پاورپوینت کامل آسیب شناسی عرفان واره های نوپدید ۸۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آسیب شناسی عرفان واره های نوپدید ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آسیب شناسی عرفان واره های نوپدید ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آسیب شناسی عرفان واره های نوپدید ۸۷ اسلاید در PowerPoint :
مشکلات روانی غرب
امروزه جهان غرب با مشکلات بسیاری مواجه است. بیش از یک قرن است مشکلات فرهنگی، آنها را در وضعی ناآرام قرار داده است. امروز نسل جدیدشان برای رسیدن به آرامش، هر کاری می کنند؛ ولی هیچ راهی برای رسیدن به آرامش نمی یابند. در نهایت هم از فشار، اضطراب، دلهره، نگرانی و فشارهای روحی به مواد مخدر، مسکرات و داروهای روان گردان روی می آورند تا شاید لحظه ای آرامش یابند. تنها به این مسئله دلخوش اند که به رغم همه این مشکلات، اقتصاد پیشرفته ای داریم؛ در حالی که مهم ترین مراکز اقتصادی پیشرفته دنیا دچار آفت هایی جدی شده اند و به زودی شاهد سرنگونی این نظام سرمایه داری خواهیم بود. همه این مشکلات به این دلیل است که از مسیر خدادادی منحرف شده اند و خواه ناخواه دودش هم به چشم شان خواهد رفت و آنها را به آفت هایی مبتلا خواهد کرد. اگر در کشور ما هم مشکلات فرهنگی، روانی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی وجود دارد، بر اثر موجی است که از آن توفان به ما سرایت کرده؛ موجی که بر اثر پیشرفت رسانه ها و ماهواره ها در بین جوانان ما گسترش یافته است.
نسخه فرقه ها در رسیدن به آرامش
بسیاری از مردمی که در مغرب زمین از همه جا سرخورده شدند، بعدها دریافتند که اصل اشکال این است که از جهت اصلی خلقت منحرف شده اند. از این رو، به فکر افتادند که از گرایش های مادی کم کنند و به معنویت روی آورند. برخی از آنها به طبیعت گرایی سوق پیدا کردند و این که بروند در جاهای دور مانند جزایر اقیانوسیه، جزایر میکرونزی و در جنگل ها زندگی کنند و از مظاهر تمدن دور شوند تا قدری آرامش یابند! امروز، در پیشرفته ترین ایالت های آمریکا فرقه های مذهبی مسیحی ای وجود دارند که به طور کلی خود را از دستاوردهای تمدن امروزی کنار می کشند. یک گروه از آنها، منونایت ها هستند؛ یک دسته مسیحی که سعی می کنند در جاهای دور از شهرهای بزرگ و در روستاها و جنگل ها زندگی کنند و تا حد امکان از وسایل پیشرفته امروز بهره نبرند! برخی از آنها حتی سوار هواپیما هم نمی شوند و برای مثال سعی می کنند با همان گاو آهن و ابزارآلات قدیم کشاورزی زندگی شان را اداره کنند. افرادی نیز درصدد برآمدند دنبال روش هایی که اسم آن را عرفانی گذاشتند، بروند؛ گرایش هایی که به نوعی ریاضت و مراقبت و مانند آنها نیاز دارد. این روش ها در مشرق زمین سابقه طولانی دارد و حتی بودیست ها و هندویست ها نیز این روش ها را دارند؛ مانند یوگا، ذن و روش های دیگر که می کوشند از طریق آنها، خودشان را از گرفتاری های دنیا برهانند و لااقل ساعاتی به آرامش برسند. می دانید که اصلاً هدف از تأسیس برخی از مذاهب، وجود آرامش است؛ برای نمونه، مذهب بودا برای همین منظور تأسیس شده است؛ در مذاهب هندو هم گرایش های زیادی به این سبک وجود دارد؛ یوگا یکی از نمونه هاست. مشابه این در ژاپن و چین هم وجود دارد. به تازگی اروپایی ها و آمریکایی ها گرایش پیدا کرده اند که این روش ها را یاد بگیرند و از آنها استفاده کنند تا به آرامشی برسند. از این طریق، موجی هم به کشورهای خاورمیانه و اسلامی وارد شده است. کشورهای عقب مانده و ضعیف از لحاظ هویت و شخصیت هم وقتی می بینند برخی از مسائل در کشورهای پیشرفته مادی رواج پیدا می کند، با این فرض که تبعیت از آنها مطلوب است، می کوشند از این روش ها استفاده کنند.
