پاورپوینت کامل دومینوی سقوط فراعنه ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دومینوی سقوط فراعنه ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دومینوی سقوط فراعنه ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دومینوی سقوط فراعنه ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

زیر عنوان:

در گفتگو با دکتر سام مهدی ترابی، استاد روابط بین الملل

اشاره

سام مهدی ترابی، متولد تهران/۱۳۵۱ش است. در کودکی، به همراه خانواده اش به اتریش عزیمت نمود و در مدرسه آمریکایی ها مشغول تحصیل شد. سپس برای ادامه تحصیل در مقطع دانشگاه، به آمریکا رفته و مدرک کارشناسی خود را در شهر بوستون و کارشناسی ارشد را در سانفرانسیسکو اخذ کرد. پس از این به انگلستان مهاجرت نمود و موفق شد در دانشگاه «Economics London School oF» (LSE) لندن، از معتبرترین دانشگاه های علوم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی انگلیس، از پایان نامه اش با عنوان:

«A Shia Muslim Perspective on International Studies American Giobalism And The Persian Glof »؛ «روابط بین المللی سیاست های جهانی آمریکا و خلیج فارس از دیدگاه مکتب تشیع» علی رغم مخالفت مسئولان دانشگاه، دفاع کند و مدرک دکتری(PHD) خود را دریافت نماید.

دکتر ترابی، پس از اتمام تحصیل، تصمیم به بازگشت به موطن اصلی خود، گرفت. بنا براین در سال ۲۰۰۶م. به ایران آمد و یک سره به حوزه علمیه قم وارد شد؛ و در کنار تحقیق و تدریس در دانشگاه، شروع به تحصیل دروس حوزوی کرد. وی در بیان انگیزه رجعت خود، می گوید: «به این نتیجه رسیدم که اگر انسان بخواهد واقعاً به عنوان یک مسلمان در چارچوب قرآن و مکتب تشیع، زیست اسلامی کند، باید حوزه را از نزدیک درک نماید. البته هنوز هم متأسفانه در حوزه مباحثی چون مباحث جدی علوم انسانی، زوایای مختلف بحث حکومت و یا پاسخ هایی که اسلام برای پرسش های امروز بشر می تواند داشته باشد جا نیفتاده است. من فکر می کنم پس از امام خمینی(ره) و متفکر شهید سید محمد باقر صدر(ره)، ما باز هم ابزارهای دست یابی به پرسش ها و پاسخ های لازم و ضروری را در حوزه شیعی داریم. من هم اکنون بیشتر بحث فقه و اصول را پی می گیرم؛ چارچوبه ای که می تواند ابزار کارای این کار باشد و برای بشریت حرفی ارائه کند. من واقعاً عقیده دارم که اسلام به قرائت مکتب اهل بیت(ع) انسان ها را نجات می دهد!»

دکتر سام ترابی، در چند سال اخیر، با چند مرکز دانشگاهی و حوزوی همکاری داشته و به تدریس مشغول بوده است؛ از جمله: دانشگاه شهید بهشتی تهران، جامعه المصطفی العالمیه(ص) و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قم. وی همزمان محقق مرکز نشر آثار مقام معظم رهبری در بخش های روابط بین الملل و نیز سرویراستار بخش انگلیسی پایگاه اینترنتی معظم له است.

