پاورپوینت کامل معنویت گرایی از منظر لیبرالیسم الهیاتی ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معنویت گرایی از منظر لیبرالیسم الهیاتی ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معنویت گرایی از منظر لیبرالیسم الهیاتی ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معنویت گرایی از منظر لیبرالیسم الهیاتی ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint :
زیر عنوان:
با نظر به نقد آرای دکتر مصطفی ملکیان
درآمد
انسان به خوبی فهمیده است که این همه رنج و ناکامی با توجه به رفاه نسبی که از رهگذر پیشرفت دانش به دست آورده، برای این است که ابعاد مهمی از وجود و حیات خود را نادیده گرفته و برای ارضای آن برنامه ای ندارد. هم از این رو در نیمه دوم قرن بیستم جنبش های نوپدید دینی و نهضت های معنویت گرا سر برآوردند و هر روز رهبران معنوی جدید پیدا شدند و پیروان زیادی پیدا کردند. هدف این جنبش ها ارتقاء سطح کامیابی و کاهش رنج های انسان بود. ولی مشکلی وجود داشت و آن اینکه این جنبش ها به ادیان گوناگون وابسته بودند و بعضاً با تلفیق آموزه های چند دین و با تکیه بر مطالعات و نظریات روانشناسی محتوای خود را مهندسی می کردند.
اهمیت زیادی که به کارآمدی این نهضت ها داده می شد کار را به آنجا رساند که اعتقادات و باورهای دینی از اهمیت ثانوی برخوردار شوند و پاسخ دهی به نیازهای فوری روانی اولویت یابد. به این ترتیب الهیات باید از استحکام می افتاد تا هر کس به میل و اشتهای خود و برای کاهش رنج های زندگی در شهرهای شلوغ و پر سر و صدا و زندگی های بروکراتیزه و ماشینی به یک مرام معنوی گرایش یابد. برای این منظور لازم بود تئوری پردازی هایی صورت گیرد و در میان ادیان مختلف کسانی پیدا شوند که شالوده های اعتقادی را متزلزل کنند و با مفاهیمی نظیر آزادی و عقلانیت و کاهش رنج و امید و شادی، لیبرالیسم الهیاتی را در متن تعالیم ادیان اصل بگنجانند.
گذشته از حمایت های فرهنگی که می توانست مشوق این اندیشه باشد، ترویج مکتب های معنویت گرای جدید در یک جامعه به نوبه خود زمینه ساز پیدایش این تئوری های معطوف به همنوایی اجتماعی می شد. در دنیای اسلام نیز روایتهایی از اسلام تجدد گرا پدید آمد که با تأکید بر ارزش های تمدن غرب معنویت را به جای دین پیشنهاد می کرد و در نهایت معیار مقبولیت و کمال کامیابی دین را در کارکردهای معنوی می دانست. البته معنویت در اینجا به معنای معرفت حقایق نیست بلکه تنها نوعی احساس رضایت باطنی است. یکی از نویسندگانی که تئوری پردازی در این حوزه را عهده دار شد، مصطفی ملکیان است که در این مقاله گوشه ای از آراء او را با نگاهی انتقادی مرور می کنیم.
مفهوم معنویت
اسلام تجددگرا با تأکید بر لیبرالیسم الهیاتی اعتقادات و مناسک را قشر دین و معنویت را گوهر آن می داند و خواهان دست یابی به معنویت است. اگر چه معنویت مفهومی پیچیده است اما در تعریف آن گفته اند “معنویت عبارت است از کل حیات انسان بر حسب یک رابطه آگاهانه با خدا”۱ولی بسیاری از مکاتب معنویت گرای مطرح اساساً اعتقادی به خدا ندارند. به این جهت تعریف مذکور جامع نیست.
