پاورپوینت کامل روش شناسی استخراج سبک از سیره ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روش شناسی استخراج سبک از سیره ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روش شناسی استخراج سبک از سیره ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روش شناسی استخراج سبک از سیره ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

اشاره

هفتمین و آخرین نشست تخصصی سبک زندگی اهل بیت(ع) با دعوت از دکتر احمد پاکتچی مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق(ع) و استاد زبان شناسی برگزار شد. ایشان ابتدا به بیان تاریخچه بحث سبک زندگی پرداخت و به کار بردن خلاقیت در استفاده از سبک زندگی را راه کاری برای ترویج سبک زندگی در اقشار مختلف جامعه بیان کرد. دکتر پاکتچی با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) به دو قشر مقلد و خلاق در جامعه اشاره کرد و وجود قشر سومی از افراد را لازمه پیوند این دو گروه دانست.

درآمد

در اینجا دو مقدمه را مبنای عمل قرار می دهیم و آن را بررسی می کنیم: یکی سلسله بحث های سبک زندگی به طور عام و دیگری سلسله بحث های مربوط به مبانی سیره پژوهشی به طور عام؛ و این که چگونه می شود این دو بحث را در یک نقطه به هم پیوند زد.

بحث از جنس مبنایی و مسئله یابی است و بیشتر مباحث به این بر می گردد که اگر به دنبال سبک زندگی متّخَذ از سیره اهل بیت(ع) باشیم دقیقاً مسئله ما چه خواهد بود و چه نوع نگرشی باید داشته باشیم. قبل از هر چیز باید بدانیم سبک زندگی یک مفهوم و مدل ندارد و بحثی با عنوان سبک زندگی در متون کهن اسلامی و غیر اسلامی مطرح نشده است.

البته وقتی می گوییم مفهوم سبک زندگی یک مفهوم مدرن است دقیقاً مانند یک مفهوم به آن نگاه می کنیم، و گر نه مصادیق آن از زمان حضرت آدم(ع) وجود داشته است؛ چون آنها هم مثل ما زندگی می کردند و قطعاً برای خودشان سبک زندگی داشته اند؛ ولی در گذشته یک نوع تفطن و خودآگاهی نسبت به موضوعیت سبک زندگی و قابلیت کنترل و ارزیابی آن نداشته اند و همه اینها حاصل پدیده های تفکر مدرن است.

«خلاقیت» در استفاده از سبک زندگی

آن قسمت از سبک زندگی که حاصل آموخته های قبلی است، هنگامی که می خواهد آموخته خود را با امیال شخصی و ارزش های فرهنگی و امیال و خواسته های خود انطباق دهد، درگیر پدیده ای به نام خلاقیت می شود. یعنی ما برای اینکه بتوانیم سبک های به دست آمده را با امیال و خواسته های خودمان انطباق دهیم باید خلاقیتی در آن ایجاد کنیم.

برای اینکه بتوانیم به نسبت خلاقیت و آموزش و نسبت خلاقیت و تعلیم بپردازیم، باید بین خلاقیت و آموزش با حوزه ای از حوزه های فرهنگی جامعه مقایسه ای داشته باشیم؛ چون کارکرد دوگانه خلاقیت و آموزش در آن حوزه فرهنگی قابل طرح و بررسی است. البته موضوع فقط طرح بحث است و من مطمئنم در صورت تمایل می توان انبوهی از اطلاعات را که در این حوزه وجود دارد، برای سبک زندگی مورد استفاده قرار داد.

دقیقاً ما در حوزه هنر و ادبیات، به همین نسبت بین آموختن و خلاقیت مواجه هستیم. ممکن است یک نفر اشعار حافظ و سعدی را مقایسه کند و به این نتیجه برسد که مثلاً بیشتر حرف های حافظ را سعدی گفته است؛ یا خیلی از مطالبی که در دیوان حافظ وجود دارد قبلاً در غزلیات سعدی آمده است. اما چه چیزی حافظ را به حافظ تبدیل کرده و باعث شده این آدم به عنوان یک چهره شاخص در حوزه ادبیات ما شناخته شود؟ دقیقاً قسمتی از ماجرا به خلاقیت وی مربوط می شود. یعنی حافظ بر تم های موجود در اشعار شعرای قبلی مسلط بود و از آن استفاده می کرد. مسئله سبک، دقیقاً همان مسئله ای است که در حوزه هنر و ادبیات به طور جدی مورد مطالعه قرار گرفته است. پس از یک طرف ما از نسل های قبلی و حتی از ملت های دیگر چگونه زندگی کردن را یاد می گیریم و از طرف دیگر، تکنیک های خلاقانه خودمان را در زندگی به کار می بریم. پس تلفیق این دو موضوع، قابل مطالعه است.

