پاورپوینت کامل چیستی اخلاق ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چیستی اخلاق ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چیستی اخلاق ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چیستی اخلاق ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
اشاره
بیان و بنان حکمای متأله، نه تنها حکمت افزاست، بلکه حیات بخش است و سبب ساز احیای عقول و تطهیر نفوس انسان ها می شود؛ “مجالسه الحکماء حیاه العقول و شفاء النّفوس”۱ چرا که جویبار حکمت و گنجینه معرفت ایشان، ریشه در چشمه طیبه حیات دارد.
بی تردید، در روزگار فقر و فاقه نکته بینی، کمتر حافظی از حافظان را سراغ داریم که فروتنانه چون مفخر حوزه، حکیم متالّه، علامه جوادی آملی، کمر بر احیا و اعتلای “لطایف حکمی با نکات قرآنی” بسته باشد؛ باشد که همچنان برقرار باشد.
آنچه در ادامه پیشکشِ ارباب فضل و فرزانگی می شود، اولین بخش برگرفته از دروس اخلاقی آن فرزانه است که با مساعدت دانشوران کوشای پژوهشگاه علوم وحیانی اسراء برای مخاطبان فرهیخته نشریه معارف و استادان دروس معارف اسلامی دانشگاه های کشور، به سامان رسیده است.معارف
واژه “اخلاق”
اخلاق جمع “خُلق” به معنای خوی، خصلت، طبیعت، عادت، طبع، مزاج و سجیت آمده که جنبه باطنی دارد؛ بر خلاف واژه “خَلق” به معنای ایجاد و احداث که مفهوم آن بر هیأت ظاهری انسان اطلاق می شود.۲
در تعابیر حکما و علمای این علم، “اخلاق” به ملکات نفسانی اطلاق می شود که در جان انسان رسوخ کرده و باعث صدور افعال و حرکاتی می شود که نیازی به تأمل و تفکر ندارند. حکما آن را کیف نفسانی دانسته که بطی الزوال اند مثل حلمِ حلیم، حکمتِ حکیم، و علمِ علیم؛ بر خلاف آن دسته از کیف نفسانی که گاهی در نفس ایجاد می شود و سریع الزوال است مثل سرخی صورت انسان خجلت زده یا غضبناک شدن انسان بردبار و حلیم.۳
فعل طبیعی و فعل اخلاقی
اینکه فعل اخلاقی به چه رفتاری قلمداد می شود و آیا هر عملی که از انسان صادر می شود ـ ولو رفتار طبیعی را ـ می توان فعل اخلاقی نامید یا خیر؟ نکته ای است قابل تأمّل که تبیین آن دقّت و ظرافت زیادی را طلب می کند؛ زیرا گاهی اعمالی از انسان سر می زند که از سرشت او برمی خیزد و اقتضای طبیعت او در آن است که برای دفع ضرر یا جلب منفعت آن را انجام دهد، چنانکه حیوانات بنابر اقتضای حیوانی خویش، رفتارهایی از خود بروز می دهند. این دسته از رفتارها را “رفتار طبیعی” می نامند که مورد مدح و ذم نیستند. امّا در مقابل این گونه از اعمال، رفتارهایی وجود دارد که از ویژگی های انسان به شمار آمده و او را از سایر حیوانات ممتاز می سازد، چنین اعمالی متعلّق مدح و ذم می باشند؛ مثل نیکی در مقابل بدی دیگران، عفو و گذشت در مقام قدرت، سخاوت در زمان تنگدستی، قدردانی در قبال همنوعان. این دسته از افعال را “فعل اخلاقی” می گویند که رسول گرامی اسلام(ص) در وصف آن فرمود: “علیکم بمکارم الأخلاق فإن الله(عزّوجلّ) بعثنی بها”.۴ و یا در تعابیر نورانی دیگر آمده است: “یا أم سلمه إنّ حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الآخره؛ ای ام سلمه، خوش خویی خیر دنیا و آخرت را نصیب میکند”.۵
پس ماهیت و حقیقت اخلاق در رفتار انسانی نهفته است، نه در افعال طبیعی. رفتار طبیعی که میان همه انسان ها مشترک می باشد نمی تواند اخلاقی باشد؛ زیرا اراده آدمی در آن نقشی ندارد.
