پاورپوینت کامل در نکوهش «انتحال»شکوه ای بر شیوع بلیه «سرقت علمی» ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در نکوهش «انتحال»شکوه ای بر شیوع بلیه «سرقت علمی» ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در نکوهش «انتحال»شکوه ای بر شیوع بلیه «سرقت علمی» ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در نکوهش «انتحال»شکوه ای بر شیوع بلیه «سرقت علمی» ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
زیر عنوان:
به بهانه برپایی بیست و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
سین مثل سرقت!
به یاد می آورم آذر سال ۱۳۸۷، مقاله ای به نام «گوساله های سامری عصر ارتباطات؛ نگاهی به پدیده مدعیان دروغین مهدویت و بازخوانی پرونده آنها» مندرج در صفحه مقالات یکی از روزنامه های کثیرالانتشار، که در زیر عنوان آشنای آن، نام نویسنده اش ثبت بود، نظرم را به خود جلب نمود. از آنجا که موضوعش در حوزه مطالعاتیم بود و عنوانش نیز برایم بسیار آشنا می نمود، به سرعت آن را از نظر گذراندم؛ اما چون چشم بر آغازین سطورش انداختم، خشک و مبهوت، برجای خود میخکوب شدم! برایم باور کردنی نبود. همچنان چشمان از حدقه بیرون زده ام را خیره به متن نوشته دوخته بودم! آخر چگونه ممکن است سرقت، آن هم در روز روشن؟! پاراگراف دوم، سوم، چهارم. .. و نهایتاً آخرین بخش مقاله را دور زدم! دیگر مطمئن شده بودم که این نوشته، نعش بی جان نوشته نگون بخت من است! بر بالین کالبد بی روحش، بر مظلومیت «نون» و «قلم» دل سوختم و در خود گریستم. بیچاره مقاله «بازخوانی پرونده متمهدین» (پیرامون هشدار مقام معظم رهبری در باره مدعیان دروغین مهدویت، مندرج در ماهنامه معارف، ش ۵۹، مهر ۱۳۸۷) که به طرز فجیعی مُثله شده بود! اما چرا؟! آخر به کدامین گناه؟! و راستی با چه جرأتی؟! آن هم در عصر ارتباطات که به برکت اینترنت، دیگر هیچ زاویه و کنج دنجی از تیررس نگاه های دریده ابنای بشر به دور نمانده است!
«غَضْبَانَ أَسِفًا» به اسم و رسم جناب «کارشناس ارشد علوم سیاسی» که فاتحانه بر نعش مقاله ام نشسته بود، زُل زدم و چه ها که نثارش نکردم! نام او زیر رگبار تهدیدهای مکرر و توبیخ های توفنده بنده نواخته می شد: «ای گدای نام و سوداگر نان!. .. عجبا از تو که به دروغ مدعی نوشته ای شده ای که در مذمت مدعیان دروغین نوشته بودم»!
بماند که پس از اقدام اولیای مصلح و به غایت منصف(!) آن جریده، در درج پوزش یک/دو سطری خشک و خالی در فردا روز آن روزنامه ـ بدون ادای دیگر حقوق معنوی بنده و یا اعمال تنبیهی برای آن نویسنده ـ که با حفظ کامل احترامات جناب سارق نیز همراه بود، چنانکه هیچ اشاره و ایمایی به نام و نشان ایشان و یا اصل سرقت نشده بود(!)، در تماس تلفنی که سارق محترم به امر روزنامه جهت دلجویی با بنده داشت، به گریه افتاد و از شما چه پنهان چون از مظلومیتش گفت، بغض حقیر را نیز ترکاند! در آن وانفسای گفت و شنفت تلفنی به او گفتم: «… آخر مرد گُنده! به بی آبرویی و گریه و زاریش می ارزید؟! اگر می پنداشتی ـ العیاذبالله ـ خدا نمی بیند، با خود فکر نکرده بودی که شاید روزی بنده ای از بندگان پیله خدا ببیند و پیراهن عثمانش کند؟!»
یادآوری زخم های گذشته
البته این قصه، اولین و یقیناً آخرین نمونه آن برای این کمترین ـ به عنوان عضو کوچک جامعه بزرگ اهالی قلم ـ نبوده و نیست. پیش تر در ایام اولین سالگرد رحلت استاد قرآن پژوهم علامه سید علی کمالی دزفولی(ره) در فروردین ماه ۱۳۸۵، با کمال تعجب، عین نوشته خود را در تحلیل زندگی و زمانه آن فرزانه، بی کم و کاست و حتی دقیقاً با همان عنوان، به نام نویسنده ای دیگر(!) در صفحه قرآنی یکی از روزنامه ها دیدم! ابتدا بسیار جا خوردم و از اینکه جناب سارق، حتی زحمت تغییر عنوان مقاله را ـ که پیش از آن به نام بنده در یکی از نشریات چاپ شده بود ـ بر خود هموار نکرد، بیشتر سوختم! اگر چه آن سند جنایت را برای جلب ترحّم و همذات پنداری، به شماری از دوستان نشان دادم، اما پس از فروکش کردن آتش خشم و غضب، نه تنها شکوه، که حتی گله ای از آن موضوع نیز به پیشگاه روزنامه نبردم و از دست نویسنده مجهول الهویه آن شکایتی نکردم؛ بلکه در دل از اینکه به هر روی نام استاد در سالگرد ارتحالش زنده شد، خوشحال نیز بودم.
