پاورپوینت کامل ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ادب تعلیم وتربیت از دیدگاه علامه طباطبائی وآیت الله جوادی آملی ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
ادب تعلیم و تربیت از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی۱. بیشتر مطالب برگرفته از آثار علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی است.۱
اشاره
ادب، ظرافت فعل است و مقوم آن زیبائی و حُسن می باشد. ادب خداوند در سخن گفتن و نسبت به دوستانش و نیز ادبش در مرحله تربیت و تعلیم آنان؛ ادب انبیا نسبت به خداوند، ادبشان به عنوان مربی، در معاشرت با مردم همگی نمونه های فراوانی دارند که در اینجا به بررسی آنها پرداخته می شود.
“ادب خداوند در گفتار”
کنایه گویی و ادب آموزی از ویژگی های بیانی قرآن است. در روایات آمده است که خدای سبحان، با حیا سخن می گوید: “ان الله تعالی حی”۲. بحارالانوار، ج ۴۷، ص۲۰۰.۲ قرآن کریم از الفاظ قبیح و مستهجن استفاده نمی کند بلکه برای بیان معانی مستهجن الفاظ کنایی را به کار می برد تا ادب محاوره که در هدایتگری نقش مؤثری دارد رعایت شود از این رهگذر، مخاطبان خود را به ادب هر چه بیشتر و حیای به جا دعوت می کند؛ مثلاً برای روابط زناشویی، کلمات کنایی مثل مسّ یا رفث را به کار می برد. مسّ به معنای ارتباطی است که در لمس کردن چیزی ایجاد می شود و رفث به معنای اظهار تمایل به زنان است. درباره تیمم بدل از غسل نیز می فرماید:
“اولامستم النساء فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیداً طیباً”۳ نساء/۴۳.۳
لمس، تعبیر کنایی از ارتباط زناشویی است و گرنه لمس زنان، نیاز به غسل ندارد.
قرآن کریم در چنین مواردی درس حیا می دهد و از کلمات کنایی استفاده می کند و اگر فرضاً کلمه ای در قرآن یافت شود که اکنون حیثیت کنایی آن قوی نباشد، به دلیل تکرار کلمه و گذشت زمان است و در زمان استعمال، تعبیری کنایی بوده است.
یکی از علت های تعدد واژه های معانی مستهجن این است که کاربرد الفاظ کنایی و تکرار آنها پس از مدتی سبب می شود که آن کلمه حالت کنایی خود را از دست بدهد. از این رو به فکر استفاده از کنایه ای دیگر می افتند که آن هم پس از مدتی ممکن است مثل لفظ صریح شود و باید به فکر فراهم ساختن کلمه کنایی دیگر رفت.”۴. تفسیر موضوعی قرآن کریم، آیت الله جوادی، ج۱۶، ص۲۲۰.۴
ادب خداوند نسبت به دوستانش
هرگاه خداوند اراده عذاب قوم لوط را می فرمود مودت ابراهیم و خلت و محبت لوط آن را برمی گرداند و عذاب را به تأخیر می انداخت.۵. بحارالانوار، ج ۱۲، ص۱۴۸.۵ حضرت ابراهیم که امام لوط است۶. همان، ص ۱۵۵.۶ با عذاب این قوم، اندوهناک می گردد زیرا او اوّاه و حلیم۷. هود/ ۷۵.