پاورپوینت کامل بررسی نسبت عقل و وحی از منظر فلسفه و مکتب تفکیک ۹۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بررسی نسبت عقل و وحی از منظر فلسفه و مکتب تفکیک ۹۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی نسبت عقل و وحی از منظر فلسفه و مکتب تفکیک ۹۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی نسبت عقل و وحی از منظر فلسفه و مکتب تفکیک ۹۰ اسلاید در PowerPoint :

بررسی نسبت “عقل و وحی” از منظر فلسفه و مکتب تفکیک۱. خلاصه شده، از جزوه سلسله کرسی های نظریه پردازی نقد و اندیشه، دفتر جنبش نرم افزاری و توسعه علوم اسلامی، جلسه اول.۱

اشاره

سال گذشته در پی ارسال نامه اندیشمندان و پژوهشگران حوزه علمیه و دانشگاه ها خدمت مقام معظم رهبری و تأکید بر مسأله تولید علم و جریان آزاد و متعهد نقد و نظریه پردازی علمی، معظم له نیز در جوابیه ای مراکز علمی و مسئولین مربوطه را موظف به پیگیری این امر مهم کردند. از این میان برخی مراکز دانشگاهی و دبیرخانه نهضت آزاداندیشی و دفتر جنبش نرم افزاری در حوزه علمیه قم به طور مستقیم و با تلاشی قابل تقدیر، به فعالیت های متعددی از جمله برگزاری کرسی های نقد و نظریه پردازی پرداخته اند. نشریه معارف از این شماره در بخش جدیدی با نام “کرسی مقد و نظریه پردازی به ارائه بخش هایی از این مباحث می پردازد.

در این کرسی ها یک یا دو نظریه پرداز به ارائه دیدگاه خاص و نظریه خود در موضوع مورد بحث پرداخته و چند تن از اندیشمندان نقد و بررسی نظریه را از دیدگاه خود ارائه می کنند این شماره از نشریه به بخش اول نشست “پاورپوینت کامل بررسی نسبت عقل و وحی از منظر فلسفه و مکتب تفکیک ۹۰ اسلاید در PowerPoint” که با حضور آیت الله سیدان به عنوان نظریه پرداز و حجج الاسلام فیاضی و پارسانیا به عنوان منتقد برگزار گردید اختصاص دارد که تقدیم استادان محترم می گردد.

معارف

سبحانی: قبل از شروع بحث، تذکر چند نکته، ضروری است. بحث و گفتگوهای علمی و نیز نقد و بررسی آرا و اندیشه ها، مقوله تازه ای در حوزه های علمیه نیست. همه تحصیل کردگان حوزه دین و کسانی که در عرصه دانش مشغول فعالیتند می دانند که بدون نظریه پردازی و بحث و گفتگوی علمی، رشد و پیشرفت امکان پذیر نیست. دروس حوزوی، از قدیم، مبتنی بر مباحث، نقد و گفتگوی علمی بوده است و اگر پیشرفتی در این عرصه وجود داشته مرهون این همدلی ها، رایزنی ها و بررسی های عالمانه است.

اما شیوه کار در سلسله کرسی های پیش بینی شده به گونه ای است که ابتدائاً اندیشمندان، نظریه پردازان و اساتید معظم دیدگاه های خویش را مطرح می نمایند. از اساتید دیگری هم که ممکن است نسبت به آن دیدگاه، نقدها، تحلیل ها و نظریه های جدیدی داشته باشند دعوت می گردد تا به ارائه نقطه نظرات خود بپردازند تا بتوان در این گفتگو به یک جمع بندی جدید دست یافت.

در ابتدا از آقای سیدان دعوت می گردد به طرح دیدگاه خویش بپردازند.

سیدان: در ابتدا مناسب است به صورت کوتاه و گذرا ضمن بررسی “مفردات” به بحث “چیستی عقل” پرداخته شود سپس نسبت آن با “وحی” مورد بررسی قرار گیرد.

در ارتباط با چیستی و حقیقت عقل، مسائل و نظرات گوناگونی وجود دارد. گاهی در مبحث الهیات، به آن، “عقل” گفته می شود و در مسائل فلسفی، مقصود، “جوهر بسیط مجردی است که به عنوان صادر اول” نیز مطرح می گردد. گاهی در مباحث مربوط به نفس به عنوان مرتبه ای از “مراتب نفس” یاد می شود؛ چه اینکه در مرحله ای از آن، تحت عنوان عقل هیولانی، بالملکه، بالفعل و مستفاد، یاد می گردد.

