پاورپوینت کامل تقابل سلطنت و روحانیت۱ در اسناد انقلاب اسلامی ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تقابل سلطنت و روحانیت۱ در اسناد انقلاب اسلامی ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تقابل سلطنت و روحانیت۱ در اسناد انقلاب اسلامی ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تقابل سلطنت و روحانیت۱ در اسناد انقلاب اسلامی ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

تا پیش از دوره ی رضاخان، نظام حکومتی تابع قانون و سیستم کارآمد اجتماعی نبود و امور خصوصی و اجتماعی مردم اغلب در چارچوب قوانین شرع و فقه اسلامی و به وسیله ی فقها و علما، رتق و فتق می شد و پادشاه به عنوان ظل الله، مشروعیت خود را از نهاد مذهب می گرفت و اساساً نوعی توازن قدرت میان مذهب و حکومت برقرار بود. روحانیت شیعه در سلسله مراتب خاص خود با دارا بودن قدرت فتوا و نفوذ اجتماعی قابل توجهی که داشت، توانسته بود در طول تاریخ بر اساس قوانین شرع نوعی نظارت اجتماعی بر زندگی مردم و روابط آنها با حکومت داشته باشد و به عنوان نیروی بازدارنده و توازن بخش عمل کند.۲ بنابراین به هنگام مخالفت و مقاومت آنان در مقابل سلطه و نفوذ فرهنگی غرب، حاکمان استعمارگران ناگریز از کنار آمدن با مذهب و روحانیت می شدند. ملکم خان در یک سخنرانی در لندن با عنوان تمدن ایرانی (۱۸۹۱ م) با اشاره به این مطلب می گوید: “ما دریافتیم که عقاید و نظراتی که از جانب عوامل شما در اروپا ارائه می گردید به هیچ وجه مورد قبول واقع نبود ولی هنگامی که ثابت می شد که این نظرات در احکام و فرامین اسلام مستتر می باشد بلافاصله با رغبت هر چه تمامتر پذیرفته می شد”.۳

این وضعیت برای غرب به ویژه دولت یکه تاز آن در ایران، یعنی بریتانیا قابل تحمل نبود، بنابراین تلاش کردند تا شرایط را به گونه ای دیگر تغییر دهند و با درگیر کردن قلدری مانند رضاخان و ایجاد نهادی کوچک و بزرگ قانونی و ایجاد فرصت های مناسب برای ورود تحصیل کردگان غرب به درون سیستم سیاسی و تفکیک حوزه ی سیاست از مذهب، ضربات سنگینی را به مذهب و روحانیت وارد سازند.

رضاخان از همان ابتدا هیچ علاقه ای به حضور روحانیت در عرصه ی سیاست نداشت؛ زیرا آنان را مانعی در جهت کوشش های اصلاح طلبانه ی خود به شمار می آورد، اصلاحاتی که غالباً در زمینه ی تمرکز قدرت در دست دولت مرکزی و ایجاد دگرگونی های ناهنجار اجتماعی بود. وی علی رغم انتقادهایی که از سوی روحانیون نسبت به اقداماتش صورت می گرفت، با شکیبایی به جلب نظر رهبران مذهبی همت گمارد و با ارج نهادن ظاهری به مذهب، سعی داشت اعتماد روحانیون را به خود جلب نموده و از اعتبار و حمایت آنان برای تثبیت حکومت خود بهره برداری نماید. از سوی دیگر، با توجه به شورش های مختلف قومی و سیاسی که در اکثر نقاط کشور در جریان بود، به نقش مذهب در ایجاد وحدت سیاسی که در اکثر نقاط کشور در جریان بود، به نقش مذهب در ایجاد وحدت ملی آگاه بود و از آن بهره جست. در جشن تاجگذاری در چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ ش. در سخنانی خاطرنشان ساخت: “اولاً توجه مخصوص من معطوف حفظ اصول و دیانت و تشیید مبانی آن بوده و بعدها نیز خواهد بود؛ زیرا یکی از وسایل مؤثر در وحدت ملی و تقویت روح جامعه ی ایرانیت را، تقویت کامل اساس دیانت می دانم”.۴ او در جریان جمهوری خواهی که به دلیل مخالفت مجلس به رهبری آیت الله مدرس به شکست انجامید، به قم رفت تا نظر علما را در این باره جویا شود و زمانی که با مخالفت آنان رو به رو شد، الغای جمهوری را اعلام کرد.

