پاورپوینت کامل چشم در راه مرتضایی دیگر ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چشم در راه مرتضایی دیگر ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چشم در راه مرتضایی دیگر ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چشم در راه مرتضایی دیگر ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

زیر عنوان:

به بهانه ۲۰ فروردین، سالروز شهادت سید مرتضی آوینی

من و آوینی

من و شهید عزیز آوینی یکدیگر را نمی دیدیم یا بسیار کم می دیدیم، اما با هم بسیار دوست بودیم. دوستانی که یکدیگر را نمی بینند، ظاهراً دوستان عجیبی هستند؛ ولی دوستی ما عجیب نبود؛ دوستی حقیقی و یکرنگی و هم جهتی بود. نمی دانم اگر از او علت این دوستی را می پرسیدند، چه جواب می داد. امّا پس از آن که آوینی به فوز شهادت رسید، من داغ آتشی در دل خود احساس کردم و دانستم که دوستی ما چیزی بیش از دوستی های رسمی بوده است. ما که یکدیگر را نمی دیدیم، از کجا دوست شده بودیم؟ من از جنس او نبودم که بگوییم:

ذره ذره کاندر این ارض و سماست

جنس خود را همچو کاه و کهرباست

ولی شاید مایل به آن جنس بودم و او نیز در من استعداد می دید. اگر این حرف هم مدح خود است نباید هیچ بگویم، زیرا هر چه از خوبی او بگویم از خود گفته ام که:

مدح خورشید جهان مدح خود است

که دو چشمم روشن و نامرمد است

ولی او خوب بود. همه این را می گفتند. او کسی بود که هر چه به او نزدیک تر می شدی بزرگیش بیش تر ظاهر می شد، زیرا اهل تظاهر و ریا و خودنمایی نبود. او برای مزد کار نمی کرد و طالب تحسین و آفرین نبود. با این که تواضع بسیار داشت، با نظر سرد و بی اعتنا به رنگ های تعلق می نگریست و به این جهت آرام و باوقار بود. و عجبا که دشمنان دانا و دوستان نادان با او با توطئه سکوت مقابله کردند.

نگاه آوینی گاهی نیز به نگاه پرسشگر اهل هنر و فلسفه مبدّل می شد. او نظم و ترتیب عجیبی داشت و هیچ وقت خلف وعده نمی کرد. فقط یک بار و برای آخرین بار به وعده وفا نکرد. روز چهارشنبه، ۱۸ فروردین که از هم جدا شدیم، گفت: پنج شنبه به فکه می روم و سه شنبه یا چهارشنبه هفته آینده می توانیم یکدیگر را ببینیم. نوشته ای هم از کیفش بیرون آورد و به من داد گفت: این نوشته ناتمام است؛ آن را بخوان. گفتم: بهتر نیست آن را تمام کنی؟ گفت: نه. نوشته را به من داد و خداحافظی کرد و رفت؛ و این یادگار او اکنون پیش من است. سه روز بعد خبر شهادتش را آوردند. خبر، خبر او، و او نیز لایق آن خبر بود.

من که هنوز مانده ام از شنیدن خبر، یکه خوردم و احساس کردم که در عالم تنهایی خود تنهاتر شده ام. اما آوینی و مرگ بیگانه نبودند. مرگ چون قهر و عظمت دارد انسان های کوچک و ضعیف را مرعوب می کند، امّا آن که بزرگ است با مرگ انس می گیرد. در ذیلی که آوینی بر رساله “عبور از خط ” ارنست یونگر ترجمه “محمود هومن ” و “جلال آل احمد ” نوشت، در مورد مرگ چنین گفت: “طلسم این دیو، یعنی دیو قدرت، نخست با غلبه بر ترس از مرگ می شکند و سپس عشق، و این دو آدمی را از خودبنیادی و لوازم آن، که عُجب و کبر است می رهاند. “

او قبل از آن که شاعر ما بسراید:

هلا به دام آرزو نه مُردی و نه زیستی

به کام زندگی مپو کجاست خنگ نیستی

سخن او را با گوش جان شنیده بود و بر خنگ نیستی سوار بود. ما دیگر سیمای نجیب و نورانی آوینی را نمی بینیم. او دیگر برای ما مقاله و رساله نمی نویسد و با صدای گرم خود، روایت فتح به گوش ما نمی گوید.

