پاورپوینت کامل علم دینی واسلامی سازی علوم انسانی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل علم دینی واسلامی سازی علوم انسانی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علم دینی واسلامی سازی علوم انسانی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل علم دینی واسلامی سازی علوم انسانی ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :

اشاره

آنچه پیش روی شماست، دیدگاه های مدون و منقح حضرت آیت الله مصباح یزدی در باب اسلامی سازی علوم انسانی است؛ که برگرفته از آثار آن استاد فرزانه می باشد.

اینک با سپاس از همکاری مدیران و پژوهشگران محترم موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مشروح آن تقدیم می شود.معارف

درآمد

پس از دوران رنسانس در اروپا تحولاتی جهانی در عرصه آموزش اتفاق افتاد که سبب شد بسیاری از ارزش های علمی روز، جایگاه خود را از دست داده و ارزش های دیگری جایگزین آن ها شود. این موضوع سبب ایجاد تقابل و تعارض میان علوم قدیم(علوم دینی) و جدید(علوم تجربی) شد که تا مدت ها باعث بروز بحران فکری و مروج گرایش شک گرایی در قرون وسطی بود. جامعه حوزوی و دانشگاهی کشور باید تاریخچه و مبانی پیدایش علوم جدید در اروپا و جهان را با دقت بررسی کنند تا بتوانند با موج علوم غربی مسلط بر فضای علمی کشور مقابله کنند.

تعریف “علم دینی”

در تعاریف مصطلح امروزی در جوامع غربی، علم دینی در برابر علم دانشگاهی و مرادف با علوم قدیم دانسته می شود که با توجه به نام دیگر علوم دانشگاهی که علوم جدید است در واقع تقابل علم دینی و دانشگاهی تقابل علم جدید و قدیم تصور می شود. متفکران غربی و طرفداران آن ها برای علوم به اصطلاح قدیم جایگاهی قائل نیستند و معتقدند که تنها علوم جدید نتایج ارزشمندی برای بشر به همراه داشته اند. باید به این نکته توجه داشت که علم برابر با تجربه نیست بلکه علم آشنایی با تمام حقایق و به بیان دیگر کشف حقیقت است.

دین نیز در اصطلاح علمای اسلامی از سه عنصر اعتقاد به خدا، قیامت و رابطه وحیانی میان خدا و خلق تشکیل شده و به تمامی شئون زندگی انسانی اعم از فردی و اجتماعی رنگ خدایی می دهد، سلیقه ای و دل بخواهی نیست، و جدی ترین مسأله در زندگی بشر به شمار می آید.

با توجه به تعاریف علم (کشف حقیقت) و دین (برنامه جامع فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی) ترکیب “علم دینی” شکل می گیرد. در تعریف صحیح علم دینی باید شأن ذاتی دین و هدف اصلی آن حفظ شود که همانا بیان حقایقی است که دسترسی به آن ها از راه های متعارف و عمومی امکان پذیر نیست.

علم دینی تنها شامل معلوماتی می شود که از منابع اختصاصی دین (کتاب و سنت) استخراج شده باشند، که البته این معلومات باید نتایجی یقینی باشند که با روش های یقینی از منابع یقینی به دست آمده باشند.

باید توجه داشته باشیم که هر علمی که از آیات و روایات استخراج می شود را هم نمی توان علم دینی قلمداد کرد، چرا که برخی از این معلومات(همچون مثال های قرآن) تنها نقشی ابزاری برای تبیین هدف دین دارند و خود جزئی از علم دینی نیستند، همان گونه که عقل نیز از نظر اسلام معتبر است ولی همه مدرکات آن(مانند معادلات دو مجهولی یا مسائل منطقی) جزء دین به شمار نمی روند.

در مباحث و گفتگوهای علمی نباید به آیات متشابه و روایات ضعیف تمسک شود؛ چون متقابلاً مخالفان و دشمنان هم از آیات و روایات متشابه و ضعیف در برابر ما استفاده خواهند کرد که زیان های جبران ناپذیری برای اسلام به همراه خواهد داشت.

منابع دینی باید به خوبی شناخته شوند و سهل انگاری در این کار باعث انحراف و برداشت های نادرست از دین می شود، همان طور که بسیاری از انحرافات گروه های الحادی و التقاطی از نسبت دادن های ساده انگارانه به دین ناشی می شود و باعث خسارات فراوانی شده است.۱

