پاورپوینت کامل راه های خداشناسی (راه عقل و فلسفه)متن پایه یک مخصوص مشترکین دیپلم و بالاتر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل راه های خداشناسی (راه عقل و فلسفه)متن پایه یک مخصوص مشترکین دیپلم و بالاتر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راه های خداشناسی (راه عقل و فلسفه)متن پایه یک مخصوص مشترکین دیپلم و بالاتر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل راه های خداشناسی (راه عقل و فلسفه)متن پایه یک مخصوص مشترکین دیپلم و بالاتر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۵۶
یـکـی از طرق معرفت آفریدگار، راه (عقل) یا (استدلال عقلی) است. فـیلسوفان الهی در
این عرصه گام هایی بس بزرگ برداشته اند و با بـرهـان عـقلی به اثبات واجب الوجود
پرداخته اند. در این شماره بـه شـرح و تـفـصـیـل برهان حرکت می پردازیم و آن را از
دیدگاه فلسفه و قرآن بررسی می کنیم.
برهان حرکت
بـنده پس از تحلیل تمام ابعاد برهان حرکت، بر این باورم که اگر ایـن دلیل به شکل
جدید و نو مطرح گردد، در عین این که از کاستی هـای بـرهـان ارسطویی محفوظ می ماند
می تواند یکی از عالی ترین اسـتـدلال ها بر اثبات وجود خلاق جهان باشد. فیلسوف شهیر
و فقیه، علامه جعفری می فرمودند: من از طریق برهان حرکت، خدا را شناختم.
صورت برهان
این برهان بر مقدماتی استوار است:
۱ـ دگرگونی و تحول جهان:
جـهـانـی کـه مـا در آن زنـدگـی می کنیم به گونه کلی در تحول و دگـرگـونی است; هیچ
موجود ثابت و راکدی در آن به چشم نمی خورد، دنـیـا نـهـادی نـاآرام و پویا است،
پدیده راکد و ایستایی وجود نـدارد، هـمـه چیز در حال تغییر و تطور است، در این
جهان، رکود مـسـاوی بـا فـنـا اسـت و جـهـان، مـساوی با حرکت می باشد. هیچ
انـدیـشـوری نـمی تواند این تغییر و دگرگونی را در خود و پدیده هـای دیگر منکر شود،
چرا که انسان ها در هر شبانه روز با مظاهر مـختلف این تحولات مواجه اند، مضافا این
که (شب)، (روز)، (سال)، (مـاه) و (فـصول چهارگانه) از مصادیق روشن و کتمان ناپذیر
تحول می باشند.
قـانـون مرگ و حیات، پیری و جوانی بیان گر پویایی و جهان شمولی اصـل حـرکـت اسـت.
یک دسته پدید می آیند و دسته ای دیگر محو می شـونـد. پـدیـده های مادی صورت های
متنوع و رنگارنگی به خود می گـیرند. قانون تکامل با مفاهیم گوناگونش زاده حرکت و
تحول است. اگـر حـرکـت بـر ظـاهـر و باطن اشیا حکومت نداشت، تکامل مفهومی واقعی
پیدا نمی کرد.
نو ز کجا می رسد، کهنه کجا می رود
ورنه ورای نظر عالم بی منتهاست
تـکـامل عبارت است از خروج تدریجی ماده از مرحله قوه و استعداد بـه مـرحـلـه
فـعلیت. اشیا پیوسته از حالت استعداد به فعلیت می رونـد و تـعـریف حرکت نیز همین
است. ماده پس از پذیرش صورت های تـازه مـجـددا بـه سـوی فعلیت های تازه تری حرکت می
کند، و کار جـهـان هـمواره گرفتن و از دست دادن فعلیت ها است. به این دلیل مـاده
مـی تـوانـد صورت های تکاملی بی نهایت و فعلیت های پایان نـاپذیری را به خود بگیرد.
دیروز جهان به شکل گاز بوده و امروز بـدیـن صورت درآمده است. بنابراین اصل حرکت یک
واقعیت عینی است کـه سراسر هستی را پر کرده و جای هیچ گونه تردید نیست، بلکه از
بدیهیات محسوب می شود.
