پاورپوینت کامل درآمدی بر بینش تاریخی امام خمینی (ره) ۷۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل درآمدی بر بینش تاریخی امام خمینی (ره) ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درآمدی بر بینش تاریخی امام خمینی (ره) ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل درآمدی بر بینش تاریخی امام خمینی (ره) ۷۴ اسلاید در PowerPoint :

اشاره

نوشته پیش رو، مقاله منتشر نشده ای از زنده یاد حجت الاسلام والمسلمین استاد علی ابوالحسنی (مُنذِر) ـ متولد و متوفی ۱۳۹۰ ش- است که برای ارائه به «همایش تاریخ نگاری انقلاب اسلامی» به رشته تحریر درآمد، و تاکنون در هیچ جریده ای درج نشده است؛ که نظر به اهمیت نگاه و نگرش قابل تأمل استاد فرهیخته و فقید، در ادامه تقدیم می شود.

چنانکه از فهرست بلند بالای آثار منتشره استاد منذر پیداست، دغدغه پژوهشی آن مرحوم عبارت بود از «قرائت متعهدانه از تاریخ معاصر ایران به ویژه تبیین درست مشروطه مشروعه» و دفاع همه جانبه از شهید مظلوم «شیخ فضل الله نوری»؛ که البته او این نگاه را مرهون همنشینی با چهره شگفت اما گمنام تاریخ معاصر ایران مرحوم «آیت الله شیخ حسین لنکرانی» است.

از آثار پرشمار استاد می توان به این عناوین اشاره کرد: مجموعه پنج جلدی کتاب های «مشروطیت و شیخ فضل الله نوری» (با عنوان: «آخرین آواز قو»، «اندیشه سبز، زندگی سرخ»، «دیده بان، بیدار»، «کارنامه شیخ فضل الله نوری» و «خانه، بر دامنه آتشفشان»)؛ «پایداری تا پای دار؛ سیری در زندگینامه علمی، معنوی، اجتماعی و سیاسی شهید شیخ فضل الله نوری»؛ «تحلیلی از نقش سه گانه شهید شیخ فضل الله نوری در نهضت تحریم تنباکو»؛ «شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه» (برنده کتاب سال حوزه)؛ «شهید مطهری افشاگر توطئه»؛ «تراز سیاست؛ جلوه هایی از سیاست و مدیریت شیخ انصاری»؛ «سلطنت علم و دولت فقر؛ سیری در زندگانی و افکار و مجاهدات ملا قربان علی زنجانی»؛ «آیت الله العظمی سید محمدکاظم طباطبایی یزدی پرچمدار عرصه جهاد و اجتهاد»؛ «نگاهی بر زندگانی پربار بزرگ مرد دین و سیاست: حضرت آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی»؛ «شیخ ابراهیم زنجانی» (برنده کتاب سال حوزه)؛ «بوسه بر خاک پی حیدر».

بدیهی است استاد منذر که در طول حیات کوتاه اما پربار خویش به افشای دسایس استعمار و فرقه های ضاله وهابیت، بهائیت، کسروی مآبی، صوفی گری و فراماسونری، در تاریخ ایران و جهان پرداخته و از این طریق با سلاح قلم و بیان، ضربات جبران ناپذیری را بر نظام سلطه وارد آورده بود، مورد غضب عوامل قدرت جهانی آن نظام قرار بگیرد؛ چنانکه سایت «ویکی پدیا» که به معرفی مشاهیر جهان، فارغ از هر کشور، قوم، نژاد، مذهب و شغل می پردازد، در اقدامی سوال برانگیز، پیشنهاد «حذف سریع» زندگینام این اندیشمند مشهور ایرانی را به نظرخواهی گذارد و در نهایت برای مدتی به حذف نام ایشان مبادرت ورزید.