منظور از “بومی سازی” و “اسلامی کردن” علوم

منظور از بومی سازی و اسلامی کردن علوم، صرف تعویض اصطلاحات نیست، بلکه تغییر جهان بینی ها و استفاده از منبع وحی در تولید علم است. گزاره هایی که به نام علوم انسانی شناخته می شود و در اطرافش کتاب ها نوشته شده، خاستگاهش مغرب زمین است و خواه ناخواه متأثر از فرهنگ و ادبیات غرب می باشد، اصطلاحاتش با اصطلاحاتی که موافق فرهنگ غربی است شکل گرفته و سردمداران و صاحبان نظریه های معروف آن، عمدتاً اهل مغرب زمین هستند. کتاب های دانشگاهی ما نیز با اندکی تغییر، ترجمه ای است از کتاب هایی که در اروپا و آمریکا نوشته شده است. یک یا چند مثال اروپایی را برداشته اند، مثال ایرانی گذاشته اند و به اصطلاح بومی سازی شده است. به نظر ما، تا آن جا که مربوط به اصطلاحات و ادبیات باشد، مشکلی ایجاد نمی شود؛ ولی بحث های دیگری هست که برمی گردد به بینش ها و جهان بینی ها، به یک نظریات زیربنایی که در مبانی عمدتاً با فرهنگ غرب سازگاری دارد و بر آن اساس پایه ریزی شده است. مسئله اینجاست که ادبیات و اصطلاحات غالباً بار فرهنگی دارند.۲

مبانی “اسلامی سازی علوم انسانی”

همان طور که ذکر شد، مبانی اسلامی سازی علوم انسانی همان اصول جهان بینی اسلامی است که در مواردی با جهان بینی حاکم بر علوم انسانی موجود تعارض دارد. طبیعی است که این مبانی بر اصول ارزشی و هنجاری این علوم هم تأثیر عمیقی برجای می گذارد، همان گونه که در روش شناسی این علوم اثر دارد.

برای تحقق این مهم، اولاً: باید حوصله این کار را داشته باشیم. واقع بینانه بپذیریم که این کار، کار یک روز یا دو روز نیست. ثانیاً: با توجّه به واقعیاتی که در دانشگاه های ما وجود دارد، باید کار را از سرمنشأ شروع کرد. این مفاسد سیاسی اخیر که در کشور ما ایجاد شد، منشأ آن به بیست سال پیش برمی گردد. برخی اساتید دانشگاه، افکار انحرافی را به این افراد، تزریق کردند. اساتید شناخته شده ای که اکنون در ایران نیستند. درس آن اساتید، این کارگزاران را به بار آورد و آنها این حرکت را به وجود آوردند و به فکر براندازی نظام افتادند. اگر بخواهیم تغییر کند از همان جا باید تغییر داد. استاد دانشگاه باید فکرش عوض شود. البتّه با اجبار نمی شود. باید خود استاد باور داشته باشد تا این ایده را در ذهن دانشجو جایگزین کند. پس استاد باید عوض شود. تغییر استاد و تغییر کتاب باید توأم باشد.

حال این سؤال مطرح می شود که چگونه باید استاد را عوض کرد؟ چگونه باید کتاب را عوض کرد؟ در جواب می گویم: این کار شدنی است و روی این مسئله فکر شده و طرح هم دارد؛ امّا قدم اوّلِ این کار در گرو فعالیت ماست. مسئولیّت بزرگی به عهده حوزه است. رسالت ما تحوّل در فرهنگ یک کشور اسلامی و بعد در تمام دنیاست. این وظیفه و جهادی است که به عهده ماست. اولین قدمی که باید برداریم این است که درصدد باشیم، مفاهیم اصلی علوم انسانی را نقّادی کنیم و بفهمیم نظریّات اسلامی در این زمینه باید چگونه باشد. در قدم بعد باید از لحاظ کمیّت و کیفیّت آمادگی پیدا کنیم که بتوانیم اساتید دانشگاه را بازآموزی کنیم. باید جلسات بحث و گفتگویی تحت عنوان کلاس، همایش های علمی، کنفرانس و… داشته باشیم، تا دوستانه این مفاهیم به اساتید متدیّنی که علاقه مند هستند، منتقل شود. اساتیدی که می خواهند تحوّل ایجاد کنند، امّا نمی دانند چگونه باید این کار را به ثمر برسانند. نمونه این گونه اساتید، اساتید بسیجی هستند که کم هم نیستند. تجربه هایی که در کار با اساتید دانشگاه داشته ایم، نمونه های موفّقی دارند. کسانی روز اول با یک دید منفی می آمدند و این سؤال برایشان مطرح بود که چه نیازی بود که من اینجا بیایم؟ چند روز بعد همان افراد می آمدند و می گفتند: ما می خواهیم اصلاً دانشگاه را رها کنیم و بیاییم طلبه شویم. در ظرف چند روز ببینید از کجا تا به کجا، تحوّل ایجاد شد. این کار شدنی است و طرح آن هم فی الجمله قابل ارائه است. بخشی از آن مربوط به دولت و مجلس است و آنها فعلاً به ما مربوط نیست. آنچه مربوط به ماست، این است که همّت کنیم و در زمینه تحقیقات علمی اسلامی نهایت تلاش خودمان را به کار گیریم و آنچه که از دست مان بر می آید کوتاهی نکنیم. این را یک جهادی بدانیم که شبانه روز باید روی آن کار کنیم تا آن را به ثمر برسانیم.۳

