پاورپوینت کامل سردار، چشم ما بود ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سردار، چشم ما بود ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سردار، چشم ما بود ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سردار، چشم ما بود ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

زیر عنوان:

به پاس “نگاه علمی” سردار شهید دکتر احمد سوداگر به دفاع مقدس

زود به مقصد رسیده

واپسین ساعات دلگیر جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰، پیامکی زوزه کشان، بند دلم را پاره کرد و بغض درهم پیچیده گلویم را ترکاند؛ “سردار حاج احمد سوداگر به ملکوت اعلی پیوست”.

قاصدک، خبر از رهایی و راهی شدن مسافر منتظر “جاده های سربی”۱بر سر قرار خود می کرد؛ مردی از رجال “مَنْ ینْتَظِر”۲ که پرده پندار دنیا را درید و با ره توشه ای اندوخته از تهجدش در “لیله القدر انقلاب”،۳بال گشود و خدایی شد. او با زخم در دل مانده اش از سال های جنگ، و جراحاتی که ۸۲% از جسمش را شمع آجین کرده و دوازده بار او را تا مرز شهادت کشانده بودند، در آستانه سالگرد عملیات والفجر ۸، که خود فرماندهی اطلاعات آن عملیات پیروزمندانه را به عهده داشت، با دلی آرام و روحی که دیگر جسمش گنجایشش را نداشت، لبخند زنان دست بر قلب دردمندش ـ که به مدد باطری نوایش نواخته می شد ـ گذاشت و “یا حسین”۴ گویان گذشت؛ و ما ماندیم و هق هق گریه های بی معنایمان…

همه مسافر و وین عجب که طایفه ای

بر آنکه زود به مقصد رسیده می گریند! ۵

زندگی و زمانه

و اما، تیرماه ۱۳۹۰، توفیق رفیق “نشریه معارف” شد تا در پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس به گفت و شنفتی مفصل با سردار بنشیند؛ که با عنوان “تصور دانشگاه از دفاع مقدس”، در دل “ویژه نامه دفاع مقدس” شماره ۸۷، شهریور و مهر ۱۳۹۰، نشست و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. سردار در انتهای آن نشست که نزدیک به ۳ ساعت به طول انجامیده رو به ما، با حالت تعجب و البته رضایت گفت: “نمی دانم امروز چرا اینقدر حرف زدم! در این جلسه برخی از مسائلی را که تاکنون مطرح نکرده بودم، طرح نمودم”.

نگارنده بر این باور است، بازخوانی و بازاندیشی آن گفتگو که می تواند “مانیفست علمی ـ دفاعی سردار دکتر سوداگر” خوانده شود، در تداوم نوع نگاه و تکامل زاویه دید و تثبیت قرائت نوین و کارایی که او از پدیده عظیم دفاع مقدس داشت، بسیار ضروری است. بنده در پیش درآمد آن گفت و شنفت، سردار را در چند سطر معرفی کرده بودم؛ که بازنویسی آن در این مجال ـ البته نه با افعال ماضی بلکه با افعال حال ـ به جاست:

نگاه نو، روایت های ناب و تحلیل های تازه او ـ و گاه خلاف آمد عادتش ـ که با صمیمیت و لهجه شیرین دزفولی عجین بود، برایمان شنیدنی و گوارا می نمود. او را انسانی فهیم، هوشمند، خلّاق، مبتکر، صریح اللهجه و البته سخت متعهد یافتیم، که بی ادعا و به دور از تصنع، دغدغه ای جز حفظ، حراست، تدوین و انتقال شایسته “میراث دفاع مقدس” به نسل های آینده نداشت؛ از این روی هرگز حاضر نشد در سال های پس از دفاع، چون برخی از همرزمان سابقش، ردای پاسداری را به بهای دست یابی به پست یا مسند سیاسی، از دست دهد. او خود با افتخار برایمان گفت: “اگر چه نگرش دارد، اما گرایش ندارد.” در برنامه “صندلی داغ” ـ که اتفاقاً از ایده های خود او بود ـ چون از او می پرسند:”آیا در جنگ به آنچه می خواستی رسیدی؟” متواضعانه می گوید:”من چیزی نمی خواستم؛ ولی به بسیاری از چیزهایی که نمی خواستم رسیدم.”