ظهور فرقه های منحرف معنوی
با کمال تأسف شاهدیم که در کشور ما نیز این گونه گرایش های انحرافی پیدا شده است و برخی جوان ها را مجذوب خودشان کرده اند. برخی از این فرقه ها مثل شیطان پرستی و امثال آن که هم از اسمش و هم از رفتارها و شیوه هایی که به کار می گیرند و اهدافی که برای خودشان معرفی می کنند پیداست، ارزشی ندارد که درباره آن بحث کنیم؛ چندان خطری هم ندارد؛ بالاخره این هم نوعی اباحی گری و بی بندوباری است. آنچه از آن بیشتر احساس خطر می کنیم این است که گاهی افکاری از این نوع گرایش ها ترویج می شود که جنبه قداست دارد؛ اساسش بر بی بندوباری و پرستش شیطان و شهوت نیست؛ بلکه با آهنگی مقدس و پرجاذبه مطرح می شود و جوان های بسیار پاک و مخلص اما ناآگاه را جذب می کند. خطر این نوع گرایش ها برای ما خیلی بیشتر از خطر فرقه هایی مانند شیطان پرستی و امثال آن است. بسیاری از این ها افرادی هستند که سوابق خوبی دارند؛ حتی بعضی از آنها جبهه رفته و علاقه مند به انقلاب هستند؛ این افراد به اسم گرایش های معنوی و عرفانی، در دام می افتند و جذب می شوند.
عرفان جدای از دین!
امروزه حتی در دانشگاه ها و محافل علمی و مذهبی، مسئله ای مطرح می شود و افرادی را دچار شبهه و انحراف می کند. اساس این فکر آن است که راه رسیدن به کمالات معنوی، تنها دین نیست! بلکه اصل مفروض و پیش فرض آن ها این است که انسان یک ارزش های معنوی دارد که باید به آن نائل شود؛ به کمالاتی می تواند برسد که از راه علوم مادی مانند صنعت و تکنولوژی به آن نمی رسد؛ اما غیر از دین، راه دیگری هم برای رسیدن به این کمالات هست که احیاناً از دین هم آسان تر است؛ لااقل در بعضی بخش ها از لحاظ زمان کوتاه تر است و انسان با گذراندن دوره محدودی می تواند به آن نتایج برسد! آنها واژه ای را به کار می برند که در فرهنگ ما به “عرفان” ترجمه شده است؛ می گویند راه رسیدن به حقیقت، فقط دین نیست. اگر انسان ها هیچ دینی هم نداشته باشند، حتی خدا را هم قبول نداشته باشند، راهی به نام عرفان وجود دارد که می توانند آن راه را بپیمایند و به حقیقت و آرامش کامل برسند و مطالبی را درک کنند که دیگران از درک آن عاجزند؛ چیزهایی را ببینند که دیگران نمی بینند؛ کارهایی را انجام دهند که دیگران نمی توانند از عهده آن برآیند!
