پاورپوینت کامل گفتمان امامت ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گفتمان امامت ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفتمان امامت ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گفتمان امامت ۱۱۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۵
پیرامون غدیر در کلام الهی (قسمت سوم/پایانی)
اشاره:
متن ذیل سومین بخش از مناظره «حق شناس» (برادر شیعه) و «حق جو» (برادر اهل سنت) پیرامون ولایت امیرالمؤمنین(ع) و آیات مربوط به حماسه غدیر خم است که تقدیم می شود.
معارف
داستان غدیر
با پایان گرفتن مناسک حج وداع در سال دهم هجری، رسول خدا(ص) با همراهی هزاران تن از مسلمانان به سوی مدینه رهسپار گشتند. پس از طی مسافتی، به غدیر خم در صحرای جحفه رسیدند: مکانی که راه مدینه و مصر و عراق از یکدیگر جدا می شد. آن روز، روز پنج شنبه، ۱۸ ذی الحجّه بود. در آن حال، فرشته وحی، جبرئیل امین(ع)، پیام جاودانه پروردگار را بر پیامبر (ص) فرود آورد:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ؛ فرمان داد که علی(ع) را به مردم معرفی کند و مقام ولایت او را ابلاغ نماید.»
آنگاه رسول خدا(ص) دستور داد کسانی که پیش افتاده اند، بازگردند و واماندگان در رسند. تا این که بانگ اذان ظهر فضای غدیر را عطرآگین کرد و مردمان، در آن روز که هوا گرم بود زیر درختان پرسایه، نماز را به امامت پیامبر اکرم(ص) به پا داشتند. پس از پایان نماز، پیامبر(ص) بالای منبری که از جهاز شتران ساخته بودند، قرار گرفت و به سخنرانی پرداخت.
آن حضرت، پس از حمد و ثنای پروردگار، فرمود: به زودی پیک مرگ مرا می خواند و من اجابت کنم… ای مردم! آیا می شنوید؟ پاسخ گفتند: آری، فرمود: بدانید که من در رستاخیز، پیش از شما در کنار حوض می رسم، و شما بر من وارد خواهید شد… پس بنگرید که در مورد دو چیز گرانسنگ چگونه رفتار می کنید؟ فریاد زدند آن دو گرانسنگ چیست؟ پاسخ فرمود: ثقل بزرگتر، کتاب خدا که رشته ای است پیوسته، یک سر به دست اوست و یک سر دیگر به دست شما، پس به کتاب خدا چنگ زنیدتا گمراه نگردید؛ و دیگری عترت و خاندان من. پروردگار لطیف و خبیر مرا آگاه کرده که این دو چیز گرانسنگ، هرگز از یک دیگر جدا نخواهند شد تا در رستاخیز، کنار حوض بر من وارد شوند. من نیز، همین را آرزو داشتم و از خداوند بزرگ درخواست کرده ام. پس، از آن دو پیشی مگیرید که هلاک می شوید، و پس نمانید که تلف می گردید. آنگاه دست علی(ع) را گرفت و بالا برد، به طوری که سپیدی زیر دستانشان پیدا بود، و همگان او را شناختند. پیامبر(ص) فرمود: چه کسی از میان مردمان، نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می دانند؛ فرمود: خدا مولای من و من مولای مؤمنانم و من از آنان نسبت به خودشان سزاوارترم، «من کنت مولاه فعلیّ مولاه؛ هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست» این جمله را سه بار- و به گفته احمد حنبل چهار بار- تکرار کردند، سپس فرمود: «اللّهم والِ من والاه، و عاد من عاداه، و احبَّ من احبه و ابغض من ابغضه، وانصر من نصره، و اخذل من خذله، وأدر الحقّ معه حیثما دار؛ خدایا دوست بدار کسی را که دوست او باشد، دشمن بدار کسی را که با او دشمنی کند، و دوست بدار کسی که او را دوست بدارد.، دشمنی کن کسی را که با او دشمنی کند، و یاری کن کسی را که او را یاری کند. و خوار کن کسی که او را خوار کند، وحق را بر گرد وجودش بچرخان». هان! حاضران به غایبان ابلاغ کنند. هنوز مردم پراکنده نشده بودند که امین وحی فرود آمد و پیام الهی را نازل کرد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دِینًا»
آنگاه پیامبر(ص) فرمود: «الله اکبر، دین کامل گشت، و نعمت پروردگار لبریز شد، و پروردگار به رسالت من و ولایت علی پس از من خشنود گشت».