صدور هرگونه فعل را نمی توان در قلمرو رفتار اخلاقی گنجانید؛ زیرا از آن حیث که انسان حیوان بالفعل و انسان بالقوه است گاهی بر مبنای قوای طبیعی و حیوانی رفتاری انجام می دهد که آن را فعل طبیعی گویند نه اخلاقی. فعل اخلاقی تجلّی قوای باطنی و تبلور مقام رفیع انسانی از پستی و تباهی است؛ یعنی نوعی مقابله به مثل نیست بلکه مقابله به احسن است. نیکی را با بدی پاسخ دادن و در قبال بدی، عمل و رفتار بد کردن، دون شأن و اخلاق انسانی است. اخلاق انسانی در فرهنگ آسمانی و تعالیم اسلامی بر این اصل مبتنی است که بدی را به خوبی جواب ده؛ “عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْبَاقِرِ(ع): أَحْسِنْ إِلَی مَنْ أَسَاءَ إِلَیک”.۶
وقتی سر و دندان پیامبر اسلام(ص) را شکستند او هیچ عداوت و خصومتی نکرد و مقابله به مثل ننمود بلکه در حق دشمنان و مخاصمان، دست به سوی آسمان بالا برد و فرمود: “اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یعْلَمُون؛۷ بار خدایا قوم مرا هدایت کن زیرا آنان جاهلند “. سیره اهل بیت(ع) بر این مسلک، منسلک بود. از امام حسین(ع) روایت است که فرمود: در پستی و انحطاط آدمی همین بس که او را می بینی از مقام رفیع انسانی به رذیلت و تباهی کشیده شد، آن گونه که بر کارهای ناشایست حریص و بر رفتار شایسته خبیث شده، باورش این است که لهو و لعب سبب ساز عبور از صراط است و حال آنکه مقام انسانی با خلافت الهی در مساس است:
کفی بالمرء عاراً ان تراه من الشأن الرفیع الی انحطاطِ
علی المذموم من فعلٍ حریصاً علی الخیرات منقطع النشاطِ۸
امیر بیان علی(ع) در توصیه به فرزند بزرگوارش می فرماید: “ای فرزندم! همانا برخی از مردان در قلمرو چهار پایانند و به ظاهر شنوا و بینا؛ در مصیبت مالی و دنیوی زیرک و هوشیارند ولی اگر به دین و معنویت شان آسیبی برسد توجه و التفاتی ندارند؛
أ بنی إن من الرجال بهیمه فی صوره الرجل السمیع المبصر
فطن بکل رزیه فی ماله و إذا أصیب بدینه لم یشعر”۹
اخلاق به این معنا ماهیت و چیستی خود را پیدا می کند و فعل اخلاقی که حاکی از حقیقت انسانی است به همین جهت جزء ارکان دینی به شمار می آید؛ و علمای دین با این اندیشه، اخلاق را به دو بخش فضیلت و رذیلت تقسیم کرده اند. اخلاق فضیلت را مبدأ کمال و سعادت و اخلاق رذیلت را منشأ ضلال و شقاوت دانسته اند. تحلیل عالمان دین بر این امر قرین است که نفس ناطقه انسان برای تدبیر بدن به یکی از قوای سه گانه نیازمند است:
الف. قوّه ای که به واسطه آن تعقّل نماید که آن را قوّه عاقله، ناطقه یا نفس مطمئنّه گویند. این قوّه مبدأ ادراک حقایق و تمیز میان مصالح و مفاسد است.
ب. قوه ای که منافع بدن از مأکولات و مشروبات را جذب می کند؛ که آن را قوّه شهویه، بهیمیه و نفس اماره نامند.
ج. قوه ای که مضار بدن را دفع می کند و آن را قوّه غضبیه، سبعیه یا نفس لوامه گویند.
برای هر کدام از قوای مزبور، سه حالت افراط، تفریط و میانه وجود دارد. حالت میانه و اعتدال را فضیلت و طرفین را رذیلت خوانند و غیر از این رفتاری برای انسان متصور نیست.
