پاورپوینت کامل چیستی و چرایی مدعای جریان نوتفکیک ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چیستی و چرایی مدعای جریان نوتفکیک ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چیستی و چرایی مدعای جریان نوتفکیک ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چیستی و چرایی مدعای جریان نوتفکیک ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

استاد حسن رمضانی

متولد ۱۳۳۶ش در نیشابور است. از اساتید ایشان در فقه و اصول و فلسفه می توان از آیات: میرزا هاشم آملی، فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، و سید عزالدین زنجانی، نام برد؛ اما مهمترین استاد ایشان در هیئت، فلسفه و عرفان، آیت الله علّامه حسن زاده آملی بوده است. در کارنامه علمی وی تدریس کتاب های: بدایه الحکمه و نهایه الحکمه؛ شرح الاشارات و التنبیهات؛ الهیات شفاء؛ برهان شفاء؛ الشواهد الربوبیه؛ دوره کامل اسفار اربعه؛ تمهید القواعد ابن ترکه؛ شرح فصوص الحکم؛ مصباح الانس شرح مفتاح الغیب؛ تشریح الافلاک؛ شرح چغمینی؛ مقاله اولای اصول اقلیدس؛ شرح و بررسی مثنوی معنوی و ‎. ..‎ دیده می شود. برخی از آثار ایشان عبارتند از: تصحیح، تعلیقه و شرح کتاب «التمهید فی شرح قواعد التوحید، ابن ترکه»؛ مروری بر آثار و تألیفات استاد علامه حسن زاده آملی؛ گام نخستین؛ و ریاضت در عرف عرفان.

دکتر محمد فنایی اشکوری

متولد ۱۳۴۰ ش در شهرستان رودسر است. درس های فلسفه و عرفان را نزد حضرات آیات جوادی آملی، حسن زاده آملی و مصباح یزدی بهره برد و سپس در گروه تخصصی فلسفه «بنیاد باقرالعلوم» مشغول شد؛ و همزمان نیز در درس های فلسفه غرب دانشگاه تهران، شرکت کرد. وی در سال ۱۳۷۱ش به کانادا رفت و کارشناسی ارشد را از مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه «مک گیل» در فلسفه و منطق تطبیقی گذراند و سپس در رشته «فلسفه غرب» دوره دکتری را در همان دانشگاه به پایان برد و در سال ۱۳۸۰ پس از بازگشت به ایران به تدریس فلسفه تطبیقی، فلسفه سیاسی و عرفان در گروه علمی فلسفه مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مشغول شد. برخی از عناوین کتاب های ایشان عبارتند از: علم حضوری؛ معرفت شناسی دینی؛ معقول ثانی، بحران معرفت؛ تعهد به حقیقت؛ دانش اسلامی، دانشگاه اسلامی.

‎استاد محسن غرویان

متولد سال ۱۳۳۸ش در نیشابور است. دروس خارج فقه و اصول و فلسفه را از محضر آیات: فاضل لنکرانی، شیخ جواد تبریزی، وحید خراسانی، مکارم شیرازی، جوادی آملی، حسن زاده آملی و مصباح یزدی بهره برد؛ و در بنیاد باقرالعلوم(ع) و موسسه امام خمینی(ره) دروس مکاتب فلسفی غرب را پشت سر گذاشت‎.‎ وی هم اینک عضو هیئت علمی و استاد جامعه المصطفی العالمیه است و علاوه بر اشتغال به تدریس خارج اصول و اسفار ملاصدرا، آثاری نیز به رشته تحریر درآورده است؛ از جمله: آشنایی با فلسفه؛ درآمدی بر آموزش فلسفه؛ شرح برهان شفا (جلد ۱ و ۲)؛ ‎شرح حکمت متعالیه؛ برهان شفا؛ بدایه الحکمه [همراه با مصطلحات فارسی و انگلیسی]؛ چکیده نهایه الحکمه؛ ‎فلسفه اخلاق؛ دروس کلام قدیم و جدید؛ ‎سیری در ادله اثبات وجود خدا؛ ‎‎پلورالیزم دینی؛ پرسش ها و پاسخ های دین پژوهی؛ ‎ترجمه و تبیین باب حادی عشر علامه حلی(ره).