مردم به امیرالمومنین ـ صلوات الله علیه ـ تبریک و تهنیت می گفتند، و پیشاپیش آنان ابوبکر و عمر بودند که می گفتند: «بخّ بخّ لک یابن ابی طالب! أصبحت و أمسیت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنه؛ آفرین بر تو ای پسر ابوطالب! که مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن شدی» آنگاه، حسّان بن ثابت، از رسول خدا (ص) رخصت طلبید تا ابیاتی را درباره علی(ع) بسراید. پیامبر(ص) فرمود: بگو که فرخنده باد. حسان فرمود: ای بزرگان قریش؛ من پس از بیعت در حضور پیامبر گواهی می دهم که ولایت علی پابرجاست. سپس حسّان قصیده زیر را بسرایید:
ینادیهم یوم الغدیر و نبیّهم
بخمّ و أسمع بالرّسول منادی
فقال: فمـن مولاکم و نبیّکم؟
فقالـوا و لم یبدوا هناک التعامی
الهک مولانـا وأنت نبیّن
و لـم تلق منّـافی الـولایه عاصی
فقـال له: قم یا علـیّ فانّنـی
رضیتک من بعدی اماماًوهادی
فمن کنت مـولاه فهذا ولیّـه
فکونوا له أتباع صدق موالی
هناک دعا اللّهـمّ! وال ولیّـه
و کن للذی عـادا علیّاً معادیا
یعنی در روز غدیر، پیامبر اسلام(ص)، با آوازی بلند و رسا آنان را ندا در داد و شگفتا! که چگونه گفتارش را به گوش همگان رسانید؛
ایشان فرمود: ای مردم! چه کسی مولا و پیامبر شماست؟ حاضران ـ بی آنکه که خود را به نادانی آراسته کرده باشند ـ پاسخ گفتند:
خدای تو مولای ما و شما پیامبر ما هستید، و درباره ولایت، هیچگاه عصیان و نافرمانی از ما ندیده ای؛
پس پیامبر به علی(ع) فرمود: ای علی برخیز! زیرا بی تردید به پیشوایی و هدایتگری تو پس از خود خشنودم؛ آنگاه فرمود: کسی که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست، و شما پیروانی صادق برای او باشید؛
پیامبر(ص) در آنجا چنین به نیایش پرداخت: خداوندا! دوست علی را دوست بدار، و دشمن او را دشمن بدار!»
چنان چه ملاحظه می فرمایید، حسّان بن ثابت، از واژه «مولا» چیزی جز رهبر و هدایتگر برداشت دیگری نداشته است.
علامه امینی، نام دوازده تن از دانشوران عامه که این ابیات غدیریّه حسّان را روایت کرده اند، و نیز اسامی بیست و شش نفر از فرهیختگان شیعی را در این خصوص، ذکر کرده است.
پاسخ به اشکالات
اکنون، پس از آن که نگرش منطقی شیعه را در خصوص آیات تبلیغ و اکمال دین دریافتید به پاسخ اشکالات می پردازیم:
۱.پاسخ ما درباره ارتباط آیات ماقبل و ما بعد با آیه تبلیغ، پیش از این ، گفته آمد.