در مکتب تفکیک، برخی از بزرگان آن، آن را “حقیقت نوری خارج از نفس انسان که انسان با او در ارتباط است”، معنا کرده اند. حقیقت عقل هر چه باشد، مقصود ما از آن، همان “مابه الادراک” یا آنچه که ادراک به اوست می باشد. خواه این حقیقتی مجرّد یا موجودی غیر از نفس و یا مرتبه ای از نفس باشد. البته برای عقل، معانی مختلفی ارائه گردیده است اما هر چه هست مقصود از عقل، همان “ما به الادراک” است.

مقصود از “وحی”، رابطه خاص بین نبّی خصوصاً پیامبر گرامی اسلام(ص) با پروردگار می باشد که منظور از وحی، گیرایی مستقیم یا غیرمستقیم مطالب توسط پیامبر از حضرت حق می باشد.

منظور از “مکتب تفکیک” روشی است که افکار بشری، از افکار و حقایق وحیانی، جدا می شود و این نیز به معنای باطل یا صحیح بودن همه افکار بشری نیست؛ پس منظور از مکتب تفکیک، جداسازی مطالب وحیانی، از افکار مشاهیر و بزرگان بشر است. مبدأ این تفکیک نیز بعثت پیامبر اکرم(ص) است و صرف اینکه در این عصر، کسی چنین نامی بر آن نهاده است نمی توان این مکتب را نوظهور دانست. از دیگر سو این واقعیت نیز مورد اشتراک همه عقل است. مطالبی که توسط پیامبر(ص) آورده شده، نه تنها مستقلات عقلیه را تأیید می کند بلکه اساس وحی نیز متکی بر همین مستقلات است؛ به این معنا که با اتکا بر این مطالب عقلی، وحی ثابت شده است.

از دیگر سو پیامبر اکرم(ص) سخنان دیگران را تکرار نکرده است بلکه آنچه توسط ایشان آورده شده، در واقع تفکیکی است بین آنچه که ایشان آورده و آنچه که قبلاً وجود داشته است. و البته مبدأ این تفکیک نیز وجود مبارک پیامبر(ص) بوده است. این همان روشی است که عموم علمای امامیه پیش گرفته و با کمک عقل توانسته اند به وحی برسند.

فلسفه، نیز یک حرکت فکری وعقلانی و رسیدن از مسائل بدیهی به مسائل نظری و ضروری و در یک کلام، ورود در مسائل، با تفکر و تعقّل است.

با توجه به آنچه در خصوص مفردات گفته شد اینک باید دید “نسبت وحی و عقل” چیست؟ تضاد، تطابق و یا گاهی تضاد و تطابق وجود دارد؟ به اعتقاد ما، عقل از دیدگاه مکتب تفکیک و فلسفه به معنی “مابه الادراک” است و این عقل، با وحی تطابق دارد و هیچ تضادی در کار نیست.

می توان گفت عقل و وحی با یکدیگر تطابق دارند و هر دو می توانند واقع را نشان دهند. بنابراین دیدگاه مکتب تفکیک به گونه ای است که در ارتباط با مسائل فلسفی و نظری، خدشه هایی را وارد می داند اما این موارد در ارتباط با مسائلی است که در فلسفه مطرح شده است اعتراض ما به برخی از مسائل فلسفی به معنای اعتراض به عقل نمی باشد. چرا که عقل از نظر ما به معنای “مابه الادراک” است و این منبع، هرگز با وحی مخالف نیست و از چنان اصالتی برخوردار است که اصل اثبات خدا و وحی به آن وابسته می باشد.

چیزی که مخالف عقل صریح باشد در وحی وجود ندارد و هر کجا در وحی، موردی مشاهده شود که به نظر می رسد خلاف عقل است، خود وحی آنرا توجیه کرده است. از این قبیل است آیاتی مانند “جاء ربک. ..” یا “الی ربها ناظره” یا “و نفخت فیه من روحی”. از این رو می توان مدعی شد هرگز تخالفی بین عقل صریح و وحی وجود ندارد.

در عین حال بسیاری از آنچه که فعلاً به عنوان “فلسفه و عرفان”مطرح است؛ با وحی صریح سازگار نیست و این مسئله جای بحث و بررسی دارد.