۲ـ عمومیت حرکت:
فلاسفه پیش بر این عقیده بودند که حرکت فقط در چهار مقوله انجام می شود:
الـف) مـقـوله (مکان); مانند حرکت برف و باران و حرکت خزندگان، چرندگان، اتومبیل و
قطار و…;
ب) حـرکـت در (کـمـیت); مانند افزایش حجم گیاه، انسان، حیوان و کلیه پدیده های حجم
بردار و قابل رشد کمی;
ج) حـرکـت در (وضع); مثل حرکت زمین به دور خود و الکترون ها بر محور پروتون و…;
د) حـرکت در (کیف); مانند تغییر تدریجی رنگ و بو و طعم میوه بر درخـت و کـلـیه
تغییرات تدریجی در طبیعت مانند جنین، تخم مرغ و جـوجـه های پرندگان و نوزاد حیوانات
و برگ درختان و گل برگ ه، هـمه بیان گر حاکمیت حرکت در جهان است. فیلسوفانی هم چون
ارسطو و ابـن سـینا حرکت را در ذات و نهاد اشیا غیر ممکن می دانستند، مـحـدوده حرکت
ها را در اعراض منحصر می کردند و به جواهر و ذات اشـیـا سرایت نمی دادند; ولی
صدرالمتالهین نظریه حرکت جوهری را مـطـرح نـمـود و اظـهـار داشت: حرکت در جوهر اشیا
نه تنها محال نـیست، بلکه هیچ حرکتی در عوارض بدون اتکای به حرکت جوهری صورت نمی
گیرد.
ملاصدرا معتقد است که وجود بر دو قسم است: وجودی که ذاتا مواج و سـیـال اسـت و بی
قراری جزء ذات او محسوب می شود و هرگز آرام و قـرار نـدارد و در هر لحظه وجود تازه
ای دارد; ولی چون این نوع وجـودهـا یـک نـوع اتصال به هم دارند، وجود واحدی فرض می
شوند; مانند آبی که در جوی می رود.
یـک نوع وجود ثابت نیز داریم; مانند مجردات و مثل معلومات ذهنی کـه هـیچ گونه تغییر
و حرکتی در آن ها رخ نمی دهد; مانند صدق و کـذب قـضـایا. چنان که می گوییم فلان
قضیه یا صادق است یا کاذب، دیـگـر صـادق تـر معنا ندارد. فلان امر یا حقیقت دارد یا
ندارد. نمی شود گفت درجه حقیقت او بیش تر است.
بـنـیان گذار حکمت متعالی معتقد است در کلام گذشتگان و در قرآن، حـرکت جوهری دیده
می شود. ما در این جا در مقام اثبات اصل وجود حـرکت در جهان هستیم تا از این ره گذر
خدا را بهتر بشناسیم، نه ایـن کـه در مـقـام نـفی و اثبات و طرح دلایل حرکت جوهری
باشیم. بـرای اثـبـات جـهان شمول بودن این اصل از علوم طبیعی همراه با قـرآن کـریم
و حدیث بهره می گیریم تا ضمنا اعجاز علمی این کتاب آسمانی نیز روشن گردد.
اول: (وتـری الـجبال تحسبها جامده و هی تمر مر السحاب صنع الله الـذی اتـقـن کل شئ
انه خبیر بما تفعلون۱; کوه ها را مشاهده می کـنی و گمان می بری که آن ها جامد و بی
حرکت اند، حال آن که هم چـون ابـرها در سیر و حرکت هستند. و این از آفرینش خداوندی
است کـه هـمه چیز را متقن و حکیمانه آفریده است. هر آینه او بر همه کارهایی که
انجام می دهید خبیر و آگاه است.)
بـرخـی از مـفـسـران این آیه را به علائم قیامت تفسیر کرده اند، گـروهی دیگر حرکت
کوه ها را دلیل بر حرکت کره زمین دانسته اند، بـعـضـی هـم آن را دلـیـل بـر حـرکت
جوهری تلقی کرده اند. امام راحـل(ره) می فرماید: (قرآن، اول کتابی است که حرکت زمین
را با صـراحـت بـیـان کرده است; کوه ها را فرمودند مثل ابرها حرکت می کـنـنـد،
خـیـال نکنید که این ها جامدند.)۲ به هر حال ظاهر آیه نـشان دهنده حرکت کوه ها در
دنیا است و تشبیه آن به حرکت ابرها مـویـد ایـن برداشت می باشد، زیرا حرکت ابرها بر
اثر بعد مسافت به نظر کند و نامحسوس می آید.
مـمـکـن است حرکت کوه ها اشاره به حرکات ذرات اتمی تشکیل دهنده کـوه هـا و صـخره ها
باشد، در هر صورت عدم سکون کوه ها دلیل بر تغییر و تحول سلسله جبال در شرایط موجود
است.
