پاورپوینت کامل عرفان و مؤلّفه های آن ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عرفان و مؤلّفه های آن ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان و مؤلّفه های آن ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان و مؤلّفه های آن ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
درآمد
هر علمی دارای اصول، موضوعات، غایات و روش هایی است که از یکدیگر با یک یا چندی از آنها متمایز می گردند. علم عرفان نیز چنین است و عرفان حقیقی بر اصولی استوار است که این علم را از سایر علوم جدا می سازد.
درباره اینکه عامل امتیاز و تعیین کننده هر علم چیست، اجماعی در میان علما وجود ندارد. برخی تمایز را در موضوع لحاظ کرده اند و عده ای در غایت دانسته اند و گروهی نیز در روش؛ اما این مسلّم است که علوم با یکی از این وجوه از هم ممتاز می شوند.
عرفان، علمی است که با داشتن موضوع مشخص و روش خاص و غایت رفیع، نمی تواند تحت الشعاع و زیر مجموعه علوم دیگر قرار گیرد؛ و لزوماً یک علم مستقل به شمار می آید که برای تبیین مسأله به برخی از اصول مهم این علم اشاره می شود.
اصول ومؤلفه های عرفان۱
۱. روشمندی
گفته می شود که روش فلسفه، کلام و ریاضی، عقلی است؛ به این معنا که مسائل آنها با براهین عقلی تأمین می شود و در علوم طبیعی مانند طب و شیمی، تجربی است و در تاریخ و برخی دیگر از علوم نقلی و نیز در فقه، تعبّدی و در عرفان، شهودی و کشفی است.
البته همان گونه که روشمندی هر علمی با توجه به حمایت آن علم در روش خویش است، عرفان نیز روش خود را که همان تهذیب نفس و تصفیه روح است، مورد حمایت قرار می دهد. تردیدی نیست که تزکیه نفوس و عمل از روی خلوص در نورانیت ضمایر و قلوب، بسیار مفید است: “یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقَانًا”.۲
فرقان و شناخت حق از باطل، بهره کسانی است که باطن خویش را با نور و ذکر حق صیقل داده اند و حریم دل را حرم خدا قرار داده و از هوا رسته اند؛ از عقل که منبع علم است، فراتر رفته و به ورای آن، یعنی قلب که منشأ ایمان و ایقان است، تمسّک جسته اند؛ استدلال و تجربه را هرچند مفید دانسته اند، اما به قلمرو آن اکتفا نکرده اند.
آنان شیوه و روشی را برگزیده اند که همه انبیاء و اولیا به آن توصیه و بر آن تأکید داشته اند. صیانت نفس را تمهیدی برای معرفت رب قرار داده اند و به همین جهت در مرتبه نازله، همان اتهام انبیا را به جان خریده اند و به مجنون بودن متهم گشته اند: “ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ”.۳
غالباً عرفا با پیش گرفتن این شیوه، به جنون و مالیخولیا متهم شده اند و این همان نکته ای است که حضرت امیر(ع) در خطبه همام به آن اشاره دارند:”ینْظُرُ إِلَیهِمُ النَّاظِرُ فَیحْسَبُهُمْ مَرْضَی وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ”۴
صمت و کم گفتن و گزیده گویی، آثاری است که با ریاضت شرعی و تهذیب نفسانی تحصیل می شود. جوع و گرسنگی و دوام ذکر که ملازم تصفیه باطن خواهد بود، برخی از راه های تصفیه روح و تهذیب نفس هستند که زمینه شهود را فراهم می کنند و در عرفان به آن ها توصیه می شود. اثر مطلوب ذکر که از دستورهای سالک محسوب می شود، با توجه به آیات و روایات روشن است و نیاز به تبیین ندارد.
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به دوام
ناتمـامان جهـان را کـند این پنـج تمـام
روشمند بودن عرفان را از حدیث معروف ” مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یوْماً فَجَّرَ اللَّهُ ینَابِیعَ الْحِکمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ. ..”۵ که درجوامع روایی فریقین وارد شده می توان استنباط کرد؛ زیرا حکمت که خیر کثیر است، در مدرسه اخلاص تحصیل می شود و کوثر معرفت از چشمه زلال خلوص می جوشد.