دکتر عین الله خادمی

متولد ۱۳۴۰ش در فریدون کنار است. در کنار تحصیلات حوزوی، لیسانس الهیات و معارف اسلامی را از دانشگاه فردوسی مشهد و کارشناسی ارشد فلسفه و حکمت اسلامی را از دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دکترای فلسفه و حکمت اسلامی را از مرکز عالی تحقیقات تهران کسب کرد. از اساتید وی می توان از: آیت الله سیدحسن سعادت مصطفوی، دکتر رضا داوری، آیت الله جوادی آملی، دکتر ابراهیمی دینانی و آیت الله احمد بهشتی، نام برد. وی هم اکنون عضو هیئت علمی تمام وقت دانشگاه شهید رجایی و استاد گروه معارف اسلامی می باشد؛ و تاکنون استادِ راهنمای بیش از ۸۰ پایان نامه در مقاطع مختلف دانشگاهی و ناظر چندین طرح پژوهشی بوده است. برخی از آثار وی عبارتند از: علیت از دیدگاه فیلسوفان مسلمان؛ علیت از دیدگاه متکلمان مسلمان؛ نظام فیض از دیدگاه اندیشمندان اسلامی؛ مطالعه روشمند.

چنانکه مستحضرید چندی است جریانی به نقد و بلکه فراتر از آن به مخالفت با فلسفه اسلامی، برخاسته که می توان آن را جریانِ «نوتفکیک» نامید. اگر چه نوتفکیک، جریانی پسینی است که ریشه در جریان پیشین تفکیک و مکتب معارفی مشهد دارد، اما چنانکه مشهود است علاوه بر بی باکی از قدرت تبلیغی و رسانه ای بیشتری بهره می برد. ارزیابی شما از این جریان و مدعای آن چیست؟

استاد رمضانی: تفکیکیان پیشین و مکتب معارفی مشهد با صراحت تمام و با تمسّک به برخی روایات که تصریح می کنند «ان دین الله لایصاب بالعقول؛ با عقل ها نمی توان به دین خدا دست یافت» اعلام می کردند در عقاید و معارف نمی توان بر عقل و عقلانیت تکیه کرد، بلکه باید در این بُعد مثل آنچه که در بُعد احکام و تکالیف شرعی و دینی عمل می شود، تابع روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بود و عقل را کنار گذاشت؛ بر این اساس با فلسفه و علوم و معارف عقلی که بر عقل و عقلانیت استوار هستند به مخالفت برخاستند و تا جایی که دستشان رسید و توانستند درس های فلسفی را تعطیل کردند و

فلاسفه را از مسیر اهل بیت(ع) منحرف خواندند و بلکه مستقیم و غیر مستقیم آن ها را تکفیر کردند. در حالی که با توجه به موارد صدور روایات مزبور مراد از دین خدا ـ که با عقل ها نمی توان به آن دست یافت ـ احکام تعبدی صرف است که از دسترس عقل های محدود، دور است؛ نه مطلق معارف و دانستنی های مرتبط با جهان و هستی که حتی به اقتضای قرآن کریم و توصی روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) تعقل در آن ها امری ممدوح بلکه لازم وضروری است.

به هر حال آنان با توجه به آنچه ذکر شد صریحاً عقل را جز در مورد تشخیص حقانیت مبدأ و معاد و حقانیت انبیاء و اولیاء(ع) و حقانیت دعوت آنان، کنار می زدند و آن را از دخالت کردن در امور دینی و الهی به طور کلی منع می کردند و از این بابت هیچ تقیه و إبایی هم نداشتند؛ ولی نوتفکیکیانِ زمان ما علی رغم این که در طرز فکر و نوع نگاه و در نهایت در هدف و غایت با پیشینیان خویش شریک هستند و با آنان همراهند، ادعا می کنند ضد عقل نیستند و عقلانیت را قبول دارند ولی عقلانیت را مساوی با فلسفه نمی دانند، همان گونه که هم معارف فلسفی را مطابق با عقل نمی خوانند؛ بلکه صریحاً می گویند خیلی از حرف های فلاسفه ضد عقل و بر خلاف عقلانیت است و چون بر خلاف عقل است بر خلاف شرع هم هست. این ها این زیرکی را دارند که صریحاٌ عقل را کنار نزنند، همان گونه که آنها آن صداقت را داشتند که آن چه را به آن اعتقاد داشتند صریحاٌ بیان کنند.

این ها تفاوت هایی است که در ظاهرِ گرایش نو تفکیکیان با تفکیکیان پیشین به چشم می خورد، و أمّا در باطن و ورای این ظاهر چه تفاوت یا تفاوت های دیگری وجود دارد، و این که آیا با توجه به اینکه رهبر و بنیان گذار انقلاب و نظام مقدّس جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) فلسفه دان بوده و از فلسفه و فلاسفه دفاع می کرده است و همچنین رهبر فعلی نظام حضرت آیت الله معظم خامنه ای کبیر(دام ظلّه) فلسفه دان است و از فلسفه و فلاسفه دفاع می کند، و القای شبهه های ضد دین بودن فلسفه و انحراف فلاسفه از مکتب اهل بیت(ع) غیر مستقیم یا مستقیم به سست کردن جایگاه این دو بزرگوار و دیگر شخصیت های موجّه و تأثیرگذار نظام در جامع دین مدار ایران و سایر کشورهای اسلامی می انجامد، و سست شدن جایگاه رهبران نهضت و نظام به خدشه دار شدن اصل انقلاب منجر می شود، اهدافی شیطانی و سیاسی در کار است و یا نیست، بلکه نوعی غفلت و عدم التفات به جوانب و لوازم قضیه ایجاب کرده که این گونه با جسارت تمام و بی احتیاط حرکت های ضد فلسفی انجام گیرد، جای تأمل است، و نباید بزرگان و اولیای امور از آن غفلت کرده و کار را در یک نظریه پردازی ساده و بی خطر خلاصه کنند.

