پاورپوینت کامل چرا مولوی شیعه بود- سیری در دیدگاههای فلسفه اخلاق و… ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چرا مولوی شیعه بود- سیری در دیدگاههای فلسفه اخلاق و… ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چرا مولوی شیعه بود- سیری در دیدگاههای فلسفه اخلاق و… ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چرا مولوی شیعه بود- سیری در دیدگاههای فلسفه اخلاق و… ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

چرا مولوی شیعه بود؟

دکتر سیدسلمان صفوی، پژوهشگر ایرانی مقیم لندن، در مقاله ای به تبیین تشیع شاعر و عارف شهیر، مولوی پرداخته است. وی در توضیح انگیزه خود می گوید: در دسامبر سال ۲۰۰۵ میلادی به دعوت دانشگاه خاور نزدیک، قبرس شمالی در «نیکوزیا»، برای سخنرانی در کنفرانس بین المللی مولوی شرکت کردم که سخنرانانی از دانشگاه های ترکیه، آمریکا و انگلیس نیز در آنجا حضور داشتند. در آن روزها، هر شب در مراسم سماع مولویه از شهدای دشت کربلا با احترام و اندوه یاد می شد. طی گفت وگو با شرکت کنندگان در کنفرانس، متوجه شدم که برخی منکر تشیع مولانا هستند، چنان که «فرانکلین لوئیس» نیز در کتاب خویش با نام «رومی – گذشته و حال، شرق و غرب» که به زبان فارسی نیز ترجمه شده، مولانا را حنفی قلمداد کرده است. لذا بر آن شدم که تشیع مولانا را بر پایه «مثنوی معنوی» تبیین کنم. البته تشیع معرفتی با تشیع فقاهتی رابطه «عموم و خصوص من وجه» دارد و در این نوشتار، بر جنبه تشیع معرفتی مولوی تأکید شده است. از نکات تعجب آور اینکه ترکیه، مولانا را عارف و شاعر بزرگ ترک به دنیا معرفی می کند، چنانکه در نمایشگاه بزرگ تاریخ تمدن امپراتوری عثمانی، که در سال ۲۰۰۴ میلادی در آکادمی سلطنتی هنر در لندن دایر شد، هم بر این مسئله تأکید شده بود. افغان ها نیز مولانا را به علت زادگاهش بلخ، افغانی می دانند و پس از معرفی «وخش» به عنوان محل تولد مولانا تاجیک ها او را اهل تاجیکستان می خوانند، هرچند «بلخ» و «وخش» تا قرن ۱۹ میلادی، هر دو جزو خراسان بزرگ در ایران بوده و مولانا در سال ۱۲۰۴ میلادی متولد شده است. به قول پروفسور «آرنری»، مولانا در هرکجا تولد یا وفات یافته باشد، تأثیری بر این واقعیت نمی گذارد که او یک ایرانی است، چراکه از فرهنگ اسلامی – ایرانی تغذیه کرده و زاده خراسان بزرگ ایران است و آثارش به زبان فارسی و حامل تعالیم فرهنگ و تمدن ایرانی – اسلامی است. او می افزاید: اساس تشیع، مبتنی بر اصل امامت یا ولایت یا انسان کامل در ادبیات عرفانی و معرفت و محبت و تبعیت از مقام و منزلت امام علی و اهل بیت پیامبر(ع) و اعتقاد به اصل تولی و تبری است. در عمق اندیشه های مولانا در مثنوی معنوی، جنبه ای از معرفت، محبت و تبعیت از امام علی(ع) و آل او نهفته است که با اساس تشیع به معنا و مفهوم عام، قابل تطبیق است. در مثنوی مولوی، از سویی به پیروی از ولایت و ضرورت معرفت به امام علی(ع) و آل او تأکید شده است و از سوی دیگر، مولانا بر اهمیت انسان کامل و ضرورت پیروی از مرشد و شیخ و قطب – که معادل اصطلاح امام در علم کلام و ولی یا اولی الامر در قرآن است – تأکید بلیغ دارد. وی سپس به ۶۰ شاهد مثال از اشعار مولانا اشاره کرده و پشتوانه معرفتی آنها را در معارف شیعی و علوی به دست می دهد. صفوی در بخش دیگری از مقاله خود می نویسد: هر یک از دفاتر شش گانه مثنوی مولوی، شامل دوازده داستان بلند و در مجموع ۷۲ داستان است. تکرار عدد دوازده در شش دفتر مثنوی معنوی، اتفاقی نیست، بلکه اشارتی به دوازده امام از اهل بیت نبوت و رسالت است و عدد ۷۲ اشاره به شهدای کربلاست که در سماع مولویه نیز از آنان به نام «شهدای دشت کربلا» یاد می شود. در مقبره مولانا در قونیه نیز نام چهارده معصوم در گرداگرد سقف حک شده است که به وضوح، بیانگر تشیع مولانا، جلال الدین محمد بلخی خراسانی است.

