجاست که شیطان وارد شده، با طرح مسائل مادی و نفسانی، اندیشه را در حجاب نفس می برد. بنابراین غصه خوردن بر احوال کسانی که در حکومت نفس رفته اند و نمی خواهند هیچ منطقی را بپذیرند، خود آزاری بی نتیجه است و خدا نمی خواهد اوقات پیامبران و مؤمنان با چنین غمهایی پر شود.
انحراف در تفسیر آیه:
آیات اخیر، توسط مفسران شیعی، تفسیر خاص یافته و می گویند چون سوره مائده آخرین سوره نازله بر پیغمبر(ص) بوده، هنگامی نازل شده که تمامی احکام ابلاغ گشته بود، باید تنها موضوع باقی مانده، یعنی نصب جانشینی برای رسول اکرم(ص)، مشخص گردد و آیه: «ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن که اگر نکنی، تبلیغ رسالت نکرده ای!؟»، اشاره به این امر دارد. آنگاه با بر شمردن واقعه (غدیر خم) به عنوان شأن نزول آیه نتیجه می گیرند که جانشین مشخص شده برای رسول اکرم(ص) نیز علی(ع) بوده است. این نظریه، بر پایه شواهد قرآنی و تاریخی، هر دو، خطاست و ما اجمالاً این شواهد را از نظر می گذرانیم:
الف) شواهد تاریخی:
اول، آنکه علی(ع)، شخصاً هرگز ادعای حقانیت برای خلافت، بر پایه «حکم الهی» و یا «وصیت پیغمبر» نکرد. هیچ مورّخی چنین مطلبی را گزارش نکرده است. حال آنکه می دانیم علی(ع) قرآن را به خوبی می دانست و هرگاه آیه فوق در جهت جانشینی یا خلافت او نازل شده بود، حتماً در «سقیفه» به آن اشاره نموده، هشدار می داد که همگان فرمان خدا را اجرا کنند.
دوم، آنکه در تمام دوران زمامداری سه خلیفه اول، علی(ع) طرف مشورت بود و به خصوص چنانچه همه تواریخ نوشته اند با ابوبکر و عمر همکاری نزدیک داشته، پشت سر آنها نماز می خواند. مسلماً اگر خلافت را بر پایه حکم الهی از آن خود می دانست، باید آنها را غاصب شمرده، لااقل ترک مراوده می کرد. و شأن علی(ع) اجلّ از آن است که گوئیم تقیّه کرده، و با نقض کنندگان حکم الهی همکاری و معاشرت داشت!
سوم، آنکه بنا به آنچه در منابع شیعی آمده، علی (ع) خود فرموده است که هرگاه زمامدار مسلمین فوت کند، مسلمین از پای ننشینند تا زمامدار جدیدی برای خود انتخاب نمایند. بنابراین آن حضرت زمامداری را امری انتخابی می دانسته و نه انتصابی و هرگز نگفته است، تکلیف مردم از نظرزمامدار این است که تا من و یازده «فرزندم» زنده باشیم، همواره یکی از ما باید زمامدار باشد!