با تشریح این بیان از حکما و علمای علم اخلاق می توان حقیقت و کنه کلام نورانی نماد اخلاق را دریافت که در ارائه معیار انسان جاهل و تمایز او از عالِم فرمود: “لَا تَرَی الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً”۱۰
ماهیت و حقیقت “ادب”
“ادب” در لغت به معنای علم، فرهنگ، روش مقبول و نیکو، رعایت حدود هرچیزی و نیز به علمی از علوم عربی در زمینه فصاحت و بلاغت اطلاق می کنند. برخی آن را به معنای حُسن و نیکویی احوال انسانی در قیام و قعود و نیز خصال حمیده و پسندیده گرفته اند. گفته شده که هر ریاضت شرعی و پسندیده که فرد را به فضایل رساند، مسمی به اسم “ادب” است.
حقیقت ادب همان دقت و ظرافت در رفتار و عمل و رعایت حدود آن است که از روی اختیار و ابتنای بر شریعت باشد. بیان آن در کریمه: “وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ”۱۱ آمده که برخی گفته اند “حدود الله” همان احکام شرعیه است و کمال ادب در محافظت از آن به نحوی که چیزی از امور غیر شرعیه در مقام عمل و زبان و قلب و تفکر بدیل آن نگردد؛ و اگر جای آن را گرفت با استغفار دفعش نماید، زیرا او عالم است که خداوند متعال بر هر چیزی مراقب و محافظ است.۱۲ جامی شاعر پارسی گوی این معنا را زیبا به نظم آورده است که:
چیست ادب، داد بندگی دادن برحدود خدای ایستادن
قول و فعل و شنیدن و دیدن به موازین شرع سنجیدن۱۳
پس حقیقت ادب عبارت است از: کمال نفس و رضای رب، بهترین وسیله برای فهم علم و حکمت، ابزاری برای ترغیب درایت و بصیرت و ترهیب از دنیا و غفلت. لذا اهل معنا از این منظر گفته اند که به واسطه ادب، علم تحصیل می شود و به واسطه علم، عمل تصلیح می گردد؛ با اصلاح در عمل حکمت به دست می آید و با حکمت، زهد فراهم می شود؛ با زهد، زخارف دنیا بی فروغ می شود و آخرت، قداست خود را یافته و رضایت حق حاصل می گردد.۱۴
چون چیستی و حقیقت ادب تبیین گردید بنابراین آداب شخص و صنف در رفتار فردی و جمعی شفاف و روشن می گردد؛ زیرا ادب هر شخص با توجّه به جایگاه حقیقی و حقوقی اش به این است که ظاهر و باطن و اقوال و اعمالش به شرع آراسته باشد. موحّد، مؤمن است و مؤمن، متشرع و متشرع، مؤدب به آداب و تعالیم رب است. به همین دلیل گفته شد که: “توحید، ایمان را به ارمغان آورد و ایمان، شریعت را و شریعت، ادب را؛ پس هرکه را ادب نباشد شریعت و ایمان و توحید نخواهد بود.”۱۵ با همین منطق گفته اند که کمال ادب در احدی نبود مگر در انبیا و صدیقان. هیچ کس بدون طاعت، مؤدب نگردد، چنانکه هیچ شخص بدون تبعیت از حق و طاعت از رب به جنت نرود. پس ماهیت ادب با حقیقت شریعت پیوند خورده است و می توان گفت که ادب رهین شریعت و شریعت قرین ادب است؛ ره آورد اسلام، نزول مأدبه ای به نام قرآن است که محتوای آن ادبستان الهی است. آن که در آن ورود یافت به مراتبی از مقام انسانی و کمال نفسانی صعود یافت و آن کس که در آن وارد نشد و به تعالیم و آموزش آن عامل نگردید، از کمالات انسانی حظ و بهره ای به او نرسید. بنابراین بدون تردید باید گفت:
هر که را شرع مصطفی ادب نکند هیچ اکسیری در او اثر نکند
تفاوت ادب و اخلاق
با توجّه به روشن شدن و تبیین دو مفهوم مزبور، شاید بیان تمایز آن دو امری لازم و ضروری نماید. طایفه ای از علما تصور کرده اند که میان آن دو تمایزی نی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 