پاورپوینت کامل باز خوانی، بهتر از بسیار خوانی ۶۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل باز خوانی، بهتر از بسیار خوانی ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل باز خوانی، بهتر از بسیار خوانی ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل باز خوانی، بهتر از بسیار خوانی ۶۶ اسلاید در PowerPoint :
زیر عنوان:
تکمله ای بر شیوه مرضیه نخواندن هر کتاب
اشاره
چندی پیش، پس از چاپ مقاله شیرین «هنر کتاب نخواندن!» در شماره ۷۹ معارف(مهر ۱۳۸۹)، استاد خرمشاهی ما را به «قُل» دیگر آن مقاله که تکمله شیوه مرضیه نخواندن هر کتاب است، رهنمون شد؛ که دریغمان آمد مخاطبان فرهیخته معارف را از آن نوشته شیوا و واقع نگرانه، که باز هم چون همزداش برای ما مملو از سخنان نابهنگام است، محروم سازیم.
آغاز به کار بیست و چهارمین دوره نمایشگاه بین المللی کتاب تهران،۲۴-۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰، بهانه خوبی فراهم نمود تا این مقاله تقدیم شود.معارف
رعایت شعائر کتابخوانی
مطمئن باشید که حمله بی محابا به کتابها و به سرعت گاز زدن و جویدن و بلعیدن آنها از مظاهر بلکه مضار تمدن جدید است. این کار کما بیش هتک حرمت کتاب است. با کتاب خوب باید ماه ها، سال ها، بلکه یک عمر زندگی کرد. آناً به جان کتاب تازه خریده افتادن و از بای بسم الله تا تای تمت خواندن، غالباً جزو اجزای شعائر کتابخوانی نیست. به عبارت دیگر، بهترین طرز خواندن یک کتاب ـ و هر کتاب ـ از سر تا ته خواندن آن نیست. گاه هست که این شیوه فقط بهترین و سریع ترین چاره برای خلاص شدن از شر یک کتاب، و به پایان رساندن مسابقه ای خیالی و نظایر آن است. اگر حرف مرا قبول ندارید یک کتاب خوب را که سالها پیش خوانده اید، مثلاً تاریخ بیهقی، یا بابی از کلیله یا چند غزل از سعدی ـ که بارها کلیاتش را خوانده اید و در جزئیاتش تأمل کرده اید ـ را از نو، با حضور ذهن و از آن مهم تر با حضور قلب بخوانید؛ به احتمال زیاد در بسیاری از جاها، چنین حال و یقینی به شما دست می دهد که گویی برای نخست بار است که دارید این متن را می خوانید. پس آن یک بار خواندن، یعنی خواندن قبلی، چه اثری و چه حکمی دارد؟
در خدمت یا خیانت به کتاب؟!
این «یک بار مصرف کردن» و مصرفی انگاشتن کتاب، و آن را با حروف ریز چشم کور کن و جلد نرم کاغذی و صحافی ته چسب و ظاهراً برای توده های وسیع کتابخوان منتشر کردن، از عطیه ها و بلکه بلیه های تمدن جدید است. این فقط اشتباه ایرانی ها نیست که فی المثل کتاب ارجمند «سبک شناسی» ملک الشعرای بهار یا «شاهنامه» فردوسی را به صورت جیبی منتشر می کنند؛ آمریکایی ها و اروپایی ها هم اساسی ترین آثار کلاسیک یونان و روم و شرق و غرب را در قطع جیبی منتشر می کنند! بنده معتقدم که در خدمت و خدمتگری و فایده رسانی کتاب جیبی پُر مبالغه شده است و در خسارت و خیانت آن بحث جدی نشده است؛ از بس که همه شیفته ارزانی و انبوهی بوده اند. این که کسی بتواند «مکالمات افلاطونی» و «سیاست» ارسطو را به قیمت یکی دو دلار، شاید ارزانتر از یک همبرگر بخرد، خدمت به فلسفه یا افلاطون یا دمکراتیک کردن فرهنگ و کتاب نیست؛ بلکه شاید فقط مبتذل کردن افلاطون باشد. کسانی که افلاطون و ارسطو و هگل و هایدگر و ویتگنشتاین می خوانند غالباً لازم نیست برایشان غمخواری این چنینی کنیم و میکروفیش این آثار را به خوردشان بدهیم. بهتر است آثار حکما و عرفای باستان و قرون وسطی و نیز عصر جدید را در همان قطع های فاخر و محتشم با حروف غیر چشم کور کن و با کاغذ و صحافی و جلد اعلا منتشر کنند «تا گریزد هر که بیرونی بود». البته چاپ آثار مارکس و لنین در قطع بد و حروف بد ـ که خواندنش در حکم نوعی ریاضت ایدئولوژیک و تمرین صبر و تحمل انقلابی است ـ خدمت به فکر و فلسفه است!