همان گونه که درعلم حصولی، فقدان حس ظاهر اثر محسوس دارد: “مَنْ فَقَدَ حِسَّاً فَقَدَ عِلْمَاً”۶ در علم حضوری نیز اگر کسی بر اثر سلب خلوص، شائبه ای در عقیده، اخلاق و اعمالش رخنه کند و حسی از حواس باطن را از دست دهد، دیگر علم حاصل از آن حس باطنی نصیب وی نمی شود. راز این که برخی انسان های صالح در رؤیا یا حالت منامیه، برخی از حقایق را می شنوند یا می بینند و بعضی دیگر از چنین برکاتی محرومند، در همین است؛ یعنی تصفیه و تهذیب و رعایت آداب و سنن الهی، حسّ درون سالک را احیا می کند: “أَحْی قَلْبَک بِالْمَوْعِظَهِ وَ مَوتهُ بِالزُّهْدِ وَ قَوِّه بِالْیقِین”.۷
اگر تهذیب به واسطه ذکر و موعظه صورت نگیرد، حسّ درون می میرد و ادراک باطنی صورت نمی گیرد. بنابراین فقدان حس باعث فقدان علم مخصوص به خود خواهد شد؛ خواه حسّ ظاهر باشد در علم حصولی یا حسّ باطن در علم شهودی.
۲. شریعت محوری
یکی از اصول و ارکان مهم عرفان شیعی، تأثیرپذیری از تعالیم دینی است. عرفان اسلامی بدون تعالیم دینی، ضلالت و گمراهی است و اشتغال به عرفان بدون اقبال قرآن، دیوانگی است؛ زیرا عرفان با قرآن عجین است و با سنت و سیره اهل بیت(ع) قرین؛ چنان که در کلام نورانی آن امام متقین است که: “الشَّرِیعَهُ رِیاضَهُ النَّفْسِ”۸، ” مَنِ اسْتَدَامَ رِیاضَهَ نَفْسِهِ انْتَفَعَ “،۹” لِقَاحُ الرِّیاضَهِ دِرَاسَهُ الْحِکمَهِ وَ غَلَبَهُ الْعَادَهِ “.۱۰
شریعت، صیانت نفس است و حراست نفس موجب قداست و سود و منفعت شخص. نمی توان سخن از عرفان گفت و از عترت و قرآن بیگانه بود؛ زیرا عرفان یکی از راه های معرفت خدای سبحان است؛ به این معنا که خداوند راه های مختلفی برای وصول به حق معرفی می کند که یکی از آنها چنان که اشاره شد طریق تهذیب نفس است: “وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ”.۱۱ انسانی که دل و باطن خویش را پاک سازد، خداوند نورش را به او عطا می کند. این دستور صریح شریعت است که مدار وصول به حقیقت را در این طریقت تعیین نموده است؛ پس می توان گفت:
هرچه عارف داند از دل خوانده است
از کتاب و درس دست افشانده است
این راهی است که “مَنْ لَمْ یذُقْ لَمْ یدْرَکْ”؛ تا کسی نچشد، درک نکند.