چهارم، آنکه شاید، زمان نزول آیه، مقارن با واقعه غدیر خم باشد، ولی این امر دلیل آن نیست که مقصود از ابلاغ ما أنزل الله، و خلافت علی(ع)بعد از پیغمبر بوده باشد. شرح واقعه غدیر خم در غالب تواریخ آمده است. همه اجمالاً می گویند که پیغمبر(ص) به اتفاق نزدیکانش در مدینه، عازم آخرین حج خود شد. ولی علی(ع) و چندین تن دیگر را برای جمع آوری زکات به یمن فرستاد. علی(ع) فوق العاده در امور دینی سختگیر بود و به هیچ وجه اجازه نداد، همراهان، کمترین مقداری از زکات را برای مخارج خود بردارند. وقتی همگی پس از انجام مأموریت خدمت پیغمبر (ص) رسیدند، اواخر مراسم حج بود و عده ای، از سختگیری های علی(ع) شکایت آوردند. زمینه نیز برای ابراز ناخشنودی و بدگویی از علی(ع) توسط عده ای که اقوام آنها کفّار حربی بوده و در جنگها به دست آن حضرت کشته شده بودند، همواره آماده بود. از این روی، کار تکذیب و بدگوئی از علی(ع) به جایی رسید که در مراجعت قبل از ورود به مدینه وقتی در «غدیر خم» برای نماز فرود آمده بودند، پیغمبر(ص) مجبور شد با کلامی قاطع از او دفاع نماید و آن حضرت را با خود به بالای بلندی برده، بانگ زد: هرکسی را که من مولای اویم، علی مولای اوست خدایا دوست بدار کسی که او را دوست دارد و دشمن دار کسی را که با او دشمنی کند؟، مسلماً اگر قرار بر جانشینی بود، صریحاً می فرمود که ای مردم! پس از من، علی زمامدار شماست! و به علاوه این سخن را هم قبلاً در مراسم حج بر زبان می راند تا جمع کثیر مسلمین بشنوند و نه در موقعی که فقط عده معدودی مستمع بودند و اهل مکه و دیگران حضور نداشتند! یا لااقل در مدینه می فرمود که اهل مدینه هم بشنوند، نه در میان راه!؟
به این ترتیب، هیچ گونه شاهد تاریخی در این که پیغمبر(ص) قصد انتصاب جانشین برای خودداشته و یا علی(ع) چنین حقی برای خود قائل بوده است، وجود ندارد و هرآنچه در این مورد ارائه گشته جز روایات مشکوک، چیزی به نظر نمی رسد.
ب) شواهد قرآنی:
اول، آنکه آیات قبل و بعد آیه فوق، در مورد اهل کتاب است و دلیلی ندارد که در جریان اینگونه سخنان به یکباره بحث جانشینی برای پیغمبر مطرح گردد! چنین باوری! ارتباط آیات را مختل ساخته، بی نظمی در قرآن پیش می آورد. روایت صحیح آن است که قرآن را توضیح داده، رفع مشکل کند، نه آنکه ارتباط آیات را قطع و مشکل جدیدی به وجود آورد!
دوم، آنکه هرگاه قرار بود پیغمبر(ص)علی(ع)را به عنوان جانشین خود معرفی نموده، از مخالفین نهراسد، باید در برابر منافقین تقویت روحی می شد و نه کافران چنانچه ختام آیه مربوط می رساند! و همانگونه که در مقطع آیه بعدی نیز می فرماید: «تو افسوس کافران را مخور!» و به این وسیله پیوند آیات با یکدیگر نیز اثبات می شود.
سوم، آنکه هرگاه موضوع خلافت علی(ع) پس از پیغمبر مورد نظر بود، چه دلیلی داشت که این مطلب صریحاً در آیه نیاید؟ و در آن صورت هم باید حفاظت از جانشین پیامبر علی رغم دسیسه های مخالفان مورد تأکید قرار می گرفت، و نه حفاظت از جان پیغمبر(ص)!.؟
و بالاخره چهارم، آنکه: نیامدن «واو عطف» در ابتدای آیه بعد خود می رساند که پیغام مربوطه که لازم بوده پیامبر(ص) آن را برساند همان مفاد آیه ای است که خطاب به اهل کتاب دارد.
چنانچه اگر گفته شود: «فلان کس را ملاقات کن، نصیحتش بنما»، «و در سخن قاطع و صریح باش»، مشخص نیست که منظور از «قاطعیت و صراحت»، در نصیحت به فلان کس است و یا رهنمودی کلی برای مخاطب در زندگی. ولی اگر گفته شود: «فلان کس را ملاقات کن، نصیحتش بنما»، «سخن قاطع و صریح گوی» مشخص می شود که منظور از «قاطعیت و صراحت» در همان نصیحت به فلان کس است.
«(همانا) امروز، دینتان را بهر شما کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام کرده، خشنودم که اسلام دین شما باشد؟».
به دنبال ارائه آخرین احکام، تذکر می دهد که به این ترتیب، دین بر شما مسلمین کامل شده و آنچه به عنوان هدایت دینی در زندگی لازم است، به همه ارزانی گشت. سپس در رابطه با احکام اخیر استثنایی ذکر می نماید: «پس آن کس که مضطر شد و گرسنه ماند و بدون قصد گناه و سرکشی در برابر خدا (از این محرمات تغذیه کرد) خداوند آمرزنده و مهربانست»،
تحریم های اخیر و جمله استثنائیه فوق در سوره بقره[۳] نیز آمده است که جهت اطلاعات اضافی می توان به توضیح آیه مربوطه مراجعه کرد.
