پاورپوینت کامل میرزای قمی و شاهان قاجار ۷۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل میرزای قمی و شاهان قاجار ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میرزای قمی و شاهان قاجار ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل میرزای قمی و شاهان قاجار ۷۸ اسلاید در PowerPoint :

سلوک و رفتار سیاسی علمای شیعه با شاهان و سلاطین براساس انگیزه های دینی بوده است، نه به خاطر مسائل مادی و دنیایی، اهداف علما، از جمله میرزای قمی از ارتباط با سلاطین به جهت حفظ یک حاکم شیعی، عدم جایگزینی ظالمی دیگر، جلوگیری از هرج و مرج و نفوذ فرقه ها و افکار انحرافی در سلاطین و در نتیجه جلوگیری از تضعیف مکتب اهل بیت علیهم السلام بوده است. علمای شیعه علیرغم ارتباط با حکام و سلاطین، استقلال خود را نیز حفظ کرده و ارتباط با آنها منجر به صدور فتوا یا حکمی که مبتنی بر میل و خواسته شاهان باشد، از سوی فقها و علما نشد.

آنچه در پی می آید بررسی نمونه ای از رفتار سیاسی علمای شیعه با سلاطین و حکام است.

مقدمه

از مرحوم میرزای قمی – رضوان الله تعالی علیه – دو نامه در دست است که هر دو پیشتر چاپ شده بود.۱ یکی به آقا محمدخان قاجار و دیگری به فتحعلی شاه قاجار. بعد از این که نامه اول میرزای قمی تجدید چاپ شد،۲ از اینجانب خواستند که با توجه به این دو نامه، مقاله ای درباره رفتار سیاسی روحانیت شیعه۳ در طول حدود هزار سال که یکی از نمونه های گویای آن، سلوک سیاسی میرزای قمی است، بنویسم. در آغاز و پیش از پرداختن به رفتار سیاسی میرزای قمی، لازم است مطالبی را که زیربنای رفتار روحانیت شیعه با حکام معاصر خود را تشکیل می دهد و یا در استنباط سلوک سیاسی آنها نقش مؤثری را دارا می باشد، یادآور شوم.

اول:

علما، مبارزه با حاکم جائر و یا مخالفت علنی با او و یا کمک به کسانی که در صدد براندازی او بودند را در صورت های زیر، با استناد به حکم عقل و شرع جایز نمی دانستند:

۱. در صورتی که نتیجه سرنگون شدن او، به حکومت رسیدن شخصی غیرشیعه باشد؛

۲. در صورتی که فقط نتیجه این باشد که ظالمی جایگزین ظالم دیگری گردد؛

۳. در صورتی که نتیجه ای جز هرج و مرج و ملوک الطوائفی شدن نداشته باشد؛

۴. در صورتی که نتیجه مخالفت با سلطان سبب قرار گرفتن وی در دامان فرقه های منحرف و در نهایت موجب تضعیف مکتب اهل بیت (ع) باشد.

در همه دوران ها، تا قبل از چند دهه اخیر، تحلیل و تشخیص روحانیت شیعه این بوده است که مبارزه و مخالفت اگر به احتمال ضعیف با موفقیت روبه رو باشد، پیامدی جز همان صورت هایی که یاد شد ندارد و بنابراین باید برای اصلاح نسبی و کمک به عدل و کم شدن ظلم، گزینه دیگری را اختیار کرد.

دوم:

در هیچ دوره ای – تا حدود صدسال قبل -۴ هیچ یک از روحانیان مشهور، موقعیت کشوری، به معنای نفوذ کلمه در سراسر کشور میان عامه مردم، نداشته است، بلکه هر کدام به تناسب شرایط خاصی که داشته اند فقط واجد موقعیت محلی بوده و در منطقه ای محدود می توانستند اقداماتی انجام دهند و به دلیل این که ابزار برقراری ارتباط با نقاط دیگر هم در اختیارشان نبود، این فرضیه که آنها بتوانند دور هم جمع شده تا تصمیم جمعی گرفته شود، غیرواقعی است؛ چرا که توان این کار وجود نداشته است. روشن است مثلاً کسی که در منطقه قزوین شناخته شده و فقط در محدوده آن جا می تواند امر ونهی داشته باشد به هیچ وجه در خود توان مبارزه با شاه مسلّط بر کشور را نمی بیند و به همین جهت، به فکر چنین اقدامی نمی افتد.