کـلـمات بعدی آیه که از صنع و اتقان تمام اشیا سخن می گوید، به وضـوح نشان می دهد
که مقصود از حرکت ابرگونه کوه ه، حرکتی است کـه در شـرایـط کنونی انجام می شود،
زیرا در قیامت کوه ها چنان به هم می خورند که به صورت پنبه های حلاجی شده درمی
آیند.۳
دوم: (ولـقـد خـلقنا الانسان من سلاله من طین* ثم جعلناه نطفه فی قـرار مـکـین* ثم
خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا الـمـضغه عظاما فکسونا العظام لحما ثم
انشاناه خلقا آخر فتبارک الـلـه احـسـن الـخالقین* ثم انکم بعد ذلک لمیتون* ثم انکم
یوم الـقـیمه تبعثون۴; تحقیقا ما انسان را از عصاره گل آفریدیم. آن گـاه او را بـه
صـورت نـطـفه ای در قرارگاه مطمئن (رحم مادر) و مـحـفوظی قرار دادیم. سپس نطفه را
به صورت علقه (خون بسته شده) سـاخـتـه و آن به صورت مضغه (گوشت جویده شده) و باز
مضغه را به اسـتـخوان مبدل ساختیم. و بر روی استخوان ها گوشت پوشاندیم سپس خـلـق
دیـگـری از آن ایجاد کردیم، پس تبریک بر خالقی که بهترین آفـرینش گران است. پس از
طی این مرحله می میرید و سپس در قیامت مبعوث می گردید.)
ایـن آیـه، حـرکت و تکامل جنین انسان را از مرحله آغاز تا لحظه وفـات بـیـان می
دارد که هرگز حرکت متوقف نمی شود و تا رستاخیز ادامـه پـیدا می کند. پس انسان هم
موجودی است متحرک و پویا; نه روحـش آرام اسـت و نه کالبدش، بلکه تمام سلول های
وجودش در حال جـوشـش و خـروش و خـلع و لبس دائم است. یک دسته می روند و دسته دیـگـر
زنده می شوند. حتی اگر خون در قلب و عروق انسان و حیوان مـتـوقـف شـود، بـی گمان می
میرند. اگر آب راکد باشد، تبدیل به عـفـونـت مـی شـود. جـمادات نیز در حال حرکت
اند، از ذرات اتمی گـرفـتـه تـا کـهـکشان ها و منظومه ها همگی در این فضای بیکران
شـنـاورنـد و بـه تعبیر معجزآسای قرآن حتی خورشید و ماه نیز در سیر و سیاحت اند.
سوم: (والشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم* والقمر قـدرنـاه منازل حتی
عاد کالعرجون القدیم* لا الشمس ینبغی لها ان تـدرک الـقـمـر و لا الـلیل سابق
النهار و کل فی فلک یسبحون۵; و خـورشـیـد پـیـوسـته به سوی قرارگاهش در حرکت است. و
این تقدیر خـداونـد قـادر و دانا است. و برای ماه نیز منزل گاه هایی قرار دادیـم
کـه سرانجام به صورت شاخه خشک خرما درمی آید. نه خورشید را سـزد کـه به ماه برسد و
نه شب بر روز پیشی می گیرد، بلکه هر کدام در مدار خود شناور و در حرکت اند.)
همی مـــی کرد درویشی نگــاهی بر این دریای پر در الهی کواکب دید چــون شمع شب
افروز که شب از روی ایشان گشته چون روز
ویژگی های حرکت
۱. نظم و انتظام:
حـرکـت هایی که در سراسر طبیعت از الکترون ها تا کهکشان ه، در پـدیده ها و اعراض
وجود دارد، براساس نظم و حساب دقیق انجام می گـیرد و کم ترین احتمال تصادف و خود به
خود حادث شدن را نفی می کـنـد، چـرا که از نظر حساب احتمالات سر از بی نهایت درمی
آورد.
ایـن حـرکت های منظم جهان آفرینش معلول محرک اصلی آن یعنی حکیم قادر و متعال است.
۲. تداوم:
استمرار و تداوم حرکت ها یکی از عجایب عالم خلقت می باشد که به تـنـهـایـی مـی
تـواند وجود محرک حکیم را در ماورای حرکت ها به اثـبات برساند، زیرا هر متحرکی در
هر لحظه احتیاج به محرک دارد وگـرنـه از حرکت باز می ماند; یعنی همان گونه که در
حدوث، نیاز بـه مـحـرک است در بقا و تداوم حرکت در متحرک نیز نیاز به محرک دارد.
