پاورپوینت کامل طغیان انسان آثار، عوامل و موانع ۶۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل طغیان انسان آثار، عوامل و موانع ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل طغیان انسان آثار، عوامل و موانع ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل طغیان انسان آثار، عوامل و موانع ۶۶ اسلاید در PowerPoint :
درآمد
در نظام اخلاقی اسلام، شناخت «مهلکات» و دوری از آنها تأثیر مهمی در اصلاح اخلاق فردی و اجتماعی دارد. یکی از مهم ترین مهلکات که تأثیر زیادی در ویرانی و فساد اخلاق فردی و اجتماعی داشته و باعث دوری از بارگاه ربوبی و در نتیجه موجب عذاب الهی در دنیا و آخرت می گردد، «طغیان» است. در قرآن کریم، فرعون به عنوان سمبل طغیان معرفی شده[۱] که ادعای ربوبیت کرده[۲] و در نهایت در دریای نیل غرق شد[۳]، پس هم در دنیا و هم در آخرت به عقوبت خویش رسید.[۴]
در این تحقیق، سعی بر آن است که مفهوم طغیان و مفاهیم مشترک با آن و سپس آثار، عوامل و موانع طغیان انسان و در نهایت ویژگی های طغیان گران و جامعه طغیان زده (طاغوتی) مورد بررسی قرار گیرد.
معناشناسی واژه «طغیان»
واژه طغیان به تجاوز از حدّ در عصیان و نافرمانی[۵]، تعدّی از حد متعارف[۶] و تجاوز از حدّ، با افراط یا تفریط[۷] اطلاق می شود. نویسنده قاموس قرآن می گوید: طغیان به معنی مطلق تجاوز از حدّ است و آن با گناه و طغیان آب و غیره تطبیق می شود که گناهکار از حد خویش تجاوز کرده و گرنه حدّ او انسانیت و نیکوکاری است.[۸] از این ریشه «طاغوت» کسی است که طغیانش شدت گرفته و از حق تجاوز کرده و در مقابل خدای قرار گرفته است و شامل جن و انس هر دو می شود.[۹]
واژگان نزدیک به طغیان در قرآن
۱. استکبار: معصوم(ع) می فرماید: «طغیان بر افراط و زیاده روی در کفر، بر استکبار بیش از حد از پذیرفتن حق و بر دشمنی با رسول خدا (ص) و مومنین، دلالت می کند».[۱۰]
استکبار از ریشه کبر است که امام صادق(ع) آن را چنین تعریف فرمود: «کبر این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوار شماری» و در روایت دیگری فرمود: «مقصود از کبر، انکار حق است». و همچنین فرمود: «تکبر کمترین حد الحاد است».[۱۱]
۲. کفر: واژه طغیان، اغلب همراه با کفر استعمال شده و این نشان می دهد که این دو کلمه، تقریباً ملازم هم هستند[۱۲] مانند آیه «وَلَیزِیدَنَّ کثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک طُغْیانًا وَکفْرًا».[۱۳]
۳. عَمَه: واژه عَمَه ـ کوری دل و کورانه متحیر شدن[۱۴]، فعلی است که اغلب با طغیان استعمال می شود. معنای دقیق این دو واژه ترکیبی، هنگامی که این عبارت در اوصاف حالت کسانی که به لذت های دنیوی دل خوش کرده و امید به لقاءالله ندارند و نسبت به آیات الهی غافلند، به کار می رود[۱۵]، روشن تر می شود.
۴. استغناء: واژه استغناء(مصدر) لغتاً به معنای «خویشتن را دیدن»[۱۶] «خود را ذاتاً غنی دانستن، که اقتضای طغیان و عدوان و استکبار است،[۱۷] آمده که در آیه «کلا إِنَّ الإنْسَانَ لَیطْغَی*أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی»[۱۸] که هدف آن وصف حالات درونی و باطنی انسان به طور کلی است، دو واژه «طغی و استغنی» در کنار هم و به صورت لازم و ملزوم استعمال شده اند.