یکی از ظرافت های ادبی و هنری در بیان قرآنی، تغییر ناگهانی سیاق است؛ مثلاً در جمله ای که چندین کلمه با اعراب رفع آمده است، در اثناء، کلمه ای با اعراب نصب آورده می شود تا خواننده را متوقف کند و او را به تأمل وادارد؛ مانند آیه: «لَکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاهَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أُولَئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیمًا»
در این آیه، پنج وصف آورده شده است که سیاق ادبی آن ها مرفوع بودن آن اوصاف است؛ چنان که دو وصف پیشین «راسخون و مؤمنون» و دو وصف پسین «ُمؤْتُونَ و مُؤْمِنُونَ» مرفوع است و در میان این اوصاف مرفوع چهارگانه، یک وصف منصوب دیده می شود و آن وصف «مقیمین» است، تا توجه متدبّران در قرآن و خوانندگان کتاب الهی را به اهمیت نماز که ستون دین است، جلب کند. در فقره «الْیَوْمَ یَئِسَ …» اسلوب آیه ناگهان عوض شده است و رگه ای کاملاً متمایز از صدر و ذیل آیه در درون آن گنجانده شده است، تا توجه خواننده را به سوی آن جلب کند و به اهمیت موضوعش رهنمون گردد. مانند آن که هنگام پخش برنامه ای در صدا و سیما، ناگهان آن را قطع کرده و بیننده و شنونده را متوجه موضوعی حسّاس می کنند و این شیوه یکی از بهترین روش های جلب توجه مردم به موضوعات حسّاس می باشد؛ زیرا قطع برنامه عادی، خود به خود، سؤال برانگیز است و مردم را به دیدن یا شنیدن مطلب مهم آماده می کند، و این شیوه ای علمی و روانشناختی است.
نیز، پیش از این گفتیم که قرآن دارای سبکی ساختار شکن است و غالباً موضوعات گوناگون تو در تو آورده می شود و با سبک های بشری کاملاً متمایز است، و به اتفاق همه مسلمانان ترتیب آیات، ترتیب زمانی نیست تا بخواهید هر طور که شده، ارتباط موضوعی آنها را حفظ کنید. افزون بر آن، با وجود نصّ نبوی در خصوص نزول آیه و شأن آن ،دیگر جایی برای اجتهاد باقی نمی ماند، و احتمال نمی تواند در برابر یقین و اطمینان مقاومت کند. آیا استنباط و برداشت شما از آیات قرآنی معتبر است، یا تفسیر و تأویل شخص رسول خدا(ص)؟.
۲. آورده اید که «علی (ع)، شخصاً، هرگز ادعای حقانیت برای خلافت، بر پایه حکم الهی و یا وصیت پیغمبر نکرد.» این در حالی است که امام علی(ع)، بارها چنین ادعایی داشته اند. علی(ع) می فرماید: «فوالله، ما زلت مدفوعاً عن حقیّ مستأثراً علیّ منذُ قبض الله نبیّه(ع) حتی یوُمّ النّاس هذا؛ به خدا سوگند، پس از رحلت رسول(ص) تا به امروز، پیوسته حق مرا از من باز داشته و دیگری را بر من ترجیح داده اند.»
آیا این حق چیزی جز حق خلافت است که خدای سبحان به ایشان ارزانی داشته بود؟ مقصود از امروز، دوران خلافت ظاهری بیست و پنج ساله است که خلافت حقّ علی(ع) بوده و دیگران به ناحق غصب کرده بودند. امام علی(ع) در خطبه شقشقیه می فرماید: «امّا والله لقد تقمّصها فلان و انّه لیعلم انّ محلّی منها محل القلب من الرّحی… ؛ هان! به خدا سوگند، فلان(ابوبکر) جامه خلافت را پوشید و می دانست خلافت جز مرا نشاید، که آسیا سنگ تنها گِرد استوانه به گردش درآید. کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است، و مرغ از پریدن به قله ام گریزان، چون چنین دیدم، دامن از خلافت درچیدم و پهلو از آن پیچیدم و ژرف بیندیشیدم که چه باید، و از این دو کدام شایسته است: با دست تنها بستیزم یا شکیبایی پیش گیرم و از ستیز بپرهیزم؟… چون نیک سنجیدم، شکیبایی را خردمندانه تر دیدم، و به صبر گراییدم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو بودم، میراثم ربوده این و آن.» ( می دیدم که میراثم به تاراج برند)
این چه میراثی بود که علی(ع) آن را حق خود می دانست؟ چرا امام(ع) حقّ خلافت را میراث(تراث) تعبیر کرده است؟
امام علی (ع) می فرماید: «لایُقاس بآل محمد(ص) من هذه الامه احد…؛ از این امت کسی را با خاندان محمد(ص) همپایه نتوان پنداشت… هر که از حد درگذرد به آنان باز گردد، و آن که وامانده به ایشان پیوندد. حق ولایت خاص ایشان است و وصیت و وراثت مخصوص آنان. اکنون حق به اهل آن رسیده و به آنجا که باید، رخت کشیده».