«آرمان سازی» و «الگوسازی»؛ کارکردهای تعلیم

یکی از بحث های مهمی که در حوزه مطالعات فرهنگ وجود دارد این است که وقتی ما آموزش و تعلیم دادن را شروع می کنیم، تعلیم ما می تواند دو کارکرد متفاوت داشته باشد: «آرمان سازی» و« الگوسازی».

وقتی صحبت از آرمان سازی است، صحبت از کمال مطلوبی است که من می خواهم به آن برسم. وقتی سخن از الگوسازی است، سخن از این است که یک نمونه و یک الگو به من نشان دهد تا من دقیقاً همان نمونه را دنبال کنم؛ و این دو نوع تعلیم متفاوت است. مثلاً در دانشکده پزشکی به افراد یاد می دهند که چگونه عمل جراحی انجام دهند و می گویند صورت آرمانی یک عمل جراحی این است که کسی بر اثر اشتباه جراح کشته نشود. ولی آیا در عمل می توانید به نوعی از جراحی فکر کنید که خطر کشته شدن عمل جراحی به صفر برسد؟ ما فقط می توانیم خطر کشته شدن افراد را کاهش دهیم، ولی نمی توانیم خطر کشته شدن را به صفر برسانیم.

در فرهنگ تعلیم و تربیت با یک برآیندی از آرمان و الگو سر و کار داریم. یعنی تعلیم و تربیت از طرفی می کوشد تا آرمان هایی را پیش روی فرد قرار دهد که غالباً دست نیافتنی هستند و از یک طرف می کوشد نمونه هایی را به آنها ارائه دهد که قابل کپی برداری باشند. وقتی در مورد «وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ اَسِیرا» [۱] صحبت می کنیم، احساس می کنیم که هیچ کدام از ما نمی توانیم این قدر ازخودگذشتگی داشته باشیم. یا وقتی درباره رشادت های حضرت عباس(ع) و ماجرای کربلا صحبت می کنیم، متوجه می شویم که ما نمی توانیم به این مقامات برسیم. یا وقتی در مورد برخی از ویژگی های عصمت اهل بیت(ع) صحبت می کنیم، متوجه می شویم که این مقام منحصر در حد و مرتبه اهل بیت(ع) است و این مرتبه ای روح القدسی است، یعنی برای رسیدن به آن مرتبه و درجه، نیازمندِ ارتباطِ مستقیم با روح القدس است.

اما برخی آموزها از ائمه(ع) رسیده که قابل کپی برداری است. مثلاً وقتی حضرت، نماز می خواندند قبل از نماز اذکار خاصی می خواندند، یا وقتی نمازشان تمام می شد تعقیبات خاصی مثل تسبیحات حضرت زهرا؟عها؟ را می خواندند؛ ما هم می توانیم سیره اهل بیت؟سها؟ را در این موارد عمل کنیم، یعنی این سیره کاملاً قابل تکرار است.

بنابراین وقتی در مورد سبک زندگی صحبت می کنیم باید به این نکته توجه شود که دو نوع یاد گرفتن سبک زندگی وجود دارد: یک نوع قابل تکرار است و نوع دیگر قابل تکرار نیست، لذا هنگام بررسی سیره اهل بیت(ع) باید به این تفاوت توجه داشته باشیم.

طیف های «مقلّد» و «خلاق» جامعه

حال اگر بحث های سبک زندگی را در نظر بگیریم متوجه می شویم که در جامعه همه افراد در یک وضعیت مشابه و مشترکی از نظر توان خلاقیت و توان آفرینش سبک های جدید زندگی نیستند؛ مثل اینکه در یک جامعه ممکن است تعداد بسیار محدودی از افراد قادر باشند با استفاده از کلمات فارسی اشعار بسیار عالی بگویند.