در همان سال، یک/دو ماه بعد، چند نسخه از کتاب تازه چاپ شده «ذکر المجرّب فی صحفٍ مطهّره» که متن آن را با تحقیق و تصحیح علامه کمالی(ره) و دستیاری و تقدیم نگاری بنده و مقدمه آیت الله موسوی جزایری (نماینده محترم ولی فقیه در استان خوزستان و امام جمعه اهواز) به رابط سازمان اوقاف جهت تحویل به ناشر سپرده بودم، به دستم رسید. از اینکه توفیق رفیقم شده بود تا یکی دیگر از آثار استاد را که خود در به سامان رسیدنش سهیم بودم، پس از رحلتش به جامعه علمی ـ فرهنگی عرضه کنم، در پوست خود نمی گنجیدم. با شوق و ذوق وافر، آغازین صفحات کتاب تازه چاپ شده را ورق زدم؛ اما نه از مقدمه آیت الله جزایری بر آن کتاب خبری بود و نه از نام و نشان و مقدمه نسبتاً مفصل حقیر! در عوض مقدمه ای به اسم جناب رابط سازمان اوقاف به چشم می خورد که تنها وظیفه اش، سپردن نسخه آماده خطی به ناشر و تحویل گرفتن نسخ چاپی از او بود! متن چهل پاره مقدمه رابط سازمان ـ جاعل مقدمه ـ بسیار دیدنی بود؛ هم می شد سفیدی متن نوشته آیت الله جزایری را از زیر لباس تنگ آن دید و هم برق سر و کله کچل برخی از کلمات و عبارات بنده از لابلای سطورش به چشم می خورد!
و…
زبان خامه را کوتاه سازم از سر نامه
که در عرض شکایاتم حکایت گشت طولانی
«انتحال»، هنر مگس صفتان!
«انتحال» به معنی «سرقت علمی» یا دستبرد فکری است که در اصطلاح شایع تاریخی، به «سرقت ادبی» مشهور است. علامه دهخدا در لغت نامه اش، ذیل این واژه می نویسد: «چیز کسی را جهت خود دعوی کردن. شعر دیگری را بر خود بستن(منتهی الارب، ناظم الاطباء)، (آنندراج). شعر یا سخن دیگری را برای خود دعوی کردن(اقرب الموارد). سخن کسی دیگر بر خویشتن بستن(مصادر زوزنی، تاج المصادر بیهقی). سرقت ادبی(یادداشت مولف)…. » دانشنامه اینترنتی ویکی پدیا، نیز «انتحال» را به «تخصیص دادن خلاقیت ادبی یا پژوهشی دیگری یا بخشی از آن یا متن ناشی از آن به خود، گویی که خود شخص آن را خلق کرده» معنی می کند.
انتحال، هنر مگس صفتان است. فرانس بیکن فیلسوف شهیر عصر جدید اروپا، در تمثیلی زیبا ولی ناقص، کسانی را که محقق انگاشته می شوند، در سه دسته تقسیم می کند؛ او می گوید اینان: یا زنبور عسلند(صاحبان فکر و تولیدگران اندیشه) یا مورچگان اند(مؤلفان و جمّاعان اندیشه های دیگران) و یا عنکبوتان(به هم بافان و بیهوده نویسانِ کتاب ساز) می باشند. دکتر احد فرامرز قراملکی، استاد انشگاه تهران، به تکمیل این تمثیل همت گماشت و بر آن قسم چهارمی را به نام «مگسان» افزود. از این نگاه، مگس صفتان حوزه تحقیق کسانی هستند که هنری جز انتحال و سرقت آثار اندیشمندان و انتشار آن به نام خود، ندارند. این نکته را نباید از نظر دور داشت که مگس علاوه بر سرقت، آلودگی را نیز از خود برجای می نهد.
انبوه اخبار ناخوشایند سرقت های علمی، ادبی و فرهنگی مگس صفتان، هر روز بیش از پیش فضای معرفتی ما را آلوده می سازد. چندی پیش محققی از چاپ چند فصل ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 