با فراگیر شدن امواج قوی و گسترده بیداری در کشورهای اسلامی و همزمان با به حرکت درآمدن پاورپوینت کامل دومینوی سقوط فراعنه ۹۶ اسلاید در PowerPoint، قرار ملاقاتی با ایشان در دفتر نشریه معارف گذاشتیم؛ که البته با روی باز و صمیمت مثال زدنی، اجابت کرد و ساعتی را با ما نشست. آنچه پیش روی شماست، نتیجه آن نشست است.معارف

* با توجه به حضور شما در مراکز دانشگاهی آمریکا و انگلیس، به عنوان مقدمه این گفتگو بفرمایید: اکنون مجامع علمی غرب چه تصویری از شیعه و انقلاب اسلامی ـ به نسبت تصورشان از جامعه اهل سنت ـ دارند؟

حقیقتاً شیعه در جهان چندان که باید، شناخته شده نیست. البته بعد از انقلاب اسلامی ایران، این موضوع کمی جبران شد. شاید تا قبل از پیروزی انقلاب، فراتر از بحث شیعه یا سنی، اسلام مطرح نبود و جهان واقعاً خبر چندانی از آن نداشت. با آمدن امام(ره) و برقراری نهضت اسلامی ایران، علاوه بر شناسایی بیشتر اسلام در جهان، بحث شیعه و سنی نیز تا حدودی روشن تر شد. وقایع و حادثه های سیاسی جهان اسلام در دهه های اخیر، مرز میان شیعه و سنّی را بیشتر آشکار کرد؛ وقایعی چون لبنان و جنبش حزب الله، حوادث عراق و قدرت مراجع به ویژه شخصیت هایی چون آیت الله سیستانی. البته این شناخت جدید جهان از اسلام و تشیع، بسیار سطحی بوده است؛ به این معنا که برایشان مهم نیست ماهیت شیعه و سنی چیست. البته این برایشان مهم است که چگونه می توانند از این دو سوء استفاده کنند!

معمولاً روشنفکران، دانشگاهیان، و افراد پاک فطرتی که به اسلام گرایش پیدا می کنند، معمولاً ابتدا سنی می شوند؛ ولی اگر حقیقت شیعه به آنها معرفی شود، خیلی از آنها به شیعه می پیوندند؛ چون باطن و صورتی پاک و منطقی دارد.

آنچه برای غرب بسیار مهم و البته خطرساز است، تنها بُعد نظری، علمی و یا معرفتی شیعه نیست، بلکه چهره سیاسی تشیع نیز مهم است؛ که واقعاً نمی دانند با آن چه کار کنند! یعنی اگر چه در دو قرن اخیر توانستند نخبگان جوامع اهل سنت را با تطمیع، تهدید و یا هر طریق دیگری شکار نمایند، و در نتیجه آن جوامع را مهار کنند، اما با شیعه نتوانستند چنین کاری نمایند. غرب هر چند در جهان اسلام نیز برای خود دست به نخبه سازی می زند، ولی می داند که با شیعه این معامله سخت تر است؛ لذا دیدید که دشمنی همه جانبه خود را با امام خمینی و انقلاب اسلامی آغاز کردند، واقعه امام موسی صدر را رقم زدند، متفکر بزرگ آیت الله شهید سید محمدباقر صدر(ره) را به شهادت رساندند، بحث حزب الله لبنان را پیش آوردند، و… چرا که این شخصیت ها و عملکردهایی که بر اساس آموزه های مکتب شیعی صورت می گیرد، برایشان معماست؛ معما یی که قابل حلّ نیست.

* تحلیل شما از جنبش جدید و فراگیر جهان ستم کشیده عرب بر ضد دیکتاتورهای حاکم، چیست؟ چه برآوردی از این سونامی خشم ملت های مسلمان که هر روز بر حجم و گستره آن افزوده می شود، دارید؟ آیا می توان به شکل گیری یک «خاورمیانه جدید اسلامی» امیدوار بود؟