در جهانی که عرض صفحه های تلویزیون و سینما هر روز وسیع تر می شود، معلوم نیست که چرا کتاب ها و مواد خواندنی را به سوی هر چه «میکرو»تر شدن می رانند! و اخیراً بعضی ها که چوب درختان خشک جنگل ها را از قشر خاکستری مخ انسان ها بیشتر دوست دارند، خواب «جامعه بی کاغذ» (paperless society) را می بینند؛ جامعه ای که مقهور نوار ویدئو، لوح های فشرده سی دی و دی وی دی، انواع میکروها و مواد سمعی ـ بصری و لابد نوارهای لیزری و سایر فرآورده های لیزر پرورد است و خیال دارند هر چه را که خواندنی است تبدیل به دیدنی و شنیدنی کنند. این حکایت خطرناک شنیدنی است، اما آن جامعه بی کاغذ دیدنی نیست؛ زیرا بیش از ده قرن است که حکمای ما فرموده اند: «کلُّ علمٍ لَیسَ فی القرطاس ضاع».
همان طور که کت و شلوار اوج ترقی و تکاملش را طی کرده است، کتاب هم همین طور است. کتاب باید در قطع آدمی زاد پسند و حروف چشم نواز و جلد محکم و در مجموع هر چه با سلیقه تر و شکیل تر چاپ شود. کسانی که در غم کمبود درآمد طبقات زحمتکش هستند بهتر است به فکر ارزان ساختن جارو برقی و یخچال و فریزر و مبل و فرش و اتومبیل و این جور چیزها و مخصوصاً مسکن باشند؛ وگرنه میانگین تعداد کتاب هایی که کارمندان یا کارگران در سراسر عمرشان می خرند و نگه می دارند به تخمین من در حدود ۱۰ عنوان است که بهتر است خوب و درست و حسابی، ولو گران قیمت به دستشان برسد، تا در قطع بی معنای جیبی و با حروف ریز و صحافی ته چسب، که غالباً قبل از خواندن اولین فصل کتاب، قاچ می خورد!
چنان که اشاره شد این هتک حرمت و قداست کتاب است که این جور کوتوله و کوتاه و جسته و گریخته بسازندش و برای مردمی که یک فقره دل درد نابهنگام و مراجعه بهنگامشان به درمانگاه و یکی دو روز بستری شدن به قیمت ده برابر تمام کتاب هایی که محتمل است در طی عمرشان بخرند، تمام می شود، به عبث دل بسوزانند. برای غمخواران طبقه مستضعف که کتاب قطع جیبی یا بد چاپ و ارزان را برای فقرا دندانگیر یافته اند، راه های بهتر و درست تری هم هست، و آن کمک در ایجاد کتابخانه در محل کار و کارخانه و اداره و کوی و برزن است. باید کتاب ها را با بهترین مصالح و مطلوب ترین قطع و حروف و کاغذ و صحافی و جلد در حداکثر تیراژ ممکن عرضه کرد تا فی المثل از یک کتاب با تیراژ ده هزار نسخه – در افق ایران – پنج هزار تایش به خرج کتابخواران و کتاب بازها و مغازله گران با کتاب برود و پنج هزار تای دیگرش سر از کتابخانه های عمومی متعدد در آورد، تا هم حرمت کتاب محفوظ بماند و هم رغبت کتابخوانی بالا برود و هم به بودجه ضعفا فشار اضافی وارد نشود، و نیز چشم و چار هیچکس از زور ریزی حروف، چپ نشود. معلوم نیست اروپایی های عافیت طلب و سلامت جو چرا دهه ها و سده هاست که تن به مشق چاپ ریز داده اند! به نظر من اگر این یک درس را از عرب های راحت طلب بیاموزند، که به سراغ حروف درشت – یعنی لااقل از فونت ۱۶ به بالا – بروند، به بهداشت چشم و بینایی چند میلیارد انسان کمک کرده اند. اگر حمل بر مبالغه نفرمایید من در عمرم یک عرب با عینک و یک اروپایی بی عینک ندیده ام!