۷ است اما شرائط به گونه ای می شود که به سبب عمل قوم لوط اشک شکایتشان به عرش می رسد و خداوند اراده حتمی اش برعذاب استیصال تعلق می گیرد؛ اما ابراهیم را چه کند؟! از سویی ادب اقتضا می کند اندوه دل او ابتدا به طریقی جبران شود و از سوی دیگر ابراهیم فرزند ندارد. بشارت فرزند می تواند این اندوه را از دل او بزداید. اینجاست که ادب خداوند در زیباترین صورت جلوه می کند، ملائکه ای که به صورت میهمان نزد وی می آیند ابتدا بشارت فرزند به او می دهند آنگاه خبر عذاب هولناک قوم لوط را. به چانه زنی های ابراهیم درباره قوم لوط نیز چنین پاسخ داده شد که “یا ابراهیم اعرض عن هذا”.۸. هود/ ۷۶.۸ امام باقر فرمود: فلما اشتد اسف الله علی قوم لوط و قدر عذابهم و قضی ان یعوض ابراهیم من عذاب قوم لوط بغلام علیم فیسلی به مصابه بهلاک قوم لوط.۹. بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۴۸.۹
ادب خداوند در تربیت انبیا۱۰. ترجمه تفسیرالمیزان، ج ۶، ص ۳۶۷.”گفتاری پیرامون معنای ادب”.۱۰
ادب در خصوصیاتش تابع مطلوب نهایی در زندگی است. بنابراین ادب الهی که خدای سبحان انبیا و فرستادگانش را به آن مؤدب نموده همان هیأت زیبایی اعمال دینی اش است که از غرض و غایت دین حکایت می کند. و آن غرض، عبودیت و بندگی است؛ البته این عبودیت در ادیان حق از جهت زیادی و کمی دستوراتش و همچنین از جهت مراتب کمال که در آن ادیان است فرق می کند. بنابراین چون هدف اسلام، سروسامان دادن به جمیع جهات زندگی انسان است و هیچیک از شؤون انسانیت نه کم و نه زیاد نه کوچک و نه بزرگ را از قلم نینداخته، از این جهت، سرتاپای زندگی را دارای ادب نموده و برای هر عملی از اعمال زندگی، هیأت زیبایی ترسیم کرده که از غایت حیات حکایت می کند. به گونه ای که مسلمان، هر عملی را که انجام می دهد یک یک، حکایت از عبودیت او می نماید و به همین وسیله، توحید پروردگار در ظاهر و باطنش سرایت کرده خلوص در بندگی و عبودتیش از اقوال و افعال و سایر جهات وجودیش ظاهر می گردد، ظهوری که هیچ پرده ای نتواند آن را بپوشاند. خلاصه، ادب و یا ادب الهی نبوت همانا عمل را بر هیأت توحید انجام داده است.
نمونه ای که خداوند به انبیا از باب تأدیب دستوری می دهد، آیات ۸۲ تا ۸۹ سوره انعام است که در آن پیامبرش را به تأدیب الهی خود مؤدب نموده به پیروی از توحیدی که انبیا را ـ که منزه از شرکند ـ به عمل صالح واداشت توصیه می فرماید: “فبهدیهم اقتده” خدای تعالی در این آیات، گروهی از انبیای گرام خود را نام برده سپس خاطرنشان ساخته که ایشان را به هدایت الهی خود اکرام نموده است. و مراد از این هدایت، تنها توحید است به دلیل اینکه در آخر می فرماید: ” و لو اشرکوا لحبط عنهم ما کانوا یعملون” همانطوری که می بینند غیر از شرک، منافی دیگری برای آنچه که از هدایت روزی شان فرموده ذکر نکرده، پس معلوم می شود آنها را جز به توحید هدایت نفرموده و این توحید است که در تمامی اعمالشان اثر کرده، زیرا می فرماید شرک که امر قلبی است در اعمالشان اثر نموده باعث حبط آنها می شود؛ وقتی شرک چنین اثری داشته باشد معلوم است توحید هم که منافی و ضد آن است اثر ضد آن را در عمل خواهد داشت.