آیه معروفی است که: “ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً کلِمَهً طَیبَهً کشَجَرَهٍ طَیبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی أُکلَها کلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها” یا مثالی که قرآن درباره انفاق می زند “کمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کلّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللهُ یضاعِفُ لِمَنْ یشاء” کسانی که زرنگ باشند، در کارهای علمی هم دنبال کارهایی می روند که چنین زمینه هایی را فراهم کند.

گاهی یک تحقیق علمی نتیجه اش محدود و روزمره است، نیاز امروز و فردا را تأمین می کند؛ اما دیگر خیلی گسترش پیدا نمی کند، در زمینه های دیگر کاربردی ندارد؛ اما تحقیق در مسائل بنیادی هر علمی، “کمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ” است. باید ارزش کارهای بنیادی را درک کنیم، بهترین ها و مفید ترین ها را انتخاب کنیم، بعد حوصله و صبر و استقامت داشته باشیم تا به نتیجه مطلوب برسیم.

موانع تحقق فرایند بومی سازی

مشکل جدی ما تا به حال، خودباختگی بود. فکر می کردیم نهایت علومی که ما به دانشگاه می توانیم بیاموزیم، ترجمه مطالبی است که دانشمندان غربی در اختیار ما قرار داده اند. جوانان ما را این طور تربیت کرده بودند که خودتان در این زمینه ها چیزی ندارید. اگر چیزی یاد بگیرید، همین هاست که ما به شما می دهیم. همان طور که در زمینه صنعت و تکنولوژی القا شده بود. این روزها آن چه برای ما مهم است این است که با توجه به این که در یک شرایط اجتماعی و سیاسی بسیار استثنایی در طول تاریخ قرار گرفته ایم، روح خودباوری و اعتماد به نفس که در جوانان بیدار شده را تقویت کنیم تا در حرکتی که آغاز شده، قدم های بلندی بردارند.

امروز این امکانات فراهم شده که بتوان در یک فضایی احساس استقلال فکری کرد. جرئت نقد افکار دیگران را پیدا کرد، البته نقد بعد از فهم صحیح. آن وقتی واقعاً نقد ما پذیرفته و قابل قبول است که حرف طرف مقابل را درست درک کرده باشیم، نه این که یک تصور اجمالی داشته باشیم. هنر بزرگ شهید مطهری این بود که وقتی می خواست افکار دیگران را نقد کند، نظریه های آن ها را بهتر از خودشان تبیین می کرد. بارها از مارکسیست ها شنیده شد که ایشان نظریه های مارکسیستی را از خود ما بهتر تبیین می کند و آن وقت به حق هم نقد می کرد.۴

این که می بینید در بسیاری از زمینه های علوم انسانی عقب هستیم، به خاطر این است که در این زمینه ها برنامه ریزی نشده است. علوم طبیعی و تجربی چون نتایج دنیوی داشته، انگیزه کار در باره آنها زیاد بوده است. کار بنیادی در علوم انسانی چون منافع مادی زیادی ندارد، باید با انگیزه های الهی انجام گیرد.

البته این کار، کار یک یا دو نفر نیست، به یک مجموعه انسانی مناسب نیاز دارد. به مجموعهای از انسان هایی نیاز است که دو خصلت داشته باشند: اولاً باورشان باشد که اینها باید تغییر کند. ثانیاً همّت این کار را نیز داشته باشند. متأسفانه نه آن باور وجود دارد و نه آن همّت. فرض کنیم اکنون بعد از سی سال این تحوّل پیدا شده و با تأکیدات مقام معظم رهبری این باور پدید آمده است ـ خدا انشاءالله بر طول عمر و عزّت ایشان بیفزاید و ایشان باز هم پیگیری خواهند کرد و آنقدر خواهند گفت تا این باورها بیشتر در جوان ها تقویت شود ـ امّا اکنون آن جوان دانشگاهی که فوق لیسانس یا دکترای روانشناسی دارد و می خواهد در این زمینه اقدام کند، چه کاری باید انجام دهد؟ چه کسی باید او را راهنمایی کند؟ افکار اسلامی را از کجا باید یاد بگیرد؟ چه قسمتی از این علوم باید تغییر کند؟ البتّه از همان سی سال قبل پیش بینی شده بود که ما باید یک کار مشترکی بین اساتید حوزه و دانشگاه داشته باشیم تا این نقطه ها به کمک هم حل شود. ولی کمبود نیروی انسانی و کمبود باور در آن زمان حتّی در خود ستاد انقلاب فرهنگیِ آن زمان هم وجود داشت ولی در باطن و دلشان چنین باوری وجود نداشت، صرفاً چون امام فرموده بود مجبور بودند، قبول کنند. اکنون پس از آن سال ها هنوز نمیدانم چند درصد از دست اندرکاران، به این تحوّل باور دارند؟ کسانی هستند که چنین باوری ندارند. صرفاً معتقدند که گذاشتن یک آیه و یک روایت برای اسلامی شدن کافی است! این ها بخشی از مشکلات و موانع اسلامی سازی علوم انسانی است.