پس مثلاً در ارتباط با مسئله توحید، آنچه در فلسفه، با ادله خاص خود وجود دارد سنخیت بین خالق و خلق است و آنچه در عرفان مطرح است مسئله عینیت است و آنچه در وحی است مسئله بینونت بین خلق، موجودات و خالق می باشد در ارتباط با مسئله “علم و اراده” نیز آنچه در فلسفه مطرح است یکی بودن آنها و در مسئله وحی، به روشنی دو تا بودن علم و اراده است. مسائل دیگری هم مانند “جبر و اختیار” وجود دارد که در عرفان، انسان به عنوان موجودی ذوالاراده و الاقتضاء قلمداد نمی شود تا آنگاه گفته شود انسان مجبور است یا نسبت به او تفویضی صورت گرفته است. به او “عین الفقر” گفته شود. در واقع نبودن جبر و تفویض به خاطر آن است که انسانی وجود ندارد تا مجبور شده و یا به او تفویض شود.

بی تردید این مسائل با وحی سازگار نیست. همچنانکه مبانی فلسفی، تا آنجا می رسد که بالاخره مجبور به صورت مختار تعریف می شود! با توجه به اینکه وحی، مورد قبول قرار گرفته و تنها شامل مسائل فرعی مانند پاکی، نجاست، طهارت و. .. نیست. – در عین اینکه این مسائل نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است اما بی تردید، وحی، معارف دیگری را نسبت به حقایق هستی در برمی گیرد. از این رو بعد از اینکه عقل، وحی را پذیرفت نباید اینگونه باشد که در ابتدا مسائلی از جای دیگر در نفس انسان رسوخ پیدا کند چون هر کسی به وحی اهتمام دهد و با “مابه الادراک” که مشترک است وارد این مسائل شود، به هر آنچه که به نظر ما درست است دست می یابد؛ مشروط بر آنکه این کار عملی شود.

سبحانی: برای هدفمند ساختن بحث، مطالب عرضه شده توسط آقای سیدان به صورت خلاصه بیان می گردد. به نظر می رسد چهار گزاره، از نظریه ایشان قابل استخراج است:

۱. در مقام تعریف، بین مفهوم عقل و وحی در فلسفه و مکتب تفکیک فرق چندانی وجود ندارد و اگر هم هست محل کلام ما نیست.

۲. وحی با تعقل به لحاظ فعالیت یا روش شناختی تفاوت دارد. تعقل، فعالیتی است ذهنی و وحی، اتصال به منبع وحیانی و حضرت حق تعالی است.

۳. از دیدگاه ایشان عقل صریح نه تنها با وحی در تنافی نیست بلکه وحی، مبتنی بر عقل صریح می باشد.

۴. آنچه به عنوان مصداق تعقّل و عقل در فلسفه اسلامی مد نظر است بگونه ای است که در همه جا نمی توان از عقل صریح، سراغ گرفت. از این رو نتایج آن با آنچه در وحی به عنوان معارف مطرح می گردد، تنافی دارد.

فیاضی: من قصد ندارم در تعریف، اختلاف کنم. لذا عقل یعنی همان نیرویی که خداوند متعال به انسان عنایت فرموده است و انسان بر اساس آن درک می کند. اما به دلیل ضیق وقت، مستقیماً به سراغ فلسفه می رود. در فلسفه، مطالبی وجود دارد که با وحی صریح مخالف است. لکن این مسئله در دو مقام باید مورد بحث قرار گیرد.

اولاً: من بر اساس تفکر خویش، این مطلب را عقل صریح نمی دانم در عین حال امکان دارد وحی، مخالف با آن باشد. یعنی در این نکته با آقای سیدان موافقم که ممکن است شخصی با استفاده از مقدمات و شکل یقینی (در ماده و صورت) و استدلال خویش به نتیجه ای برسد که نهایتاً او را به یقین می رساند و از طرف دیگر، قرآن یا سنت معتبر چیزی را می فرماید که با آن موافق نیست.

آیا می توان گفت حال که فلسفه، به اینجا ختم شده است، پس یقینی هم در کار نیست؟! خیر! چرا که بالاخره او یقین دارد. از طرف دیگر وحی، خلاف آن سخن می گوید. این مسئله، از مواردی است که طبق سخنان آقای سیدان باید وحی، از نظر او تأویل گردد. زیرا اگر عقل، حجت و مبنای وحی است نمی توان در ابتدا بر اساس عقل، وحی را پذیرفت و بعداً که عقل به چیزی منتهی شد، بگوئیم عقل از اعتبار ساقط است.

ثانیاً: باید دید از دیدگاه شخصی که بدون تفلسف، معتقد به تخالف آراء مثلاً ملاصدرا با ظاهر آیات و روایات است قضیه چگونه است. به عبارت دیگر، مقام دوم مربوط به کسی است که در بیرون ایستاده و بدون تفلسف، مشاهده می کند آراء و نظریات ملاصدرا با کل یا تعدادی از آیات و روایات مخالف است. به اعتقاد ما، وظیفه شرعی این فرد، نسبت به عملکرد ملاصدرا، حمل بر صحت کردن است. زیرا ملاصدرا بدون هیچگونه غرض ورزی این مسیر را پیموده و بر اساس این راه برای وی یقین حاصل شده است. در واقع او حجتی ندارد تا ظاهر ظنّی قرآن را بر یقین خود مقدم بدارد.