امیدوار به این هستیم و برای تحقق آن دعا می کنیم. بهتر است برای تحلیل دقیق تر آن چه که در این روزها شاهد آن هستیم، کمی از نظر تاریخی به عقب برویم. پس از فروپاشی عثمانی، چند کشور در منطقه خاورمیانه، همیشه برای انگلیس ـ حاکم آن روز که اکنون آمریکا وارث آن است ـ فی نفسه ارزش داشت؛ یعنی کشورهای ایران، ترکیه، مصر و عربستان، که ارکان اصلی جهان اسلام بوده و هستند. این کشورها مهد تمدن بشر بوده اند؛ و از نظر تاریخ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، قلب جهان اسلامند. حتی می توان به این جمع تونس را نیز اضافه کرد، که از قدیم یکی از پایگاه های تمدن بشری بوده است. سابقه تونس بسیار زیاد است؛ قریب به پنج هزار سال. هانی بال که با فیل به روم حمله کرد، از تونس بود؛ اگوستین متکلم بزرگ کاتولیک ها نیز تونسی بود. خیلی از مذاهب اسلامی شمال آفریقا، ریشه در تونس دارند. «مدرسه زیتونیه» از مدارس مهم اهل سنت مالکی، در تونس بوده است. مردم تونس در بین عرب ها، از نظر سواد و علم، از بالاترین هستند و نسبت به مصر ـ که جامعه ای متکی بر نخبگان دارد که توده مردم را هدایت و مدیریت می کنند ـ چون جمعیت تونس کم است، درک و فهم و شعور سیاسی و فرهنگی همه آنها تقریباً در یک سطح می باشد؛ لذا اختلاف بین عوام و نخبگان، در آنجا کمتر مشاهده می شود.

به هر حال اگر غرب بتواند این چند کشور، به ویژه چهار کشور پیش گفته را مهار کند، عملاً جهان اسلام و منطقه خاورمیانه، که کلید دنیاست و آسیا، اروپا و آفریقا را به هم وصل می کند و بیشتر نفت دنیا نیز در آن تولید و از آن جا توزیع می شود، مهار کنند. اگر این چهار کشور مدیریت شوند، دیگر غرب توانسته است رقیب اصلی خود یعنی تمدن اسلام را مدیریت و مهار کند؛ و دنیا را از نظر ژئواستراتژیک در دست بگیرد. در آن صورت گذرگاه های ژئواستراتژیک دنیا ـ آسیا، اروپا و آفریقا ـ نیز در دستش خواهد بود.

مانع اصلی آنها در گرفتن خاورمیانه، مردم منطقه و ملت های ساکن در خاورمیانه هستند؛ ترک ها، عرب ها و فارس ها. عموم این ملت ها دوست ندارند بیگانگان امورشان را مدیریت کنند. علاوه بر آن، این ملت ها همه مسلمانند و اسلام خود صاحب تمدنی با سابقه و ریشه دار است؛ که سابقه پیروزی و برتری بر دیگر تمدن ها را در طول تاریخ، در پرونده خود دارد.

هنر یا زرنگی انگلیسی ها این است که در قدم اول، تا جایی که لازم نباشد، با مشت و سرکوب به قصد مهار وارد منطقه ای نمی شوند؛ بلکه از درون همان جامعه ها، افرادی را انتخاب و شکار می کنند. با سرمایه گذاری بر روی نخبگان، به آنها اجازه می دهند تا مشکلات و شکاف ها و اختلافات موجود در جوامع خود را، به سود انگلیس مدیریت کنند؛ مانند جامعه هند. انگلیس در هند، با لطایف الحیل، راجه های حاکم مناطق هند را نماینده خود ساخته و با آنها قرارداد بست؛ البته با چهره زیبا و با شعارهایی چون توسعه، پیشرفت و. ..! انگلیس دقیقاً این سیاست را در آن چهار کشور نیز انجام داد؛ البته با لحاظ تنوع بافت های فرهنگی، سوابق تمدنی، روحیات مردمی، و. .. آن مناطق. به عنوان مثال انگلیس چون نمی توانست با وجود مکه و مدینه، یک حکومت لائیک یا ناسیونالیست عربی، در عربستان معرفی کند، بهترین کار را در آن دید که بدترین فرقه های منتسب به مسلمان ها را حاکم سرزمین وحی کند؛ که یک سره بحث عقل و استدلال را تعطیل کرده و همه را جز خود، کافر دانسته و به جاهلیت خود افتخار می کنند. وقتی چنین گروهی حاکم مکه و مدینه شد، یعنی زعیم مسلمان های ـ حداقل ـ اهل سنت شده اند!