سبک زندگی نیز چنین وضعیتی دارد، یعنی تقابلی را بین عامه و نخبگان داریم؛ عامه ای وجود دارند که بیشتر نگرش شان به سبک زندگی نگرش آموختنی است. آدم هایی هستند که در طول عمرشان، هیچ خلاقیتی را نشان نداده اند، و به تعبیر قرآن کریم «قَالُواْ بَلْ وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا کذَالِک یفْعَلُونَ» [۲] می گویند ما پدرانمان را به این شکل دیدیم عمل می کنند و ما هم به همین صورت عمل می کنیم؛ در مقابل آدم هایی هم داریم که در سبک زندگی خود کاملاً خلاقانه عمل می کنند؛ مثلاً حضرت ابراهیم(ع) را می بینید که مسیر فامیل و قومش را طی نمی کند و کاملاً مسیر درست را از میان راه های مختلف به صورت خلاقانه انتخاب می کند. حضرت ابراهیم(ع) می خواهد سبک زندگی خود را با آنچه ارزش می داند تطبیق دهد و از پرستش چیزهایی که نابود شدنی هستند دست بر می دارد و به پرستش خداوند متعال که فناشدنی نیست دعوت می کند.

بنابراین ممکن است افراد جامعه، در انتخاب سبک زندگی خودشان، از طریق خلاقانه و یا تقلیدگرایانه اقدام کنند؛ البته ما می دانیم جمعیت بسیاری از مردم مسیر تقلیدگرایانه را طی می کنند و تعداد محدودی سبک زندگی خلاقانه دارند. آنچه که ما در مقام نظریه پردازی باید به آن بپردازیم این است که اولاً باید سبکِ زندگیِ نخبگانی از افراد جامعه که مطابق ارزش های فرهنگی جامعه است به عنوان اسوه و نمونه معرفی شوند و ثانیاً سازوکارهایی چیده شود تا افرادی که راهی جز تقلید در سبک زندگی ندارند از یک الگوی درست تقلید کنند.

در حقیقت این موضوع می تواند نقطه شروع کار ما باشد و ما در این نقطه با یک مشکل جدی مواجه هستیم؛ مشکل این است که ما چگونه می توانیم فاصله فرهنگی بین این دو طبقه را پر کنیم؟ افرادی در جامعه داریم که دوست دارند زندگی را طبق ارزش های خودشان رقم بزنند و قاعدتاً این افراد از طرف جامعه پس زده می شوند؛ زیرا جامعه، آنها را افرادی متمرد تلقی می کند، چنان که در مورد حضرت ابراهیم(ع) چنین تلقی وجود داشت؛ و از طرف دیگر، تعداد زیادی مقلد داریم که به جای توجه به اقلیت خلاق جامعه، بیشتر گرایش به تقلید از مقلدان قبل از خودشان دارند.

راه حل این مسئله، رسیدن از یک الگوی دوگانه به الگویی سه گانه است. یعنی در حد فاصل اکثریت مقلد و اقلیت خلاق و نخبه، باید گروه سومی را در نظر بگیریم که از حیث گرایش های فرهنگی، ارزش کار اقلیت خلاق را می دانند ولی از نظر توان فکری در حد اقلیت خلاق نیستند. این گروه از افراد می توانند حلقه اتصال مناسبی برای به وجود آوردن یک نوع پیوستگی بین اقلیت خلاق و اکثریت مقلد باشند. این دسته از افراد، زبان هر دو گروه را می دانند، لذا چون ارزش خلاقیت را می فهمند، هم می توانند ارتباط مناسبی با اقلیت خلاق و هم می توانند ارتباط مناسبی با اکثریت مقلد جامعه برقرار کنند.

افرادی هستند که با استفاده از سبک های موجود دست به خلاقیت می زنند و سبک زندگی مناسبی مطابق شرایط فعلی جامعه تولید می کنند. این نهضت بسیار خوبی است که ما بتوانیم از سیره معصومین(ع) برای تبیین حلقه میانی استفاده کنیم. امام صادق(ع) در شیوه زندگی کردن می فرماید: «فَنَحْنُ الْعُلَمَاءُ»[۳]یعنی ما از علما و خواص هستیم؛ و در بحث سبک زندگی به سبک زندگی مردم در کوچه و بازار نگاه نمی کنیم که طبق آنها عمل کنیم، بلکه انتخاب های ما در سبک زندگی حساب شده است و همه بر اساس ارزش های فرهنگی و دینی است. بنابراین، نوع معاشرت و ازدواج و غذا خوردن بر اساس ارزش هاست نه براساس تقلید.

کارکرد سیره
  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.