روشـنـایـی لامپ برق، به جریان برق مرکزی و تداوم آن برای ادامه روشنایی احتیاج
دارد.
۳. هم آهنگی:
ایـن حـرکات علاوه بر نظم و تداوم، هم آهنگی و توازن عجیبی دارد کـه به آن ها جلوه
خاصی بخشیده است. این همراهی نشانه هم بستگی و نـیـازمندی حرکت ها به یک دیگر است
به گونه ای که هر کدام از آن هـا مکمل وجود یک دیگر هستند و با هم یک نظام احسن را
ایجاد کـرده اند. توضیح آن که حرکت نباتات و حیوانات با حرکات کرات و مـنـظـومه ه،
نور و حرارتی که خورشید متحرک در فضا پراکنده می سـازد، تـقـسـیم مسئولیت های
طبیعی، رسالت گرفتن و تجزیه آب به وسـیـلـه گیاهان، نقشی که حیوانات در گیاهان
دارند، هر کدام از آن هـا مـوجـب حـیات و تداوم دیگری می باشد. برای اداره هستی و
سـامـان یـافـتن پدیده ها ارتباط تنگاتنگی در حرکات آن ها وجود دارد.
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
۴. هدف مندی:
هـمـه حرکت ها به اعتبار مظاهر حرکت و متحرک ها با خصوصیاتی که دارنـد، مـقـصـدی را
دنـبال می کنند و به سوی هدف معینی پیش می رونـد. هرجا که مظاهر هستی را می بینیم،
حرکت را نیز مشاهده می نـمـایـیـم. بـه هر حرکتی که در کاروان هستی برمی خوریم، هدف
و غـرضی را لمس می کنیم. احتمال بی هدفی و لغو و عبث در هیچ کدام از حـرکـت هـا بـه
چـشم نمی خورد، و نفهمیدن هدف ها در برخی از حرکت ها دلیل بر نبود هدف در آن ها نمی
باشد.
۵. هدایت:
تـمـام حرکت ها با نظم و حکمت خاصی هدایت و رهبری می شوند; مثلا الـکترون براساس
هدایتی که شده گویی می داند که چگونه حرکت کند و بـه کـدامین جهت گردش نماید. ریشه
ه، دانه ها و جوانه ها هر کـدام سـمت و سوی حرکت خویش را عملا می شناسند. قرآن می
فرماید: (و مـا مـن دابـه الا هو آخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم۶; زمـام هـمه
جنبندگان در قبضه قدرت الهی است و آن ها را به صراط مـستقیم حرکت می دهد) و نمی
گذارد به بیراهه بروند. علوم طبیعی نیز این حقیقت را روشن ساخته است.
۶. تکامل تدریجی:
حـرکـت هـا همواره پیام آور کمال و رشد و تکامل اند; گرچه ممکن اسـت حرکت، باعث
خشکی درختان و تبدیل آن ها به خاک شود; ولی در سـایه تبدلات شیمیایی، در نهایت به
سیر تکاملی خود ادامه خواهند داد و از حـرکـت بـاز نـخواهند ایستاد. اگر کمالی را
از متحرکی بگیریم، به دنبال کمال دیگر حرکت خواهد کرد.
۷. حرکت های ضروری و جنبی:
بـرخی از حرکت ها به حکم ضرورت و در شرایط خاصی ظهور می کنند و سـپـس پایان می
پذیرند; مانند حرکت های ترمیمی. این گونه حرکات اگـر در یـک حـالـت و شـرایـطـ
ویـژه پیدا نشود، زندگی انسان و حـیوانات به خطر می افتد; فی المثل اگر در بدن
انسان بریدگی به وجـود آیـد ناگهان سلول ها یک نوع حرکت موقت و منظمی را از خود
بـروز مـی دهند و در طی این حرکات، ماده زردرنگی ترشح نموده تا خـون بـند بیاید.
این نوع حرکت تا ترمیم محل بریدگی ادامه دارد و سپس متوقف می شود.