واقعه ی دیگری که موجب همدلی روحانیت و حکومت شد، حمایت رژیم از اقدام بر ضد وهابی ها در عربستان بود. تشکیل کمیسیون حرمین شریفین در مجلس شورای ملی ظهور فرقه ی وهابیه و استیلای آنها را بر بقاع متبرکه مورد انزجا قرار داد.

حوادث سال ۱۳۰۶ ش. شاه را به آرزوی دیرینه ی خود، یعنی رویارویی با روحانیت و سرکوب قدرت سیاسی- اجتماعی آنان رساند. حکومت پهلوی از همان ابتدای سال ۱۳۰۶ ش. به شناسایی روحانیون، میزان نفوذ اجتماعی آنان و تمایلات سیاسی، اجتماعی و استطاعت آنان اقدام کرد:

سردار اسعد بختیاری اوضاع این دوران را این گونه ترسیم کرده است: “اراده منحصر است به شاه، ولی به کلی ساکت است. پس کاسه ای باید زیر نیم کاسه باشد… من پیش خود خیال می کنم یک کودتای دیگر از طرف پهلوی شروع خواهد شد و یک رژیم تازه برقرار خواهد کرد. حالا این کودتا کی شروع شود نمی دانم؛ اما به زودی گمان من این است که برای روحانیون خوب نخواهد شد”.۵

برخی اقدامات و اعتراضات روحانیون که به رویارویی آنان با رژیم رضاشاه منجر شد عبارت بود از:

اعتراض شیخ محمد تقی بافقی؛ در آغاز سال ۱۳۰۶ ش. هنگامی که همسر و دختران شاه، بدون رعایت حجاب مناسب و به قصد زیارت، وارد حرم حضرت معصومه(س) در قم شدند، مورد اعتراض شدید یک روحانی به نام شیخ محمد تقی بافقی قرار گرفتند. رضاشاه به محض اطلاع از این ماجرا، چنان خشمگین شد که شبانگاه با نیروی نظامی وارد قم شد و با کمال خشونت، مرحوم بافقی را مورد تعرض قرار داد و سپس او را دستگیر و به تهران اعزام نمود. این حرکت رضاشاه موجی از خشم مردم قم و طلاب را به همراه داشت. سرانجام مرحوم بافقی پس از ۵ ماه حبس در زندان شهربانی مرکز، به جوار حضرت عبدالعظیم در شهر ری تبعید گردید.۶

قیام حاج آقا نورالله اصفهانی؛ رضاخان در زمان تصدی وزارت جنگ، تلاش هایی را برای ایجاد ارتش متحدالشکل و قدرتمند آغاز کرد. بر این اساس تغییر و تحولاتی در ساختار ارتش و ادغام قوای مختلف صورت گرفت. پس از اقدامات مذکور، در خرداد ۱۳۰۴ ش. قانون نظام اجباری را اعلام و به تصویب مجلس رساند. براساس این قانون کلیه اتباع ذکور، اعم از سکنه ی شهرها و قصبات و قرا، ایلات و عشایر و ساکنان خارج از کشور، از اول سن بیست و یک سالگی به مدت دو سال مکلف به خدمت سربازی شدند.۷

در مهر ۱۳۰۶ ش. گروه نظارت بر اجرای قانون نظام اجباری، وارد اصفهان شد. انتشار این خبر باعث بروز مخالفت اهالی اصفهان با اجرای این قانون گردید و مخالفت ها در سطح وسیعی گسترش یافت.

در اعتراض به این اقدام حکومت، مردم به منزل علما، از جمله منزل آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی که از علمای برجسته و از رهبران مشروطه بود، هجوم آوردند و شهر تعطیل شد. حاج آقا نورالله اصفهانی که مترصد فرصتی بود تا بر ضد اقدامات خلاف شرع و قانون رژیم رضاخانی دست به فعالیت هایی بزند، از علما، طلاب و مردم اصفهان و سایر شهرستان ها دعوت کرد که در اعتراض به حکومت، به قم مهاجرت نمایند. سرانجام گروهی از طبقات مختلف مردم اصفهان به رهبری حاج آقا نورالله و دیگر علمای اصفهان، در اوایل آبان ۱۳۰۶ ش. به سوی قم مهاجرت کردند. حمایت های گسترده ای از سوی علما و مراجع داخل و خارج از کشور از این نهضت صورت گرفت که سبب وحشت شاه شد؛ او با نگرانی می گوید: “مدرس کم بود، حالا آخوندها همه علیه من به قم لشکرکشی نموده اند؛ با این لشکر چه کنم”.۸