در مجموع نظر من این است که اگر چه از اتفاقات تونس، مصر، لیبی، بحرین، مراکش،… و نیز تحولات چند ساله اخیر ترکیه که تا حدودی هویت اسلامی خود را باز یافته اند، خیلی خوشحالیم، اما عقیده دارم تا زمانی که فرقه وهابیت بر مکه و مدینه حاکم باشد، هنوز مشکل اصلی اسلام حل نشده است.

* برخلاف خیزش بیداری فراگیری که در کشورهای شمال آفریقا و حوزه شامات، در حال وقوع است، چرا در بیشتر کشورهای حوزه خلیج فارس ـ به جز معدودی ـ چندان خبری نیست؟

دو نکته را در این باره باید در نظر داشت:

الف) جمعیت بومی کشورهای حوزه خلیج فارس، چندان قابل توجه نیست؛ و اکثر این کشورها مهاجر پذیرند. از نظر جامعه شناسی، جامعه هایی هستند که اغلب مردم آنها بومی نیستند و از حقوق خاصی هم در آن کشورها برخوردار نمی باشند. اکثر مهاجران نیز شامل کارگران هندی و بنگلادشی و شماری از مدیران انگلیسی و آمریکایی و ایرانی هستند. یک سیستم کامل اشرافی توسط بومیان اندک اما متمول آن کشورها تعبیه شده است که خود کار نمی کنند، بلکه مدیران انگلیسی و آمریکایی و ایرانی آنها هستند که با کارگران هندی و بنگلادشی، سر و کار دارند. پس با این وضعیت، بدیهی است که در آن کشورها، زمینه و انگیزه چندانی برای قیام و جنبش، مشاهده نشود؛ به ویژه در قطر و امارات متحده عربی.

ب) البته وضعیت همه این کشورها را نباید یکی دانست؛ بلکه در کشورهای حوزه خلیج فارس، استثنائاتی نیز هست؛ مثل بحرین، کویت و عربستان. وضعیت این کشورها تا حدودی فرق می کند؛ چون در قانون اساسی آنها بحث مجلس آمده و بر این اساس آنها نیز سوابقی در فعالیت های سیاسی، و در نتیجه اعتراضات مردمی، دارند. در عمان هم نکته های جالبی وجود دارد.

به نظر من در بحرین، اگر قرار است اتفاقی بیفتد، بهترین راه، همان راه ورود از منافذ بازِ قانونی است؛ یعنی از راه مجلس، یا ورورد از آن بخش که دیگر انتصابی به امیر حاکم ندارد و بلکه منوط به انتخاب مردم است؛ مانند انتخاب نخست وزیر. مشروطه شدن واقعی حکومت ـ که سابقه ای هم در این زمینه دارند ـ در بحرین امیدبخش تر است.

به هر حال نکته مهم این است که قلب همه اینها عربستان است. باز تأکید می کنم که اگر آن کشور متحول شود، همه کشورهای عربی ـ اسلامی تأثیر می پذیرند و متحول می شوند.

* شواهد نشان از آن دارد که در عربستان نیز خبرهایی در حال وقوع است. آیا این فعالیت های مخالفان را ثمربخش می دانید؟

اگر به مناطقی چون مصر نگاه کنید، نخبه های جایگزین را می توانید ببینید؛ اما متأسفانه در عربستان، اکنون سراغی از این مسئله نمی توان یافت. تغییر و تحول در عربستان به دلیل بافت فرهنگی و اجتماعی خاص خود، سخت تر است. سسیستم بسته عشایری و عشیره ای حاکم بر عربستان، که همه چیز را در دست دارد، اجازه هرگونه شکل گیری منسجم نخبگان جایگزین را سلب کرده است. البته ما همیشه امیدواریم که راهی به رهایی سرزمین وحی از دست این حاکمان باز شود.