اینک، با تشکر از مساعدت و حسن توجه آقازاده دلسوز استاد به مخاطبان فرهیخته نشریه معارف، مشروح مقاله استاد فقید، تقدیم می شود.

معارف

درآمد

سخن از «بینش تاریخی امام خمینی(ره)» است. می دانیم که بینش تاریخی، اطلاعات و آگاهی های تاریخی افراد نیست؛ بلکه «زاویه نگاه» است که از آن، به تاریخ و حوادث تاریخی می نگرند.

برای آشنایی با «بینش و نگرش» امام خمینی(ره) به تاریخ، نخست باید «شخصیت و شأن» او را شناخت. امام خمینی(ره)، یک «مورخ» ـ به معنای رسمی و معمول آن ـ نیست؛ یک «مصلح اجتماعی»، آن هم یک «مصلح فقیه» و به تعبیری دقیق تر: یک «فقیه مصلح» است.

برای یک مورخ، تاریخ و تفحص و کشف حقایق آن، «موضوعیت» دارد، ولی برای یک مصلح این امر، «طریقیت» داشته و ابزاری است برای ساماندهی و پیشبرد اصلاحات در جامعه؛ به عبارت روشن تر: وسیله ای جهت بهره گیری از درس ها و حکمت ها و تجارب نهفته در تاریخ، و استفاده از آن ها برای بهبود اوضاع کنونی فرد و جامعه، و رفتن به سمت وضعیت مطلوب و ساختن آینده بهتر است.

برای یک مصلح نیز، البته، دروغ و راست بودنِ دادنانه ها و اطلاعات تاریخی، خالی از اهمیت نیست،[۱] ولی او بیشتر به دنبال «حکمت و عبرت»ی است که در متن و بطن رویدادها نهفته است، و لذا مصلح، در کنار حکایات «واقعی» تاریخی، از «افسانه های» پند آموز و «هشیاری برانگیز» هم بهره می گیرد. اما یک مورخ، صرفاً به دنبال کشف و شناسایی «واقعیات» است یا (دست کم، تظاهر به این امر می کند) و همه همت خویش را معطوف به درک و دریافت واقعیت ها، و تفکیک آن از افسانه و خیال، می کند.

شخص «مصلح»، گزینش می کند، اما «مورخ»، گزینش گر نیست و با «تمامتِ» ابعاد و جهات و زوایای واقعه کار دارد. یا بهتر بگوییم: گزینش در کار مورخ، امری «نسبی» و در کار مصلحْ «مطلق» است. مصلح، تاریخ و واقعیت تاریخی را بُرِش می زند و متناسب با «مقصود حکیمانه»اش، بخشی از آن را بر می گیرد و برجسته می سازد و در طریق اهداف اصلاحی خود، به کار می برد؛ اما مورخ، خود را ملزم می بیند که همه ابعاد و جوانب یک واقعه یا واقعیت تاریخی را مدّنظر قرار دهد و نهایتاً تحلیل یا حکمی جامع و همه جانبه ـ و در عین حال، بی طرفانه و به دور از ملاحظات گوناگون ـ نسبت به آن صادر کند (اینکه مورخان، تا چه حد در این مقصود موفقند، بحث دیگری است و در اینجا به «شأن» مورخ نظر داریم).

در واقع، مصلح را ـ از جهاتی ـ می توان به «طبیب» تشبیه کرد که متناسب با «مزاج» بیمار، موادّ لازم را از سفره گسترده طبیعت بر می گیرد و به بهبود یا تقویت وی می پردازد؛ اما مورخ، بیشتر به «قاضی» شباهت دارد که برگْ برگِ پرونده را می بیند و با صبر و حوصله، شکایت شاکی و اقاریر متهم را ـ در کنار کیفر خواست دادستان و نظریات شهود ـ یک جا ملاحظه و بررسی می کند و نهایتاً بر مبنای همه آن ها، حکمْ صادر می کند.[۲]

امام خمینی(ره)، یک مصلح است، آن هم مصلحی فقیه یا بهتر بگوییم: «فقیه مصلح» (که سیاست و اصلاح گری اش از فقه وی رنگ می گیرد). فقیه، به معنای کارشناس مسائل دینی ـ و در اینجا: کارشناس اسلام و تشیع اثنی عشری ـ است؛ کارشناسی که البته به درک و مُدرکات خود نیک واقف و پایبند است.