با توجه به کاربردهای قرآنی واژه استغنی همواره سه معنا توأماً افاده می شود:
۱. غنا و بی نیازی ۲. اکتفا ۳. احساس ثبات.[۱۹]
استغناء به معنای مثبت، همان بی نیازی و قطع علاقه از حطام و بهره های دنیا از جاه و مقام و منال است؛ و کلمه «غنی» در آیه ای که می فرماید: «وَ وَجَدَک عَائِلا فَأَغْنَی؛[۲۰] و تو را تهیدست یافت آنگاه بی نیاز کرد»، در این معنای مثبت به کار رفته است. حضرت امام صادق(ع) فرمود: «چون یکی از شما خواهد که هر چه از خدا بطلبد به او عطا کند باید از همه مردم نا امید شود و امیدی به غیر خدا نداشته باشد و چون خدا دل او را چنین یافت هر چه از خدا خواهد به او عطا کند.» [۲۱]
حافظ شیرازی در این معنای عرفانی استغناء گفته است:
بیار باده که در بارگاه استغناء
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست
از این رباط و درّ، چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست[۲۲]
در واقع ارزش استغنا به معنای بی نیازی جستن به متعلق آن بستگی دارد. بی نیازی جستن از خداوند، امری غیر حقیقی و خلاف فطرت و مذموم می باشد؛ اما بی نیازی جستن از غیر او و احساس تعلق فقط به او، امری مطابق خلقت و پسندیده می باشد.
معانی استغناء در قرآن عبارتند از:
الف. اکتفاء: بنابراین معنا مستغنی کسی خواهد بود که به مال و ثروتش اکتفا می کند و ابداً به کارهای مهم دیگر و وظایف دینی و مذهبی و اخلاقی و امور معنوی و اخروی نمی پردازد و تمام اوقاتش مستغرق در کار، کسب و تجارت یا اداره و منصب و مقام است و بدیهی است که استغناء به این معنا ناپسند و خلاف رضای پروردگار است. لفظ استغنی را در دو سوره لیل و عبس می توانیم به این معنا بگیریم.[۲۳]
ب. اغتناء (دارا بودن و شدن): علی(ع) در خطبه ای که در نکوهش دنیا ایراد کرده می فرماید: «من استغنی فیها فُتِنَ و من افتقر فیها حَزَنَ[۲۴]؛ هر کس در دنیا دارا و توانگر شد گرفتار گردید و به فتنه و آزمایش افتاد و هر کس نیازمند و نادار گردید اندوهگین شد». فعل استغنی را در چهار سوره تغابن، لیل، عبس و علق می توانیم «بی نیاز بود یا بی نیاز است، معنا کنیم؛[۲۵] خواه فاعل، خدا باشد که بی نیاز حقیقی و مستغنی واقعی اوست و خواه مردم توانگر و بی نیاز باشند.
ج. بی نیازی جستن و خواستن: فخر رازی استغنی را «بی نیازی جستن» معنا کرده و نکته لطیفی از آن استخراج کرده و می گوید: « معنی آیه این است که انسان سرکش می گردد برای آنکه می پندارد خودش توانگری و بی نیازی را جسته است؛ یعنی ثروت و دارایی اش را بر اثر کوشش و تدبیر و کار خود دانسته نه لطف و بخشش پروردگار»[۲۶]. و خداوند همین خودخواهی و پندار بی جا را از قارون نقل می فرماید: «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِنْدِی».[۲۷]
د. خود را بی نیاز شمردن و پنداشتن: این معنا را در دو آیه عبس و لیل می توان آورد؛ و این معنا برای آیه علق درست نمی نماید ولی می توانیم عبارت «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی» را به آن معنا بدانیم یعنی «خود را پنداشت که بی نیاز گشته است» را در جای « خود را بی نیاز شمرد و پنداشت» که ترجمه استغنی در دو آیه عبس و لیل است، قرار دهیم.[۲۸]
۵. کبر: عبارت است از حالتی که آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و معتقد شود که بر غیر، برتری و رجحان دارد. کبر، خلق و خوی باطنی است که مقتضی اعمالی در ظاهر است. این اعمال ظاهری که آثار و ثمرات خوی کبر است افعال و اقوالی است که باعث حقیر و خوار شمردن دیگری است و ظاهر شدن این اعمال که از آن خوی صادر می گردد، تکبّر نامیده می شود.[۲۹] از آنجایی که حضرت موسی(ع) فرعون را که نماد طغیان است با عنوان متکبری که به روز حساب ایمان نمی آورد[۳۰] یاد می کند می توان نتیجه گرفت که رابطه معنایی نزدیکی بین کبر و طغیان وجود دارد. استکبار آن است که انسان اظهار بزرگی و تکبر کند با آنکه اهلش نیست.[۳۱]