فراخوانی و استدلال امام علی(ع) به حدیث شریف غدیر
امام علی(ع) در مقاطع زمانی گوناگونی، برای اثبات حق خلافت خویش، به حدیث شریف غدیر احتجاج کرده اند و احیاناً کسانی که در حماسه غدیر حضور داشته اند، به عنوان شاهد فرا خوانده اند. اینک به برخی از این موارد می پردازیم:
۱. روز شورا
دانشمند سخن ور خوارزمی حنفی، در «المناقب» با اسناد خویش از عامر بن واثله روایت می کند که روز شورا، به همراه علی (ع)، کنار در اتاق بودم که شنیدم امام(ع) به اهل شورا می فرمود: به چیزی با شما احتجاج می کنم که عرب و عجمتان توانایی دگرگونه کردن آن را نداشته باشد. آنگاه فرمود: شما را به خدا، ای همگان! آیا از میان شما کسی پیش از من به توحید باری تعالی روی آورده است؟ گفتند: نه، فرمود: آیا در میان شما کسی هست که برادری چون جعفر طیار ـ که همراه فرشتگان در بهشت پرواز می کند ـ داشته باشد؟ گفتند؟ نه، فرمود: خدا را شاهد می گیرم آیا در بین شما کسی هست که عمویی مانند عموی من، حمزه شیرخدا و رسول سرور شهیدان داشته باشد؟ گفتند: نه، فرمود: شما را به خدا آیا در میان شما کسی هست که همسری مانند همسر من، فاطمه دخت محمد(ص) سرور زنان بهشتی، داشته باشد؟ گفتند: نه، فرمود: خدا را بر شما شاهد می گیرم، آیا در بین شما کسی هست که فرزندانی بسان فرزندان من، حسن وحسین، دو سرور جوانان بهشت داشته باشد؟ گفتند: نه، فرمود: شما را به خدا، آیا از بین شما کسی هست که به جز من بارها جهت گفتگو و نجوا با رسول خدا(ص) پیشاپیش صدقه داده باشد؟ گفتند: نه، فرمود: خدا را بر شما شاهد می گیرم، آیا در میان شما به جز من کسی هست که رسول خدا(ص) در باره او فرموده باشد: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم و ال من والاه و عاده من عاداه وانصر من نصره، لیبلّغ الشاهد الغایب» ؟ گفتند: نه.
۲. فراخوانی شاهدان غدیر خم در دوران عثمان
شیخ الاسلام ابو اسحاق ابراهیم بن سعدالدین ابن الحمویه، با اسنادش در «فراید السمطین» از تابعی بزرگ، سلیم بن قیس هلالی چنین نقل می کند: «در خلافت عثمان، علی(ع) را در مسجد خدا به همراه جماعتی دیدم که به گفت وگوی علمی مشغول بودند و درباره قریش و برتری و سوابق و هجرتها سخن می گفتند… امام(ع) نیز به سخنرانی پرداخت و از مردمان حاضر درآن جلسه، کسانی که شاهد واقعه غدیر خم بودند، اقرار گرفت و جریان نصب امامتش به دست رسول خدا(ص) را بیان داشت و سخنان پیامبر (ص) در روز غدیر را یادآور شد که فرموده بودند: «ای مردم! آیا می دانید که خدای عزّوجلّ مولای من و من مولای مؤمنان هستم و از ایشان نسبت به خودشان سزاوارترم؟ مردم گفتند: آری، ای رسول خدا، پیامبر(ص) فرمود: برخیز ای علی، برخاستم، پس فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم و ال من والاه و عاد من عاداه»؛ سلمان برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا: چگونه ولایتی؟ پیامبر فرمود: ولایتی مانند ولایت من بر کسانی که از آنان نسبت به خودشان سزاوارترم. آنگاه خداوند این آیه را فرستاد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ و…» پس از آن، امام(ع) فرمود: «خدا را شاهد می گیرم بر کسانی که فرمایشات رسول خدا را به یاد دارند، هنگامی که برای سخنرانی برخاستند، پس آن کسانی که به یاد دارند، بگویند. آنگاه زیدبن ارقم، براءبن عازب، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار برخاستند و گفتند: ما آن فرمایشات پیامبر(ص) را به یاد داریم، …»
۳. فراخوانی امیر المؤمنین(ع) در روز رحبه
امام علی(ع) در اجتماع مردم در رحبه، از کسانی که در غدیر خم سخنان پیامبر(ص) را شنیده بودند، خواست تا برخیزند و شهادت دهند. در این هنگام ـ بنابر روایات گوناگون ـ تا ۲۴ نفر برخواسته و شهادت دادند و جریان غدیر خم را بازگو کردند و جمله معروف «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را یادآور شدند.