بازتاب

حوزه معرفتی دین مستقل از حوزه های معرفتی دیگر است

بهاءالدین خرمشاهی، حوزه معرفتی دین را از علم و فلسفه و حوزه های معرفتی دیگر مستقل خواند و این اندیشه را اندیشه کانتی نامید. خرمشاهی گفت: از دیرباز به ویژه در قرون جدید این برداشت در اذهان بسیاری از صاحب نظران و اهل معرفت وجود داشته که معرفت علمی، موثق ترین معرفت در میان معارف بشری است و سایر شاخه ها یا حوزه های معرفتی مثل فلسفه و دین به کلی ذهنی هستند. این نگرش علم مداری یا اصالت علم است.

وی افزود: منظور از علم، همه علوم دقیقه و طبیعی و اجتماعی و انسانی است. اما علم مداری به چند جهت اتقان نهایی ندارد: نخست آنکه علم به شیوه آزمون و خطا تکیه دارد؛ دوم اینکه در همه جای آن یقین و قطعیت تام و تمام وجود ندارد؛ سوم، علم، مجموعه سیال معارف در حال افزایش و ویرایش است؛ چهارم، علم به حقیقت محض یا مجموعه ای از حقایق مدام، نزدیک می شود؛ پنجم، اینکه صدها پارادوکس در دقیق ترین حوزه هایش، یعنی ریاضیات و منطق حل ناشده و حل ناشدنی مانده است. به این ترتیب علم که درباره پدیده ها و جهان حقیقت یابی می کند، درباره خودش نیاز به گزاف اندیشی ندارد.

خرمشاهی افزود: رده بندی دانسته های بشر که از عهد ارسطو سابقه داشته است، امروز وجود ندارد؛ با این تبصره که برخی از دانش ها میان رشته ای هستند و از ترکیب و تلفیق دو یا چند رشته پدید آمده اند. وی فرهنگ و تمدن جهانی بشر را به پنج بخش علم، فلسفه، دین، هنر و اخلاق دسته بندی کرد و افزود: قائل به این امر نیستم که عنصر ششم و حتی هفتمی نمی توان به این رده بندی پنجگانه افزود. اینها حوزه های مسقلی هستند که با هم تعامل دو سویه دارند. برای نمونه فلسفه با هر ۴ حوزه دیگر میل ترکیبی دارد و بدینسان در قدیم و یا بیشتر در عصر جدید فلسفه های مضاف پدید آمده است: فلسفه علم، فلسفه دین، فلسفه هنر، فلسفه اخلاق و حتی اخیراً فلاسفه و فلسفه پژوهان از فلسفه فلسفه سخن به میان می آورند. اگر چه این ترکیب ها دوسویه است، اما ثمره تلفیق صرفاً یگانه نیست؛ چنانکه اصحاب حلقه وین و پیروان پوزیتیویسم منطقی این ادعا را داشتند که فلسفه شان علمی است یا بسیاری از متفکران مارکسیست هم فلسفه مادی و دیالکتیکی خود را علمی می دانستند، اما این پیوند عقیم است و فلسفه حاضر نیست مقید و مشروط به علم شود. شق دیگر قابل تصور علم فلسفی است که اگر مفهوم داشته باشد، مصداق ندارد و شق آخر علم کلام است که دین پژوهی به مدد روش ها و نگرش های فلسفی است. از سوی دیگر و برعکس ترکیب و تلفیق این پنج حوزه، تعارض و برخورد هم از دیرباز بین آنها وجود داشته است تا جایی که تاریخ منازعات وخیم بین علم و دین، فلسفه و دین و هنر و دین در فرهنگ و تمدن های شرق و غرب معروف است. اما انیشتین می گوید: فی حد ذاته بین علم و دین نباید تعارضی باشد. برخوردها از رفتار و نگرش نادرست اصحاب علم و دین برمی خیزد.

خرمشاهی در ادامه گفت: از نظر معرفتی، معرفت شناختی هر یک پایگاه یا پایه هایی دارند که استقلال آنها را تأمین می کند. اما همه این حوزه ها بر عقل استوارند. در فلسفه، عقل نظری و در اخلاق و دین، عقل عملی یا عرفی دخیل است. همچنین هر یک به نحوی با تجربه سروکار دارند. تجربه در علم بیشترین نقش و در فلسفه کمترین نقش را دارد. اخلاق علاوه بر عقل عملی بر سرشت اخلاقی انسان ها نیز استوار است. اما دین بر عقل عملی عرفی، عقل سلیم و اجتماع یا اجماع آنها و گواهی دل و تجربه قدسیت که نوع اعلا و شدید و کامل آن وحی نام دارد، استوار است. هر چه بین این حوزه های پنجگانه تفاهم و تعامل بیشتر باشد، فرهنگ بشری بیشتر و بهتر شکوفا می شود.