انسان عصر جدید آنقدر به مادیات و ظواهر زندگی اهتمام ورزیده که اکنون به از خود بیگانگی و گم گشتگی رسیده است. این وضعیت حیرت زا، جهل خیز و صد البته بسیار رنج آور و اسفناک، روشنفکران سکولار را به این نتیجه رسانده که مشکل دنیای امروز فقدان توجه به ابعاد متعالی و فراروی از محدودیت های عالم مادی است اگر چه این فراروی در خیال و توهم باشد و هیچ دفاع عقلانی را برنتابد. این فراروی، معنویت است و روشنفکران روزگار ما که دغدغه تقلیل مرارت و کاهش رنج بشر را دارند، با تجلیل از رهاوردهای تمدن مدرن نظیر عقلانیت و آزادی،۲جای معنویت را خالی دیده و نیز دین ورزی های غیر عقلانی (ناسازگار با عقلانیت سکولار) را ناکام ارزیابی کرده، بر جمع میان معنویت و عقلانیت تأکید می کنند.۳
ملکیان در راستای ارائه معنویتی سازگار با مبانی تمدن غرب و عقلانیت سکولار، رویکردی نتیجه نگرانه اختیار کرده و می گوید: “معنویت بنا به تلقی من نحوه مواجهه ای با جهان هستی است که در آن شخص روی هم رفته با رضایت باطن زندگی می کند… و دستخوش اضطراب و دلهره و نومیدی نیست.”۴در این تعریف که ناظر به مصادیق معنویت های نوظهور ارائه شده، مفهوم خدا حذف و کاملاً انسان محورانه و در راستای نیازهای انسان غربی (منظور غرب فرهنگی است) و بدون بهره از هر دینی بیان گردیده است.
این تعریف گذشته از این که رویکردی صرفاً پیامدگروانه دارد و به محتوای معنویت چشم نمی گشاید، از نظر پیامدگروی نیز، تُنُک و تنگ دامنه است. زیرا اگر قرار باشد که معنویت را با نتایج و کارکردهایش تعریف کنیم دست کم تمام کارکردهایی که لویی پویمان برای اخلاق برمی شمرد به نوعی قابل ذکر هستند. این کارکردها عبارتند از: ۱. جامعه را از تجزیه شدن نگه دارد. ۲. رنج انسانی را تخفیف دهد. ۳. به شکوفایی انسان کمک کند. ۴. به شیوه های منصفانه و سامان مند، اختلاف منافع را از میان بر دارد. ۵. باعث ستایش و سرزنش و پاداش و مجازات شود.”۵
البته ممکن است که تأکید انحصاری بر کاهش رنج و ایجاد احساس رضایت باطن در زندگی با توجه به نیاز انسان امروز و روی آوری او به معنویت بوده است که باز هم مشکل تعریف حل نمی شود، ولی ما را تا حدودی به دغدغه هایی که معمولاً زمینه ساز آسیب هایی در شناخت اسلام و معرفت دینی شده است نزدیک می کند.
تخلیه هویت معنویت
مشکل انسان امروز رنج فزاینده ای است که در اثر ناتوانی های درونی در جهت خوب زیستن به دوش می کشد. اگر انسان تحول درونی و اصلاح خود را هدف قرار دهد، طبیعی است که به زندگی خوب و رضایت بخش دست می یابد. اما اگر زندگی خوب و رضایت را هدف قرار دهد، معلوم نیست که چگونه معنویت را به کار گیرد و آیا حقیقتاً به اصلاح درون بپردازد یا نه؟ زیرا ممکن است زحمت تحول درونی را نپذیرد و خارج از برنامه روشن و متقن الهی راه های خود ساخته ای را به نام معنویت در پیش گیرد.
وقتی که معنویت به نوعی تلقی از جهان که احساس رضایت باطنی ایجاد می کند، فروکاسته شود؛ آنگاه دیگر اهمیتی ندارد که این تلقی از کجا می آید و بر چه شالوده و مبنایی استوار است؟ یا اینکه چقدر با واقعیت سازگار است و چه محتوایی دارد؟ “یک انسان می تواند معنوی باشد ولی دیندار نباشد.”۶در واقع نسبت میان دین داری و معنویت لا بشرط است. “امکان دارد انسانی متدین باشد، اما معنوی نباشد و یا معنوی باشد، اما متدین نباشد.”۷
نسبتی که ملکیان میان دین و معنویت می بیند به خاطر برخی از ویژگی های متفاوت و فرق هایی است که میان معنویت و دین بر می شمرد که مقدم ترین آنها تقلید و تعقل است. “فرق فارق معنویت با دین نهادینه شده تاریخی این است که در معنویت تقلید به حداقل ممکن کاهش می یابد. مرادم از تقلید، تقلید در اصطلاح فقهی نیست. مراد من این است که گفته شود الف، ب است چون فلانی می گوید، نه اینکه چون خودم یافتم. فرق دوم معنویت و دین نهادینه شده، این است که در معنویت کاملاً پاس عقلانیت داشته می شود اما در دین نهادینه در بسیاری موارد چنین نیست.”۸ بنابراین دین داری تقلیدی و نامتعقّلانه است و معنویت تحقیقی و عاقلانه!