مقصود عارف، شناخت حق و معرفت جلوه هایی از جمال رب است و عارف راستین به دنبال کشف حقیقت و رسیدن به مقام یقین است و هرگز مدعی نیست که طریق علم و معرفت دین، منحصر در همین است. عرفان، هم عرض شریعت و قرآن نیست، اما در ارض شریعت خدای سبحان است؛ و عارف واقعی، شارع شریعت الهی نیست، ولی قطعاً تابع و شارح علوم وحیانی است. شریعت برای او رهبر است و حقیقت برای او محور؛ قلبش با خدا و احکام و تعالیم الهی پیوند خورده و اوامر شهوات و هوا را از دل برده است؛ به همین سبب امام صادق(ع) در شریعت محور بودن عارف می فرماید: عارف امانتدار، معدن اسرار، راهنمای رحمت پروردگار، مرکب راهوار، میزان و معیار فضل و عدل خداوندی، بی نیاز از مقاصد دنیایی و انیس و مونس الهی، در حال تردّد در روضه های رضوان الهی است. از لطایف و فضل خدا توشه می گیرد و بینش و معرفتش از ایمان به او ریشه می گیرد: “وَالعارِفُ اَمینُ وَدایعِ الله وَکَنزُ اَسرارِه وَمَعدِنِ اَنْوارِه وَدَلیلُ رَحْمَتِهِ عَلی خَلْقِهْ وَ مَطیهُ عُلومِه وَ مِیزانُ فَضْلِهِ وَ عَدْلِه…”. ۱۲
۳. ابزار معرفتی
یکی از شاخصه های عرفان که آن را از سایر علوم ممتاز می سازد، ابزار معرفتی آن است. عارف با نگاه خاص خود به جهان نظاره می کند که همان شناخت شهودی است، اما کسی که ابزار او را نداشته باشد، به گونه ای دیگر به جهان می نگرد. برای مثال در مسائل اجتماعی، متکلم و حکیم می گویند: انسان یک موجود اجتماعی است و برای پیشبرد زندگی اجتماعی اش به قانون نیاز دارد؛ چون قوانین بشری از جامعیت کامل برخوردار نیست؛ پس قانون باید از جانب پروردگار باشد. بنابراین انسان اجتماعی محتاج قانون وحیانی است، اما عارف با ابزار خاص خود می گوید: انسان خواه تنها باشد یا در میان اجتماع زندگی کند، به وحی نیازمند است؛ لذا اولین انسانی که خلق شد (حضرت آدم(ع)) حتی پیش از تشکیل جامعه، نیازمند وحی بود.
فراتر از این، عارف معتقد است که حتی اگر هیچ انسانی خلق نمی شد، باز هم آفرینش نیازمند وحی و پیامبر بود؛ زیرا نگاه عارف در نظام هستی، محدود به عالم انسانی نیست، بلکه جن و مَلِک و حیوان را نیز نیازمند وحی می داند.
به این ترتیب نظام هستی نزد عارف بسیار وسیع تر و فراتر از جامعه انسانی است. عارف با این نگاه مفهوم بسیاری از واژه ها را وسیع تر معنا می کند؛ مثلاً درباره معنای “عدالت”، فقیه و حکیم برای خود معنایی از آن ارائه می کنند که عارف آن را نمی پذیرد.
در فقه، عادل به کسی گفته می شود که به واجبات و محرمات ملتزم باشد و کاری با سایر صفات و ملکات انسان ندارد. احکام فقهی برای چنین انسانی ثابت است؛ یعنی اقتدا به او جایز است، شهادت او در محکمه قضایی مقبول است و….
عدالت نزد حکما علاوه بر این به معنای تعدیل در قوای نفسانی معرفی شده است؛ یعنی عادل کسی است که قوای نفسانی خویش را تحت قوه عاقله در آورده و عقل را بر سایر قوا حاکم سازد، اما نزد عارف به چنین شخصی عادل گفته نمی شود، بلکه عادل کسی است که مظهر همه اسماء حسنای الهی باشد.
با این ابزار است که او تعریف دیگری برای انسان کامل ارائه می دهد. این نگاه او حاکی از آن است که باید فراتر از ابزار معرفتی عقل به امور نگریست. محدود ساختن معرفت به حیطه عقل و حتی قلب، کافی و وافی نیست، بلکه باید به چراغ وحی مسلح گردید.
بنابراین معرفت در عرفان بسیار با اتقان است؛ زیرا ابزارهای آن با شأن و جایگاه انسان همگام است.۱۳ از نگاه عارف اگرچه عقل چراغ راه است اما عاجز از روشن کردن شاهراه است و غایت آن بنا به فرموده امام عارفان امیرمؤمنان(ع):”غَایهُ الْعَقْلِ الِاعْتِرَافُ بِالْجَهْلِ؛۱۴ اقرار به جهل و در معرفت ناتمام است” چنان که فخر رازی در مواضع مختلف به این ناتوانی اذعان کرده است:
نهایه اقدام العقول عقال
واکثر سعی العالمین ضلال
پایان و نهایت گامهای عقول، قیود و بندهاست و حاصل تلاش و کوشش عالمان، گمراهی است.