متأسفانه در غالب تفاسیر شیعه، عبارت: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» را به ولایت امیر المؤمنین(ع) مربوط دانسته و گفته اند، وقتی پیغمبر(ص) در غدیر خم حضرت امیر را به عنوان جانشین خود معرفی کرد، آیه فوق نازل شد!. این گفته از چند جهت در خور ایراد است: اولاً آنکه پیغمبر در غدیر خم، علی(ع) را جانشین خود معرفی نکرد، بلکه اعتماد و احترام خود را نسبت به او، در طرد گفتار بدخواهان و منتقدان، ابراز داشت و دوستی و یاری او را سفارش فرمود. و ما در این مورد ذیل آیه ۶۷ همین سوره توضیحات بیشتری داده ایم.
ثانیاً، منطقی نیست که ادعا کنیم خداوند به دنبال ذکر پاره ای محرمات، به یکباره از «ولایت علی(ع)» سخن گوید! و این قول ارتباط عبارات درون آیه را برهم می زند!
ثالثاً، گفته فوق با حدیثی که شیعیان از امام صادق(ع) آورده اند که سوره مائده به یکباره بر پیغمبر(ص) نازل شد؛ نمی خواند.
رابعاً، در آثار تاریخی رسیده که این آیه شریفه در عرفه نازل شد، نه در غدیر خم.
بنا به نص صریح این آیه، اسلام در قرآن و سنت پیغمبر به اکمال رسیده و ناگفته ای ندارد تا احادیث ائمه کامل کند! و بر همین پایه رسول خدا و ائمه در احادیث زیادی فرموده اند: «احادیث ما را با قرآن تطبیق دهید و فقط آنچه موافق آن است را بپذیرید». و در مورد استنتاج از دو مأخذ قرآن و سنت پیامبر، برای مواردی که در دین مسکوت مانده، قرآن خود راه را نشان داده که نه فتاوای شخصی، بلکه شورای مسلمین است.
حق شناس: پیش از آنکه به استدلال های شما پاسخ دهم، نگرش شیعه را درباره آیه تبلیغ و اکمال دین بیان می دارم تا به براهین روشن ما واقف گردید. «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ؛[۴] ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، برسان، و اگر چنین نکنی،رسالت او را به انجام نرسانی، و خداوند تو را از (آسیب) مردمان حفظ می کند، خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.»
این آیه به صورت سربسته از رخداد مهمّی خبر می دهد که برای رسالت پیامبر(ص) جنبه حیاتی دارد. نکات مهم این آیه عبارت است از:
۱. کاربرد کلمه «بلّغ» که تنها در این آیه به کار رفته است، و راغب در مفردات می نویسد: «و یقال: بلّغته الخبر و ابلغته مثله و بلغته اکثر»[۵] که تأکید «بلّغ» است. این به گزینی از واقعه مهمی خبر می دهد و رخدادی خطیر در پی دارد.
۲. آیه می فرماید اگر آن پیام را به مردم نرسانی رسالت الهی را نرساندی»، پیامی که همتراز رسالت است، و بدون انجام آن، رسالت الهی در طول بیست و سه سال به نتیجه نمی رسد. راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «یعنی (ای پیامبر) اگر این پیام یا چیزی را که دریافت کرد ه ای به مردم نرسانی، در حکم کسی خواهی بود که چیزی از رسالت الهی را آشکار نساخته باشد» چنان که ملاحظه می فرمایید، این آیه پیامبر(ص) را تهدید می کند؛ و ما چنین لحنی را درباره هیچ یک از پیام های قرآنی مشاهده نمی کنیم، و این دلیل اهمیت موضوع آیه است، و هیچ ارتباطی به اهل کتاب و رومیان ندارد، زیرا تکلیف همه یهودیان تا جنگ خیبر و سال هفتم هجرت، و مسیحیان با ماجرای مباهله روشن شده بود، و پیامبر(ص) بارها در جنگ موته و تبوک در برابر رومیان لشکرکشی کرده، و هیچ ترس و واهمه ای به خود راه نداده بود. و در آن موارد چنین آیاتی نازل نشده بود. تلاش شما در ارتباط میان آیات قبل و بعد تلاشی بی ثمر است، و اگر بدون تعصب و پیش داوری به این آیه بنگرید، سخن ما را تصدیق خواهید کرد.