البته تردیدی نیست که بسیاری از متدینان، دین ورزی عافیت طلبانه پیشه می کنند و تعقل و تحقیق را به تمسک و تقلید می فروشند. اما بسیاری از متدینان نیز شناخت و اندیشه ورزی را ارج می نهند و می کوشند تا بفهمند و بپذیرند. ولی این جامعه آماری اگر چه گسترده هم باشد دلیل تمایز دین از معنویت و یکسان انگاری معنویت دینی با معنویت سکولار نمی شود.
به راستی بدون دینی که در آن تمام محدودیت ها، ضعف ها و تاریکی های انسان به نامتناهی نور و نیرو می پیوندد، چه معنویتی استوار خواهد ماند؟ و اگر بماند چه اوجی خواهد داشت؟ انسان فطرتاً به حقیقتی برتر گرایش دارد و ذاتاً فقیر و محتاج است و با ذره ذره وجود و لحظه لحظه حیاتش می شنود که “یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِید؛۹ ای مردم شما محتاج و فقیر به خداوند هستید و تنها او بی نیاز و ستوده شده است”.
انسانی که ایمان و توکل ندارد و به درون خود تکیه می کند و ندای کبریایی و استقلال برمی آورد، ناگزیر به دامان شیطان افتاده و به قدرت موهوم او تمسک خواهد جست۱۰و امروز شاهد ظهور فرقه های گوناگون شیطان گرایی و شیطان پرستی هستیم که از متن دین گریزی و تدین ستیزی برآمده اند. کسانی برای دست یابی به رضایت باطنی و کامیابی در زندگی، چنین تلقی از جهان دارند که شیطان در آن قدرت غالب است و امید و شادمانی و موفقیت در پیوند با اوست. این معنویت تاریک و پلید کجا و معنویت نورانی و پاک دینی کجا!
عقلانیت ابزاری مانع پیوند دین با معنویت
دینی که لابشرط با معنویت معرفی شده چیست؟ ملکیان دین را در سه سطح تعریف می کند، دین اول دینی است که منابع دست اول و متون مقدس ارائه می دهند. دین دوم فهم و تفسیر عالمان از آن و دین سوم تحقق تاریخی و عملی دین و مجموعه افعال مؤمنان به آن دین است.۱۱ البته برخی از محققان چهار سطح از دین را بر شمرده اند و دین اول را دین نفس الامری یا عند الله دانسته و سه دیگر را در مراتب بعدی نشانده اند.۱۲
ملکیان معتقد است که گوهر دین اول معنویت است. اما دین دو و سه را دارای گوهر معنوی نمی داند۱۳ با اینکه پایه و مایه دین های دو و سه نیز همان دین اول است و اگر فهم های ناصواب و افعال نادرست را از دین های دو و سه قشرزادیی کنیم، گوهری که می ماند همان آموزه های ناب متون مقدس است. مگر چه قلب ماهیتی رخ می دهد که دین های دو و سه که برتنیده به دین اول اند، از گوهر معنویت تهی می شوند؟
گذشته از این ایشان دین داری و دین گرایی را طوری توضیح می دهند، که کاملاً ماهیتی معنوی پیدا کرده و با تعریفی که از معنویت داشتند تطابق پیدا می کند. “گاهی احساس ناخواسته ای نظیر افسردگی، ترس، تنهایی و کشمکش با خود، مایه دردسر و گرفتاری ما می شوند. حوادثی مانند جنگ، مرگ، شکست، تنگدستی، و بیماری نیز به یاد ما می آورند که ما غالباً در برابر عوامل عمده ای که زندگی و رضایت باطن ما را تهدید می کنند بسیار ضعیف و عاجزیم. بسیاری از ما نه برای زندگی خود معنایی می یابیم و نه در اموری که در جهان رخ می دهند هدفی می بینیم. باز بسیاری از ما دل نگران رفتارهای نامطلوبی هستیم که از خودمان سر می زند یا نگرانیم از این که چرا نمی توانیم رفتار دیگران را تغییر دهیم یا جلوی ظلم و بی عدالتی شان را بگیریم. همه اینها موجب پیدایش اضطراب های وجودی، بی قراری ها و دلهره ها می شوند و محدودیت و تناهی ما را پیش چشمان مان می آورند. به نظر من، آغاز احساس این فقدان ها، محدودیت ها و کمبود ها مقارن است با آغاز اقبال به دین.”۱۴