حاج آقا نورالله که شرایط را مناسب و زمینه را برای بیان اهداف مهم تری مساعد دیده بود، مواردی را در ضمن شش ماده تنظیم و اعلام می نماید:

درخواست های علمای متحصن شامل موارد زیر بود:

جلوگیری یا اصلاح و تعدیل نظام وظیفه؛ ۲. انتخاب پنج نفر از علما در مجلس، مطابق اصل دوم قانون اساسی مشروطه؛ ۳. تعیین یک نفر به سمت ناظر شرعیات در وزارت فرهنگ و جلوگیری از نشر مطالب خلاف دیانت؛ ۴. جلوگیری از منهیات شرعیه؛ ۵. تنظیم و تثبیت محاضر شرع؛ ۶. مطابقت برنامه ی مدارس خارجی با برنامه ی وزارت معارف و مدارس داخلی. پس از طرح پیشنهادات فوق از سوی علمای متحصن، نامه ی مشترکی از سوی مهدیقلی هدایت (رئیس الوزراء) و تیمورتاش (وزیر دربار) مبنی بر موافقت با پیشنهادات شش گانه ی تحصن کنندگان، صادر گردید.

اما هیچ گاه توافق های انجام شده به مرحله اجرا درنیامد؛ زیرا از یک سو طولانی شدن مدت تحصن در قم جمعیت را متفرق ساخت؛ از سوی دیگر، رحلت آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی- که گفته می شود او را مسموم کردند- سبب شد این نهضت بدون حصول نتیجه اساسی به پایان رسد.

مبارزات آیت الله مدرس بر ضد رضاخان و تبعید وی؛ مدرس از همان ابتدا به رضاخان اعتمادی نداشت. تا اینکه در آبان ۱۳۰۲ ش. فرمان ریاست وزرایی رضاخان از سوی احمدشاه صادر و شاه عازم اروپا می شود.۹ رضاخان پس از این که کابینه خود را به مجلس پنجم که اکثر نمایندگان آن با مداخله وی و طرفدارانش انتخاب شده بودند، معرفی می نماید، مدرس و یارانش در مقابل وی قرار می گیرند. در همین ایام مسأله جمهوریت نیز مطرح می گردد و فراکسیون اقلیت در مجلس به رهبری مدرس چنان توده های مردم را بر ضد جمهوری بر می انگیزد که در نهایت سردار سپه می گوید: “حالا که ملت جمهوری نمی خواهد، ما هم از طرح جمهوری صرف نظر می کنیم”.۱۰

مبارزات مدرس از طریق استیضاح دولت [س ش ۶۴] و اعتراض و مخالفت با سایر برنامه های آن، از جمله تغییر سلطنت در مجلس پنجم ادامه پیدا می کند.

ملکم خان در یک سخنرانی در لندن با عنوان تمدن ایرانی (۱۸۹۱ م) می گوید:

“ما دریافتیم که عقاید و نظراتی که از جانب عوامل شما در اروپا ارائه می گردید به هیچ وجه مورد قبول واقع نبود ولی هنگامی که ثابت می شد که این نظرات در احکام و فرامین اسلام مستتر می باشد بلافاصله با رغبت هرچه تمام تر پذیرفته می شد.”

علی رغم مداخلات گسترده ی عاملان رضاخان، مدرس نماینده اول تهران در دوره ی ششم مجلس می شود و در این دوره اعتراض ها و مخالفت های خود را با سیاست های دولت تشدید می کند. مدرس هیچ گاه از تعرضات عمال رضاخان مصون نماند و بارها مورد تهدید و ضرب و شتم قرار گرفت.

مدرس در آبان سال ۱۳۰۵ ش. هنگامی که برای تدریس رهسپار مدرسه ی سپهسالار بود، مورد اصابت چند گلوله قرار می گیرد و مجروح می شود. رضاخان که مترصد شنیدن خبر قتل وی بود، پس از اطلاع از ناکام ماندن توطئه، تلگرافی به مدرس مخابره و از ترور وی اظهار تأسف می کند و مدرس در جواب او می نویسد “به کوری چشم دشمنان، مدرس زنده است”.۱۱

در انتخاب دوره ی هفتم، از رفتن وی به مجلس ممانعت می شود و سرانجام در مهر ۱۳۰۷ ش. دستگیر و به زندان خواف برده می شود و پس از ده سال حبس، در آذر ۱۳۱۶ در کاشمر به شهادت می رسد.

