پاورپوینت کامل مردی که پیشانی اش مشرق آفتاب بهاری بود ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مردی که پیشانی اش مشرق آفتاب بهاری بود ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مردی که پیشانی اش مشرق آفتاب بهاری بود ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مردی که پیشانی اش مشرق آفتاب بهاری بود ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

تقدیم به؛ احیاگر اسلام ناب محمدی(ص)، بیدارگر اقالیم قبله حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی(افاض الله علینا من برکات تربته)

… در فصل سنگین غربت و در قطبی ترین شب تاریخ شهر نیزه های بلند؛ آنگاه که افسونگران بورژوا و چماقداران شکمباره هوادار تاج و تخت در لجن زار شب نشینی های شیطانی خود غرق بودند. آنگاه که شریعتمداران اسلام آمریکایی با تقیه و ترس، اسلام خویش را ترویج می کردند و منتظران دروغین، شاه را سایه خدا می دانستند و هلال حجت خویش را در آب گل آلود می جستند و صیادان شیاد از این آب، ماهی می گرفتند. آنگاه که متحجرین، تنها بر سر مسایل «غسل» و «نفاس» جدل می کردند و منورالفکرهای کوردل فقط به تصحیح نسخه بدل ها دلخوش بودند و با بحث بر سر «ایسم ها» سرگرم. آنگاه که روشنفکران غرب زده «هرهری مذهب» به پز فکل و کراوات می رسیدند و جماعت هنرمندان بی رگ و مرفهین بی درد «کافه تریا» آیه یأس نشخوار می کردند. آنگاه که چپ های ساده لوح به خالکوبی «داس و چکش» رفقا مشغول بودند. آنگاه که یکی از عقل می لافید و یکی طامات می بافید. آنگاه که سیاست بی دیانت بود و دیانت بی سیاست؛ منادی بر دار بود و آزادی در بند؛ استقلال در غل بود و عدالت در زنجیر؛ صلاح راکد بود و فساد رایج؛ ظالم بر تخت بود و مظلوم بدبخت؛ مؤمن ذلیل بود و فاسق عزیز؛ یزید عربده «هَل من مزید» می زد و حسین بانگ «هَل مِن ناصر». و آنگاه که حرامیان هم شریک دزد بودند و هم رفیق قافله؛ سنگ بسته بود و سگ یله! و گله بی شبان و گرگ ها حریص! بناگاه نهیب مردی برخاست که بوی مهیب هزار زلزله می داد؛ غریو مردی که بغض تمام مغضوبین و مستکبرین در گلویش ترکید؛ و خشم همه نفرین شدگان زمین در مشتش منفجر گردید!

مردی که: خروش بیداریش، خواب رنگین همه خواب آلودگان را آشفته ساخت! مردی که: برق نگاهش بارقه امید در دل همه ناامیدان افکند و رعد صدایش پشت همه دشمنان خدا را لرزاند. مردی که: در کوچه باغ حنجره سبزش، هزار، هزار چلچله بهار را فریاد می زد؛ فریادگری از قبیله داد و بیدارگری از اقالیم قبله.

مردی از تبار پابرهنگان و سرداری از سلاله سربداران. مردی از عشیره خورشید و سفیری از تبار توحید. مردی از نبیره ابراهیم(ع) مردی از آل محمد(ص). مردی از کوثر علی و زهرا(س).

مردی که: خاکش با شبنم عشق، گل شده بود و خونش با خون حسین عجین بود! مردی از روح خدا؛ مردی خمینی؛ خمینی و «ما ادراک ما الخمینی»؟!

و من و تو چه دانیم که خمینی کیست؟! خمینی آخرین آیت کبری بود در غیبت کبری! خمینی جلوه ای از بقیه الله بود، که چون ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد و دل رمیدگان جهان را انیس و مونس شد.

خمینی مردی بود: از سرزمین های سبز خدا! مردی که: از باغ های سرخ شهادت می آمد و عطر لاله در برداشت و شور عاشورا در سر! مردی که: داغ هزار لاله بر دل و درد هزار ساله در دل داشت! مردی که: پیشانیش، مشرق آفتاب بهاری بود و بوی خدا از ردایش جاری! مردی که: نرگس آفتابش همواره نگران دشت های شقایق بود و پنجره قلبش همیشه به سمت بنفشه زاران می تپید! مردی که: از نگاهش عشق می بارید و دست هایش در آسمان دلهایمان آئینه می کاشت! مردی که: از چشمانش کلاغان باغ می ترسیدند و از رد پایش شغالان راغ می گریختند! مردی که: وسعت دشت دلش لبریز از گل و گیاه و پرنده بود و از کوهسار بلند سینه اش چشمه های نور می جوشید! مردی که: در مقدمش جاده های یخ زده عاطفه جاری می شد؛ ولی پشت مستکبران از طنین گامش می لرزید! مردی که: در عمل نه با حرف، یک موی کوخ نشینان را بر تمام کاخ نشینان عالم برتری می داد. مردی که: بوی قرآن می داد. مردی «نه شرقی و نه غربی»؛ که شرق را شگفت زده کرد و غرب را لرزاند و عالمی را به خود مشغول ساخت. مردی که: طلسم دو هزار و پانصد ساله حکومت ستم شاهی را شکست. مردی که: «تز نجات مارکسیسم» را بر هم زد و جادوی کهنه «کاپیتالیسم» را باطل کرد! مردی که: بمب ساعتی مرگ انسانیت را خنثی نمود! مردی که: راه رستگاری و نجات انسان را از اسارت ماشین در عصر بربریت مدرن نشان داد! مردی که: پس از چهارده قرن، بار دیگر مشام جان جهان را با عطر رویایی انبیاء آشنا ساخت و دماغ باغ بی برگی عالم را یک بار دیگر از بوی ناب و نکهت بکر گل محمدی(ص) آکنده کرد، و با عطر خویش دکّه عطاران مدعی و بوتیک ادکلن های تند و متعفن «ایسم های» بشری را بست. مردی که: روح توفان، لطافت گل، ترنم باران، صلابت کوهستان، هیبت آتشفشان، عمق دریا، آرامش صحرا، صفای سپیده، بوی سحر، صداقت آئینه و درخشش خورشید را با خود داشت. مردی که مرگ و زندگیش برای خدا بود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.