۶. بغی: این واژه در اصل از روی استغنای بیش از حدّ و بر خلاف شرع و قانون و بیدادگرانه عمل کردن علیه دیگران است.[۳۲] بیضاوی واژه «بغی» را با کلمه «تکبر» و فساد در زمین مترادف دانسته است.[۳۳]
۷. بطر: معنای این واژه عبارت از تجاوز از حد اعتدال در فرح و طرب و شادمانی است.[۳۴] این واژه تنها در دو آیه (قصص:۵۸) و (انفال:۴۷) به کار رفته است. ابن اثیر بطر را به معنی طغیان دانسته و راغب آن را دهشت و خود گم کردن در مقابل شکر و حق نعمت، گفته است.[۳۵]
۸. عتو: ارباب لغت گفته اند: «عتا الرجل عتوّاً، ای استکبر و جاوز الحدّ».[۳۶] این واژه با حرف اضافه «عن» معنای «اعراض و تخلف از امر و گردنکشی در مقابل فرمان و دستور» را می رساند. با توجه به آیات: ۸ طلاق و ۱۶۶ اعراف، می توان گفت که «عتا» اشاره به تجلیات خارجی و ملموس غرور و تکبر ـ در رفتار و گفتارـ دارد و حال آنکه استکبار به حالت درونی غرور و تکبر اشاره دارد.[۳۷] عتوّ به معنی نافرمانی و تجاوز درآیه هایی به کار رفته است.[۳۸]
۹. فرح: در کاربرد قرآنی به معنی شادمانی متکبر آمده است.[۳۹] در آیات ۷۶و۷۷ سوره قصص، عبارت «لاتفرح» با «لاتبغ» معادل گذاشته شده است. واژه فرح در اصل به معنای «از چیزی زیاد شادمان شدن» است. از این جا روشن می شود که واژه بغی به خصوص به این حقیقت اشاره دارد که قارون از ثروت و دارایی خود، مغرور شده و به قدرت دنیایی خویش غرّه گشته است و فساد به عنوان تجلی ملموس آن حالت باطنی که به وسیله بغی توصیف شده ذکر گردیده است.[۴۰]
۱۰. مرح: «مرح الرجل مرحاً: أی اشتدّ فرحه و نشاطه حتی جاوز القدر و تبختر و اختال»[۴۱] این واژه به معنای فرح شدید که عبارت اخرای خودپسندی است، آمده است.[۴۲]
۱۱. غرور و غرّه: این واژه به معنای فریب دادن و تطمیع به باطل به کار رفته است و فعل «غرّ» در آیه «یا أَیهَا الإنْسَانُ مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ»[۴۳] در معنی لازم و به معنای جرأت به کار رفته است؛ زیرا لازمه فریفته شدن، جرأت به خداست؛ بنابراین معنای آیه فوق این است که «ای انسان چه چیز تو را بر عصیان پروردگار کریمت جری کرد».[۴۴]
۱۲. عُلُوّ[۴۵]: به معنای ارتفاع است و در معنای طغیان و تکبر به کار می رود.[۴۶]
۱۳. عَدو: به معنی تجاوز است؛[۴۷] و آن، گاهی با قلب است که به آن عداوت و معاداه گویند و گاهی در راه رفتن است که عدو (دویدن) نام دارد[۴۸] و گاهی در عدم رعایت عدالت در معامله است که عدوان و عدو گفته می شود.[۴۹]
مصادیق طغیان
طغیان اشکالی از مصادیق ذیل را شامل می شود:
۱. تمرّد و انکار اصول دین؛ که شامل اصول پنجگانه دین می شود.[۵۰]
۲. تمرّد بر فروع دین؛ مانند ترک نماز.
۳. احساس استقلال.[۵۱]
از آیه «کلا إِنَّ الإنْسَانَ لَیطْغَی* أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی» به این نکته پی می بریم که احساس استغناء سبب طغیان است.[۵۲]
تفاوت طغیان در افراد
طغیان عالمان، در علم است که به وسیله تفاخر و مباهات جلوه می کند؛ طغیان ثروتمندان در مال است که به وسیله بخل خود را نشان می دهد؛ طغیان صالحان در عمل نیک است که به وسیله ریا و سمعه، نمایان می شود؛ و طغیان هواپرستان در پیروی از شهوت ها جلوه می کند.[۵۳]
عوامل طغیان انسان
با بررسی آیات قرآن به خصوص در مورد فرعون به عنوان نماد طاغوت، و روایات معصومین(ع) می توان عوامل ذیل را به عنوان عوامل طغیان انسان برشمرد:
۱. احساس بی نیازی زمینه گستاخی و تجاوزگری انسان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 