فقیه پارسای شیعی ـ که امام، از مصادیق بارز آن است ـ درکی خاص و کارشناسانه (روشمند و مضبوط) از دین (= اسلام تشیع) دارد و همه چیز را، با این درک ویژه و با معیارهای برآمده از آن یا نهفته در آن، می سنجد، و این معیارها از نظر او کاملاً سنجیده و صحیح و بالتبعْ معتبر و لازم الاتّباع است. بنابراین، درک بینش یک فقیه نسبت به مسائل گوناگون (و از آن جمله تاریخ)، مستلزم آشنایی دقیق با نوع نگاه و منطقِ دینی مقبول اوست.

در این زمینه به یک مثال تاریخی توجه می دهیم: در ماجرای قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که مبارزه مردم ایران به رهبری روحانیت با رژیم ستمشاهی، به نقطه اوجی بسیار فراتر از دوران مبارزه با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی (مصوَّبه دولت اسدالله علم در سال ۱۳۴۱) دست یافت، معلوم شد که برخی از مراجع تقلید، معتقد و طبعاً آماده به تعمیق مبارزه با رژیم تا این حد نیستند، و این امر طبعاً اعتراض آن دسته از روحانیون مبارز (و نوعاً جوان) را که به چیزی کمتر از حرکت طوفنده و ایست ناپذیرِ امام خمینی(ره) علیه رژیم پهلوی قانع نبودند، برانگیخت و برخی از طلاب نسبت به بعضی از مراجعْ سخنانی تند ـ و احیاناً دور از ادب ـ بر زبان راندند. (در آن زمان، مسائل دیگری نظیر تعصبات قومی ترک و فارس نیز در ایجاد اختلاف بین صفوف، در کار بود و رژیم موذیانه می کوشید با تشدید اختلافات، به نفع خویش، بهره گیری کند). امام، از وقتی که از زندان و حصر ۱۵ خرداد، آزاد شد و به قم بازگشت، در سخنرانی تاریخی خود، به منظور التیام شکاف های موجود و تحکیم صفوف ملت، سخنی را فرمود که در تاریخ ماند: «من دست همه علما و مراجع را می بوسم، و هر کس شطر [نیم] کلمه ای به مراجع توهین کند ولایتش بین خود و خدا قطع خواهد شد».

امام در این کلام ـ که برای او یک «اصل بنیادین» بود ـ نظر به حدیث مشهور امام صادق(ع) داشت که با اشاره به فقیهان پارسای شیعه می فرماید: «الرّاد علیهم کالّراد علینا و الرّاد علینا کالرّاد علی الله و هو علی حدّ الشرک بالله؛ هر کس فقها را رد کند، گویی ما ائمه طاهرین(ع) را رد کرده و هر کس ما را رد کند در حکم این است که خدای متعال را رد کرده، و این عمل، به منزله شرک ورزیدن به خداوند است».