قاعده ای کلی برای مربیان و اساتید
یکی از مطالبی که به طور قطع به ثبوت رسیده و تجربه قطعی نیز آنرا تأیید نموده این است که علوم عملی- نه علوم نظری- یعنی علومی که به منظور عمل کردن و به کار بستن فراگرفته می شود وقتی می تواند در مرحله عمل بطور کامل نتیجه دهد که فراگرفتنش در ضمن تمرین و آزمایش باشد، زیرا کلیات علمی اگر بر جزئیات و مصادیقش تطبیق نشود تصدیق آن و ایمان به صحتش برای نفس، سنگین و دشوار خواهد بود. چون اصولاً انسان در همه عمر سروکارش با جزئیات محسوس است و اگر هم گاهگاهی اسمی از کلیات می برد به طبع ثانوی و از جهت برخورد اتفاقی به کلیات عقلی ای است که از حیطه حواس، خارج است، مثلاً کسی که از معلم و یا کتاب درباره خوبی شجاعت چیزهایی آموخته و آنرا تصدیق کرده و لیکن هیچوقت به آن عمل نکرده و شجاعتی از خود نشان نداده وقتی به یکی از مواقف خطرناکی که دل انسان را پر از وحشت و ترس می کند برخورد نماید نمی تواند از معلوماتی که درباره خوبی شجاعت کسب کرده استفاده نماید، زیرا قوه واهمه اش در این موقع او را به احتراز از مقاومت وا می دارد و هشدارش می دهد که مبادا متعرض هلاکت جسمانی و از دست دادن حیات شیرین مادی گردد، این کشمکش بین واهمه و عقلش به راه افتاده و در ترجیح یکی از دو طرف، دچار حیرت و سرگردانی اش می سازد؛ سرانجام هم در این نبرد غلبه با قوه واهمه اش خواهد بود، چون حس او مؤید و کمک کار واهمه است.
پس بر هر متعلمی که می خواهد علوم عملی را فراگیرد لازم است فراگرفته های خود را بکاربسته و تمرین کند تا آنکه به عمل عادت کند و به این وسیله اعتقادات برخلافی که در زوایای دلش هست به کلی از بین برود و تصدیق به آنچه که آموخته در دلش رسوخ نماید؛ زیرا مادامی که عمل نکرده احتمال می دهد که شاید این عمل ممکن نباشد ولی وقتی مکرر عمل کرد، رفته رفته این احتمالات از بین می رود. آری بهترین دلیل بر امکان هر چیزی وقوع آن است، لذا می بینیم عملی که انسان سابقه انجام آنرا ندارد انجام آن به نظرش دشوار بلکه ممتنع است ولی وقتی برای بار اول آنرا انجام داد امتناعی که قبلاً در نظرش بود مبدل به امکان می شود ولی هنوز در نفس، اضطرابی درباره آن هست و درباره وقوع اولین بار آن تعجب می کند، گویا کاری نشدنی انجام داده، و اگر بار دوم و سوم آنرا انجام داد، رفته رفته آن عظمت وصولت سابقش از بین می رود و عمل مزبور در نظرش از عادیات می شود و دیگر هیچ اعتنایی به آن ندارد لذا گفته اند: همانطور که شر عادت می شود خیر هم عادت می شود.
رعایت روشی که در تعلیم و تربیت گفتیم در تعلیمات دینی علی الخصوص تعلیمات دینی اسلام از روشن ترین امور است، چه شارع مقدس اسلام در تعلیم گروندگان خود به بیان کلیات عقلی و قوانین عمومی اکتفا نکرده، بلکه مسلمین را از همان ابتدای تشرفشان به اسلام به عمل واداشته، آنگاه به بیان لفظی پرداخته، روی این حساب هر فرد مسلمانی که در فراگرفتن معارف دینی و شرایع آن تکمیل شده باشد قهراً قهرمان عمل به آن شرایع هم هست، چنین کسی به هر عمل صالحی مجهز و از توشه تقوا و فضیلت توانگر است. این اسلوب خود قاعده ای است کلی؛ یعنی هر معلم و مربی که بخواهد در تعلیم و تربیت اشخاص موفقیتی کسب کند باید خودش به گفته ها و دستورات خود عمل کند، آری برای علم بی عمل هیچ تأثیری نیست، زیرا همانطوری که برای الفاظ دلالت هست عمل نیز دارای دلالت است؛ به این معنا که اگر عمل برخلاف قول بود دلالت می کند براینکه در نفس صاحبش حالتی است مخالف گفته های او که گفته هایش را تکذیب می کند و می فهماند که گفته هایش جز کید و نوعی حیله برای فریب دادن مردم و به دام انداختن آنها نیست لذا می بینیم دل های مردم از شنیدن مواعظ اشخاصی که خود در طریقه ای که بر مردم پیشنهاد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 