با توجه به این توصیف از دین، حقیقت دین برای ایجاد احساس رضایت باطنی و کاهش رنج هاست. و این دقیقاً از آغاز اقبال به دین، تدین و شکل گیری همان دین سوم است. دینی که در جامعه نهادینه شده و عده ای بر اساس آن سلوک می کنند و با همین دین به تجربه های بزرگ معنوی می رسند. خود ایشان در جایی می گوید: “اما انصاف این است که در طول تاریخ اکثر انسان هایی که معنوی بوده اند، تعلق خاطر به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی هم داشته اند، اگر چه تلقی شان از دین نهادینه و تاریخی با تلقی عوام الناس از آن دین خیلی متفاوت بوده است.”۱۵
این که تلقی اهل معنویت از دین با دیگران تفاوت دارد سخن غریبی نیست زیرا آنها به عمق بیشتری از دین رسیده اند. لذا به راستی دین و همین دین سومِ تاریخیِ نهادینه شده در جامعه، جان و جوهری معنوی دارد؛ چنان که خود ایشان می گوید: “به نظر می رسد که معنویت چکیده همه ادیان است.”۱۶
بنابراین تا اینجا سخن نخست مبنی بر لابشرط بودن دین با معنویت مردود شد و معلوم شد که دین جوهر و گوهری معنوی دارد. اما چه مشکلی در دین یا تدین وجود دارد که ملکیان را از اعتراف به این که معنویت زاده دین است یا دین آبستن معنویت، می ترساند؟
هراس ملکیان از تصریح بر نسبت واقعی که میان دین و معنویت وجود دارد، به علت ناعقلانی انگاری دین است. او و بسیاری از روشنفکران دین گریز، دین را آغشته به تعبد کورکورانه و آلوده به تعصب می پندارند. از این رو می گوید: “بزرگترین نقدی که بر طرز تفکر و نحوه معیشت سنتی می توان داشت این است که تعبدی و طالب تسلیم و تقلید و به همین جهت استدلال گریز و حتی استدلال ستیز است.”۱۷
دین به اعتقاد و آیین وابسته است در حالی که معنویت به درون شخص تعلق می گیرد و هر کس با دریافت خود به آن می رسد لذا از تعصب و تحجر و تعبد و تقلید وارسته و به فهم و درک شخصی تکیه دارد. به این علت افراد معنوی تحمل عقاید متفاوت را دارند و بر خلاف افراد متدین بر اساس تعبد و تعصب به تکفیر و رد دیگران رو نیاورده و احتمال می دهند که آنها نیز بر اساس عقل و یافته درونی خویش سهمی از حقیقت داشته باشند.
به زعم ملکیان عقاید دینی اساساً با عقل و استدلال سنخیتی ندارد و به اثبات نمی رسد، “اگر عقیده ای را بتوان عقیده عقلانی خواند که یا بدیهی باشد یا با یک سیر استدلالی معتبر از بدیهیات استنتاج شده باشد (که یکی از تفاسیر و توصیفات عقلانیت نظری همین است)، در این صورت به گمان این بنده، هیچ یک از عقائد دینی هیچ یک از ادیان و مذاهب عقلانی نیست؛ و البته این عدم عقلانیت هرگز به معنای عدم حقانیت یعنی به معنای عدم مطابقت با واقع نیست، بلکه نسبت به آن لااقتضاء است.”۱۸
بنابراین عقاید دینی از حوزه معرفت عقلانی بیرون است و اگر حقانیتی داشته باشد با عقل (عقلانیت سکولار) قابل تشخیص نیست. حقانیت اعتقادات دینی با تجربه دینی اثبات می شود، نه با عقل؛ و آن هم تنها برای تجربه گر اعتبار دارد و برای او نیز اعتباری مطلق ندارد، زیرا تجربه گر باید منتظر باشد تا ببیند که در تجربه بعدی، یافته قبلی تأیید می شود، تصحیح می پذیرد یا مردود می گردد؛ چون تجارب دینی ثابت، نهایی و مطلق نبوده همواره به حسب رشد و تحول شخص دگرگونی پیدا می کند.