احمد سوداگر متولد سال ۱۳۳۹ شمسی در دزفول، از فرماندهان زبده، با تجربه و فکور دوران دفاع مقدس، به ویژه در بخش های اطلاعات و عملیات بود. او حتی چند ماه پیش از آغاز رسمی جنگ، و همزمان با درگیری های گاه و بی گاه مرزی ایران و عراق، وارد میدان شد. سپس در همان سال ها، دوره فرماندهی ستاد را در ارتش گذراند و در اوایل دهه۶۰، یک پایش را آسمانی کرد. اواسط دوران دفاع مقدس و در معرکه کربلای پنج نیز، برادرش ـ شهید محمود ـ را تا درب آسمان بدرقه نمود. راوی کتاب “جاده های سربی”، اگر چه تئوریسین نظامی و استراتژیست برجسته جنگ سخت بود، اما پس از دوران دفاع، علاوه بر استمرار در طراحی و نظریه پردازی در عرصه نظامی، در قامت تحلیل گر برجسته و دردمند مسائل پیچیده جنگ نرم فرهنگی نیز قد علم کرد. سردار پس از اتمام جنگ، با این عقیده که “هرچند سرزمین هایمان را دوباره به دست آورده ایم، اما جامعه خود را داریم از دست می دهیم!”، بیشتر به سمت و سوی کارهای فرهنگی، اجتماعی و فعالیت های علمی، پژوهشی و آموزشی سوق یافت؛ چنانکه در سال های ۷۳ ـ ۱۳۷۲ و در زمانی که فرماندهی لشکر ۲۵ کربلای استان مازندران را عهده دار بود، با احساس نیاز به تحول و رونق مباحث بومی علوم انسانی در مراکز آموزش عالی و به ویژه بحث اسلامی شدن دانشگاه ها، با “فرهنگستان علوم اسلامی” قم مرتبط شد و با مرحوم علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی(ره) و شاگردان او، به رایزنی پرداخت. وی سپس اولین “کاروان راویان و راهیان نور” متشکل از خانواده های شهدا و رزمندگان دفاع مقدس، را در اواخر سال ۱۳۷۳ از استان مازندران به مناطق عملیاتی جنوب اعزام کرد؛ اما یگان نظامی مستقر در منطقه، نیروهای دست اندر کار این کاروان را در خط شلمچه بازداشت نمود و سردار هم به اتهام “کار خودسرانه” مورد سرزنش فرماندهان ارشد قرار گرفت! سردار سوداگر برای رفع این مشکل، هوشمندانه با هماهنگی مطبوعات و با فشار رسانه ها توانست بازداشت شدگان را آزاد و مسئله را فیصله دهد. چند روز بعد، از دفتر مقام معظم رهبری با سردار تماس گرفتند و اعلام کردند معظم له می خواهند فیلم های اعزام آن کاروان به جبهه ها را، مشاهده کنند. سردار هم ۱۵حلقه نوار ویدیویی به دفتر آقا فرستاد؛ و این شد که درست سال بعد در همان ایام، مقام معظم رهبری در جمع دومین کاروان راهیان نور در منطقه شلمچه حضور یافت، و این حرکت عظیم تثبیت شد.

اندیشه

احترام به سوداگر، بیش از آنکه احترام به دفاع و ارزش های مقدس آن باشد، احترام به علم، معرفت و دانشگاه است. وی که در پرونده جهادی اش، سمت هایی چون مسئول اطلاعات قرارگاه های کربلا و قدس، فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا، فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) و مسئولیت اطلاعات نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ثبت است، در سال ۱۳۸۴ به ایستگاه “پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس” رسید تا دغدغه های نظری و ایده های علمی خود را در رابطه با تئوریزه سازی علوم و معارف غنی نهفته در دفاع مقدس، محقق سازد. وی که به گواهی فرماندهان جنگ، “نابغه نظامی و اعجوبه اطلاعاتی”۶ و نسخه ثانی سردار شهید غلامحسین افشردی(حسن باقری) به حساب می آمد، برخوردار از تفکر تحلیلی و توان بالای آموزشی نسبت به مباحث تخصصی جبهه و جنگ و مسلط بر اندیشه های بنیادین دفاعی حضرت امام خمینی(ره) و “پایه گذار نگاه علمی به دفاع مقدس”۷ بود، و پیش قراول حرکت نوین و نظام مند “معرفتی ـ کاربردی دفاع مقدس”، در عرصه ملی به شمار می آمد.

وی در گفتگوی خود با ما، ضمن برشماری و آسیب شناسی رویکردهایی که تاکنون به مبحث دفاع مقدس وجود داشته ـ از جمله “رویکرد حماسی”، “رویکرد تاریخ نویسی و تاریخ نگاری صرف”، “رویکرد جغرافیایی و ناسیونالیستی”، “رویکرد انتقادی” و حتی “تخریبی” مانند رویکرد نهضت آزادی و جبهه ملی به دفاع مقدس ـ نتیجه گرفت که راز ماندگاری و پایندگی آن پدیده عظیم، در گرو راهبرد مشخص و کارای ما در “استخراج کاربردی آن مفاهیم بلند و ارزشمند، با قابلیت تأثیر گذاری و تعمیم” می باشد؛ “به عبارت دیگر تا این مفاهیم قابلیت عرضه و تدریس در نظام آموزش و پرورش و نیز نظام آموزش عالی را نداشته باشند، پابرجا نمی مانند.”۸