سوم:

با توجه به آنچه یاد شده روحانیت شیعه، یعنی آنان که زعامت دینی مردم را به عهده داشتند به دو گروه تقسیم می شوند: یک گروه روش عدم ارتباط با حاکمان، و اعلام عدم مشروعیت حکومت آنان در محافل خصوصی را بدون این که اقدام حادّی نمایند انتخاب کردند؛ گروه دوم داشتن ارتباط با حاکمان را به دلیل مصالح و فوایدی که دارد بهتر دیده و از این راه خدماتی انجام دادند.

این گروه در طول ارتباط خود با حاکمان، چند موضوع را به عنوان اصول غیرقابل انعطاف در نظر داشتند و هیچ گاه از آن اصول منحرف نشدند:

۱. به خاطر میل شاه و حاکم وقت فتوایی برخلاف آنچه از کتاب و سنت استنباط می کردند صادر نکردند و در طول هزار سال حتی یک مورد در تاریخ و نیز در تاریخ فقه یافت نشده است که فقیهی شیعی تمایل حکام را در استنباط خویش دخالت داده باشد و این برای فقهای شیعه نقطه قوتی است. همان طور که در روایات آمده است: «الفقهاء امناء الرسل»، فقهای شیعه امانت را صددرصد رعایت کرده اند.۵

۲. در عین حال که علما با دربار وشاه و حکام ارتباط داشتند، اما هنگام صدور فتوا و پاسخ به سؤالات فقهی مردم، هر جا لازم بود به عدم مشروعیت حکومت آنان اشاره کنند از این کار کوتاهی نمی کردند. مثلاً یکی از فقه ای نامدار شیعه که با شاه زمان خود ارتباط داشت و حتی شاه برای او مدرسه ای عظیم بنا کرد، مرحوم حاج ملااحمد نراقی صاحب کتاب معراج السعاده است، این بزرگوار در مسأله ۱۱۱ و ۱۱۲ کتاب رسائل و مسائل۶ می گوید: اگر حاکم به سفر رود، هنگامی که به وطن بر می گردد، اگر قصدش این است که به همان کار حکومتی خود ادامه دهد سفرش سفر معصیت است و باید نمازش را چهار رکعتی بخواند. با این صراحت می گوید حکومتش مشروعیت ندارد با این که این حاکم یکی از حکام منصوب فتحعلی شاه است.

۳. اگر چه به خاطر مصالحی اصل حکومت شاه را به خصوص هنگامی که با سلاطین کفر و غیره درگیر می شدند تأیید می کردند، اما هیچ گاه ظلم و ستم و استبداد، آنان را به ویژه در مواردی که به ظلم و جور آنان آگاه می شدند تأیید نکرده، بلکه همواره می کوشیدند تا از راه های مختلف، ظلم و ستم آنان را کاهش دهند و در حدّ میسور آنان را از عواقب ستمگری آگاه سازند.

۴. هدف علما از ارتباط با حکام و سلاطین، تقویت اسلام و مکتب اهل بیت (ع) و کمک به مردم در رسیدن به حقوقشان و کاستن ظلم و جور ستمگران بوده است و در این راستا به شهادت تاریخ موفقیت های چشمگیری داشته اند.