علامه امینی نام ۱۸ تن از راویان را در الغدیر، با ذکر منابع آن ها آورده است و نیز نام افرادی که روز رحبه، به حدیث غدیر شهادت دادند، ذکر می کند. هم چنین، امام علی(ع) در روز جمل، صفین و موارد دیگر به حدیث غدیر استشهاد کرده اند.
بسیاری دیگر از صحابه، تابعان و جز این ها نیز به حدیث غدیر احتجاج کرده اند. از جمله آنها است حضرت فاطمه زهرا سیده نساء العالمین(س)، امام حسن مجتبی(ع)، امام حسین(ع)، عبدا.. بن جعفر، عمرو بن عاص، عمّار بن یاسر، قیس بن سعد، عمر بن عبدالعزیر، و مأمون عباسی.
بنابراین، امام علی(ع)، بارها به حدیث غدیر احتجاج کرده اند؛ و در جریان «سقفیه» کارگردانان صحنه از هیچ کس از جمله علی(ع) و بنی هاشم، نظری نخواستند، و هنگامی که آنان به وصیت پیامبر (ص)، مشغول غسل وکفن حضرت بودند و در اندوه فقدان نبی اکرم(ص) به سر می برند، از خلأ موجود و فضای حاکم بر مدینه بهره جستند و زیر سقف محدود سقیفه برای مسلمانان خلیفه تعیین کردند، و فرصت هرگونه احتجاجی را از آنان دریغ داشتند. آیا نمی بایست در تعیین خلیفه، نظر پیشتاز و داناترین فرد مسلمان را جویا می شدند و بنی هاشم را در جریان کار قرار می دادند؟ آیا کسانی که به تنها دختر پیامبر(ص) و سرور زنان جهان و پاره تن رسول خدا(ص) رحم نکردند و با ضرب و شتم و تهدید ایشان، به اهل بیت نبوت هجوم بردند، و چه کارها که نکردند، اهل احتجاج بودند؟ این دو (ابوبکر و عمر) اولین کسانی بودند که حدود هفتاد روز پیش از آن، در جریان غدیر خم، به امام علی(ع) تبریک گفته بودند ـ چنان که قبلاً ذکر شد ـ و خود نیز از جمله راویان حدیث غدیر بودند و با آگاهی به چنین رخدادی با بهانه های مختلف، امام علی(ع) را کنار زدند و ابوبکر را به جای ایشان نشاندند و پس از مدت ها، امام(ع) را مجبور به بیعت کرده و ایشان، استخوان در گلو و خار در چشم تحمل کردند و با چشم خود شاهد یغمای میراث خلافت بودند، امّا در کنار امام علی(ع) حضرت فاطمه (علیهاالسلام) حضور داشتند و با تمام قدرت از حق علی(ع) دفاع کردند و به حدیث غدیر احتجاج نمودند، آیا ثمری داشت؟ سرور زنان جهان به آنان چنین فرمودند، «انسیتم قول رسول الله(ص) یوم غدیرخم من کنت مولاه فعلیّ مولاه؟» آیا کسانی که در برابر درخواست رسول خدا(ع) مبنی بر آوردن قلم و دوات به منظور نوشتن چیزی که امّت پس از ایشان گمراه نشوند، گفتند: «انّ الرجل لیهجر، حسبنا کتاب الله؛ این مرد هذیان می گوید، کتاب خدا ما را کافی است». آیا چنین کسانی که خلافت پس از پیامبر(ص) را در سر می پروراندند، احتجاج پذیر بودند؟.
۳. آورده اید «در تمام دوران زمامداری سه خلیفه اول، علی(ع)، طرف مشورت بود و با عمر و ابوبکر همکاری نزدیک داشت. پشت سر آن ها نماز می خواند، مسلماً اگر خلافت را از آن خود می دانستند،باید آنها را غاصب می شمرد….
پاسخ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 