علاج کتاب نیمه خوانده بدخیم
نمی دانم استطرادها و از این شاخه به آن شاخه پریدن ها که همه اش از «کتاب درد» است اجازه می دهد که به ساقه اصلی بحث بازگردیم یا نه؟
باری، همه ما کما بیش کتاب های نیمه خوانده و گاز زده و رها شده داریم که نمی دانیم با آنها چه کنیم. اینجانب در مقاله ای شبیه همین مقاله، با نام «هنر کتاب نخواندن» سال ها پیش گفته بودم که بهتر است آن کتابها را به حال خود رها کنیم. چاره آدم گران فروش نخریدن است، چاره آدم پر حرف هم این است که شنونده ظاهراً خود را در حال گوش دادن به او نشان بدهد و باطناً به مرخصی برود؛ یعنی غرق در فکر و خیالات خودش بشود. چاره کتاب نیمه مانده یا نیمه خوانده بدخیم هم همین است که آن چوق الف (=چوب ـ الف؛ الف ـ چوب) لعنتی را از لای آن برداریم و کتاب را در آرامگاه ابدیش، روی قفسه کتابخانه که همان طاق نسیان قدماست، قرار بدهیم؛ و در دل خود به جای آنکه بگوییم: این کتاب را نتوانستم بخوانم، بگوییم: این کتاب نتوانست خوانده شود!
نتیجه بازخوانی و وجنات شناسی کتاب
بعضی وقتها به صرفه تر از تمام کردن کتاب های نیم خوانده، باز خواندن کتاب های تمام خوانده است و حرف اصلی من در این مقاله همین است که ما به صرف یک بار خواندن یک کتاب، وجدان خود را خلاص و باب علم یعنی بازخوانی را منسد نکنیم؛ «الدَّرسُ حرفٌ والتّکرارُ اَلْفٌ». آنچه رفع تکلیف است و برای آبرو داری خوب است، همان یک بار خواندن هر کتابی است. ولی آنچه علم آموز است، تکرار و تأمل بر کتاب ها و بازخوانی آنهاست.
تا اینجا فرض می کنیم به این نتیجه رسیدیم که بعضی کتاب ها به یک بار خواندن هم نمی ارزد و دریغ است اگر بعد از خواندن آنها به این نتیجه رسیده باشیم؛ زیرا وقت و حال از کیسه مان رفته است. پس وجنات شناسی کتاب را برای چی گذاشته اند؟! یعنی همین که گول شهرت نویسنده و خوش فروش بودن یا مُد روز بودن یا حتی کلاسیک بودن اثر را نخوری و زیر بار خواندش نروی. در اینجا شمّ ارزیابی ما قبل تجربی است که ممکن است به داد برسد یا نرسد. یک عده کتاب ها اصلاًَ خوانا و خواندنی نیستند ـ منظورم بعضی فرهنگ ها یا کتاب های مرجع نیست، که طبعاً و قاعدتاً کسی آنها را از سر تا ته نمی خواند؛ چه معمولاً بی سر و ته هم هستند و هر مدخل یا مقاله شان اگر هم ضبط و ربط داشته باشد، با قبلی و بعدی ربطی ندارند ـ منظور بسیاری از کتاب های خوب نماست که در کتاب شناسی ها یا کتاب فروشی ها یا کتابخانه ها می بینیم و خیال می کنیم، یا دیگرانی هستند که خیال می کنند آنها را خوانده اند یا باید بخوانند و خیال می کنند این کتاب ها خوب هستند و خیال می کنند که به صرف پیشنهاد آنها ما هم به خیال خواندن آنها می افتیم.
کتاب ها هم سرد و گرم و گوارا و ناگوارا دارند. هر کتابی برای هر مزاجی سازگار نیست. چه بسیار دانشجویان و دانش پژوهان در طول تاریخ که بسیار کتاب ها را بر اثر رو دربایستی خوانده اند و می خوانند! امروزه در عصر سلطه و سلطنت رسانه های گروهی و به اصطلاح امپریالیسم خبری، چه بسیار در معرض دستکاری شدن ناخواسته ذهن و زبان خود هستیم. یک عده از روشنفکران هستند که طبق این قاعده شریفه «ان ابن آدم لحریصٌ علی ما منع۱» یا رسالت روشنفکرانه، به خواندن کتاب های ضاله یا ممنوعه علاقه دارند و فکر می کنند که فی المثل اگر نسخه اصلی یا ترجمه شتابزده آیه های شیطانی سلمان رشدی را به دست آورند و با هیجان مخصوص بخوانند، هنر کرده اند. حال آنکه وقتی خود سلمان رشدی هنری نکرده باشد، خوانندگان ساده دلش چه هنری می توانند بکنند؟! این کتاب هم از سوی مراجع دینی جهان طرد و تخطئه شد و هم از سوی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 