چهارم:

برخی از مصادیق و موارد ارتباط، وجوب عقلی و شرعی داشته است؛ مثلاً در زمان فتحعلی شاه قاجار یکی از مسیحیان کتابی در ردّ اسلام نگاشت و برای شاه اسلام و شیعه فرستاد. شاه از علمای بزرگ معاصر خود خواست که به شبهات او پاسخ دهند. تصدیق می کنید که در این قبیل موارد واجب است عالمان بیدار به شاه پاسخ مثبت دهند که خوشبختانه دادند و کتاب های متعددی در پاسخ او به قلم بزرگوارانی چون ملاعلی نوری، حاج آقا رضا همدانی، میرزای قمی و حاج ملااحمد نراقی نگاشته شد.۷ و یا در موارد متعدد از طرف شاهان و حکام درخواست رساله یا کتابی در برخی موضوعات اسلامی شده است. آقای جعفریان در مقاله ای بیش از صد کتاب و رساله که به نام یکی از شاهان صفوی نگاشته شده را یاد کرده و در مقدمه آن نوشته اند: گزیده ای از کتاب هایی را که به نام شاه سلطان حسین صفوی نگارش یافته و بسیاری از آنها به درخواست خود او بود ارائه می دهیم، بیشتر این کتاب ها آثار مذهبی و به ویژه روایی است.۸

پنجم:

ارتباط گفتاری و یا نوشتاری با شاهان و حکام، ادبیات مخصوص خود را داشته و تمام کسانی که خواهان ارتباط با شاهان بوده و یا خواهان ملاقات بوده یا می خواستند مکاتبه ای انجام دهند، خواه ناخواه ملزم بودند آن ادبیات را رعایت کنند، در غیر این صورت، اهانت و مخالفت تلقی می شد و نقض غرض می گردید؛ مثلاً درنامه ای که به شاه می نویسد در بُرهه ای از زمان مرسوم بوده که در پایان نامه می نوشتند «امرکم مطاع» یادر آغاز نامه، شاه را با عناوینی خاص یاد می کردند. به کاربردن این ادبیات از طرف کسانی که نمی خواهند مخالفت علنی با شاه و حاکم داشته باشند به هیچ وجه دلیل مشروع دانستن حکومت آنان و یا واجب الاطاعه دانستن آنان و یا آنان را مصداق واقعی نه تعارفی آن تعبیرات دانستن نیست. البته اگر عباراتی به کار رفته باشد که در توجیه آن ناتوان باشیم باید اعتراف کنیم که اشتباهی صورت گرفته و المعصوم من عصمه الله، بد نیست به این نکته هم توجه داشته باشیم که برخی از مقدمه های کتاب ها، نگاشته خود مؤلف نیست و یا هنگام استنساخ، توسط ناسخی که می خواسته کتاب را به شاه اهدا کند در آن دخل و تصرف شده است واین که نسخه های خطی برخی از کتاب ها، مقدمه های گوناگونی دارد شاید یکی از شواهد این دخل وتصرف ها باشد.۹ البته بخشی از تمجیدهای علما از برخی شاهان و حکام در اثر ناآگاهی آنان از بسیاری از فسق و فجورهایی بوده که حکام انجام می داده اند. این که در زمان ما در بعضی از کتاب های تاریخی، حتی جزئیات عیاشی و گناهکاری داخل دربار هم گزارش داده شده است نباید دلیل بگیریم که در زمان خود آنها هم انجام این کارها را همه از جمله علما می دانسته اند، زیرا برخی از حاکمان و سلاطین چهره های متفاوتی داشته اند. ساختن مسجد ومدرسه و استفتا از حکم شرعی چهره ظاهر الصلاحی بود که آنان در همه جا ارائه می دادند و چهره دیگر آنها که حاکی از آلودگی و فسق و فجور بود در بسیاری از موارد در پرده می ماند و همه کس جز برخی از درباریان و یا بیگانگانی که به عنوان میهمان به ایران می آمدند از آن آگاهی نداشتند و آنچه در تواریخ ضبط شده نیز غالباً توسط همین اشخاص بوده است.