۳. می فرماید: «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»[۶] این فقره از آیه به پیامبر(ص) تضمینی می دهد که هیچ آسیبی از مردمان به تو نخواهد رسید؛ آن ترس و واهمه ای که در رساندن پیام الهی داری بی مورد است. مگر چه پیام مهمّی بوده است که بر اساس محاسبات اجتماعی و ترکیب جمعیتی و قبیله ای ممکن بود خطری از جانب دشمنان داخلی مسلمانان متوجه خیمه مرکزی نهضت شخص رسول خدا(ص) گردد؟ پیامبر(ص) تا آن روزهای واپسین، سراسر جزیره العرب را تسخیر کرد. و اهل کتاب داخلی یا شکست خورده و یا تسلیم شده بودند، و نسبت به همه کافران عالم آیه «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ»[۷]، دریافت کرده بود و یقین داشت که دشمنان و کافران قدرت هیچ آسیبی نسبت به ایشان و رسالت الهی اش ندارند. پس نگرانی رسول خدا(ص) از چه کسانی بود؟ روشن است؛ نگرانی حضرت از بدخواهان و منافقان داخلی بود: آنان که در بازگشت از جنگ تبوک قصد ترور پیامبر(ص) و فراری دادن شتر آن حضرت در تاریکی شب را داشته و به عنوان اصحاب پیامبر (ص) تا سر حد مرگ و ترور پیامبر (ص) پیش رفتند، و آنان که از ترس جانشان شهادتین بر زبان آوردند و تا آخرین لحظات با رسول خدا(ص) جنگیدند، و هیچ گاه در دل خود ایمان نیاوردند.
۴. در پایان آیه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»[۸] این کافران کسانی هستند که هیچ گاه در دل خود به پیامبر (ص) و رسالت او ایمان نیاورده، و از روی مصلحت اندیشی یا ترس و اجبار نقاب اسلام بر چهره زدند، اینان مصداق این آیات قرآنند:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ؛[۹] ای پیامبر! کسانی که در کفر می کوشند تو را اندوهگین نکنند: از کسانی که به زبان می گویند ایمان آورده ایم، ولی دلشان ایمان نیاورده است»،یا، «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلا * أُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُهِینًا»[۱۰]
چیزهایی که به نفعشان باشد می پذیرند، ولی آنچه به ضررشان یا به زیان گرایش های قبیله ای و نژادی و علقه های درونی و تعصّبات کور مذهبی شان باشد را نمی پذیرند و تسلیم فرمایشات پیامبر(ص) نمی شوند و تفسیر و تأویل ایشان را زیر پا می گذارند و برداشت هوا پرستانه خود را بر بیان رسول خدا (ص) ترجیح می دهند. اینان کسانی هستند که به زبان ایمان آورده ، ولی در واقع، کافران حقیقی اند، زیرا دینی را می پذیرند که با هوا و گرایش های آنان هماهنگ باشد، و برایشان مهم نیست که پیامبر (ص) از آنان چه خواسته است. یا «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ»[۱۱] که به اتفاق سه تن از دانشمندان اهل سنت، این آیات پس از واقعه غدیر خم نازل گشته است: فردی به نام جابر بن نضر بن حارث به پیامبر (ص)عرض کرد: ای محمّد! به ما فرمان دادی که به یگانگی خدا و رسالت خود شهادت دهیم و نماز و روزه و حج و زکات بجای آوریم و ما از تو پذیرفتیم، سپس به اینها راضی نشدی و دست پسرعمویت را بالا برده و بر ما ترجیح دادی و گفتی: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه». آیا چنین فرمانی از طرف خودت بود، یا از جانب خدا؟ پیامبر (ص) فرمود: سوگند به خدای یکتا که این فرمان از طرف خدا بود. جابر در حالی که به سمت مرکبش می رفت، گفت خدایا! اگر آنچه که محمّد می گوید، درست است، پس سنگی از آسمان بر ما نازل کن، یا عذابی دردناک بر ما فرو فرست. او هنوز به مرکبش نرسیده بود که خدا سنگی بر او نازل کرد و او را کشت و آیات فوق در شأن آن فرود آمد.[۱۲]
در این آیه نیز لفظ «کافر» به کار رفته است. در حالی که مصداق آن مسلمان به شمار می رفت، و به حکم خدا و رسول گردن نهاده بود، ولی در برخی موارد مهم جانشینی امام علی(ع) گردنکشی کرد و زیر بار فرمان الهی نرفت و در نتیجه خدا نیز گردن او را شکست و در سلک کافران قرار گرفت.