ملاصدرا، به طور صریح در اول بحث “نفس مشاعر” می نویسد: “روایات ما، من طرق اصحابنا الامامیه، در حد تواتر بلکه فوق تواتر است که روح، قبل از بدن وجود داشته است.”

پس او در عین آنکه این سندها را بر چشم خود می گذارد اما از نظر دلالت روایات، در این ادلّه، تصرف و اینگونه تأویل می کند که مراد روایات از وجود روح قبل از بدن، مرتبه عالیه و حقیقت روح است نه مرتبه رقیقت و آنچه با بدن، در اتحاد و ارتباط است.

باید دقت کرد که فلسفه یک علم نظری است. چه بسا یک فیلسوف دیگر، در این رشته، این راه را قبول نداشته باشد و بگوید استدلال های مثلاً جناب آخوند صحیح نیست ممکن است فیلسوف دیگری همین راه را دنبال کند و نهایتاً به این نتیجه برسد که استدلال های ملاصدرا صحیح نیست چرا که فلسفه، یک علم نظری و دارای آرای مختلفی است. برای محکوم کردن آراء یک فیلسوف باید مسیری را که او پیموده و به این نتیجه دست یافته است مورد بررسی قرار داد و خطاهای آن را شناخت. زیرا این فیلسوف نیز آیات قرآن را قبول دارد اما با استدلال به وسیله همان عقلی که مورد قبول همگان است و حجّت باطنی است به این نتیجه رسیده است.

حال آقای سیدان به این پرسش ها پاسخ دهند که مرز میان عقل صریح و غیر صریح و منظور از این دو عقل چیست؛ در حالی که دو نوع مسائل “بدیهی ونظری” وجود دارد؟ اگر منظور از عقل صریح، بدیهیات است پس باید باب تفکر را بست! زیرا اگر با تفکر به چیزی رسیدیم، این عقل، غیر صریح بوده و فاقد ارزش است و اگر چیز دیگری است بفرمایید آن چیست تا ما از آن استفاده کنیم.

آیا حق نداریم برای فهم معارف دین به سراغ کتاب توحید مرحوم صدوق یا خطبه های امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه رفت که می فرماید: “مَن حدّه فقد عدّه و من ثنّاه فقد جزأه”؟- تمامی اینها روابطی است که به صورت قضیه شرطیه بیان شده است. آیا استلزام “مقدم نسبت به تأسی” برای آن گفته شده که آنرا بفهمیم یا مثلاً برای ثواب تلاوت کنیم؟ اگر برای فهم است، این نیز خود فلسفه آنهم “فلسفه اسلامی” است که باید روی این موضوعات، تفکر نمود و بدین ترتیب در آنها اشکال، سؤال و پاسخ هایی را مطرح کرد.

پس نمی توان به دلیل آنکه آرائی در فلسفه وجود دارد و با صریح قرآن (به فرمایش ایشان) و با ظاهر قرآن و روایات (بنابر نظر بنده) مخالف است حکم کرد که مخالفت با فلسفه، یک ضرورت است! “ظاهر” نیز اگر قرینه ای بر خلافش نباشد حجت است.

سیدان: بحث ما این نیست که مثلاً ملاصدرا بد عمل کرده و ما او را محکوم می کنیم! بلکه در ارتباط با این مسائل، نکته مهم این است که هر کسی به کار کردن در حوزه وحی (که مورد قبول شما نیز هست) اهتمام کند آنچنان نتیجه ای می گیرد که از استدلال های معمول عقلانی، این چنین قطعیتی، برای او حاصل نمی شود. چنانچه فردی در مسائل وحیانی، دقت و تدبّر نماید آنچنان به صراحت، مطالب بر او روشن می شود که استدلال های قبلی متبادر به ذهن وی که آنها را عقلی و قطعی می دانست این ویژگی ها را نخواهد داشت. از طرف دیگر او از همان ابتدا، در مسیری قرار می گیرد که دیگر چنان برداشتی از آن استدلالات نخواهد کرد. مثلاً در بحث معاد، شما بفرمائید کدام بخش از آیات، ظواهر محسوب می شود: ” و ضرب لنا مثلاً و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم” چه کسی این استخوان ها را زنده می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.