ما از دوستی باز مانده ایم که وجودش مایه اطمینان خاطرمان بود. او با درک مستقیم و با شجاعت خود به قلب خطر می رفت و دشواری کارها را می آزمود و درک می کرد و انحراف ها و انواع و اقسام آن را تشخیص می داد و می شکافت. اگر سرمقاله های سوره را به دقت بخوانید در می یابید که اولاً او با چه صراحت و صداقتی مسائل را عنوان می کرد و ثانیاً می دانست که چه مدعیانی اهل راه و راه رفتن نیستند بلکه راه زنانی هستند که به قافله پیوسته اند و گروه دیگری که عددشان بیشتر است و دوستان نادانند، گرچه قصد منحرف کردن دیگران را ندارند، امّا چون راه را سخت می بینند و طاقت مواجهه با سختی و دشواری ندارند حتّی تصور خطر آنان را پریشان می کند، به این سو و آن سو می روند، و برای این که در آرامش غفلت بمانند کج روی ها را توجیه می کنند و کژراهه را طریق مستقیم می خوانند. آوینی تازه از مقابله با گروه اول قدری فراغت یافته بود و قصد داشت به گروه دوم بفهماند که:

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

ره روی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی

ولی زودتر از آن چه می پنداشتیم او را به سوی دوست خواندند، و چون او از سال ها پیش بار سفر بسته و مهیا شده بود، بی خبر رفت و دیگر باز نیامد و باز نمی آید. ما باید از پی او برویم.

یکی از خوش بختی های من این بوده است که دوستانی هر چند اندک مثل آوینی داشته ام و دارم و با او در غربت و مظلومیت زیسته ام. آخر آوینی خیلی غریب بود. و اگر امروز بعد از شهادتش مفخر مدینه هنر و مجاهده شده است، از آن جاست که مرگ، و به خصوص شهادت، جوهر آدمی را آشکار می سازد.

آوینی در زمره کسانی بود که هر چه به ایشان نزدیک تر می شدی آنان را از آن چه می پنداشتی بهتر و بزرگ تر می یافتی. کسانی هم هستند که ظاهری آراسته و موجه دارند و همه خوبی ها را به خود می بندند و حتی از نام نیک نیکان بهره برداری می کنند و اگر لازم شود در ستایش فضیلت داد سخن می دهند، اما اگر پرده برافتد بوی باطنشان شهری را متعفّن می کند. من که گاهی، به خصوص در سال های اخیرِِ فتنه و آزمایش، در تنهایی خود احساس غربت می کردم و می شنیدم که بعضی از دنیاداران ظاهرساز و فرصت طلبان ریاکار چه ها می کردند و می گفتند، به یاد دوستی دوستانی مثل آوینی می افتادم و خود را تسلّی می دادم.

وقتی اشخاص از دنیا می روند، به پای میز داوری فرا خوانده می شوند. اما در این جا هم محکمه مردم درباره ایشان حکم می کند و این داوری بی مناسبت با داوری آن جا نیست. در تشییع پیکر پاک آوینی حکم دیگران را در مورد او دیدیم و شنیدیم.

رحمت خدا بر او و آفرین بر پدر و مادری که او را پروردند و سلام و تسلیت به خانواده ای که در عزای این مظهر شرف نشسته اند و تحیت و تهنیت بر ایشان که دیدند خلقی در عزای عزیزشان شریکند و می توانند درد مصیبت را با آن ها تقسیم کنند.

چشم در راه سید مرتضایی دیگر

یوسفعلی میرشکاک

اگر «سیدنا الشهید» همچنان در میان ما و بر مدار خاک می زیست جز بسط و گسترش همان فضایی که ایجاد کرده بود چه می توانست بکند؟ شهید بزرگوار از قماش آدم هایی نبود که متزلزل شود و راه و رسم خود را از یاد ببرد یا در برابر شرایط تاب نیاورد و دگرگون شده یا دگردیسی را بپذیرد. او قبل از انقلاب از تمام تذبذب ها و تزلزل ها گذشته و به مقامی در شریعت و طریقت رسیده بود که به آن ثبات و استقامت می گویند. در شریعت ثابت بود و به ثبوت قلب در دیانت رسیده بود و مراتب طریقت را هم در حصول و هم در حضور چنان طی می کرد که هیچ شبهه ای در سلوک او نمی شد وارد کرد و در این راه به استقامت در رأی رسیده و صاحب نفس و اهل نظر شده بود. بر این اساس من معتقدم اگر همچنان در عالم خاکی به سر می برد امروز بسیاری از مشکلات و گرفتاری های هنری و فرهنگی غیرقابل تصور بودند، زیرا شهید بزرگوار آن توانمندی را داشت که هم در هن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.