۴. ولایت مداری
یکی از شاخصه های اصلی عرفان دینی، عترت پذیری و ولایت محوری است. ولایت در اسلام شالوده و اساس سایر عبادات است: “عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع) قَالَ بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسَهِ أَشْیاءَ عَلَی الصَّلَاهِ وَ الزَّکاهِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایهِ قَالَ زُرَارَهُ فَقُلْتُ وَ أَی شَی ءٍ مِنْ ذَلِک أَفْضَلُ قَالَ الْوَلَایهُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیهِ”.۱۵
البته بحث ولایت در علم شریف فقه و کلام به صورت مبسوط بیان شده است و فقیهان و متکلمان به کاوش و بررسی آن پرداخته اند ولی بحث ولایت به معنای حقیقی کلمه در عرفان جایگاه خود را می یابد زیرا عرفان بی ولایت نزد عارفان بابصیرت، امری ناموزون و ناپسند است؛ چنان که سید حیدر آملی فرمودند: تنها گروه ناجی کسانی اند که مؤمن ممتحن۱۶ باشند و هم به احکام ظاهر معتقد و عامل باشند، هم به اسرار باطن، مؤمن و به اهل بیت(ع) معتقد و به ولای آنان مؤمن و اسرار علوم آنان را حامل باشند؛ یعنی در حقیقت به حدیث ثقلین قائل و قائم باشند.
او در تبیین و شرح اصطلاح مؤمن ممتحن با ظرافت خاصی می فرمایند: مؤمن ممتحن کسی است که با اعتقاد به تمام آرمان و تعلیمات اهل بیت(ع) به شریعت و طریقت و حقیقت باور دارد. تشیع نزد او تمام و باطن اسلام است که بر مبنای این سه اصل بنا شده باشد. حقیقت، باطن شریعت و شریعت، ظاهر حقیقت است و امامان معصوم(ع) گنجینه و خازن معرفت باطنی اند. آنان که نسبت به عرفان اندیشه درستی ندارند به عارفانی نظر دارند که به ظاهر دیانت اکتفا کرده اند و اگر صوفیانی به انحراف رفته اند، به سبب آن است که اصل خرقه را رها کرده اند. شیعه واقعی عارفی است که به هر دو نظر دارد. ۱۷
عارف نمی تواند ادعای عرفان کند و در عین حال نسبت به والیان آن بی اهتمام باشد؛ به ظاهر شریعت تمسک کند و مغز و حقیقت آن را رها سازد.
عرفان بی ولایت بلاشک مسلک غیر اهل طریقت است و سلوک در آن حاکی از غایت گمراهی و ضلالت؛ به این جهت عارف معتقد است که هیچ راهی انسان را به سعادت حقیقی نمی رساند جز طریق اهل بیت(ع) و تعالیم وحیانی.
این وابستگی و تعلق خاطر به ولایت اهل بیت(ع) و محبت ایشان در سراسر عرفان شیعی نمایان است. اهمیت موضوع، بسیاری از عرفا را بر آن داشت که رساله مستقلی در این باب بنویسند. صدرالدین قونوی، قیصری، جندی، کاشانی، فرغانی، سید حیدرآملی، میرزا احمد آشتیانی، آقای الهی قمشه ای و سیدنا الاستاد علامه طباطبائی و امام خمینی رحمهم الله از جمله این عارفان متألّه هستند.
جناب مولوی آن عارف بزرگ و نامی با توجه به عظمت نام ائمه(ع) و شأن ایشان در بارگاه الهی، آنان را گوشواره های عرش ربّانی دانسته و در وصف سبطین، امام حسن و امام حسین(ع) خاندان عصمت و طهارت را چنین توصیف می کند:
چون زرویش مرتضی شد در فشان
گشت او شیر خدا در مرج
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 