بنابراین «القوم الکافرین» در آیه تبلیغ، منافقان و دشمنان داخلی اند که به نام مسلمانان در صفوف آنان قرار گرفته و موجبات نگرانی پیامبر(ص) را فراهم آورده بودند.
با این بیان، روشن می گردد که آیه در مقام رساندن پیامی خطیر است، که می تواند با طرح آن مخالفانی از میان مسلمانان شکل گیرند، و در مقابل پیامبر(ص) بایستند و از او رویگردان شوند و احیاناً آسیب برسانند. پس از آن که مسلمانان توحید و نبوت و سایر معارف و احکام را پذیرفته بودند، هیچ مسأله ای مهم تر از جانشینی و خلافت رسول خدا(ص) نبوده است. و ما با بهر گیری از سنّت قطعیّه نبویّه و شأن نزول آیه که متواتر بین الفریقین است به کالبد شکافی آیه خواهیم پرداخت، و هیچ بیان و تفسیر و تأویلی روشن تر از بیان پیامبر (ص) نیست، و ما در برابر تبیین نبوی و روشنگری فصل الخطابی حضرت سر تسلیم فرود می آوریم، زیرا به فرموده قرآن: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»[۱۳]
تبیین آیات الهی بر عهده پیامبر(ص) است، و برداشت های ما از قرآن در برابر بیان حضرت رسول(ص) چه ارزشی می تواند داشته باشد،
تفسیر آیه تبلیغ با استفاده از سنّت نبویّه و شأن نزول آن
با مراجعه به منابع، احادیثی که شأن نزول آیه را روشن می سازد، از طریق شیعه و سنی بسیار گسترده است، و ما در اینجا به منابع اهل سنت که علاّمه امینی در الغدیر[۱۴] به ذکر آنها پرداخته است و همه آنان شأن نزول آیه تبلیغ را درباره جانشینی امام علی(ع) در روز غدیر خم دانسته اند اشاره می کنیم:
۱. محمد بن جریر طبری در «الولایه فی طرق حدیث الغدیر» با استناد به زیدبن ارقم؛ ۲. حافظ ابو محمد حنظلی رازی با اسنادش به خدری؛ ۳. حافظ ابو عبدا.. محاملی در «امالی» با اسنادش به ابن عباس؛ ۴. حافظ ابوبکر فارسی شیرازی با اسناد به ابن عباس؛ ۵.حافظ ابن مردویه با اسناد به ابو سعید خدری؛ ۶. حافظ ابن مردویه با اسناد به ابن مسعود؛ ۷. حافظ ابو اسحاق ثعلبی نیشابوری در تفسیرش «الکشف و البیان» با اسناد به امام محمد باقر(ع)؛ ۸. حافظ ابو نعیم اصفهانی با اسنادش به عطیّه؛ ۹. ابوالحسن واحدی نیشابوری در «اسباب النزول»با اسناد به ابوسعید خدری؛ ۱۰. حافظ ابو سعید سجستانی در کتاب «الولایه» با اسناد به ابن عباس؛ ۱۱. حافظ حاکم حسکانی در «شواهد التنزیل» با اسناد به ابن عباس و جابر؛ ۱۲. حافظ ابوالقاسم ابن عساکر شافعی با اسناد به ابوسعید خدری؛ ۱۳. ابوالفتح نطنزی در «الخصائص العلویه» با اسناد به امام باقر(ع) و امام صادق(ع)؛ ۱۴. امام فخر الدین رازی شافعی در تفسیر کبیرش با اسناد به ابن عباس و براءبن عازب؛ ۱۵. ابوسالم نصیبی شافعی در «مطالب السئول» با اسناد به ابوسعید خدری؛ ۱۶. حافظ عزّالدین رسعنی حنبلی در تفسیرش با اسناد به ابن عباس؛ ۱۷. ابواسحاق حموینی در «فرایدالسمطین» با اسناد به ابوهریره؛ ۱۸. سیدعلی همدانی در «موده القربی» با اسناد به براء بن عازب؛ ۱۹. نظام الدین نیشابوری در تفسیرش «السایرالدائر» با اسناد به ابوسعید خدری؛ ۲۰. ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمّه» با اسناد به ابوسعید خدری؛ ۲۱. کمال الدین میبدی در «شرح دیوان امیرالمؤمنین(ع)» با روایت از ثعلبی؛ ۲۲. جلال الدین سیوطی شافعی در تفسیر «الدرالمنثور» با سه طریق؛ ۲۳. عبدالوهاب بخاری در تفسیرش با اسناد به براءبن عازب؛ ۲۴. جمال الدین شیرازی در «اربعین» با اسناد به ابن عباس؛ ۲۵. میرزا محمد بدخشانی در «مفتاح النجه» از چند طریق؛ ۲۶. شوکانی در تفسیر «فتح القدیر» از چند طریق؛ ۲۷. شهاب الدین آلوسی شافعی در «روح المعانی»؛
۲۸. سلیمان قندوزی حنفی در «ینابیع المودّه» از چند طریق؛ ۲۹. شیخ محمد عبده در تفسیر «المنار»؛ ۳۰. ابن العینی حنفی در «عمده القاری»؛[۱۵]
ابواسحاق ثعلبی نیشابوری در تفسیرش «الکشف و البیان» ذیل تفسیر آیه تبلیغ می نویسد؛ «الکلبی عن ابی صالح عن ابن عباس فی قوله تعالی: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الآیه: قال؛ نزلت فی علّی، امرالنبی(ص) ان یبلّغ فیه فأخذ رسول الله(ص) بید علّی فقال؛ من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه.»
با این احادیث و روایاتی که شأن نزول آیه تبلیغ را بیان می کنند و شواهد و قرائن موجود در خود آیه، مقصود آیه مذکور برای ما روشن می گردد و هیچ شکی باقی نمی ماند.
بیان آیه اکمال دین
«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دِینًا؛[۱۶] امروزکافران از دین شما نومید شده اند، لذا از آنان نترسید و از من بترسید؛ امروز، دین شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم، و دین اسلام را بر شما پسندیدم.»
همانطور که ملاحظه می فرمایید، این فقره از آیه، جمله معترضه ای است که هیچ ارتباط موضوعی به فقرات قبل و بعد ندارد، و اگر این بخش از آیه را حذف کنیم، ذرّه ای در معنای مابقی آن خللی به وجود نمی آید؛ و این همان معترضه بودن این فقره را می رساند که بسان رگه هایی زرّین، در میان سایر فقرات آیه می درخشد، و غربت خویش را چونان مصداقش، با دیگر جمله های آیه به نمایش می گذارد، و این یکی از بهترین و زیرکانه ترین روش در حفظ و صیانت آیاتی است که بیم حذف آنها می رفت، و ظریف ترین راهکار در تحقق بخشیدن به آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[۱۷] است، کسانی که توانستند حسّاس ترین فراز تاریخ را در کمتر از چند ماه از اذهان مردم به فراموشی سپارند، و درخشان ترین همایش نبوی را به خاموشی برند، و زیر خروارها خاک لحظه ها و گذشت زمان ها دفن کنند؛ هم آنان، بی تدبیر ربّانی و پاسداری صمدانی، می توانستند آیاتی از قرآن را حذف کنند و به بهانه مصلحت، حقیقت را ذبح کنند، چنانچه درباره تورات و انجیل کردند.
بنابراین، با ملاحظه صدر و ذیل آیه به جدا بودن این فقره از بقیه آن پی خواهید برد، و این توجیهی در ایجاد ارتباط میان فقرات مختلف آیه، قابل قبو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 