شاخصه های علم انسانی بومی

علمی که در محافل دانشگاهی پذیرفته می شود یا باید مستقیماً از تجربه استفاده بشود، همان گرایش های پوزیتویستی افراطی، یا قدری معتدل تر که برای تحلیل های عقلانی هم کم و بیش ارزش قائل می شوند، اما از این حد تجاوز نمی کند! گاهی تجربه های عینی بلاواسطه است مثل تحقیقاتی که در داروسازی انجام می گیرد و گاهی خودِ تجربه عینی، مسئله را حل نمی کند، بلکه از آن ها تفسیرها و تحلیل هایی می شود که مبتنی بر آن تجربه هاست. در علوم انسانی بعضی مباحث به یک سلسله تجربیات عینی برمی گردد که مطالب مربوط از آن ها انتزاع می شود. کسانی که در این زمینه ها بحث کرده اند، گاه گرایش های پوزیتویستی اعم از حاد و یا معتدل داشته اند و گاهی گرایش های فلسفی خاص و یا اشخاصی آزادتر و بازتر فکر کرده اند. در هر حال در مباحث اجتماعی از گرایش هایشان استفاده کرده اند و مایه گذاشته اند.

علوم انسانی غالباً از تجربه های فردی و شخصی و موردی شروع شده است و بعد کم کم با تحلیل و تفسیرِ تجربه ها به صورت یک قاعده علمی درآمده و مجموعه آن ها به صورت علم عرضه شده است. ما نیز می توانیم از تجربه های شخصی خود استفاده کنیم.۵ ولی ما به عنوان یک دانشمند مسلمان وقتی می خواهیم در این مباحث نظر دهیم، گاهی برای خود لازم می دانیم از منابع دینی و تعبدی استفاده کنیم و بگوییم این مطلب با این آیه قرآن سازگار هست یا نیست. این متدولوژی علم به اصطلاحی که معروف است، نیست. ما در جاهایی از متدولوژی رایج علوم انسانی فراتر می رویم؛ یعنی باید از اول اعلام کنیم که متدولوژی ما وسیع تر است، تنها به حس و عقل اکتفا نمی کنیم بلکه به ادله تعبدی هم استناد می کنیم، چون پشتوانه عقلی دارد و به یک نوع استدلال عقلی برمی گردد. یعنی اول عقل اثبات می کند که این مبنا صحیح است و حجت می باشد، بعد به آن استناد می کند. پس منظورمان از بومی سازی و اسلامی کردن علوم، صرف تعویض اصطلاحات نیست.

ما می گوییم یک اختلاف مبنایی در متدولوژی علوم انسانی داریم و آن این است که اگر مطلبی را بر اساس تعبد بر وحی، مستند و اثبات کردیم، این هم علم است؛ علم به معنای اعتقاد یقینی کاشف از واقع. علم اسلامی دایره ادله اش وسیع تر و متدولوژی آن گسترده تر است. باید توجه داشته باشیم اگر از عرف جهانی اصطلاح علم خارج شدیم و پوزیتویست ها دیگر این را علم ندانستند، این گناه و ذنب لایغفری نیست دست کم ارزش داخلی دارد و ارزشش بیشتر از مباحثی است که از راه حس اثبا ت می شود. اگر ما بتوانیم سیطره فرهنگی مان را در این بخش گسترش بدهیم و هویت علمی خودمان را بیشتر اثبات کنیم، دنیا هم خواهد پذیرفت.

ما در اسلام به برکت وحی چیزهایی داریم که خارج از فرمول مطالعات میدانی و آزمون و خطا و روش های علمی است. این ها یک محصولات آماده، غیبی، الهی و بهشتی است در اختیار ما و ما قدرش را نمی دانیم. مخصوصاً آن جایی که با دستاوردهای فکری بشری تا امروز تعارض دارد. ما موظفیم به عنوان مدافعین اسلام و کسانی که وارث میراث علمی اسلام هستیم، این ها را کشف و استخراج کنیم و در دسترس دنیا قرار دهیم و اثبات کنیم که این نظریات، برتر از نظریات شماست. باید حرکتی شروع شود که این دو کمبود را تأمین کند. یکی به ما خودباوری بدهد و ما به خود جرئ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.