* پس چرا همان نخبه های جایگزین در مصر، با این فاصله زمانی شروع به قیام کردند؟! با توجه به سابقه و ریشه نخبگان و گروه های مخالفی چون اخوان المسلمین که شاید نطفه آن بر مبنای تفکرات سید جمال الدین اسدآبادی و شاگردان نخبه اش در آن کشور گذاشته شد! چرا مصر باید ده ها سال در رکود و سکون خود بماند تا مثل یک بازی دومینو، پس از افتادن تونس، تازه به تبع آن، او هم شروع به حرکت کند؟!

ناگزیرم به عنوان مقدمه، نکته مهمی را عرض کنم؛ یکی از راه های مهم مهار جهان اسلام، پرورش نخبگان همسو با اهداف کشورهای استعماری از میان مردم همان مناطق است. به عبارت دیگر هدف اسراتژیک و دراز مدت و کار اصلی غرب در منطقه، جلوگیری از شکل گرفتن نخبه های اسلامی در این کشورها و نیز جلوگیری از افتادن حکومت به دست این گونه نخبگان بوده است. برای آنها چندان مهم نیست که چه کسانی جایگزین حاکمان کشورهای منطقه خاورمیانه شوند، بلکه تمام فکر و ذکر آنها این است که به هر حال نخبگان مسلمان حکومت ها را به دست نگیرند! یعنی اگر حاکم فلان کشور عربی، لیبرال، یا پادشاه سنتی، یا یک کودتاچی نظامی و یا هر کس دیگر که باشد، برای آنها چندان فرقی نمی کند! علت آن، این است که با چنین حاکمانی، می توانند هویت این ممالک را عوض کنند؛ یعنی هویت واقعی آنها تبدیل به هویت های افراطی می شود؛ مانند آتاترک در ترکیه، رضا خان در ایران، و جمال عبدالناصر در مصر. آن سه نفر، ملی گرای افراطی بودند که هر کدام تنها به ترک یا فارس و یا عرب بودن خود فکر می کرد. استعمار به دنبال افرادی مثل رضاخان و آتاترک و ناصر است؛ افرادی که سوادشان کم است، چهره علمی و یا روشنفکرانه ای ندارند، بلکه آدمهایی هستند که با چماق سر و کار داشته و هویت ملی خود را بالاتر از هویت مذهبی می پندارند. و چون هر کدام ادعا می کنند که دارای ملت و نژاد برترند، بدیهی است که هیچگاه آن ملت ها نمی توانند متحد و یکپارچه شوند؛ و این نقشه و هدف اصلی استعمار است. عرب ها ضرب المثلی دارند که می گوید «فرّق تسد»؛ تفرقه بیانداز و آقایی یا حکومت کن! استعمار این کار را می کند تا ترکیه و ایران و عربستان و مصر با هم جمع و متحد نشوند.

پس اگر استعمار بتواند لیدرهای رادیکال، مثل ملی گرایان افراطی را در این کشورها پرورش دهد تا حکومت ها را به دست گیرند، به راحتی می توانند بازتعریف های سیاسی و فرهنگی دلخواه خود را ارائه نمایند، اسلام و هویت اسلامی را کم رنگ جلوه دهند، و آسان و بی هزینه مهار آن کشورها را به دست گیرند.

* و اما داستان مصر، که چرا با آ ن همه ریشه و پیشینه، این قدر بطیئ و کند به پا خاستند؟!

مسئله مصر داستانی مفصل دارد؛ اولاً بخشی از این کندی بر می گردد به اخوان المسلمین. نباید توقع بیش از اندازه داشت و تشکیلات اخوان را با نهض

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.