دکتر فنایی اشکوری: مخالفت با فلسفه، مخالفت با تفکر و تعقل است. چنین نظری بدیهی البطلان است و نیازی به پاسخ ندارد. فلسفه ورزی یعنی تفکر عقلی نظام مند. اصلاً از جهت منطقی با کسی که مخالف تفکر عقلی است نمی توان مباحثه عقلی کرد. هر تفکری برپایه عقل است و با انکار یا تردید در اعتبار عقل، به سوفسطایی گری می رسیم. ممکن است بگویید می توان بر اساس نقل یا کتاب و سنت بحث نمود، اما پاسخ این است که اولاً اعتبار کتاب و سنت را بدون اعتبار عقل نمی توان احراز کرد؛ یعنی با تردید در اعتبار عقل در اعتبار کتاب و سنت نیز تردید می شود، مگر برای کسانی که به نحو وحیانی یا الهامی یا شهودی به واقع راه دارند، که اکثر ما انسان ها از این دسته نیستیم. ثانیاً کتاب و سنت خود مدعی و منادی تفکر عقلی است و ما را به آن دعوت می کند و بر ترک آن ملامت می نماید.

در اینجا برخی می گویند که ما با تفکر عقلی موافقیم، اما با فلسفه مخالفیم و تفکر عقلی مساوی با فلسفه نیست. پاسخ این است که اگر مرادشان تفکر عقلی مستقل باشد، همان فلسفه است و اگر تفکر عقلی غیر مستقل یعنی در چارچوب دین باشد، همان اشکال قبلی یعنی دور منطقی پیش می آید.

گاهی می گویند ما با فلسفه یونانی مخالفیم، نه با تفکر عقلی. پاسخ این است که اولاً باید فلسفه یونانی را به روش عقلی ردّ کنید تا این ادعا معتبر باشد؛ اما اگر این کار را بکنید در واقع وارد فلسفه شده اید و فلسفه را پذیرفته اید. ثانیاً با این ردّ و نقد، فلسفه ردّ نمی شود، بلکه یک نظام یا مکتب فلسفی ردّ می شود. هیچ کس نگفته است فلسفه مساوی با فلسفه یونانی است. فلاسفه ما هم بخش هایی از فلسفه یونانی را ردّ می کنند.

استاد غرویان: با کمال تأسف جریان تفکیک از ابتدا در مسیر نادرست واقع شد و خواسته یا ناخواسته به جای تبلیغ دین حنیف و معرفی معارف ناب اسلام چهره ای مشوش و مبهم از دین به نمایش گذاشت و در عین ادعای بهره مندی از حقایق قرآن و سنت بدون دخالت علوم بیگانه و اصطلاحات و فنون غیر دینی، خود تابعین این مرام، مبانی و اصولی را تأسیس نمودند که هیچ سنخیتی با فطرت سلیم و هیچ تناسبی با آیات و روایات و هیچ هماهنگی با جایگاه انسانیت انسان نداشت.

از دیدگاه این مکتب قیاس و استدلال و منطق و عقلانیت برای فهم معارف دین، بیگانه و نامشروع قلمداد گشت و ساحت تجرد و ملکوت موجودات عالم امکان در حدّ امور مادی لطیف، تنزّل داده شد. انسان و مراتب وجودی او نادیده گرفته شد و به کلی وی را ظلمانی محض معرفی نمودند که هر کمالی نصیب وی می گردد از عالم بالاست؛ می آید و می رود و در آشیانه جان انسان مقیم نمی گردد! جان انسان از ابتدا تا نهایت، تاریک است و به هیچ رو منور نمی شود مگر وقتی که بارقه ای از حضرت حق رخ نماید آن هم همچون برقی در آسمان که می تابد و غایب می گردد و تحصیل آن در اختیار بشر نیست!