این نکته، چنانکه گفتیم، در زندگی فردی و اجتماعی امام خمینی(ره) یک «اصل» بود که همواره بر مبنای آن، عمل می کرد. در زمان مرحوم آیت الله بروجردی(ره) ـ با اینکه تفاوت های بعضاً بزرگی میان سلیقه و رویه سیاسی امام، با ایشان وجود داشت ـ امام حرمت مرجعیت آقای بروجردی را نگه می داشت و از هرگونه حرکت و اقدام که ـ مستقیم یا غیر مستقیم ـ جنبه «تنقیص» ایشان را در بر داشت خودداری می ورزید. بعد از رحلت مرحوم بروجردی نیز، امام نسبت به مراجعی که به تقوای آنان معتقد بود (همچون آیات عظام خوانساری و خویی) با وجود تفاوت های بعضاً فاحش در سلیقه و رویه سیاسی بین ایشان و آن ها، هیچگاه جانب حرمت و ادب را نسبت به آنان فرو نمی گذاشت و در صورت انتقاد، غالباً از مرز گلایه محترمانه فراتر نمی رفت. حتی در مورد آیت الله شریعتمداریـ که تقریباً یک مورد استثنایی بود ـ توسط آیت الله مهدوی کنی در نماز جمعه تهران به ارباب مطبوعات و دیگران اکیداً توصیه کرد که از بدگویی به مرحوم شریعتمداری بازایستند و موضوع را کش ندهند.

در همین جا گفتنی است که امام، اگر در یکی از سخنرانی های آتشین خویش راجع به جبهه ملی (در سال های پس از پیروزی انقلاب) در مورد رهبر و بنیانگذار جبهه ملی، کلامی بر زبان آورد که حاکی از تشکیک در «مسلمانی» وی بود، این داوری دقیقاً ریشه در اصلی داشت که به آن اشاره کردیم. امام، آیت الله کاشانی را به رغم انتقاداتی که به برخی از اقدامات وی (نظیر پذیرش ریاست مجلس شورا در زمان حکومت دکتر مصدق) وارد می کرد، یک «فقیه» قلمداد می کرد و از آنجا که می اندیشید دکتر مصدق پاس حرمت آقای کاشانی را نگه نمی دارد یا دست کم نسبت به توهین هایی که هوادارانش در حق کاشانی روا می دارند سکوتِ (نشانه رضا) در پیش گرفته، لذا چنین داوری تندی نسبت به دکتر مصدق ابراز می داشت[۳]….

بنابراین می بینیم که چگونه مبانی نظری و تئوریک ـ و در اینجا: فقهی و شرعی ـ در دیدگاه و عمل فقیه نسبت به مسائل تاریخی و اجتماعی اثر می گذارد و به آن ها رنگ و بو، و سمت و سوی خاص می بخشد. به این گونه، کلیه معتقدات کلامی و استنباطات فقهی فقیه، و در اینجا: امام خمینی(ره)، در بینش تاریخی و نوع تحلیل و داوری او در این عرصه، تأثیر می گذارند و این، دلیل و برهانِ همان نکته ای است که در خلال بحث بر آن تأکید داشتیم: درک بینش یک فقیه نسبت به تاریخ، مستلزم آشنایی دقیق با نوع بینش و نگاهِ (دینی) او به هستی و دیده های آن (من جمله، پدیده ها و رویدادهای تاریخی) است.

به عنوان نمونه، تنها به یک مورد بسیار مهم در بینش هستی شناسانه امام خمینی و بازتاب عمیق و گسترده آن در نگاه و نگره تاریخی او بسنده می کنیم. چنان که می دانیم بینش اسلامی ـ به مثابه بینشی «ژرف و جامع و همه سو نگر»، واقعیات هستی را تنها در پوسته ظاهری آن: (محسوسات مادی)، خلاصه نمی کند و قائل به دو بخش «محسوس» و «نامحسوس»، و به قول قرآن کریم «غیب» و «شهادت» است «هُوَ عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَهِ».

در واقع، اسلام با بینش عمیق و توحیدی خویش، در عین توجه به علل و اسبابِ ظاهری امور و پدیده های جهان، علل و اسباب غیبی آن ها را نیز از نظر دور نمی دارد و حتی می کوشد نگاه ها را از توجه به علل و اسباب ظاهری به سمت توجه به اسباب باطنی و ماورایی هدایت کند. داستان شگفت موسی و خضر(ع) در قرآن، و سخنان خضر در این قصه به موسی در تشریح علل ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.