عرفان چیست؟
پرسش این است که آیا واقعاً دو راه وجود دارد؟ عرفانی که انسان می تواند با استفاده از آن به حقیقت برسد، چیست؟! البته اینجا بحث های زیادی مطرح است؛ مانند اینکه اصل این عقیده از کجا پیدا شده است؟ چه عواملی باعث می شود کسانی از دین صرف نظر کنند و در پی عرفان باشند؟ در کشور ما این گرایش از کجا شروع شده و چه عواملی در ترویج آن مؤثر بوده است؟
در ادبیات ایرانی و اسلامی ما با واژه “عرفان” و احیاناً چیزی مشابه آن مثل واژه “تصوف”، آشنا هستیم. گاهی این دو مرادفند و گاهی با اندکی تفاوت به کار می روند. به هرحال، عرفان و تصوف مقوله ای است که از دیرباز در ادبیات ما مطرح بوده است. عرفا، شعرا، متصوفان و فرقه های زیادی وجود داشته اند و ما با این مفهوم آشنا هستیم. امروز وقتی می گویند راهی در مقابل دین به نام راه عرفان وجود دارد، بسیاری تصور می کنند این همان عرفان مطرح میان مسلمانان یا اصطلاح خاصی مانند تصوف، صوفی گری، درویشی و چیزهایی از این قبیل است. باید توجه داشت عرفانی که امروزه در ادبیات غربی به کار می رود، در ادبیات ما مفهوم خیلی وسیع تری دارد. عرفانی که در ادبیات ما به کار می رود و ما با آن آشناییم، یک واژه عربی است که مساوی با “معرفت” است؛ هر دو هم مصدر یک فعل هستند؛ عرفان یعنی معرفت و منظور از معرفت، معرفت خدا است. کسانی که پایه گذار عرفان اسلامی اند و آن را در ادبیات ما مطرح کرده اند، در پی این بودند که خدا را بهتر بشناسند. آنها قدم هایی در این راه برداشته اند و در دو مسیر بحث های نظری عرفانی و روش های عملی عرفان کار کرده اند. امروز عرفان دو شاخه دارد. یعنی وقتی گفته می شود عرفان، عارف، کتاب ها و بحث های عرفانی، دو مفهوم از آن اراده می شود؛ یک سلسله مباحث مربوط به خداشناسی است و اینکه رابطه خدا با هستی چیست و یک سلسله روش های عملی است. در بین عرفا معروف است که یک رابطه وحدتی میان خدا و سایر موجودات وجود دارد. حالا این مفهوم چیست، درست است یا غلط و معنای درستی می تواند داشته باشد یا خیر، موضوع مورد بحث ما نیست، اما عرفانی که امروز مطرح می شود و قبلاً در مشرق زمین هم وجود داشته به خصوص در بودیسم خیلی فراتر از این است. در مذهب بودا اصلاً خدا مطرح نیست. در این مذهب تنها دنبال آرامش روحی هستند و می گویند انسان می تواند با طی مراحلی مثل ریاضت ها، ترک لذت ها و هم چنین اجرای برنامه های مراقبه به نیروانا برسد و حالت آرامش و لذت فوق العاده ای احساس کند و از چیزهای ناراحت کننده مثل غم و غصه و رنج رهایی یابد. آنها دنبال چنین چیزی هستند و می گویند در سایه تعالیم بودا انسان می تواند به اینجاها برسد؛ این نوع عرفان، روش هایی دارد که البته اساس آن نوعی بت پرستی است.
عرفان هندوئیسم
در عرفان هایی که امروزه در اروپا و آمریکا مطرح می شود، عرفان به همین معنای عام به کار می رود؛ یعنی روشی که انسان با اجرای برنامه ها و ریاضت هایی به درک و آرامش روحی ای فراتر از آنچه در سایه عوامل مادی پیدا می شود، نائل شود. غالباً هم امروزه در آنجا، این هندوئیست ها و بودیست ها هستند که آنها را با استفاده از برنامه های ورزشی یوگا و مانند آن آرامش می دهند؛ یعنی عرفان آنها برگرفته از عرفان شرقی چین و هندوستان است. محور فکر آنها شناخت خدا نیست؛ بلکه حالت روحی برتری است که خودشان انتظار دارند و این حالت دو ویژگی دارد: ۱. چیزهایی را درک می کنند که دیگران درک نمی کنند ۲. توان کارهایی را پیدا می کنند که دیگران نمی توانند آنها را انجام دهند. نمونه آن مرتاضان هندی اند؛ افرادی که ریاضت های خیلی سخت و عجیبی می کشند و قدرت هایی پیدا می کنند و به اطلاعاتی دست می یابند. برخی از آنها خیلی پیشرفته هستند و از آینده نیز خبر می دهند. گاهی مرتاضی را می بینید که در کنار یک پارک یا معبد و بتکده ای یک سال تمام روی یک پا ایستاده و دستش را بلند کرده است و غذای خیلی کمی، که آن هم غالباً غذاهای گیاهی است، استفاده می کند. این ها با این ورزش های روحی به چنین اطلاعاتی می رسند و از نظر عملی قدرتی پیدا می کنند که بر قدرت های مادی غالب می شود؛ اینها چیزهایی است که با تواتر ثابت شده است و نقل یک نفر یا دو نفر نیست. نمونه دیگر این که شخص می آید جلوی قطار می ایستد و با گرفتن دستش در برابر قطاری که با سرعت زیاد در حال حرکت است، آن را متوقف می کند؛ هواپیما آماده حرکت است، می آید می ایستد و هواپیما نمی تواند حرکت کند و چیزهای محسوس فراوان دیگر.