مخالفت روحانیون با کشف حجاب

در راستای سیاست های ضد اسلامی رضاشاه، از ابتدای روی کارآمدن وی موضوع لباس متحدالشکل و درآمدن به کسوت غربیان آغاز گردید. در ادامه این سیاست ترویج بی حجابی نیز تبلیغ می شد. تبلیغات و اقدامات ضد فرهنگی حکومت سبب شد که برخی از علما اقدام به دفاع از حکم اسلامی حجاب کردند و با انتشار رساله ها و کتاب هایی، علاوه بر تأکید بر حجاب شرعی به مخالفت با نگرش های غربگرایانه پرداختند.۱۲ با تشدید عملیات کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ ش. در همان ابتدا دو تن از روحانیون، به نام محمدعلی حکیم و میرزا صدرالدین محلاتی، در اعتراض به اقدامی که در دبستان مهرآیین شیراز صورت گرفت و دختران بدون حجاب به خواندن سرود و ورزش ژیمناستیک پرداخته بودند، مجلس را ترک کردند؛ پس از آن سید حسام الدین فال اسیری که از روحانیون سرشناس شیراز بود، در یک سخنرانی به این اقدام اعتراض نمود،۱۳ که به دنبال آن دستگیر و تبعید شد.

پس از آن با وقوع قیام خونین مسجد گوهرشاد و به دنبال آن رسمی شدن کشف حجاب، روحانیون به طور یکپارچه به مخالفت با حکومت پرداختند. آیت الله شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) نامه ای به رضاشاه می نویسد و از او می خواهد که از مسائل خلاف قوانین شرع جلوگیری نماید.

روحانیون و وعاظ در دورترین نقاط کشور، با سخنرانی و موعظه، مردم را به مقابله با بی حجابی دعوت می نمودند و به این ترتیب مانع پیشرفت این امر می شدند که خود رژیم از آنان به عنوان مانع اصلی در اجرای این سیاست یاد می کند.

وزارت داخله

(ایالت آذربایجان)

سواد مراسله حکومت رضائیه

تاریخ ۲۰/۳/۱۳۰۶

نمره ۵۷۸

بعدالعنوان

مرقومه متحدالمال ۲۱۹۰متضمن امر ۶۴۶۱ وزارت جلیله داخله دایر باحصائیه شهر و تشخیص طبقات مختلفه شرفصدور یافت اینک جواب سؤالات را تهیه و ذیلاً عرض می نماید که شهر رضائیه هنوز احصائیه نشده ولی از قرائن معلومه عده سکنه خود شهر باید از بیست پنجهزار تا سی هزار نفر باشد و قسمت عمده طبقات مختلفه ساکنین این شهر عبارت از شیعه مذهب بوده و عده کمی هم تسنن مذهب هستند و یک قسمت ارامنه و آشوری می باشند که آشوریها هم تابع طریق پروتستان کاتولیک و قدری هم ارتودوکس [ناخوانا] و عده قلیلی هم جماعت کلیمی در شهر رضائیه سکونت دارند.

۱. عده ارباب عمایم ولایت رضائیه تقریباً از چهارصد نفر متجاوز بوده و علمای متنفذ فقط دو نفر است (آقایان میرزا محمود آقا و عرب باغی) استطاعت مادی که قابل اهمیت باشد ندارند گمان نیست آقایان معظم له تمایلات سیاسی داشته باشند ولی اجتماعی البته هست و اهالی در موارد لازمه بفرمایش آقایان اطاعت دارند.

۲. ولایت رضائیه تجار متنفذ و با مکنت ندارد و یکعده از تجار قبل از انقلابات نسبت بخودشان اعتباراتی داشتند ولی در نتیجه خسارتهای وارده یک دونفر ورشکست [شده اند]. سایرین هم از اعتبار ساقط شده اند فعلاً آنهائیکه بامر تجارت مشغول هستند بطوری خودشان را اداره می کنند که محتاج سایرین نشوند.

حالیه تجار اینجا آقایوف. هاشموف و دو سه نفر دیگر است که از خارج آمده اند و اعتبار آنها هم بمناسبت ارتباط با بعضی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.