کـرسـی مـوریـسن در کتاب خود می نویسد: (بسیاری از حیوانات مثل خـرچـنـگ اند که هر
وقت پنجه یا عضوی از آن ها بریده شود، سلول هـای مـربـوط فورا فقدان آن عضو را خبر
می دهند و در صدد جبران آن بـرمی آیند. ضمنا به مجرد این که عمل تجدید عضو مفقود
خاتمه یـافـت، سلول های مولد از کار می افتند و مثل آن است که خود به خـود مـی
فهمند که چه وقت موقع خاتمه کار آن ها رسیده است. اگر یـکی از حیوانات اسفنجی را که
در آب شیرین زیست می کند از میان دو نـیـم کنید، هر نیمه آن به تنهایی خود را تکمیل
می کند و به صورت فرد کامل در می آید[ .اگر] سر یک کرم قرمز خاکی را ببرید، سر
دیگری را برای خود درست می کند.۷)
نویسنده کتاب در قسمتی دیگر می گوید: (اگر جوجه پرنده ای را از آشـیـانـه خارج کنید
و در محیطی دیگر آن را بپرورانید، همین که بـه مـرحـله رشد و تکامل رسید، خود شروع
به ساختن لانه به سبک و طـریـقـه پدرانش خواهد کرد۸). قرآن می فرماید: (ربنا الذی
اعطی کـل شیء خلقه ثم هدی۹; پروردگار ما آن قدرتی است که هر چیزی را خلق کرده و
ابزارهای لازم نیز به آن ها اعطا کرده، سپس آن ها را هـدایـت نموده است). این آیه
به صراحت از حرکات منظم و هدف دار مـوجـودات پرده برمی دارد و از ناظم و قادر
باشعور و آگاه آنان خبر می دهد.
نمونه های این حرکات منظم و هم آهنگ در موجودات بسیار زیاد است و کتاب های علمی
مملو از این نمونه ها است.
مکانیزم حرکت
پـس از بـیـان خصوصیات حرکت ها و با توجه و دقت در ارکان آن ها یـعـنـی مـبـد،
منته، متحرک، موضوعی که حرکت در آن واقع شده، زمـانـی کـه حرکت در آن رخ می دهد و
مقصدی که در نظر گرفته شده اسـت تـا مـتحرک به آن دست یابد، پرسشی برای هر انسان
پوینده و کنجکاو پیش می آید و آن این است که مکانیزم حرکت چیست؟
ارزش پاسخ به این سوال به قدری است که زیربنای تمام مکاتب مادی بـر آن اسـتـوار است
و پاسخ آن، جهت دهنده فکر و فرهنگ آن مکتب ها را تعیین می کند.
مـاتـریالیست ها با توسل به چهار اصل دیالکتیک به گمان خود این مـعـمـا را حـل کرده
اند و مکانیزم آن را بهتر از دیگران تبیین نـمـوده انـد; آنـان با طرح اجتماع اضداد
در نهاد ماده (که خود خـیالی است باطل) معتقدند که ماده خود به خود حرکتی ندارد،
چون در مـحـیط درون ماده، اضدادی وجود دارد که همواره با هم در جنگ و سـتـیزند و در
طی این مبارزه، حرکت ایجاد می شود. از نظر این گـروه عـامل حرکت، برخاسته از اصل
تضاد است; به عبارت دیگر طرف داران مـادیـت تـحولی می گویند: هر پدیده، از دو ضد
(تز و آنتی تـز) ترکیب یافته است و به تعبیر روشن تر هر پدیده در درون خود ضـد خـود
را پـرورش می دهد. این دو عامل در داخل ماده به جنگ و سـتـیـز مـی پردازند. عوامل
مخرب می خواهند وضع موجود را به هم بـریـزنـد، ولی عوامل سازنده می خواهند وضع
موجود را حفظ کنند، نـتـیـجه این نبرد، به وجود آمدن پدیده (سنتز تازه) است; مانند
تبدیل تخم مرغ به جوجه.
الـکتریسته مثبت و منفی در ذرات اتمی، نمونه ای از قانون تضادی اسـت کـه از نظر
فیزیکی بر پدیده ها حکومت می کند. جمع و تفریق در ریـاضیات ابتدایی یک نوع تضاد به
شمار می رود، همان گونه که مشتق و انتگرال در ریاضیات عالی از نوع تضادند.
جـریـان تضاد بر پدیده های اجتماعی و تاریخی نیز جاری است; مثلا جـامـعـه سرمایه
داری یک پدیده است; طبقه کارگر، آنتی و ضد آن، جـامـعه سرمایه داری است که به تدریج
در درون آن رشد کرده و بر آن غـالـب مـی گـردد. و سنتز آن، جامعه سوسیالیستی است که
وجود پیدا می کند.