عرفان اسلام و عرفان هندویسم
در گوشه و کنار کشور ما هم بعضی از فرقه های اهل حق چنین کارهایی را انجام می دهند؛ برای مثال، کاردی وارد شکم شان می کنند و از آن طرف بیرون می آورند؛ یا بچه ای را از کوه پرت می کنند و سالم می ماند و چیزهایی از این دست که از جنس قدرت های روحی است که بر قدرتهای مادی غالب است. این ها واقعیت دارد و اسم آن را نیز عرفان عملی می گذارند و بحث هایی که برخواسته از این هاست و اطلاعاتی که پیدا می کنند یا روش های علمی و نظری را که ممکن است رنگ فلسفی هم داشته باشد عرفان نظری می گویند.
اما محور عرفانی که در ادبیات ما وجود دارد، خداشناسی است. ممکن است گاهی خداوند به کسانی که خداشناس هستند و در مسیر خداشناسی قدم برمی دارند، کراماتی افاضه فرماید و آنها بتوانند مریضی شفا دهند، و دعایشان مستجاب شود یا اینکه اطلاعاتی از گذشته و آینده بدهند و چیزهای دیگری به آن ها عطا کند؛ اما اینها افاضه الهی است نه حاصل ریاضت نفسانی. آنها خودشان برای این کارها تلاشی نمی کنند؛ خداوند متعال هر وقت و به هر کسی صلاح بداند از این کرامت ها عطا می کند. از عالمان بزرگ ما کسانی بودند که چنین توفیق هایی داشتند و شاید الان هم باشند و ما نشناسیم؛ در همین عصر اخیر، مرحوم آیت الله العظمی بهجت رضوان الله علیه از این کرامات فراوان داشتند. این مسئله موجب تشابه می شود بین آن که در سایه بندگی خدا به او اعطا می شود و آن کسی که در سایه ریاضت های نفسانی چیزهایی به دست می آورد و چه بسا اصلاً خدا هم برای او مطرح نیست و اعتقادی هم به خدا ندارد؛ بلکه ریاضتی مانند ورزش است؛ مانند بندبازها که بر اثر تمرین روی بند راه می روند؛ کارهای عجیب و غریبی می کنند که دیگران نمی توانند انجام دهند. این بر اثر برنامه هایی است که اجرا می کنند؛ معمولاً هم این برنامه ها چله چله است. چهل روز چنین کاری می کنند و چهل روز کار دیگری انجام می دهند.
پس نکته اول این که عرفان، یک معنا ندارد یا لااقل یک حقیقت نیست. یک معنای عرفان معرفت خداست. در سایه معرفت و بندگی، خدا به کسانی کراماتی مرحمت کرده که فیض الهی است. در اینها خطا و اشتباه راه ندارد و نه تنها ضرری به کسی نمی زند، بلکه برای خلق خدا اسباب رحمت و برکت می شود؛ اما عرفانی که آنها می گویند، قدرتی است که به هر نوعی می توانند از آن استفاده کنند؛ مرتاض می تواند از قدرتش در راه خوب یا بد استفاده کند. مانند زور بازوست که می تواند دست در راه مانده ای را بگیرد و نجاتش دهد یا می تواند بر سر کسی هم بزند و مظلومی را نابود کند. باید توجه داشته باشیم که مشابهتی بین این دو وجود دارد؛ یعنی عارف خداپرست می تواند کارهای خارق العاده ای انجام دهد که مشابه آن را یک مرتاض انجام می دهد. برخی می پندارند این دو از یک مقوله اند و این منشأ اشتباه می شود. یکی قدرت روحی است که بر اثر ریاضت به دست آمده است و دیگری لطفی است که خدا به عارف عطا کرده است؛ تفاوت این دو مانند تفاوت بین معجزه و سحر است. ساحران فرعون کارهایی انجام می دادند، موسی هم چوبی می انداخت و اژدها می شد. آنها هم وقتی سحرهایشان را اعمال کردند، مردم ترسیدند و گفتند: “یخَیلُ إِلَیه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 