ششم:

برای داوری درباره رفتار سیاسی روحانیت شیعه در طول تاریخ، باید سلوک آنان را که زعامت دینی داشته و در منطقه ای دارای موقعیت اجتماعی و محبوبیت بوده اند – نه هر روحانی که در گوشه ای احیاناً با سبک خاصّی زندگی می کرد – در نظر بگیریم و مورد مطالعه قرار دهیم که یکی از آنها مرحوم میرزای قمی(ره) می باشد.

میرزای قمی و ارشاد نامه

میرزای قمی متولد سال ۱۱۵۰ و متوفای ۱۲۳۲ ق. است و درنامه او به شاه – که ارشاد نامه خوانده شده – آمده که این نامه را در حالی که حدود پنجاه سال از عمر او می گذشته نگاشته است واین سال ها اوایل سلطنت آقا محمدخان قاجار – همان شاه خشن و ستمگر – است پس روشن است که نامه را به آقا محمدخان نوشته است. اما نامه دوم را در حدود هشتاد سالگی به فتحعلی شاه نوشته است.۱۰ احتمال این که در این سی سال نامه های متعددی به شاه نوشته باشد منتفی نیست.۱۱ اما نامه هایی که شناخته شده و نسخه خطی آن در کتاب خانه ها موجود است همین دونامه می باشد.

محتوای ارشاد نامه

۱. انگیزه نگارش نامه شکایت مردم از ظلم و ستم دستگاه حکومتی است و مرحوم میرزای قمی بعد از تفکر بسیار چاره را منحصر در عرض حال به شاه دانسته است.۱۲

۲. با این که ادب مکاتبه در این نامه رعایت شده، در عین حال مرحوم میرزا ظاهراً برای این که به هیچ گونه از این نامه اظهار مخالفت با شاه برداشت نشود در بخش اول نامه این طور نوشته است: اگر در طریقه محاورات و طی مکالمات این قاصر خلاف تعارف آداب ملوک به عمل آید باعث انزجار خاطر دریا مفاطر نگردد.۱۳

۳. سپس می افزاید این پوزش طلبی نه به خاطر آن است که می ترسم مورد بی اعتنایی و کم التفاتی شاه شوم، بلکه به خاطر این است که می ترسم نامه ام را از اثر بیندازد و به هدفی که دارم – رفع ستم از مردم – نرسم.۱۴

۴. برای این که زمینه تأثیر گذاری نامه را فراهم سازد می نویسد: این نامه نه از باب پند دانا به نادان و نیز نه از باب راهنمایی شخص سرگردان است، بلکه از باب مباحثه و مشاوره دو نفر داناست بدون این که خود را دانا و یا مرجع بخوانم.۱۵

۵. در همین بخش از نامه می افزاید: این حقیر را در این کلمات جلب نفع دنیوی مطلقاً منظور نیست و نگارش این نامه از همه اغراض فانیه خالی است، زیرا تا چنین تأثیر گذار نخواهد بود.۱۶

۶. آنگاه مرحوم میرزای قمی با شجاعت و صراحت تمام، به بیان اموری که می تواند در ذهن شاه جاهل بهانه جواز ستمگری و استبداد باشد می پردازد و یکی یکی آنها را توضیح می دهد تا بهانه ها از شاه گرفته و شاید هم متنبّه گردد.

از اشتباهات عمدی یا سهوی شاهان مسلمان این بود که چون شنیده بودند از شاه به «ظلل الله» تعبیر شده خیال می کردند هرکاری را می توانند انجام دهند و مسؤولیتی در مقابل خدا و خلق خدا ندارند و گاهی اطرافیان بی تقوا و یا بی دین هم به این توهم کمک می کردند و حضرت ظل الله را فعال ما یشاء می دانستند. اما برای دانایان روشن است. بر فرض که شاه را ظل الله خوانده باشند این عنوان به هیچ نحو مجوز ظلم و ستم و گناه نیست، زیرا امکان ندارد که خدای متعال یا اولیای او ظلم و ستم را تجویز نمایند.

حدیث «السلطان ظلّ الله فی الارض» در برخی ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.