دکتر سوداگر در ارزیابی علل عدم توفیق در انتقال شایسته “میراث دفاع مقدس” به نسل های پس از جنگ، آسیب های ذیل را متوجه این مهم می دانست:

الف) بستن درب پادگان ها و محصور کردن خود پس از اتمام جنگ در آنها؛ که از نظر شهید سوداگر، آغازین نقطه اشکال کار در انتقال درست میراث دفاع مقدس به آیندگان بود. ۹

ب) روایت مصنوعی و پر رنگ و لعاب وقایع جبهه؛ وی با یادآوری برخی از این دست پیرایه های پر رنگ و لعاب دفاع مقدس در مراسم های مرسوم، که تصویری تصنعی، غیرواقعی و حتی وارونه از آن وقایع به نمایش می نهند، این مسئله را از علل عدم توفیق ما در انتقال شایسته “میراث دفاع مقدس” به نسل های پس از جنگ، عنوان نمود، و دردمندانه به گزارش یکی از آن مراسمات و موضع گیری خود در آن مبادرت ورزید و برایمان گفت: “وقتی رفتم روی سن، دیدم یک چادر و یک چفیه قرمز و سفره ای انداخته اند که در گوشه آن سفره نیز یک کاسه آب و نان خشک موجود بود! با دیدن این منظره گفتم من با این جمع و فضای در نظر گرفته شده، کاملاً بیگانه ام! اولاً این موسیقی غم انگیزی که گذاشته اید، چیست؟! این یعنی شهدا و خانواده هایشان شکست خورده اند؟! دوم اینکه این چفیه قرمز که برای شرطه های استخبارات عربستان است نه برای بچه های جبهه! سوم این سفره و این نان خشک برای دراویش و صوفی هاست، نه برای خانواده های رزمندگان که همیشه تخمه و آجیل و بهترین غذاها را می فرستادند و روی آنها می نوشتند “رزمنده خسته نباشید”! کارامل می فرستادند و ما می خوردیم و کیف می کردیم و می رزمیدیم؛ نه آنجا از نان خشک خبری بود و نه از موسیقی غم انگیز! وقتی از بلندگو سمفونی پنجم بتهون می نواخت، ما به وجد می آمدیم. این فضای شما کجایش نماد پیروزی است؟! من هر چه نگاه می کنم تصویری از فتح خرمشهر نمی بینم! اگر یک نوجوان ۱۳، ۱۴ ساله که فلسفه شهادت را هم نمی داند، وارد این نمایشگاه شود، چگونه باید از شهادت آگاه گردد؟! با این فضای غم انگیز او حق دارد که بپرسد این کجایش پیروزی است؟! آیا با این وضعیت می توان نوجوان و جوان را با جبهه و دفاع مقدس، مأنوس کرد؟! آیا این روش درست انتقال آن میراث گران بهاست؟! این در حالی است که ما در محیط فعلی زندگی و زمانه خود، آرزوی تکرار یک ساعت از زندگی خود در آن دوران را داریم. اعتقاد دارم اگر دفاع مقدس را بدون رنگ و بزک و لعاب و پیرایه، ارائه می کردیم، نسل های بعدی دیوانه وار به دنبال آن حرکت می کردند.”۱۰

ج) دست نیافتنی کردن و غیرملموس نمودن فرماندهان شهید دفاع مقدس. وی در این رابطه با تأسف و البته با شجاعت و به صراحت می گفت: “ما فرماندهان و مدیران دفاع مقدس را آنقدر اسطوره کردیم که اصلاً بعید است دست ملائکه الله هم به آنها برسد! وقتی کتاب سردار حاج احمد متوسلیان را نوشتند، پیش از چاپ آن را برای بررسی و ارزیابی به بنده دادند، من زیر آن نوشتم: “متوسلیان را دست نیافتنی نکنید!” مثل کاری که در مورد شهید حسن باقری هم کردند؛ شهدا را دست نیافتنی می کنند. ما طرح برنامه “صندلی داغ” را در زمان ریاست دکتر لاریجانی بر صداوسیما، با همین هدف بستیم و گفتیم برنامه ای ساخته شود که در آن مدیران پاسخگو باشند و به چالش کشیده شوند. وقتی مدیران، حتی فرماندهان و شهدای جنگ تحمیلی را بیش از حدّ بالا ببریم، جوان کوچه و بازار و خیابان، می گوید من هیچ وقت مثل اینها نمی شوم، پس بهتر ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.