عقلانیت بی یقین!
عقلانیتی که معیار تمایز دین از معنویت است نوعی عقلانیت شخصی است که بیشتر شبیه احساسات و عواطف است تا خرد واقع نگر. ملکیان در یک تقسیم بندی به خوبی نشان می دهد که عقلانیت مد نظرش با آنچه به عنوان کانون هم فهمی انسان هاست تفاوت دارد.
باورها و عقاید انسان یا معیار تعیین درستی و نادرستی عینی دارند (باورهای آفاقی) و یا ندارند (باورهای انفسی) اگر معیار عینی داشته باشند یا این معیار به دست آمده و بالفعل شده است و یا هنوز بالقوه است و در آینده با رشد دانش بشری بالفعل خواهد شد.۱۹ “در هر مکان و زمان و اوضاع و احوالی فقط اختلاف بر سر عقاید آفاقی بالفعل را فیصله می توان داد و عقائد آفاقی بالقوه و عقائد انفسی همچنان فیصله نایافته می مانند. بنابراین، باید در مورد عقائد آفاقی بالقوه به تکثرگرایی در مقام اثبات و علم (نه در مقام ثبوت و واقع) و در خصوص عقائد انفسی به تکثرگرایی مطلق قائل شد.”۲۰
دانش تجربی و معارف محصَّل بشری معیار است. اعتقاد به خدا و معاد تا وقتی که به معیارهای دانش بشری سنجیده نشده و اثبات نگردیده اند ارزشی برابر با عدم اعتقاد به خدا و معاد دارند. “در میان عقائد وجود شناختی مسلماً عقائدی که مربوط به حیات پیش از حیات دنیوی و پس از حیات دنیوی و عوالم فوق عالم طبیعت اند در عداد عقائد آفاقی بالقوه اند.۲۱
در میان عقائد ارزش شناختی عقائدی که ناظر به ارزش های ذاتی اند در زمره عقائد انفسی اند. و در میان عقائد وظیفه شناختی آنها که به وظائف اخلاقی مربوط می شوند، یقیناً آفاقی بالفعل نیستند. بنابراین تعیین خوب و بد و یا درست و نادرست های شرعی که ارزش ذاتی دارند، تماماً عقاید انفسی هستند که باید در رابطه با آنها به تکثرگرایی مطلق قائل شد. زیرا هیچگاه اثبات نخواهند شد و تنها راه دست یابی به آن ها وحی است که مشکلات خاص خود را دارد.
اگر گفته شود پاسخ این مسائل را از دین می یابیم “باید گفت: گوینده این سخن خود را از ارائه دلیل قاطع بر یکایک عقائد خود معاف کرده است، اما بار اثبات سه مدعا را بر دوش خود نهاده است: ۱. حجیت معرفت شناختی، سخن کس یا کسانی که کتب مقدس دینی و مذهبی به آنان منسوب است؛ ۲. وثاقت تاریخی خود این کتب؛ ۳. اعتبار هرمنیوتیکی فهمی که از گزاره های موجود در این کتب داشته است؛ و هیچ یک از این سه مدعا از مدعیات آفاقی بالفعل نیست، بلکه هر سه از مدعیات آفاقی بالقوه اند. انصاف این است که جز در ریاضیات، منطق، بخش هایی از علوم تجربی طبیعی، بخش هایی اندک از علوم تجربی انسانی، و بخش هایی اندک از علوم تاریخی با باورها وگزاره های آفاقی بالفعل سر و کار نداریم.”۲۲
اثبات همه مدعیات دین مستقیماً با عقل صورت نمی گیرد و نیازی هم به آن نیس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 