سایت مؤسسه گفتگوی ادیان

سیری در دیدگاه های فلسفهاخلاق

نویسنده: علیرضا قائمی نیا

معضلات نسبیت گرایی اخلاقی کلاسیک:

۱. برخی از مشکلات ابهام اند. یعنی در خودِ نظریه ابهام وجود دارد. یکی از مشکلاتی که نسبیت گرایی کلاسیک با آن مواجه است، ابهام در مفهوم فرهنگ و جامعه است. جامعه چیست؟ شما می گویید باورهای اخلاقی یک جامعه نسبت به خودش راست است. منظور از جامعه چیست. منظور از جامعه، یک شهر، یک فرهنگ، یک منطقه و. .. است. هر کدام مشکلاتی دارد ممکن است در درون یک شهری چنین مسئله ای صدق نکند و شاید اکثراً این باور اخلاقی را نداشته باشند.

برای جامعه شناسان این مشکل به وجود نمی آید زیرا آنها درباره نهادهای اجتماعی و گزاره هایی بحث می کنند که معضل ندارند و مشکل پیش نمی آید. ولی اینجا مسئله فرق می کند اگر اینجا محدوده جامعه، فرهنگ را مشخص نکنید، مشکلاتی پیش می آید. پس ابهامی در واژه های فرهنگ و جامعه است. مفهوم جامعه و فرهنگ از مفاهیم لغزنده است. ما مفاهیمی داریم که ابهام مرزی دارند یعنی آن جاهایی که مشخص نیست آن مفهوم صدق می کند یا نه. خیلی از مغالطات فلسفی از این نوع است. فرهنگ و جامعه از این دسته مفاهیم هستند و نمی توان تعریف مشخصی از آن کرد.

۲. مشکل دوم، تقریباً به صورت معضل است و به این سادگی حل نمی شود، آن هم مربوط به تصمیمات اخلاقی است. شما می خواهید برای انجام رفتاری، یک تصمیم اخلاقی بگیرید اگر نسبیت گرا باشید دو حالت دارد یا بسیار ساده است یا بسیار دشوار. شما می روید سراغ اینکه آیا جامعه این رفتار اخلاقی را می پذیرد یا نه. اگر بپذیرند که این مسئله حل می شود و اکثریت، آن را می پذیرند. ولی در جاهایی تنوع و تکثر است و شما نمی توانید تصمیم بگیرید. اگر ملاک جامعه باشد مسئله ای را حل نمی کند چون این اصل در جامعه معضل دارد و تعدادی مسائل بدون پاسخ می مانند.

۳. یک اصل مهم در فلسفه اخلاق «اصل تعمیم پذیری» است. این اصل جزء مسلمات فلسفه اخلاق است و همه فلاسفه اخلاق آن را می پذیرند. مفاد این اصل این است که اگر چیزی نسبت به شما درست بود نسبت به من هم درست است، البته با حفظ شرایط. قواعد و قوانین اخلاقی در شرایط یکسان، استثناء پذیر نیستند. قوانین اخلاقی کلی، تعمیم پذیر و نسبت به همه افراد یکسان هستند.

یکی از معضلاتی که نسبیت گرایی اخلاقی کلاسیک با آن مواجه است اصل تعمیم پذیری است. طبق نسبیت گرایی اخلاقی کلاسیک این اصل معنای خود را از دست می دهد. زیرا باورهای اخلاقی فردی ممکن است نسبت به کسی درست باشد اما نسبت به جامعه درست نباشد.

۴. مشکل دیگر که نسبیت گرایی کلاسیک با آن مواجه است ارزیابی بیرونی است یعنی ارزیابی بین فرهنگی یا بین اجتماعی، نمی توان ارزیابی بین فرهنگی انجام داد، همه باورهای اخلاقی نسبت به یک جامعه باید تعریف شوند.

ما که عضو یک جامعه هستیم می توانیم رفتارهای همدیگر را ارزیابی کنیم. چون همه باورهای اخلاقی یکسان داریم. اما باورهای اخلاقی دیگران در جوامع دیگر را نمی شود ارزیابی کرد. چون داوری ما بر اساس یک سری باورهای اخلاقی صورت می گیرد که از نظر جامعه ما درست است و ممکن است ما باور اخلاقی جوامع دیگر را قبول نداشته باشیم. داوری های ما بر اساس باورهایی صورت می گیرد که ما به آنها اعتقاد داریم.

۵. طبق نسبیت گرایی اخلاقی کلاسیک ما نمی توانیم عمل اصلاح گران اخلاقی را توجیه کنیم. در هر جامعه ای تعدادی هستند که اصلاح گران اخلاقی به حساب می آیند و رفتار اخلاقی رایج را تغییر می دهند. اما اگر نسبیت گرا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.