بزرگان این جریان با خلط قیاس منطقی و فقهی، سخن شیطان در علت عدم سجودش بر آدم(ع) را قیاس منطقی قلمداد نموده و همین را دلیل ضعف قیاس و استدلال برشمردند چرا که شیطان با این گونه روش (قیاس) از درگاه حق رانده شد. و عجیب آنکه برای اثبات مطالب خویش از قیاس و استدلال کمک گرفتند! و بدون آنکه حقیقت قانون علّیت را سنجش و ارزیابی نمایند، انکار نمودند و برای فهم ناب قرآن و روایات خواستار تخلیه ذهن از علوم و اصطلاحات بشری و حتی قواعد منطق و استدلال شدند و نام این فرآیند را بازگشت به فطرت ابتدایی نهادند و پنداشتند که تنها طریقی است که ما را به سرچشمه معارف می رساند و بقیه راه ها همه خطا و نادرست و کجراهه معرفی گشتند.[۱]

البته شخصیت های معاصر این جریان تلاش بسیار نمودند که گفته های سران و مؤسسان این مکتب را تعدیل نمایند ولی کثرت تبلیغات برخی تابعان و هواداران به نحوی افراطی و دور از صلاح و سداد است که انسان خردمند را به تأسف وا می دارد.

حضور در مجامع علمی و با فریاد و فغان و اتهامات بی اساس جلسات خردورزی را به اغتشاش کشاندن و بلند کردن بیرق «وا اسلاما وا قرآنا» در نشریات و نوشته هایشان و تحریک برخی افراد و وارونه جلوه دادن چهره اسلام و جمع کردن رندانه سخن برخی بزرگان در ردّ اهل خرد و عقلانیت، انسان را به یاد ظاهرنمایی های برخی گروه های صدر اسلام می اندازد که چگونه از ظاهر آیات و روایات در حقانیت حرکت خود استمداد می جستند.

من معتقدم این جریان موسوم به «نوتفکیکی» اصلاً نو نیست مگر در جهت بداخلاقی و مخالفت ورزی بدون منطق! ارزیابی من از این جریان این است که همانند جریان های غیرعقلانی دیگر که در طول تاریخ اسلام، پیدا شده اند این جریان نیز شکست خورده و می خورد! فلسفه اسلامی اگر قرار بود که با این حرف های سبک و ضعیف، شکست بخورد، تا حالا خورده بود. افراد ضعیفی که دم از این حرف ها می زنند و هیچ کس جز خود را قبول ندارند، گرفتار یک انّانیت اند که می خواهند به نظر خودشان سری در سرها داشته باشند و بزرگان به آنها توجهی بکنند! با اینها باید بر اساس «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا»[۲] رفتار کرد و «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کرَامًا»[۳] را سرلوحه کار قرار داد.

این جریان به نظر من، پشتوانه و عقبه علمی قوی ای ندارد و به جای این که «مار» بنویسد مار می کشد و عوام را فریب می دهد. این جریان سعی دارد به زور برخی استفتاها، به خود مشروعیت بدهد، در حالی که همان مفتیانی هم که اینها – به قول خودشان – از آنان استفتا می کنند، اینها را قبول ندارند و حرف های اینها را نمی زنند. من رفتارهای بعضی از این مدعیان را که می بینم، ناخودآگاه رفتارهای برخی از فرقه سازان، در ذهنم تداعی می شود! البته از انگیزه های افراد، تنها خداست که با خبر است! و البته، آینده در این باره قضاوت خواهد کرد! آنچه دستور اهل بیت(ع)است، احترام به علما و اساتید و بزرگان دین است. ما به همه علمای دین شامل فقهاء، محدثان، مفسران، حکما، مورخان، عرفا، اصولیان و… که با اخلاص برای نشر معارف الهی و اصول دین و مذهب تلاش می کنند، احترام می گذاریم و توهین و جسارت به ساحت مقدس آنان را حرام عقلی و شرعی (نقلی) می دانیم و معتقدیم هر کس به علمای دین توهین کند، عاقبت به خیر نخواهد شد. اسلام دین حکمت و رحمت است و این دو ویژگی بایستی در شیوه و سلوک همه علما، بارز و آشکار باشد. برخلاف پندار برخی، عقل و کتاب و سنت ثبوتاً هرگز با یکدیگر تضادی ندارند و منبع و سرچشمه اصلی، علم الهی است. نزاع ها همگی در مقام اثبات است و ناشی از جهل و تجاهل های ماست. قرآن کریم می فرماید: حکمت، خیر کثیر است، پس باید از خدای حکیم خواست که به ما حکمت عطا فرماید: «وَمَنْ یؤْتَ الْحِکمَهَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا کثِیرًا»[۴].

دکتر خادمی: در پاسخ به این پرسش، بیان چند نکته ضروی است: ۱. برای واژه مقدس، معانی مختلفی بیان شده است؛ گاهی به معنای امری قابل احترام و گاهی به معنای امری مبرا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.