بـر مـنـطـق دیالکتیک اشکال های اصولی مطرح است که این مقال را مـجال بازگویی تمامی
آن ها نیست; اولا: این موضوع کلیت ندارد، و در ثـانـی: وجـود ایـن نـوع تـضاد به
تناقض و تضادی که در منطق کـلاسـیـک اسـت، مـربوط نمی شود، زیرا آن چه غیرممکن است
اجتماع ضـدین و نقیضین در موضوع واحد و از جهت و زمان و مکان واحد است نـه بـه
گـونـه مـطـلق. مضافا این تئوری را علوم مادی کاملا نفی کـرده، زیـرا مـولـکـول
هـای هر پدیده مادی با هم متحد و همراه هـسـتـند و تضاد ندارند، بنابراین چگونه
ممکن است شیء واحدی در یـک مـکـان، زمـان، نسبت، جهت و موضوع واحد با ضدش جمع شود.
دو هـسـتی متضاد اگر جمع شوند، در دو موضوع و یا دو محمول و یا از دو جهت و یا به
صورت قوه و فعل می توانند جمع شوند.
ثالثا: علوم تجربی ثابت کرده که جهان و اجزای آن براساس وحدت و هـم آهـنـگـی حـرکت
می کنند. تمام مواد تشکیل دهنده تخم مرغ به اضـافـه حـرارت لازم، بـه سـوی جـوجه
شدن حرکت می کند. این تضاد درونـی نـیـست که جوجه را می سازد، بلکه هم بستگی داخلی
است که باعث به وجود آمدن جوجه می شود.
رابـعـا: ماده از اتم ترکیب یافته و در داخل اتم، الکترون ها و پـروتـون هـا دارای
حـرکـت دائـمی و هم آهنگ می باشند. هیچ نوع اضدادی در اندرون اتم وجود ندارد تا
منشا حرکت شود.
خامسا: حرکت های مکانیکی در اثر نیروی خارجی به وجود می آیند و احـدی در ایـن امر
تردیدی ندارد و این قسم حرکات خارج از قانون تضاد است.
نتیجه گیری از برهان حرکت
بـا تـوجـه به انواع حرکت ها (کمی، کیفی، وضعی، انتقالی، جبری، ارادی، تـکاملی،
تنزلی) و با عنایت به ویژگی های حرکت ها (نظم، تـداوم، هـم آهـنگی، هدف داری،
هدایت، تکامل) باید محرک اصلی و طـراح ایـن گونه حرکت ها از آگاهی و عقل و تدبیر
عمیق برخوردار باشد تا چنین حرکت های معقول، هم آهنگ و هدف مند به وجود آورد، زیـرا
مـاده چـنـیـن صـفات و خصوصیاتی را ندارد تا بتواند چنین بـسـاطی به وجود آورد.
معقول نیست که تصادف، یا طبیعت، یا ماده بی شعور و یا اصل تضاد را محرک اصلی حرکت
های جهان بدانیم، چرا کـه امـکان ندارد ماده فاقد شعور و حکمت، یا تصادف بی خرد و
یا صرف جمع اضداد، به گونه زیرین عمل کند:
۱. شـرایـطـ لیاقت و کارایی برای پیدایش حرکت ها را ندانسته به وجود آورند;
۲. نمی توانند انواع حرکت ها را طبق محاسبه با تمام ویژگی هایی که دارند به وجود
آورند;
۳. نـمی توانند نظارت و مدیریت بر حرکت ها داشته باشند و به آن ها تداوم و استمرار
بخشند;
۴. نـمی توانند به حرکت های مختلف هدف و جهت بخشیده و آن ها را به سوی اهداف مشخص و
هم آهنگی هدایت نمایند.
بـنـابـرایـن مـحـرک اصلی و افاضه کننده انواع حرکت ها با تمام خصوصیاتش بی گمان
ذات اقدس متعال است.
بلی در طبع هر داننده ای هست که با گردنده گرداننده ای هست از آن چرخی که گرداند زن
پیر قیاس چرخ گردنده از آن همی گیر
بـه بـیـان دیـگر سراسر جهان یک پارچه حرکت است و موجودات جهان پـیوسته در حال حدوث
و تجدداند. این حدوث مستمر، وابستگی مستمر جـهـان را بـه یـک مبدا قدیم و ازلی یعنی
واجب الوجود اثبات می کـنـد; بـه تـعـبـیـر روشن تر، عالم دائما در حال (شدن) است
نه (بودن). حرکت ها برای شدن ها است.
دائما نو می شود عالم و ما
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 